11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنیدن صدای اذان در ماه و مسلمان
@ajaebejahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ: فرار عاطفی از خانه !
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_تراشیون
کمی تا
@ajaebejahan
📚داستان خضر نبی(ع) وسائل
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود،
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد (درخواست کمک داشت) حصرت خضر علیه السلام دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت،گفت ای سائل ببخش چیزی ندارم،
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی.
حضرت خضر علیه السلام برخواست گفت صبر کن دنبالم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش را بگیر و ببر، چاره علاجت کن، سائل گفت نه هرگز!!!
حضرت خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی،
القصه خضر را سائل فروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیر مردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر علیه السلام خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر علیه السلام گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم، مرد گفت همین بس.
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
خضر نبی علیه السلام پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت.
صاحب خضر علیه السلام آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام.
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر علیه السلام گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم، مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان، گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه ، گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم، چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن، صاحب خضر علیه السلام گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر علیه السلام کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم ؟
قدری بیندیشیم…؟؟؟
@ajaebejahan
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
اگر آسمانها و زمين در برابر بندهاي سر بر هم آورند و آن بنده تقواي الهي پيشه كند، حتماً خداوند از ميان آن دو، شكاف و راه خروجي برايش قرار خواهد داد.
📚 بحار الانوار، ج ۷۰، ص ۲۸۵
@ajaebejahan
✅قهر کردن باخدا
✍ برخی از ما وقتی حاجتمان روا نمیشود از خدا قهر میکنیم و برخی از غفلت جایی تعریف میکنند من مشکلی داشتم حل نشد دو روز قهر کردم با خدا بعد جواب منو داد !!
این جملات و افعال کاملا رد است. انسان چه در حالت استجابت دعا چه رد شدن دعای خود باید خدا را شکر گوید.
اصولا قهر زمانی معنی دارد که ما از کسی روی برگردانده و به دامان بهتر از او برویم. در حالی که دامانی بهتر از دامان خدا و اهل بیت نیست. پس اگر با خدا قهر کنیم قطعا رفته رفتهدبه دامان شیطان خواهیم افتاد.
چرا که خداوند فرموده است:وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ( زخرف 36) هر کس از یاد من غافل شود شیطان رابر می انگیزم تا هم دم و مونس او شود.
💠
@ajaebejahan
هدایت شده از طهارت نفس
🔴اجتماع ۱۰۰ هزار نفری «سلام فرمانده»
🔹پنجشنبه ۵ خرداد ساعت ۱۷
🔹تهران، ورزشکاه صدهزار نفری آزادی
🔹جهت حضور عدد ۱ را به ۳۰۰۰۲۱۲ ارسال کنید
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️نصیحت علامه طباطبایی ...!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
علامه طباطبایی می فرماید:
خدا در قرآن فرموده:
"فاذکرونی اذکرکم"
شما یاد من باشید منم یاد شمام!
@ajaebejahan
سلام گل همیشه بهارم،مهدی جان
یادت که در قلبم جوانه می زند،عطرش تمام وجودم را پر می کند...باغ می شوم، می شکفم و پروانه ها گرداگرد قلب منتظرم به پرواز در می آیند...
من این قلب بیقرار را نذر تو کرده ام، باغچه ی مهر تو کرده ام،خانه ی یاد تو کرده ام...و از آن روز از دیدار باغ و گلستان سیرابم...
دلی که تو را دارد همیشه شکوفه باران است...عطر افشان است....
@ajaebejahan
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 #درس_اخلاق
🔹پیغام سیدالشهدا برای شیعیان
🔸استاد مسعود
@ajaebejahan
✍#فرق_فقیر_و_گدا
عارفی در «بصره» زندگی می کرد. روزی هوس "خرما" کرده بود اما سکهای برای خرید نداشت. نزد خرمافروش رفت و کفشهایش را به او داد و گفت: "در ازای اینها به من مقداری خرما بده"
خرمافروش که کفشهای کهنه او را دید، آنها را بر زمین انداخت و گفت: "اینها هیچ ارزشی ندارند، عارف، کفشهایش را برداشت.
مردی که این صحنه را تماشا می کرد به خرمافروش گفت: "آیا او را نشناختی؟ او، فلان عارف بزرگ بود"
خرمافروش که از کار خود پشیمان شده بود، طبق خرما را برداشت و به دنبالش دوید و با التماس به او گفت: "بایست تا هر قدر خرما میخواهی به تو بدهم"
عارف رویش را به او کرد و گفت: "برگرد که من دینم را به خرما نمی فروشم، برو تا از این پس، فقیر را از گدا تشخیص بدهی"
خرمافروش با تعجب پرسید: "فرقشان چیست؟!
عارف گفت: "فقیر آن است که ترک دنیا کرده؛ اما گدا کسی است که دنیا، ترک او کرده است"
📙#مصابيح_القلوب
کمی
@ajaebejahan
14.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ: همه ما “قائم مقام” خداییم !
👤 #حجت_الاسلام_لقمانی
@ajaebejahan