#دستخط_ناب 🔰محاسبه ی نفس🔰 🔷دست نوشته های روزانه و ناب شهید علی بلورچی در محاسبه نفسش. 🔶چهارشنبه ۵ دی ۶۳🔶 🔷۱-مشارطه نکردم. 🔷۲-ریا کردم. 🔷۳-زیاد صحبت کردم. 🔷۴-درس نخواندم. 🔷۵-نماز ظهر و عصر را بی حال خواندم. 🔷۶-مراقبت از چشم کم بود. 🔷۷-کبر داشتم و به خود مغرور شدم . 🔷۸-دروغ گفتم. 🔷۹-حب دنیاخیلی غلبه کرد. 🔷۱۰-ذکر درونی و برونی خیلی کم بود و اگر هم بود، بی توجه بودم. 🔷۱۱-مراقبت کلاً خیلی کم بود. 🔷۱۲-نفس در رفاه کامل بود و سختی ندید. 🔷۱۳-یاد امام زمان کم بودم. 🔷۱۴-زیارت عاشورا نخواندم. 🔷۱۵-وقت در اعمال و فکر قبل از آن ها کم بود و یا اصلاً نبود. ✅ @vaslekhooban

#کاریکاتور 🔶افتضاح!؟🔶 🔶عقب نشینی بدون قید و شرط آمریکا از سوریه نشانگر شکست مفتضحانه‌ ی استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا است. ✅ @vaslekhooban

#سالروز_شهادت 🌷۵ دی ماه مصادف است با شهادت سردار رشید اسلام عبدالمهدی مغفوری یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. ✅ @vaslekhooban

#یاد_یاران 🔷اُسوه ی اخلاق🔷 🌷وقتی پیکرش را آوردند، حال مساعدی نداشتم، ناگهان صدایی شنیدم که می گفت: شهید قرآن می خوانَد...  یکی از روحانیون محل هم که آنجا بالای سرجنازه بود، قسم خورد که او هم تلاوت قرآن شهید را شنیده است. با خود گفتم:خدایا این چه شهیدی است ونزدتوچه قرب ومقامی دارد که این کرامت را به او عنایت کرده ای و ازجنازه اش پس ازچند روز که شهید شده، صدای تلاوت قرآن می آید؟ از جا بلند شدم که خودم هم از نزدیک این اعجاز رامشاهده کنم.وضو گرفتم، بالای سرش رفتم و روی او را کنار زدم، رنگش مثل مهتابی نور میدادو بوی عطر عجیبی از پیکرش به مشام میرسید.وقتی گوشم را نزدیک صورت ودهانش نزدیک کردم،مثل کسی که به او برق وصل کرده باشند،درجا خشکم زد چون من هم از او تلاوت قرآن شنیدم. درست به خاطر دارم در همان لحظه که گوشم نزدیک دهان اوبود، شنیدم که این آیه را می خواند: انااعطیناک الکوثر ...  پیشانی اش رابوسیدم و از کنار او برخاستم. 🔶راوی:مادر همسر شهید از کتاب لحظه های آسمانی   ✅ @vaslekhooban

#یاد_یاران 🌺عروسک🌺 🌷وقتی می خواست جبهه برود پاهایش را می گرفتم و از او می خواستم که نرود. پدرم می‌گفت: باید بروم، میروم صدام را میکُشم و برایت عروسک می آورم... تو و برادرت ،مامان را اذیت نکنید.نماز را اول وقت بخوانید. سوره های کوچکی را هم که یادت دادم بخوان و حفظ کن . ومن خوشحال بودم که پدرم سالم برخواهدگشت،باهدیه ای برای من. وقتی ازجبهه بر می گشت،همیشه باعروسک میآمد،عروسکهای نازکه زیبایی آنها دنیای بزرگانه ی مرا هنوزکه هنوزاست تسخیرکرده . با آمدنش تفریحات ما آغاز میشد، اگرچه ازپارک خوشش نمیآمدولی مابچه ها را برای گردش به پارک می برد،کلی به ماخوش میگذشت. یادش بخیر سایه ی پدری که هنوز درجاری زمان ادامه دارد ... 🌹بمناسبت سالگرد شهادت شهید حاج محمد شیخ بیگ🌹 🔷راوی:دخترشهید ✅ @vaslekhooban

#دفاع_مقدس 🔶روزشماردفاع مقدس پنجم دی ماه ۱۳۵۹ ✅ @vaslekhooban

#دفاع_مقدس 🔶روزشماردفاع مقدس پنجم دی ماه ۱۳۶۱ ✅ @vaslekhooban

#دفاع_مقدس 🔶روزشماردفاع مقدس پنجم دی ماه ۱۳۶۶ ✅ @vaslekhooban

#دستخط_ناب 🔷نامه‌ای عجیب از شهید سید مجتبی میرغفاری" که ۳۰ سال پس از شهادت به خانواده‌اش رسید. ♦️بخشهایی از این نامه : 🌹وقتی در شلمچه با دشمن نبرد می‌کردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی کربلامی آید، وقتی درون این احساس بودم یک دفعه صدای ملکوتی را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکه‌ای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خودرادرصحن اباعبدالله الحسین در کنار سرور شهیدان یافتم،آری مادر،آری مادر شهید مجتبی و ای مادران وهمسران شهدا، این است مقام شهیدان. ✅ @vaslekhooban

#یاد_یاران 🌹مردی آسمانی 🌹 🌷بعد ازشهادت احمد به بوشهر رفتم تا وسایل احمد را به کرمان بیاورم. در یخچال احمد مقداری مرغ و شیرینی بود، در نزدیکی خانه او فرد مستمندی بود. به آنجا رفتم و مرغ و شیرینی را به آنها دادم مرد گفت: اینها از طرف کی هستند؟ گفتم: شهید توکلی... مرد اشکهایش سرازیر شد و گفت: مدتی پیش احمد برایم رختخوابی خریده بود و سی تومان پول به من دادتا اموراتم بگذرد کار احمدخدایی بود و خود نمایی نبود. 🔷راوی: پدر شهیداحمد توکلی ✅ @vaslekhooban

#زائر 🌹هم اکنون...گلزار شهدا، عصر پنجشنبه، زیارت شهیدان... ✅ @vaslekhooban

#عکس_ماندگار 🌹شهید سردار رضا چراغی (اولین فرمانده لشکری که در دفاع مقدس شهید شد) معروف به شمشیر لشکر. دوست و همرزم صمیمی حاج احمد متوسلیان. ✅ @vaslekhooban