eitaa logo
کانال تحلیلی ولایت آخرالزمان
12.6هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
17.1هزار ویدیو
53 فایل
🛑 دقیق‌ترین تحليل‌های سیاسی اجتماعی و بصیرتی روز 🛑 باضافه اخبار بصیرت‌ساز هر روز 👈ارزش حقیقی هر آدمی به جهت‌گیری درست سیاسی اوست در زمانه خودش👉 پس با ما باشید... ادمین: @M_mp1111
مشاهده در ایتا
دانلود
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤"مولوی عبدالحمید" مولوی عبدالحمید از ممنوعیت ماتیک و آرایش و عطر برای زنان تا اجازه ورود زنان بد حجاب و بی حجاب به مسجد مکی زاهدان. 🔸دینداری به نرخ روز ! بر همه ما واجب است کانال ولایت آخرالزمان در ایتا @velayateakharazaman
👤"زاکانی" مصاحبه برانداز سوز وزیر خارجه بلژیک بعد از اعتراض براندازان به سفر زاکانی به بلژیک. 🔸وزیر خارجه بلژیک: اگر زاکانی بخواهد دوباره به بروکسل سفر کند،باز هم روادید صادر میکنم. بر همه ما واجب است کانال ولایت آخرالزمان در ایتا @velayateakharazaman
‌ 🟡 دوره آمـوزش مجـازۍ امـر به معـروف و نهـی از منڪر 📖 با تدریـس استاد توانمنـد ڪشوری ✨ثبـت نام👇 در تمام پیـام رسانهـاۍ ایرانـی😍 🔻جهت ثبت نام در دوره های آموزش مجازی👇 amrn.ir/c amrn.ir/c amrn.ir/c 🔰 به کانال آمرین بپیوندید 🆔@aamerin_ir
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆روایت امام خامنه‌ای از حادثه سوء قصد به ایشان در ششم تیرماه ۱۳۶۰ کانال رسمی ولایت آخرالزمان @velayateakharazaman
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻همه بهم  میگن تنبلی اما من واقعاً انرژی و نشاط یه کار جدی و مهم رو ندارم! دست خودم نیست. کانال ولایت آخرالزمان @velayateakharazaman
انسان شناسی ۲۸۲.mp3
11.6M
۲۸۲ ✘ چرا آدمای خیلی خوب، انسانهای خیلی معنوی، بسیار پیش اومده که یهو سقوط کردند! ✘ چرا اعتقادهای خیلی سفت و محکم هم دیدیم، که یهو یه جا عوض میشن؟ ✘ چه تضمینی هست این اتفاق برای من نیفته؟ کانال ولایت آخرالزمان @velayateakharazaman
✅حضرت محمد (ص): خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقي، فروشنده و مشتری آن را. 🔰این‌که در کمتر از یک هفته، ابتدا خبر مرگ بر اثر مصرف شراب ناخالص، در استان البرز مخابره شد، خبری که مدام آمار قربانیا نش رو به فزونی است و هنوز آن ماجرا تمام نشده، خبر دیگری، درست مشابه اولی از سردشت مخابره می‌شود، به گمانم عادی و طبیعی نیست. ❓چرا پشت سر هم مشروب تقلبی درست می‌شود و گناهکاران، با خوردنش جان می‌دهند و مصدوم می‌شوند؟ آیا قرار است پروژهء تولید مشروب غیرتقلبی برای مصرف این گناهکاران عزیز! در کشور پیاده‌سازی شود؟ ♨️مسوولان که حجاب را کلاً رها کردند تا به بخشی از اهداف سند توسعهء پایدار 2030 دست یابند، گویا اکنون نوبت مشروب خواری و احتمالاً خارج کردنش از جرگه جرم و گناه است. چیزی که شاید دستکم از چندماه پیش، برایش برنامه داشتند: چنانچه در پیش نویس قانون جدید حجاب و عفاف، به آن اشاره شده که شرابخواری علنی هم مثل بی‌حجابی از جرم به تخلف تنزل یابد. ❓سؤال: حکم مسوولانی که حد شرعی شرابخواری را اجرا نمی‌کنند چیست؟ ❓و سوال مهم‌تر: آیا هدف غایی این اتفاقات و این نوع خبرها، در جهت رفاه حال تمامی مشروب‌خواران و احتمالاً ورود قانونی شراب خالص و کاملاً بهداشتی (با نشان سیب سلامت!) به بازار مسلمین است؟ ✔️الا لعنت الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون! بر همه ما واجب است کانال ولایت آخرالزمان در ایتا @velayateakharazaman
👤"امیرمحمد زند" حمله تند بازیگر سینما و تلویزیون به اپوزسیون/امیرمحمد زند: طرف تمام عمر و رزومه اش از تلویزیون بوده و پول درآورده و خونه خریده حالا واسه ما شده اپوزسیون! ✍ ما همه مدافع حرم هستیم ،همان حرمی که حاج قاسم گفت ،حرم ایران❤️ کانال ولایت آخرالزمان در ایتا @velayateakharazaman
هدایت شده از 🌷خانه ی سبزآبی🌷
ماجرای خواندنی و آموزنده ازدواج امام خمینی از زبان خدیجه ثقفی همسر ایشان ❤️🌷 قسمت۱ بعدها آقا برایم تعریف کردند که وقتی آقای لواسانی گفت که آقا ثقفی 2 دختر دارد و از آنها تعریف می کنند، مثل این که قلب من کوبیده شد.این طور شد که آقای لواسانی از طرف امام آمد خواستگاری.قبل خواستگاری حدود 2 ماه طول کشید. من متولد سال 1333 قمری هستم. پدرم 29 یا 30 ساله بود که به فکر افتاد برای ادامه تحصیل به قم برود.در آن زمان من تقریباً 9 ساله بودم. پدر و مادرم به قم رفتند و 5 سال در آن‌جا ماندگار شدند اما من نزد مادربزرگم ماندم. در واقع، من از اول نزد مادربزرگم مانده بودم و با او زندگی می‌کردم. من فرزند اول پدر و مادرم بودم. وقتی آنان به قم می‌رفتند، 2 خواهر داشتم که یکی از آنان فوت کرده بود و نیز 2 برادر. پدرم خوش تیپ و شیک و خوش لباس بود. به‌طور مثال در آن زمان، پوستین اسلامبولی می‌پوشید و از خانه بیرون می‌رفت و همه طلاب تعجب می‌کردند.با وجود این، هم عالم بود، هم دانشمند و هم اهل علم و اهل ایمان و متدین.یادم است که پدرم اجازه نمی‌دادند ما بدون چاقچور به مدرسه برویم. کفش‌هایمان هم بایستی مشکی و ساده و آستین لباسمان هم بایستی بلند می‌بود. همان‌طور که گفتم، من با مادربزرگم زندگی می‌کردم. نام او خانم مخصوص بود و ما به او خانم مامانی می‌گفتیم. زمانی که خانواده‌ام در قم بودند، من و مادربزرگ، هر 2 سال یک مرتبه به قم می‌رفتیم.2 شب در راه می‌خوابیدیم. یک شب در علی‌آباد و یک شب هم در جای دیگر.پدرم در قم خانه آبرومندی در کوچه آسید اسماعیل در بازار اجاره کرده بود. خانه بزرگی بود که اندرونی و بیرونی و حیاط خوبی داشت. صاحبخانه هم تاجر معتبری بود. آن زمان مدرسه‌ای که در آن دروس جدید تدریس می‌شد، کلاسی داشت که 20 شاگرد در آن حضور داشتند. تعداد کسانی که می‌توانستند ماهی 5 ریال بدهند، خیلی کم بود، به همین دلیل فقط دختران پزشکان، تاجرها یا... به مدرسه می‌رفتند. ما 3 خواهر بودیم که به مدرسه می‌رفتیم.خواهرهایم درقم درس می‌خواندند و من در تهران. خلاصه، تا کلاس هشتم درس خوانده بودم که صحبت ازدواج مطرح شد. همان‌طور که گفتم، در آن مدتی که خانواده‌ام در قم بودند، ما چند بار به آن‌جا رفتیم. یک بار 10 ساله بودم، یک بار 13 ساله و یک بار هم 14 ساله. دفعه آخر، پدرم از مادربزرگم خواهش کرد که من بمانم. مادربزرگم می‌خواست پس از 15 روز به تهران برگردد. چون عید بود. پدرم خواهش و تمنا کرد: (من قدسی جان را سیر ندیدم. بگذارید 2 ماه پیش من بماند. ما تابستان به تهران می‌آییم و او را می‌‌آوریم.) بالاخره مادربزرگم راضی شد و من با این‌که راضی نبودم، چند ماه در قم ماندم. آن موقع من تصدیق ششم را گرفته بودم، به هر حال چند ماه در قم ماندم و بعد با مادرم به تهران آمدم.در مدت این 5 سال، پدرم در قم دوستانی پیدا کرده بودکه یکی از آنان آقا روح‌الله بودند.هنوز حاجی نشده و مرد نجیب، متدین و باسوادی بودند. پدرم ایشان را که با من 12 سال تفاوت سنی داشت پسندیده بود. یکی دیگر از دوستان پدرم آقای سید محمد صادق لواسانی بودند که به آقا روح‌الله گفته بود: چرا ازدواج نمی‌کنی؟ ایشان هم که 26، 27 سال داشتند، گفته بودند: من تاکنون کسی را برای ازدواج نپسندیده‌ام و از خمین هم نمی‌خواهم زن بگیرم و کسی را در نظر ندارم.آقای لواسانی گفته بودند:آقای ثقفی 2 دختر دارد و خانم داداشم می‌گوید خوبند. بعدها آقا برایم تعریف کردند که وقتی آقای لواسانی گفت که آقا ثقفی 2 دختر دارد و از آنها تعریف می‌کنند، مثل این‌که قلب من کوبیده شد.این طور شد که آقای لواسانی از طرف امام آمد خواستگاری.قبل خواستگاری حدود 2 ماه طول کشید.چون من حاضر نبودم به قم بروم.آن زمان هم که به خانه پدرم می‌رفتم، بعد از 10، 15 روز از مادربزرگم می‌خواستم که برگردیم. چون قم مثل امروز نبود. زمین خیابان تا لب دیوار صحن قبرستان بود و کوچه‌ها خیلی باریک بودند. به همین خاطر، زود از قم می‌آمدم. آن 2 ماهی که پدرم مرا به زور نگه داشت، خیلی ناراحت بودم. مراحل خواستگاری آغاز شد. پدرم می‌گفت: از طرف من ایرادی نیست و قبول دارم. اگر تو را به غربت می‌برد، اما آدمی است که نمی‌گذارد به تو بد بگذرد. پدرم به دلیل رفاقت چندساله‌اش از آقا شناخت داشت، اما من می‌گفتم: اصلاً به قم نمی‌روم. گرچه بر اثر خواب هایی که دیدم، فهمیدم این ازدواج مقدر است. آقا سید احمد لواسانی از جانب داماد، هر شب می‌آمد خواستگاری و می‌پرسید: چه شد؟ پدرم هم می‌گفت: زنها هنوز راضی نشده‌اند. آقا سید احمد هم که با پدرم دوست بود، 2، 3 روز می‌ماند و برمی‌گشت. مدتی گذشت تا این‌که دفعه پنجمی که در عرض دو ماه آمده بود، گفت: بالاخره چه شد؟ پدرم می‌خواست رد کند و بگوید: من نمی‌توانم دخترم را بدهم.اختیارش دست خودش و مادر بزرگش است و ما برای مادربزرگش احترام قائلیم 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi