eitaa logo
•|وصـٰال|•
345 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
136 فایل
بسم‌اللھ'🌱 •. نمیشه توی کار نیارید! زمین باتلاقیه که باشه! برید فکر کنید چطور میشه ازش رد شد.. هرکاری راهی داره.. #شهیدحسن‌باقری
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اجازه نده دنیا خنده رو از لبات بدزده 😍
منوازخودم‌بگیرخودتوازم‌نگیر . . به‌خدامن‌ازهمه‌به‌غیرخودت‌خسته شدم ...(:💔 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
هدایت شده از تبادلات پر جذب یا زینب
داستان یک لحظه بخون⭕️⭕️ پرتو اول🍃🕊 🍃🕊 ☀️ ✨ پیامبر موهاى تو را از روى صورتت کنار زد، با دستهایش اشک چشمهایت را سترد، دو دستش را قاب صورتت کرد، بر چشمهاى خیست بوسه زد و گفت : ((یک کلام بگو چه شده دخترکم ! روشناى چشمم ! گرماى دلم !)) هق هق گریه به تو امان سخن گفتن نمى داد. پیامبر یک دستش را به روى سینه ات گذاشت تا تلاطم جانت را درون سینه فرو بنشاند و دست دیگرش را زیر سرت و بعد لبهایش را گرم به روى لبهاى لرزانت فشرد تا مهر از لبانت بردارد و راه سخن گفتنت را بگشاید: حرف بزن میوه دلم ! تا جان از تن جدت رخت برنبسته حرف بزن! دیدم . دیدم که طوفان به پا شده است . طوفانى که دنیا را تیره و تاریک کرده است . طوفانى که مرا و همه چیز را به اینسو و آنسو پرت مى کند. طوفانى که خانه ها را از جا مى کند و کوهها را متلاشى مى کند، طوفانى که چشم به بنیان هستى دارد. ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختى کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید. خودم را سخت به آن چسباندم تا مگر از تهاجم طوفان در امان بمانم . طوفان شدت گرفت و آن درخت را هم ریشه کن کرد و من میان زمین و آسمان معلق ماندم . به شاخه اى محکم آویختم . باد آن شاخه را شکست . به شاخه اى دیگر متوسل شدم . آن شاخه هم در هجوم بیرحم باد دوام نیاورد. من ماندم و دو شاخه به هم متصل . دو دست را به آن دو شاخه آویختم و سخت به آن هر دو دل بستم . آن دو شاخه نیز با فاصله اى کوتاه از هم شکست و من حیران و وحشتزده و سرگردان از خواب پریدم((... کلام تو به اینجا که رسید، بغض پیامبر ترکید. حالا او گریه مى کرد و تو مبهوت و متحیر نگاهش مى کردى. بر دلت گذشت تعبیر این خواب مگر چیست که... پیامبر، سؤ ال نپرسیده تو را در میان گریه پاسخ گفت: اگه ادامش می خوای بیا کانال زیر👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1000341635C44ea6717aa
هدایت شده از تبادلات پر جذب یا زینب
•﷽• 🧦😂 ❤️💛 احمد احمد . احمد کاظم! این صدایی بود که از داخل بیسیم می آمد. مجید گوشی بیسیم را برداشت و گفت : کاظم به گوشم بفرمایید. کسی از داخل بیسیم گفت: پس چرا این بچه‌های سُکُلی نیامده‌اند؟ اینجا وضع خرابه بچه‌ها یه کمی گوگوری مگوری شدند. مجید گفت: کجا بیاییم؟ بیاییم موقعیت عباس پور ؟ها؟ صدا دوباره از داخل بیسیم پاشید بیرون وسنگر فرماندهی را پر کرد و کسی گفت :اره جلدی بیایید! زود زود زود. حاجی چشم به راهه،راستی پس این انارچی کار میکنه ؟قرار بود الان اینجا باشه .نیستش! مجید قاه قاه خندید و گفت: چشم حالا با انار صحبت می کنم و میگم با شلغم بیایند ! راستی چغندر هم می‌خواهید یا فقط انار و شلغم را بیاورم . صدا کسی از داخل گوشی ریخت بیرون و گفت : آره چغندر مقندر و همه را جمع کنید بیایید خلاصه همه تون با انار بیایید انار تنها به درد نمی‌خورد .حاجی منتظره!وبعد صدا قطع شد. خلیلیان که داشت از خنده منفجر میشد خندید و گفت :امشب یه زبان جدید پیدا شده. حالا کی انار و کی لبو و کی شلغم! مجید خواست بلند شود.سقف سنگر پایین بود. حواسش رفت به خنده ها و حرف های خلیلیان ،یادش رفت که سقف سنگر پایین است،یک دفعه....... ادامش می خوای 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1000341635C44ea6717aa
هدایت شده از تبادلات پر جذب یا زینب
امروز تک بنر داریم میتونید درخواست کنید اما پولیه😁
هدایت شده از تبادلات پر جذب یا زینب
به نام او....
4_6012744323643214826.mp3
8.33M
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن🖤 تاآخرجان‌پای‌عهدمان‌باحسین‌هستیم...
♥ بهتر از حضرٺ ارباب ندیدم شاهے ڪه چنین باخبر از حال رعیٺ باشد🍃🌼 بھ نیت زیارتش هرصبح مۍخوانیم♥ 💫 | صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ 🍀 صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ |🍃 🌷|| صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟|| ✨ السلام علے من الاجابھ تحت قبتھ 💗.• السلام علے من جعل اللھ شفاءفے تربتھ 💛.• 🌟•° 🦋•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا