eitaa logo
ول‌انگاران 🐀🕳️🧀
16 دنبال‌کننده
39 عکس
19 ویدیو
6 فایل
تبارشناسی برهنه‌گران و برهنه‌گرایان «اگر خدا بعضی مردم را به‌وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیر و صومعه و معبد و مسجد منهدم می‌شود.» (حج ۴۰) گروه تبادل‌نظر: https://eitaa.com/joinchat/537395775C10037c2fec
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻هم‌داستانیِ تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. همزمان با چرخش ایدئولوژیک دولت از اقتصاد دولتی به اقتصاد آزاد در جریان انتقال از دولت موسوی به دولت هاشمی، محمد خاتمی با وجود آنکه در سِمت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت موسوی، مواضع ناموجّهی را به نام انقلابی‌گری برگرفته بود، به‌تدریج در دولت هاشمی‌رفسنجانی، رویّۀ خود را تغییر داد و به لیبرالیسم فرهنگی گرایید؛ با این توجیه که جمهوری اسلامی نمی‌تواند بر منع و سلب در فضای فرهنگی تکیه کند و از آزادی‌های فرهنگی جلوگیری نماید. در واکنش به عملکرد لیبرالیستی خاتمی در وزارت ارشاد و به عرصه عموم کشیده شدن بحث‌ها و مناقشات در این‌باره، شورای عالی امنیت ملّی جلساتی را برای گفتگو در این رابطه تشکیل می‌دهد. در طی این گفتگوها، اعضای حاضر در جلسات، بیشترین انتقادات و معایب را به رویّه و مواضع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت می‌دهند. خاتمی نیز در مواجهه با این نقدها، تصمیم به استعفا می‌گیرد. برای این منظور، نزد هاشمی‌رفسنجانی رفته و با این توضیح که عده‌ای از نیروهای سیاسی و فرهنگی، مجال فعالیّت را از من ستانده‌اند، تقاضای استعفا می‌کند. در مقابل، هاشمی‌رفسنجانی از خاتمی می‌خواهد که ناملایمات را تحمل کرده و همچنان در این جایگاه بماند، اما پاره‌ای از مواضع خویش را عمومی و آشکار نسازد. ولی خاتمی بر تصمیم خود پای می‌فشرد و سرانجام، موافقت رئیس‌جمهور وقت را برای پذیرش استعفا، جلب می‌کند. او، متن استعفا‌نامه‌اش را در سوم خردادماه سال هفتادویک نوشت و در آن از ضرورت تحوّل فرهنگی در جامعه در راستای فراهم‌شدن فضای متناسب با نیازهای انسان معاصر و اقضائات زمانه سخن گفت و بر ترجیح مصونیّت‌بخشی به نسل جوان به‌جای سلب آزادی‌های عمومی اصرار ورزید. وی تصریح کرد اهتمام به رونق فرهنگی، لوازم و تبعاتی دارد که فقط ظاهربینانِ تنگ‌حوصله، حتی به قیمت تعطیلی اندیشه و نفی آزادی‌های مشروع و قانونی که نتایج سهمگین و ویرانگری به دنبال خواهد آورد، آن را برنمی‌تابند. [دوم]. نکته مهم تاریخی در این ‌باره آن است که هاشمی‌رفسنجانی با سیاست فرهنگی خاتمی، شکاف و زاویه‌ای نداشت، بلکه آن را تأیید می‌کرد: «گویا افکارشان [خاتمی] کم‌کم عوض شد. به‌تدریج تفکرات خوبی پیدا کرد، وقتی که [او] کار را [در وزارت ارشاد] شروع کرد، بعضی‌ها با ایشان مخالف شدند»(علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی، هاشمی بدون روتوش، ص۲۲۵). وی در جای دیگری به صراحت می‌گوید که از یک سو به خاتمی توصیه کرد که در وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی باقی بماند و در مقابل فشارها، کناره‌گیری نکند، و از سوی دیگر، از وزیر بعدی نیز خواست در امتداد سیاست فرهنگیِ خاتمی حرکت کند و طرح فضای فرهنگیِ باز را بیشتر محقّق گرداند: «وقتی [خاتمی برای کناره‌گیری از وزرات ارشاد] پیش من آمد، به ایشان گفتم که اگر من جای تو بودم، استعفا نمی‌دادم و می‌ایستادم. بالاخره اگر هدف‌دار هستید، باید کارتان را بکنید، ضمن آن‌که به ایشان در عین حال گفتم می‌دانم که فشار هم بر روی شما زیاد است ولی بایستید. آقای لاریجانی هم که بعد از آقای خاتمی آمد، به او گفتم که شما در آن مقداری که آقای خاتمی پیش رفته است، عقب‌گرد نکنید و بیشتر باید به طرف باز شدن [فضای فرهنگی] حرکت کنید.»(همان، ص۱۴۸). [سوم]. یکی از اصلاح‌طلبان می‌گوید هر چند خاتمی، اصرار هاشمی‌رفسنجانی بر ماندن وی را واقعی تلقّی نکرده بود و بر این باور بود که هاشمی‌رفسنجانی نمی‌خواهد دولت سازندگی، بهای حضور خاتمی را بپردازد، اما پس از جلسه مشترک به او گفته بود که هاشمی‌رفسنجانی در برخی از موضوعات فرهنگی، نظرات و دیدگاه‌های پیشروانه‌تر دارد، اما نمی‌خواهد با مطرح‌کردن آنها در فضای عمومی و رسمی جامعه، مقاومت و مخالفت ایجاد کند(عبدالواحد موسوی‌لاری، «هاشمی، آمادگی پرداخت هزینه برای خاتمی را نداشت»، ماهنامه نسیم بیداری، سال دوم، شماره ۲۱، آبان ۱۳۹۰، صص۶۴-۶۵). جهت‌گیری فرهنگیِ تکنوکرات‌ها، زیرپوستی و نهانی بود و اینان می‌کوشیدند از طریق تغییر بافت اقتصادی و مناسبات مادّی، انقلاب‌زدایی کنند، اما لیبرال‌های اصلاح‌طلب، شتابزده و آشکار بودند و می‌خواستند در کوتاه‌مدّت، به نتیجه برسند. در نظر تکنوکرات‌ها، فرهنگ هیچ انگاشته می‌شد و اقتصاد، اصل و اساس بود و در نظر لیبرال‌ها، سیاست، عامل تعیین‌‌کننده بود. این دو جریان در پی آن بودند از فرهنگ به‌عنوان یک کاتالیزور در راستای طرح‌های تجدّدی خود استفاده کنند؛ یکی به دنبال توسعه بود و دیگری به دنبال دموکراسی. این دو جریان، بعدها تا حدی تلفیق شدند و به الگوی توسعۀ دموکراتیک رسیدند، اما از آغاز، هر دو در گرایش به لیبرالیسم فرهنگی، مشابه بودند و تفاوت‌شان فقط در روش‌ بود یکی محافظه‌کار بود و دیگری رادیکال. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
⭕️ سیاست مُرْجِفُون ✍️ راهبرد دشمن صهیونیست در جنگ نرم، استفاده از کلمات تله‌ی جنگ یا اغتشاش و ایجاد فتنه‌ی ترس در مسئولان و مردم جهت انفعال و بی‌تفاوتی مقابل نفوذ فرهنگی و استحاله‌ی نظام اسلامی می‌باشد. این سیاست توسط عوامل اسرائیل در ایران تقویت می‌شود. خط نفوذ با عناوینی چون بصیرت، سعی در ایجاد ترس مقابل دشمن دارند و همواره به مومنین دستور سکوت و انفعال برای جلوگیری از جنگ یا اغتشاش می‌دهند. در حمله‌ی اسرائیل به منافع ایران با عنوان انحرافی تله‌ی جنگ موجب انفعال نیروهای مسلح کشور شدند و خسارات بیشتر نصیب ما کردند. دستور العمل این افراد سکوت و انفعال مقابل جنایات و پیش‌روی دشمن می‌باشد که علت این سیاست، ترس و منافع شخصی خودشان است. این تصور که دشمن به دنبال افزایش تنش و درگیری با جمهوری اسلامی است موجب این شد که خودمان مسیر را برای پیش‌روی و تجاوزات دشمن باز کنیم و هر روز ضربات سنگین‌تری بخوریم. نتیجه‌ی سیاست تله‌ی جنگ، حمله رسمی رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران شد که تازه اول ماجراست که با تداوم این سیاست صدها فرمانده ارشد نظامی مثل قبل ترور خواهند شد و هر روز در این جنگ شکست بیشتری خواهیم خورد و روزی می‌شود که حمله به شهرهای ایران امری عادی می‌شود و ما هر بار باید در موضع دفاع باشیم. سیاست دشمن در جنگ سخت با عنوان تله‌ی جنگ، عقب‌نشینی تدریجی جمهوری اسلامی است. حال در جنگ نرم نیز با عنوان تله‌ی اغتشاش، به دنبال انفعال، سکوت و بی‌تفاوتی مقابل فحشا و حرام سیاسی می‌باشد و سعی می‌شود با القای ترس، مومنین را گوشه‌نشین کنند. این افراد ادعا می‌کنند که چون دشمن به دنبال اغتشاش و جنگ داخلی در کشور می‌باشد، پس نباید با بی‌حجابی مقابله کرد و با تمرکز بر روی این مسئله موجب حساسیت دشمن و اغتشاش داخلی شد. خط نفوذ در کشور هم هرکس که مطالبه‌ی حکمرانی فضای مجازی و اجرای قانون حجاب و امر به معروف و نهی از منکر می‌کند را با اتهام همکاری با دشمن و به خطرانداختن امنیت ملی، محکوم می‌کنند. دوگانه‌ی شیطانی حجاب یا امنیت⁉️ آنها طوری القا می‌کنند که منافع ملی در امنیت است و برای حفظ امنیت، باید از حجاب کوتاه آمد و مصلحت، عدم اجرای قانون حجاب است. مسئولان نیز با عنوان جلوگیری از تنش، هیچ‌گونه برخورد قانونی با مجرم انجام نمی‌دهند و هنجارشکن با مشاهده‌ی رفتار مسئولان و مردم هر روز وقیح‌تر می‌شود و هنجارشکنی خود را بیشتر می‌کند که امروز به مرز برهنگی در انظار عمومی رسیده‌ایم. البته آمرین به معروف و ناهین از منکر را نیز تحت عنوان مخلّ نظم عمومی سرکوب می‌کنند. پس هرکس خواستار اجرای قانون و شرع باشد، مخلّ نظم آنها است و باید برخورد قاطع و سرهنگی با آنان شود و با هنجارشکنان، صرفا برخورد نرم و اسلام رحمانی انجام گیرد. تناقض اسلام آمریکایی همین بس که ادعای مخالفت با خشونت دارند، ولی برای سرکوب مومنین از حد أعلای خشونت، استفاده می‌کنند. در واقع مذهبی‌های ساده‌لوحی که سیاست انفعال را پیشنهاد می‌دهند تا از تله‌ی اغتشاش جلوگیری کنند؛ با دست خود تسلیم آشوبگران می‌شوند. این سیاست، موجب خودکشی از ترس مرگ می‌شود. هسته‌های سخت نظام را با کلمات افراطی و خوارج و امثالهم سرکوب و گوشه‌نشین کردند و راحت در حال تصرف سنگرهای اسلام بدون کوچک‌ترین مقاومت هستند. به جای حذف عامل دوقطبی در جامعه، با مجریان قانون و مومنین برخورد می‌کنند و این رفتار، کشور را به سمت انشقاق می‌برد. پس راهکار چیست؟ راهکار، مقاومت اسلامی در برابر نفوذ دشمن می‌باشد و قطعا همانطور که مقاومت در جنگ نظامی هزینه دارد؛ در جنگ نرم نیز باید هزینه دهیم و اغتشاش و درگیری داخلی جزو هزینه‌های طبیعی اینکار است و تنها راه نجات از این معضلات، اقتدارگرایی حاکمیت و اجرای قاطعانه‌ی قانون می‌باشد. یادمان نرود که اوایل انقلاب با وجود جنگ ایران و عراق، ترورهای خیابانی، آشوب، منافقین، تجزیه‌طلبان، تحریم، بنی‌صدر و عوامل نفوذی؛ مقابله با بی‌حجابی را کنار نگذاشتیم و با استفاده از کمیته‌های انقلاب و بسیج مردمی، در همه عرصه‌ها پیروز شدیم. پس مسئله‌ی جنگ با اسرائیل منافی برخورد با بی‌حجابی نیست. مراقب باشیم که فریب مدعیان بصیرت را نخوریم که با عنوان اینکه درباره‌ی حجاب حرف نزنید که دشمن منتظر اغتشاش می‌باشد یا نباید وسط جنگ با اسرائیل به مسئله‌ی دیگری اهمیت داد یا دشمن به دنبال جنگ داخلی می‌باشد؛ مومنین و هسته سخت نظام را سرکوب و منفعل کنند.
کد ثبت: مردم رسی گرامی نظرشماچیه درباره ماس مالی کردن حرکت قبیح دانشجوی علوم تحقیقات بنظرتون کسی که اختلال روانی داره چنین کاری انجام میده اونهم بااین ظرافت وهشیاری توانتخاب لباس.....اگه آمری الان تذکری داده بودآبروشو نمیبردن ؟؟؟؟توروخداروشنگری کنیدازفرداهرکی فکرمیکنه فشارروحی داره لخت نیادتوخیابون مردم رسی: آدمها دو دسته اند یا عاقلند یا دیوانه اگر عاقلند باید مثل عاقل ها باهاشون رفتار بشه و تبعات کارشون را بپذیرند یا دیوانه اند، که باید مثل دیوانه ها باهاشون برخورد بشه. مثلا دیوانه نباید در دانشگاه درس بخواند. نباید حضانت بچه هاش را داشته باشد. به دیوانه ارث تعلق نمیگیرد یا .... اگر دیوانه هستند باید صابون‌های همه چیز را به تنشون بمالند. ▪️▪️▪️▪️ 🇮🇷 سامانه هوشمند نظارت مردمی، مردم رسی 📩 10004996 🌐 UU1.IR 📮 https://ble.ir/10004996bot 🔰https://eitaa.com/joinchat/1086128478C5be95d2608
با «بعضی» دشمنان مدارا 💠مقام معظم رهبری (زیدعزه): پروردگارا! از تو میخواهیم که با همه‌ی دشمنانِ خودمان مدارا کنیم، مگر آن دشمنی که من به خاطر تو با او دشمنی کردم 🔰🔰🔰
با دوستان مروت، با «بعضی» دشمنان مدارا 🔰مقام معظم رهبری (زیدعزه): دعای امام سجاد علیه‌السلام چنین است: پروردگارا! از تو میخواهیم که با همه‌ی دشمنانِ خودمان مدارا کنیم، مگر آن دشمنی که من به خاطر تو با او دشمنی کردم «آنچه که مبنا و معیار جاذبه‌ی امام و دافعه‌ی امام بود، باز مکتب بود، اسلام بود؛ درست همان طوری که امام سجاد (سلام اللَّه علیه) در دعای صحیفه‌ی سجادیه - دعای ورود در ماه رمضان - به خداوند متعال عرض میکند. مکرر عرض کرده‌ایم که دعاهای امام سجاد واقعاً جزو برترین گنجینه‌های معارف اسلامی است. در این دعاها معارفی وجود دارد که انسان اینها را از روایات و آثار روائی نمیتواند به دست بیاورد؛ در دعاها صریح اینها بیان شده است. در دعای چهل و چهارم صحیفه‌ی سجادیه - که دعای ورود در ماه رمضان است و امام سجاد آن را میخواندند - حضرت چیزهائی را از خدای متعال برای ماه رمضان درخواست میکنند؛ از جمله‌ی چیزهائی که درخواست میکنند، این است: «و ان نسالم من عادانا»؛ پروردگارا! از تو میخواهیم که با همه‌ی دشمنانِ خودمان صلح کنیم، سلم و مدارا پیشه کنیم. بعد بلافاصله میفرمایند: «حاشی من عودی فیک و لک فأنه العدوّ الّذی لانوالیه و الحرب الّذی لانصافیه»؛ مگر آن دشمنی که من به خاطر تو با او دشمنی کردم، در راه تو با او دشمنی کردم. این دشمنی است که ما هرگز با او دم از آشتی نخواهیم زد و دل ما با او صاف نخواهد شد. امام اینجوری بود؛ دشمنىِ شخصی با کسی نداشت. اگر کدورتهای شخصی‌ای هم بود، امام زیر پا میگذاشت؛ اما دشمنی به خاطر مکتب، برای امام بسیار جدی بود. همان امامی که از اول شروع نهضت در سال ۱۳۴۱ روی توده‌ی مردم، انواع و اقسام افکار گوناگون در میان مردم، اینجور آغوش باز کرده بود، مردم را از اهل هر قومی، از اهل هر گروه و مذهبی، با آغوش باز میپذیرفت، همین امام در اول انقلاب یک مجموعه‌هائی را از خود طرد کرد. کمونیستها را صریح طرد کرد. آن روز برای خیلی از ماها که در اول انقلاب دست‌اندرکار مبارزه بودیم، این کار امام عجیب بود. در همان اوائل انقلاب، امام صریح در مقابل کمونیستها موضعگیری کرد و اینها را از خودش جدا کرد. در مقابل لیبرال‌مسلکها و دلباختگان به نظامهای غربی و فرهنگ غربی، امام قاطعیت نشان داد؛ اینها را از خود دور کرد، از خود جدا کرد؛ هیچ رودربایستی و ملاحظه‌ای نکرد. مرتجعین را - کسانی که حاضر نبودند حقائق الهی و روح قرآنی احکام اسلامی را قبول کنند و تحول عظیم را بپذیرند - از خودش طرد کرد. امام بارها مرتجعین را با تعبیرات سخت و تلخ محکوم کرد، از خود دور کرد. در تبرّی از افرادی که در دائره‌ی فکری و مبانی اسلامی او قرار نمیگرفتند، امام تأمل نکرد؛ در حالی که با آنها هم دشمنی شخصی نداشت.» https://khl.ink/f/9524 🦠ول‌انگاران 🦠@velengaran
🔻روایت انقباض -۳ 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. چندین سال پیش، علامه مصباح -رضوان‌الله‌تعالی‌علیه - از این حقیر دعوت کردند تا در جلسه‌ای شرکت کنم. پس از آن‌که جلسه آغاز شد، ایشان گفتند فلسفۀ جلسه این است که من، شما را با دوستانی که در زمینۀ فرهنگی، دغدغه و مطالعه دارند، متصل و مرتبط کنم تا بتوانید در کنار یکدیگر، یک «طرح جامعِ فرهنگی» بنویسید. ایشان مطلع بودند که بنده در حوزۀ نظریۀ فرهنگی، در حال تحقیق هستم و یکی از نوشته‌های این حقیر را نیز مطالعه کرده و در گفتگویی دو نفری، مسائلی را دربارۀ آن نوشته مطرح نموده بودند. در این جلسه، ایشان قدری هم به تجربۀ حضورشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره کردند و نکات تعیین‌کننده‌ای را بیان نمودند، از جمله این‌که با حالتی که توأم با تأمّل و افسوس بود، نقل کردند که در شورای عالی انقلاب فرهنگی، طرحی با عنوان دانشگاه اسلامی نگاشته شد و از من نیز برای اظهارنظر دربارۀ این طرح دعوت شد و در آن نشست، تصریح کردم که اگر موضوع طرح، دانشگاه اسلامی است، دست‌کم نام اسلام را نیز در طرح درج کنید! [دوم]. من این‌گونه فهمیدم که ایشان نسبت به «ساختارهای رسمیِ فرهنگی»، چندان نظر مساعدی ندارند و معتقدند باید دستی بیرون از این ساختارها، گره فرهنگ را بگشاید. این‌که علامه مصباح در دهۀ پایانی حیاتش و پس از اندوختن تجربه‌های معرفتی و هویّتی فراوان، به این نتیجه دست یابند که باید «طرح جامعِ فرهنگی» نگاشت و این اقدام باید بیرون از ساختارهای فرهنگیِ رسمی انجام شود، دلالت‌های بسیار مهمی دارد. نخست این‌که ایشان از وضع فرهنگیِ کنونی، ناخرسند بودند و گاه تصریح می‌کردند که نسبت به سال‌های اول انقلاب و دهۀ شصت، دچار زخم‌خوردگی فرهنگی شده‌ایم و بیش‌وکم، از ارزش‌های آغازین و اصیل، فاصله گرفته‌ایم. فرهنگ در دهه‌های گذشته، همواره مغفول و مهجور مانده و نهادهای فرهنگی، آن‌گونه که باید، گره‌گشایی نکرده و جامعه را در جهت پیشروی فرهنگی به حرکت درنیاورده‌اند. دیگر این‌که برای علاج بیماریِ مزمنِ فرهنگی، باید طرح جامع نگاشت؛ طرحی که در آن، جنبه‌های مختلف ساحت فرهنگ، در نظر گرفته شده باشد و برای دردهای فرهنگی، درمان‌های ریشه‌ای و بنیادی تعریف شود. قدم‌های موردی و بخشی، چاره‌ساز و مؤثر نیستند و نمی‌توانند فتوحات فرهنگی را رقم بزنند. دیگر این‌که این طرح باید از سوی نخبگان و متفکرانی نگاشته شود که افزون بر دغدغه‌مندی و تعهد انقلابی و حیات معنوی، بیرون از ساختارهای رسمی باشند. نیروهای تکنوکرات و بوروکرات، ساختارها را به تصرّف خود درآورده‌اند و مجال و امکانِ تحوّل و بازسازی را ربوده‌اند و با هر حرکتی که نشانه‌ای از رجوع به انقلاب در آن باشد، مخالفت و معارضه می‌کنند. این کارشکنی‌ها و تزاحم‌ها، توان نیروها را صرف پاسخگویی به این اصطکاک‌ها خواهد کرد و در نهایت، اتفاقی رخ نخواهد داد. ازاین‌رو، باید در پهنه‌ای که از دسترس آنها خارج است، روند بازسازی و تغییر، صورت‌بندی شود. [سوم]. رهبر معظم انقلاب نیز معتقد به «عقل منفصل» برای حاکمیّت هستند؛ چنان‌که تصریح کردند که در مواقعی که نهادهای فرهنگی دچار «اختلال» و «تعطیلی» می‌شوند و نمی‌تواند تصمیم و بگیرند و عمل کنند، نیروهای فرهنگیِ غیررسمی باید به‌صورت «آتش‌به‌اختیار» عمل کنند. چندی بعد نیز ایشان تعبیر «حلقه‌های میانی» را مطرح کردند و چهار خصوصیّت «نخبگی»، «جوانی»، «ساختاریافتگی» و «غیررسمی‌بودن» را برای آنها برشمردند و تأکید کردند که اگر جریان‌های حلقه‌های میانی در جامعه به راه افتند، آرمان‌های گام دوم انقلاب نیز محقّق خواهند شد. در واقع، این حلقه‌ها نسبت به حاکمیّت، نقش عقل منفصل را ایفا می‌کنند و نسبت به جامعه، نقش هدایت‌گری و پیش‌برندگی و بسیج‌گری. در اینجا، رهبر معظم انقلاب در برابر نظریه‌های «جامعۀ توده‌ای»، «تحزّب»، «میانجی‌گری روشنفکریِ سکولار» و «دولت حداکثری»، یک بدیل خلاقانه مطرح کردند. این بدیل، از متن فلسفۀ اجتماعیِ اسلام روییده و در عالَم انقلاب اسلامی نیز تا حدی و در برهه‌هایی، تجربه شده است. نه باید جامعه را حداقلی و فروبسته و مقلّد و بی‌نقش نگاه داشت؛ نه باید دل به احزاب سیاسی که معطوف به قدرت هستند و از متن جامعه برنخاسته‌اند بست؛ نه باید به کنشگران مرزی از نوع روشنفکریِ تجدّدزده امید داشت؛ نه باید جامعه را از فاعلیّت و توانمندی برکنار کرد و دولت تمامیّت‌خواه پدید آورد. نظریۀ اجتماعیِ انقلاب اسلامی، هیچ‌یک از این رویکردها نیست، بلکه وجود حلقه‌های میانی با خصوصیّاتی که اشاره شدند، می‌تواند مناسبات دولت و جامعه را بازتعریف کند و آرمان‌های انقلابی را محقّق گرداند. در حوزۀ فرهنگ و بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی نیز باید از فن‌آوری حلقه‌های میانی برای بازتولید ارزش‌های هویّتی بهره گرفت. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
هدایت شده از ⛈️ سحابـــ
🌪 دولت پزشکیان: گرانی خودرو مجاز، مقابله با بی‌حجابی ممنوع/ یک بام و دو هوا ⛈ معاون اجرایی پزشکیان: قیمت خودرو متناسب با تورم باید گران می‌شد، گرچه مردم رضایت نداشتند!!! ⛈ یکی از دلایل مزخرفی که ضد انقلاب و اصلاح طلبان و صورتی‌ها برای عدم مقابله با بی‌حجابی مطرح می‌کردند ایجاد نارضایتی در مردم و حاشیه سازی برای دولت بود. ⛈ ولی الان هیچ کدام از اینها نمی‌گویند آیا بخشنامه افزایش سرسام آور قیمت خودرو باعث نارضایتی عموم مردم نمی‌شود؟ پس چرا این بخش نامه را ابلاغ کردید؟!! آیا افزایش مالیات و جریمه‌های رانندگی و عوارض و ده‌ها مورد این چنینی باعث نارضایتی مردم از دولت و حاکمیت نمی‌شود؟ پس چرا در این موارد سکوت می‌کنند و به حجاب که می‌رسند برای رضایت اقلیتی معدود و بی‌حجاب می‌گویند نباید کاری کنیم و نباید قانون را اجرا کنیم؟ آیا دیواری کوتاه‌تر از حجاب و حکم خدا پیدا نمی‌کنید؟ 💡آقای پزشکیان شما که به آن خبرنگار بی‌حجاب گفتید به نیروی انتظامی گفته ام اذیت نکند و گشت ارشاد را تعطیل کند، آیا اینجا هم به وزارت صمت می‌گویید مردم را اذیت نکند و گرانی خودرو را تعطیل کند؟ یا فقط زورتان به حجاب، حکم قرآن و نهج البلاغه رسیده است؟ 💡آقای پزشکیان به قول معروف: قربان برم خدا را یک بام و دو هوا را کانال | مطالبه 🆔@sahab_motalebe
🔻روایت انقباض -۴ 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. علامۀ مصباح در آخرین سخنرانی فرهنگی خویش در تاریخ ۹ آذر ۱۳۸۹ تصریح کرد: «ما در همۀ جبهه‌ها پیشرفت کرده‌ایم؛ اما در جبهه فرهنگی چطور؟! حالا یک‌وقت که نمی‌خواهیم به روی خودمان بیاوریم می‌گوییم الحمدلله کتاب‌ها، بحث‌های دینی و سخنرانی‌ها فراوان است؛ اما وقتی به دل‌های‌مان، مخصوصاً دل‌های مسئولان و فرهیختگان و دست‌اندرکاران انقلاب رجوع می‌کنیم می‌بینیم خیلی توخالی است. ... ما باید اعتراف کنیم که در زادگاه فرهنگ اسلامی، از نظر فرهنگی ضعیف هستیم ... با اینکه امام از همان روزهای اول به مسئلۀ فرهنگ اهتمام داشت ولی شرایط، آن‌گونه که بایدوشاید فراهم نشد و دیگر آن حرکت از سرعت افتاد. ... تا دیر نشده باید جهاد کرد؛ اگر چندی دیگر هم در این زمینه تنبلی کنیم معلوم نیست که دیگر قابل‌جبران باشد؛ نسل جدیدی که با این اینترنت سر کار می‌آید، دیگر معلوم نیست باوری نسبت به اسلام و انقلاب داشته باشد ... چهل سال فرصت داشتیم و کار اساسی نکردیم. جواب خدا را چه بدهیم؟! چهل سال، مدت کمی نبود؛ مثل امامی بالای سر ما بود، بعد از ایشان هم مقام معظم رهبری، سی سال سکّان‌دار این انقلاب بود؛ اما به او مجالی ندادیم؛ اگر یک‌وقت هم یک چیزی گفت از این گوش شنیدیم و از آن گوش درکردیم.» [دوم]. باید پذیرفت که وضع فرهنگی ما، دچار اختلال جدی است و فرهنگ به نقطۀ ضعف ملموس ما تبدیل شده است. تعبیر ضعف فرهنگی، روایت لطیف و محتاطانه‌ای از واقعیّت‌های فرهنگی است، اما اگر بخواهیم صراحت به خرج بدهیم، باید از تعابیر بسیار تلخی استفاده کنیم. انقلابی که همۀ ماهیّت خود را از فرهنگ، برگرفته بود و آرمان‌های فرهنگی را مساوی با حقیقت وجودی خود می‌دانست، آن‌گاه که جامۀ نظام به تن کرد، از فرهنگ غفلت کرد و اقتصاد و سیاست را بر صدر نشانید. اقتصاد و سیاست در هیچ دوره‌ای از تاریخ پساانقلاب، مجال ظهور به فرهنگ ندادند، بلکه باید گفت این دو، داشته‌ها و اندوخته‌های فرهنگ را به نفع خود، تخریب کردند و به اعتبار و وجاهت فرهنگ، گزند رسانیدند. اینک فرهنگ، به نقطۀ ضعف ما تبدیل شده و دشمن می‌‌داند که می‌تواند طرح‌های سیاسی و اقتصادی خود را با بهره‌گیری از اختلال‌های فرهنگی، پیش ببرد. دیروز بر اساس فرهنگ، انقلاب اجتماعی آفریدیم و امروز از دریچۀ فرهنگ، متزلزل می‌شویم. [سوم]. دشواری‌ها و گرفتاری‌ها در طول دهه‌های گذشته، بر روی یکدیگر انباشته شده‌اند و فرهنگ را دستخوش کلاف‌های سردرگم کرده‌اند. اینک فرهنگ، خودش به مسأله تبدیل شده و سراسر، گره و معضله و آفت است. آسیب‌ها و اختلال‌ها، خودشان را بازتولید و تکثیر کرده‌اند و در اعماق، ریشه داونیده‌اند و به بیماری‌های مزمن تبدیل شده‌اند. از هر نقطه که طرح اصلاح فرهنگی آغاز شود، نقطه‌های دیگر به مقابله برمی‌خیزند و مانع می‌آفرینند. شرایط، پیچیده شده است و دیگر انجام تغییر، به‌آسانی دهۀ شصت نیست. در شرایط پیچیدگی، شبکه‌ای از متغیّرهای منفی به هم‌افزایی می‌رسند و امکان‌ها را می‌فرسایند. و این تازه، توصیف وضع کنونی است؛ اما دربارۀ آینده، اگر مسیر و مدار فرهنگیِ کنونی ادامه یابد، قفل‌شدگی‌ها و انقباض‌ها و انسدادها، بسیار بیشتر و اراده‌سوزتر خواهند بود. تداوم غفلت به معنی این است که چالش‌های فرهنگی، سیر صعودی و فزاینده خواهد داشت و درآینده، امکان‌های گشایش از دست خواهند رفت. [چهارم]. بخش عمدۀ اختلال‌های فرهنگی در جامعه، به برخی از کارگزاران بازمی‌گردد که نسبت مستحکمی با عالَم معناییِ انقلاب ندارند. فقدان خلوصِ هویّتی در کارگزاران، در اینجا خودش را نشان می‌دهد و فجایع و مصائب فرهنگیِ رخ‌داده را آشکار می‌سازد. ذهنیّت بسیاری از کارگزاران فرهنگی، نسبتی با اصالت‌های انقلابی ندارد و بیش‌وکم، آغشتۀ به تجدّد است. حتی تصوّر این‌که در درون حاکمیّت، نیروهایی حضور داشته باشند که مایل به تجدّد هستند و اصالت‌ها را فراموش‌ کرده‌اند و دچار التقاط شده‌اند، سخت دردناک است، اما حقیقت این است که نه‌فقط نیروهای دولتی، بلکه نهادهای دیگر نیز گرفتار این آفت استحاله‌گر شده‌اند. لیبرالیسم فرهنگی به اندرونی حاکمیّت راه یافته و اصالت‌های انقلابی را رقیق کرده است. صدای التقاط فکری و ریزش هویّتی و وادادگی فرهنگی، از درون حاکمیّت شنیده می‌شود. اگر در سال‌های نخست دهۀ شصت، دیگریِ نفوذ یافته به درون حاکمیّت، نهضت آزادی بود - که البته حذف گردید – اما از دهۀ هفتاد به این سو، تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها، بیشترین حضور را در حاکمیّت داشته‌اند و سیاست‌های خود را به اجرا درآورده‌اند. اینان آنچنان بسط و تثبیت یافتند که اصول‌گراییِ سست‌مایه را نیز تسخیر کردند و روح معرفتی خود را در کالبدشان دمیدند. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60