eitaa logo
وصل خوبان
14هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
15.1هزار ویدیو
210 فایل
🌷...راه شهیدان ادامه دارد...🌷 آدرس وصل خوبان در پیام رسان سروش: https://sapp.ir/vaslekhooban ارتباط با کانال: @vaslekhooban_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
#دیدار 🍃دختر بی بی🍃 💠با نوری که درچشمانش مانده، به دور دستهایی از جنس همیشه ماندن چشم دوخته بود، لبریز ازخاطره. به زمانی که احمد مهربان قد کمانش را " دختر بی بی" صدا می کرده. گذشته ای نه دور و نه دراز... بلکه نزدیک. گویا همین دیروز بوده که او رفته و بی بی را تنها گذاشته... ✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#دیدار 🍃دختر بی بی🍃 💠با نوری که درچشمانش مانده، به دور دستهایی از جنس همیشه ماندن چشم دوخ
🌷دخترِ بی بی🌷 🔷تاخواستیم وارد شویم ،اجازه نداد،برادر شهید بود ،بزرگتر از احمد، گفت: چند لحظه بایستید تا برگردم. بر میگردد اما با منقلی نُقلی و زیبا در دست که در آن اسپند دود کرده بود. عجب بویی؟ وارد که میشویم، مادر شهید رحیمی که پای بلند شدن ندارد باخوش آمدگفتن به جمع ما ما را دعوت به نشستن میکند . می نشینیم و برای سلامتی اش صلواتی میفرستیم...مادر روی تخت آرام گرفته. روبرویش کنج اتاق سماوری زیبا چشمت را میگیرد. کلام مادر تو را به خود می آورد: مادر ... دائما روشنه همیشه ی خدا... سماورم منتظره تا یکی بیاد تو... و دو باره نگاهم اتاق را دور میزند تا به استکان نعلبکی طرحدار قدیمی روی میز چوبی بی بی گره می خورد...بوی گذشته تو را محصور میکند . استکان چای را که تعارفت میکنند و با نعلبکی ، به دست میگیری، حس چای مجلس امام حسینی در تو گل میکند...یک حس غریب آشنا... از احمد که می پرسیم، برادر شهید به کمک مادر می آید و بدون هیچ تاملی میگوید: مادر ما پنج پسر به دنیا آورد. ما خواهری نداشتیم اما احمد آقای ما شده بود دختر بی بی ... همه ی خانواده و فامیلها اورا دختر بی بی صدا میزدند... اصلا آچار فرانسه ی فامیل و اهل محل بود. او سومینِ ما بود که به دنیا آمد ... اگر کسی به مشکلی بر میخورد به سراغ احمد می آمد حلال مشکلات بود...نمیگذاشت مادر دست به سیاه و سفید بزند آشپز ماهری نبود که بود ،لباسها را به خوبی نمی شست ، که می شست. دست به جاروش هم حرف نداشت ...سراپا شده بود دختر بی بی. بهش حسودیمان میشد.اصلا جدایی بین مادر و احمد غیر ممکن بود ... تا اینکه ... نگاهمان را به مادر گره میزنیم، سخت به حرف های پسرش گوش می داد... و برادر ادامه میدهد : تا اینکه رفت .سال ۶۳ بود که رفت. چه رفتنی؟ سومار شد محل پرپر شدنش...از اون به بعد مادر ما شکسته شد... مادر که این حرفها را می شنید گاه گاهی چادر را به روی سرش می کشید و تکان شانه هایش نشان می داد به یاد دختر بی بی اشک میریخت... 💠پرچم حسینی را که باز میکنیم مادر با حال نه چندان مساعدش آن را به جلوی صورت می گیرد، بوسه ای طولانی بر نام حسین میزند و آن را بر سر و رویش میمالد. با نوای السلام علیک یا اباعبدالله که فضای اتاق ، پر می شود،گریه امانش را می بُرد... 🔷خنده زمانی بر کنج لبانش جان میگیرد که به مناسبت میلاد امام هشتم، ضامن آهو،مولودی خوانده میشود...و او با کلام خیرش، دعایمان میکند که انشاالله بریم زیارت امام حسین و امام رضا(ع)... و از خدا میخواهد که انشاالله مراد همه مون رو خدا بده ... آمین ما هم بلند می شود... آمین... ✅ @vaslekhooban
#دیدار 🌷شانزده ساله پسرم🌷 💠قرارمان عصر چهارشنبه، دوم مرداد، ساعت ۵ عصر، منزل شهید محمد علی سلاجقه است. وارد منزل که میشویم جمعیتی را می بینیم که جا میخوریم. مادر شهید که تعجب مارا می بیند بلافاصله میگوید: من دیدم قراره امروز پرچم امام حسین را اینجا بیاورند، باخودم گفتم دوستان و اقوام را هم دعوت کنم تا این پرچم را زیارت کنند... گویا،مجلسی آسمانی برپا شده که قرار است مادر محمدعلی راوی ناگفته هایی از پسرش برای ما باشد. او در حین صحبت،چندین بار عقده اش می شکند... مخصوصا آنجایی که میگوید: یک روز برای محمد علی ،یک جفت کفش نو خریدیم. اما آنها را پا نکرد!وقتی علت را پرسیدیم گفت: من رُوم نمیشه جلوی دوستام که نمی تونن کفش نو بخرند، اینها را پا کنم. هر چه اصرار کردیم نپوشید که نپوشید. تا اینکه آخرش برای پوشیدن کفشها شرطی گذاشت، گفت: به شرطی میپوشم که برای دوستام هم کفش بخرید! ... حالاچندنفر بودند؟ هفت نفر... پدرش آنروز هفت جفت کفش خرید و محمد علی بعد از اهدا کردن آنها به دوستانش، کفشهای خودش را به پا کرد... یک جای دیگردوباره عقده ی این مادر عزیز و مهمانانش گل میکند. آن هم زمانی که پرچم امام حسین(ع) بین حاضرین گردانده میشود و مداح، دلها را راهی کربلا می کند. وقتی پرچم در برابر مادر شهید قرارمیگیرد، آن را به چشمانش میکشد و همراه با دخترش (همسرشهیدمرتضوی) شروع به گریه میکند... وقتی اوج روضه ی مداح به گودی قتلگاه میرسد، گریه ی مهمانها هم اوج میگیرد و در قاب عکس شهید ۱۶ ساله ی کربلای ۴، انعکاسی زیبا پیدا میکند.... ✅ @vaslekhooban