#گعده
سال ۵۷همین روز، امام یه سخنرانی داشتن بین دانشجوها در مورد اوضاع ایران و اصلاحات آمریکایی شاه، تو نوفل لوشاتو(پاریس) #خمینی_کبیر
مستشارها آمدند برای اینکه در اینجا باشند؛
هم نظام ما را نظام انگل بار بیاورند که هست،
و هم اینجا مطالعات بکنند که چه جور بهتر
میشود این لقمه چرب را خورد و آن طور
ماند. آن طور باشد واین ملت حرف نزند.
اگر حرف بزند یک ملت وحشی است! یک
ملت وحشی است که داد میزند که آقا ما
را آزاد کنید! یک ملت وحشی است که داد
میزند که آقا مال ما را نخورید! اما آنها وحشی نیستند، آنها مترقی هستند! مال مردم
را باید بخورند آنها، باید غارت کنند.
اینها قیام کردند و ما هم باید دنبال آنها باشیم.
این طور نیست که عذر بیاوری که من اروپا
هستم و آن امریکا هست و آنها ایران هستند؛
این عذر نیست شما هم در امریکا که هستید
هر مقداری که میتوانید؛ شما هم در پاریس
که هستید هر مقداری میتوانید؛ من هم که
اینجا هستم هر مقداری که میتوانم.
ما مکلفیم به اینکه خدمت کنیم به این مردم،
به این بیچارهها، به این جوانْ مردهها. ما
انسانیم، باید خدمت کنیم. و خدمت به آنها
یعنی خدمت به خودمان است؛ یعنی در این
منافعی که ایرانی دارد مشترکیم، همهمان
شریکیم. اگر مملکت ما یک مملکت مستقلی
بشود، تَبَع نباشد، اگر مملکت ما یک مملکت
آرامی باشد، اگر مملکت ما یک مملکتِ- عرض
میکنم که- مرفهی باشد، خوب ما هم جزء آن
مملکت هستیم، ما هم در رفاه هستیم، ما هم چه؟ هستیم.
شما هم در پاریس که هستید هر مقداری
میتوانید؛ من هم که اینجا هستم هر مقداری
که میتوانم. من حالا شما را دیدم این مقدار
میتوانم به شما چیز بگویم، حرف بزنم،
میزنم؛ شما هم رفقایتان را، آنهایی که اهل
اینجا هستند، خارج هستند، چه هستند، با هم
قرار بدهید که کمک بکنید به این نهضتی که
هست. تاریخ سراغ ندارد این جور نهضتی که الآن در ایران است. تاریخ ایران تا حالا سراغ ندارد این جور نهضتی که تمام ایران- تمام- بایستند. بچه این قَدَری بگوید که مرگ بر شاه، پیرمردش هم بگوید مرگ بر شاه؛ همچو نهضتی ما نداشتهایم در ایران.
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم ؟
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری !
به یادگار بماند این روز ِ محترم و سزاوار پرستش ، روزی که دوباره تورا دیدم .
به وقت دیدار ِ ؛ این رفاقت رگ و
ریشه دار .
مسجد جامع آمل، 1401.07.20 .
هدایت شده از مُرتاح
در کودکی وقتی بالای ِ تپه ها با دیگر
کودکان بازی میکرد ، در دامنه تپهها
اگر کسی بود ، او را همچون خورشید ِ
سیارمیدید ، پاکی ، مهربانیاش، همچون
شعلههای ِ گرمای ِ خورشیدبود ،لبخندی
به زیبایی ِ عشق و قلبیبهبزرگیه ، دریا
گاهیچنانغمزدهمیشدازایماننیاوردن
مردم که سخنی داریم از خدا : اوگاهی
آنقدر غم زده میشد از این موضوع که
امکان داشت جان ِ خود را از دستبدهد ؛
تولدتون مبارک جان ِ علیع 💙 .
ولی واقعا جای اینکه بشینیم تا فیهاخالدون کموله رو در بیاریم خالیه، اگه وقت داشتم حتما یه گروه میزدم تا اطلاعاتشو بایگانی کنیم.