⛔️ببینید #پسر_عمش چه بلایی سرش میاره👇😭 اسم من هدیه هست ۱۸ سالمه یه پسر عمو دارم اسمش حسین ۲۴ سالشه. منو #پسر_عموم از بچگی همدیگر رو دوست داشتیم الان هم یک سالی هست که نامزد شدیم اما از همون بچگی #پسر_عمه_ام منو دوست داشت ولی این علاقه یک طرفه بود چون من نه تنها پسر عمه ام رو دوست نداشتم حتی ازش متنفر هم بودم حتی الان هم همین احساس رو نسبت به سعید (پسر عمه ام) دارم و متنفرم اون قدر که حاضرم سر به تنش نباشه حتی قبلا چند بار اومده بود خاستگاری ولی هم من و هم پدر و مادرم بهش جواب رد داده بودیم ولی دست بردار نبود تا این که ۶ ماه پیش درست روز عقد منو #دزدید و برد .... 📛⛔️ https://eitaa.com/joinchat/621019226Cdd3c1981fd

توروزعروسیشون عشقش میمیره😱😱 طفلی پسره داغوون شد💔😥😓😓 https://eitaa.com/joinchat/671416527C79b4f3f88c ■□■کلیپ کاملشو اینجا گذاشتم👆🤫

📌گسترده ونوس💫💫 عمومی جز رمان گروه اول👇محدود✔️ اولین 7300😍 دومین آخرین 6000😍😍 https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42 گروه دوم 👇 محدود ✔️ دومین 5500😍 سومین 5000😍 https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93 گروه سوم👇 محدود ✔️سوم اخرین5000😍معمولی4500😍 https://eitaa.com/joinchat/2903048424C545f1ee24c گروه چهارم👇محدود✔️5000😍 https://eitaa.com/joinchat/1042546935Cc9bd661d33 گروه پنجم👇🏻 محدود ✔️5500😍😍 https://eitaa.com/joinchat/6095116C39c2493197 🙏همه ی تبلیغا حمایت کنید 🙏 تبلیغا تا 2بهمن واریز شده✔️

اگه خانوادت نیستن بزن روش👇🔞🔞👇 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 اگه شیطونی دوس داری بزن رو 👇🔞🔞👇 🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒 🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒 🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒 بچه مچه نیاد🔞🔞🔞😡😡😡

📌گسترده ونوس💫💫 پست چهار داریم گروه ششم👇 محدود ✔️ 7500😍😍 https://eitaa.com/joinchat/311689487C4ef83a51a8 .

** . . ❌فوق هیجانی❌ عاشقانه ای پاک از جنس مذهبی😍😍 . . **

اون حجب و حیای دخترونش تمام زندگیم رو به باد داده بود... باورم نمیشه من امیر پولادی ۲۷ساله مهندس رشته مکانیک و با اون‌همه ثروت و قدرت با اینکه از تمام دخترها متنفرم اما ... همه ی هست و نیستم رو به یک دختر چادری باختم. دختری که در عین اینکه چادری اما شر و شیطونه و به موقعش یک دختر خانم با وقار .... من عاشقش شدم رسیدن بهش با دنیا ک سهله بلکه با همه عالم و آدم می جنگم .... من نمی‌ذارم برای کسی غیر خودم باشه ، هیچکس ... دختری که الان میز کنار دستی من نشسته و با دوستاش در کمال آرامش صحبت میکنه بعد اتفاقی ‌که افتاده .... جالبه به روی خودش هم نمیاره چه بلایی سر من درآورده و جالب تر اینه که من با این پیراهنی ک روش قهوه ریخته شده نشستم و به اون دختر پر جسارت فکر میکنم .... ادامه داستان پر ماجرای دختر مذهبی و پسر سوسول👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3847160068C1b22445f5a