20.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_ناب
🌷حاج احمد متوسلیانِ خاکی
و مخلص و یک فرمانده ی
دوست داشتنیِ تو دل برو...
✅ @vaslekhooban
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_مدافع_حرم
🕊اینجا سوریه است...
و این دلاور مرد هم شهید
جواد محمدی است که با
شوخی های جدی اش دل
از ما می برد و یک دنیا با
ما سخن میگوید...
✅ @vaslekhooban
15.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#از_وصیت_شهید
🌷متن وصیتنامه ی شهید محسن برهانی
(قسمت پایانی)
💠ازبرادران وخواهرانم خواهش می کنم به عنوان وصیت یک شهید که برادرتان است، خیلی درس بخوانید. امیدهای این مملکت شمایید. شماها که مسئولیت و دیانت و شریعت و همدردی امت حالی تان است.
برای خدا خیلی درس بخوانید و با درس هایتان به خداوند هر چه بیشتر نزدیک شوید که اینها خودش عبادت و اسباب تقرب به حق تعالی است.
ازهمه تان و تمام اقوام و آشنایان طلب بخشش دارم. هر کدام هم هر وقت توانستید برایم نماز قضا (حتی شکسته) بخوانید و روزه بگیرید و در مزارم بالای سرم قرآن و ادعیه بخوانید و طلب مغفرت کنید.
🔹 ۱۳۶۵/۱۰/۲🔹
محسن برهانی
✅ @vaslekhooban
#سیره_عملی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
💠درخاطرات شهید مدافع حرم
حمید سیاهکالی آمده است که
ایشان جدولی ازذکر و یاد ائمه
اطهار(ع)آماده کرده و روی دَرِ
یخچال در آشپزخانه ، نصب
کرده بودند و توصیه داشتند
تا موقع پخت غذا در هر وعده
نام آن معصوم برده شده وغذا
به نیت ایشان آماده شود.
به این شکل در تمام ایام سال
غذای نذر شده به نیت ائمه ی
معصومین(ع) صرف میکردند.
✅ @vaslekhooban
20.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یاد_یاران
#سال_روز_شهادت
🔷برای نماز...🔷
💠به اتفاق اکبرو یکی ازبرادران
برای شناسایی ارتفاعات خیلی
صعبالعبورمنطقه حرکت کردیم
مدت ها راه رفتیم و از کمین
عراقی ها گذشتیم. نزدیک ظهر
حسابی خسته شدیم. سربازان
عراقی بالای سرمان بودند.
ناگهان اکبر ایستاد به آسمان و
به ساعتش نگاه کرد و گفت:
برادران وقت نماز شده...
گفتم: خیلی خسته ایم بعداً نماز
می خونیم...الان وسط عراقیها
هستیم...
با تندی گفت:
مافقط برای نماز خوندن سختی
جنگ را تحمل میکنیم حالا همه
با هم نماز میخونیم...
وسط عراقیها ایستادیم و نماز
خواندیم.
♦️راوی: رضا محمدی همرزم
شهید علی اکبر محمدحسینی
✅@vaslekhooban
#به_روایت_شهید
♦️مردانِ مرد...♦️
💠برای ملاقات علی آقا ماهانی که در عملیات روز عاشورا مجروح شده بود، به اتفاق اکبر عازم تهران بودیم. بین راه از او خواستم چگونگی عملیات را شرح دهد.
گفت:
💠صبح عاشورای سال ۱۳۵۹ به ما دستور دادندکه درارتفاعات مشرف بر سومار تظاهر به تک کنیم و تپه های ۳۰۳ و سادات ۱ و ۲و۳را از عراق بگیریم. این ارتفاع دشمن را بر منطقه مسلط کرده بود. ۸نفر بودیم، اهل کرمان. سلاح سنگین هم نداشتیم. آن روز به احترام امام حسین ع همه روزه بودیم. حرکت کردیم.به سنگرهای برادران ارتش رسیدیم. آنها از طرف بنی صدر ملعون دستور داشتندتا با ما مکاری نکنند.با وجود این، قرار شد با آتش تهیه از ما پشتیبانی کنند. با فریاد الله اکبر از تپه بالا رفتیم. قبلا عهد و پیمان بسته بودیم و قرار گذاشنیم اگر کسی مجروح یا شهید شد، بقیه بدون توقف به حرکت شان ادامه بدهند و کار را رها نکنند. همانطور که از تپه بالا می رفتیم، انواع گلوله ها به طرف مان می آمد.از تپه اول گذشتیم. تیر به فک علی ماهانی اصابت کرد و روی زمین افتاد. کمی جلوتر محمود اخلاقی را به رگبار بستند و کمی بعد محمود یوسفیان به شهادت رسید. از آن جمع ، سه نفر تیر خوردند که غیر از علی آقا ماهانی، دو نفر دیگر یعنی اخلاقی و یوسفیان شهید شدند.عاقبت با وجود این که یک گردان مکانیزه در آن جا مستقر بود، تپه ها را از عراقیها گرفتیم.
✅ @vaslekhooban