4_366785877751365705.mp3
1.95M
#صدای_ماندگار
🌷شهید سید مجتبی علمدار
چقدر زیبا کلمه را به تسخیر
در می آورد و درون خود را
در فراق شهیدان به تصویر
می کشد...
✅ @vaslekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
💠صبح روز سیزدهم
ماه مبارک رمضان،
گلزار شهدای کرمان
✅ @vaslekhooban
#یاد_یاران
🌷 دعوت ارباب بی کفن🌷
💠خواب دیده بود که...
آقا امام حسین(ع)او را دعوت
کرده است...
برای تعبیرخوابش نزدآیت الله
مشکینی میرود.آقا می گویند:
خوش بحالت که چنین آقایی
دعوتت کرده...
در همان دیدار آقای مشکینی
به ایشان وعده داده بودند که
شهیدمی شوی...
تا اینکه در عملیات کربلای یک
در منطقه مهران، بی سیم چی
شهید بینا میشود.
وقتی به ارتفاعات قلاویزان
میرسند ، غلامرضا از شهید
بینا نام منطقه را می پرسد...
بیناجواب میدهد:
ارتفاعات قلاویزان...
غلامرضا می گوید:
من در اینجا نه یک قدم جلو
میروم و نه یک قدم به عقب
بر میگردم...(شهید می شوم).
که ناگهان هواپیماهای عراقی
منطقه را بمباران می کنند و
او به شهادت میرسد.
✅ @vaslekhooban
#خاطره_ناب
#حاج_قاسم
🍂فقط دو دقیقه...🍂
🔶مراسمی بود که در آن خانواده های شهدا بودند. وقتی همه جمع شدند، حاج قاسم رو کرد به خانواده ها و گفت:
از همه خانواده ها تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند...
این جمله ی ایشان خیلی تعجب همه را برانگیخت که چطور؟ دو دقیقه ای همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردن ها خسته شد و حوصله ها داشت سر می رفت. همان زمان سردار سلیمانی گفت:
خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از ۳۰ سال است که به دلیل مجروحیت فقط می توانند سقف را نگاه کنند. در حالی که ما دو دقیقه را هم نمی توانیم تحمل کنیم.
🔹به روایت همسر شهید هادی کجباف
✅ @vaslekhooban
part07.mp3
2.88M
#کتاب_خوان
🌸 یادت باشد🌸
(قسمت هفتم)
🎋عاشقانه ترین کتاب شهدای
مدافع حرم.
🔰بر اساس زندگی شهید
مدافع حرم حمید سیاهکالی
به روایت همسر شهید
♦️به قلم :
محمدرسول ملاحسنی
✅ @vaslekhooban
#راز_این_عکس
♦️پاهایِ جامانده♦️
🔷این عکس مربوط است به عملیات کربلای یک،آزادسازی شهر مهران.و خاطره آن بدین ترتیب است که:
♦️سنگرسازان بی سنگر جهاد تهران به فرماندهی شهید ملا آقایی و شهید مهدی عاصی تهرانی آمده بودند کمک رزمندگان لشکر حضرت رسول(ص). لودر و بلدوزرها جلوتر از نیروها، برای زدن خاکریز حرکت میکردند. هوا روشن و پاتک دشمن شروع شده بود. فاصله تانکها با دستگاههای مهندسی شاید ۱۰۰ متر بیشتر نبود که باد شدید هم شروع شد و تانک ها هم مستقیم به سمت لودر و بلدوزرها شلیک میکردند. با هر جابجایی خاک گرد و غبار بلندی ایجاد می شد. شهید خسرو صبوری روی لودر سینه به سینه تانکها خاکریز میزد که ناگهان گلوله مستقیم تانک، لودر او را نشانه رفت و به لودر اصابت و همزمان ترکشی، لوله هیدرولیک بازوهای لودر را پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت. لودر شد یک پارچه آتش. خسرو هم پشت فرمان لودر... تا بچه ها رسیدند، فقط پاهای او را دیدند که روی پدالها جا مانده بودند. دو همسنگر بهت زده به باقیمانده ی پیکراو نگاه میکنند. از سنگر ساز بی سنگر، شهید خسرو صبوری دو تا پای سوخته ماند که در گلزار شهدای امام زاده عقیل (ع) اسلامشهر در کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد.
✅ @vaslekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_ناب
🔶ماجرای یک
«قوطی خالی»
✅ @vaslekhooban