12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حرف_حسابی
آدمهای شناسنامه دار را دوست دارم
آنها که برای خودشان، وقتشان و چشمشان
ارزش قائلند
آنها که با هر کسی معاشرت نمیکنند
هر جایی نمیروند
هر کتابی نمیخوانند
آنها که بوی ناب اصالت میدهند.
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عقد_آسمانی
بنظرتون اینجا کدوم حرمه؟؟؟🤔
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
چقدر کوتاه و زیبا گفت فروغ؛
روی خاک ایستادهام،
با تنم مثل ساقهٔ گیاه
باد و آفتاب و آب را میمکد که زندگی کند.
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آداب_معاشرت
اینو همگی دانلود کنید عالی بود👌👌
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
به هر جای جهان بودی، اگر گاهی گرفت قلبت
صدایم کن که میآیم...
@vlog_ir
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_عاشقی
دل بستم به خدایی که
وقتی همه رهایمکردن او کنارم بود:)
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
برای من این جملهی آقای جوادی آملی
خیلی شکوهمند و شگفتآوره:
وقتی در زیارت عاشورا میگوییم:
«عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ»
یعنی وقتی خدا ما را آفریده؛
گفته: «سلام مرا به حسین برسانید..»
@vlog_ir
#سرگذشت_زندگی_اعضا
#تجربه_تلخ_ازدواج_من
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
عاشقانه ای برای زندگی
#سرگذشت_زندگی_اعضا #تجربه_تلخ_ازدواج_من یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـ
قسمتهفتم
برای ثبت طلاق رفتیم حالم جوری بود که انگار تازه از مادر متولد شده بودم خلاص شدم از اون بحران و بدبختی و کتک خوردن ها. قطع رابطه و ندیدن این خانواده بهترین درمان بود. مادرم کم کم شروع کرد به بد قلقلی که الان همه ازدواج کردن تو موندی و سرکوفتاش که من گفتم: اینا درست حسابی نیستن پدرت باعث این اتفاق بوده منم چون دیگه تا اون موقع 22 ساله شده بودم حرفای مادرم در مقابل اون کتک خوردن ها چیزی مثل نوازش دادن بود هیچی نمیگفتم چون جوابی هم نداشتم شروع کردم آگهی های استخدامی رو خوندن خلاصه رفتم مصاحبه و دو سه روز بعد تماس گرفتند که بیا استخدام شدی منم خوشحال از اینکه نصف روز حداقل خونه نیستم تاسرکوفت بشنوم راهی کار شدم.
محل کار زیاد دور نبود با یک اتوبوس میرفتم و با یک اتوبوس برمیگشتم. کارفرما آقای پرنیان بسیار مرد خوب و مهربونی بود دو دختر دیگه هم غیر از من اونجا کار میکردند با جون و دل کار میکردم به خاطر این که همه چی رو فراموش کنم همه چی خوب و آروم پیش میرفت تا اینکه خواهرم تماس گرفت اثاث کشی داره و من باید برم کمکش. رفتیم چند تا خونه دیدیم خونه ی مورد نظر و انتخاب کرد فرداش برای بازدید مجدد که رفتیم خانم صاحب خونه به من گفت: شما مجردی گفتم بله. رو به خواهرم کرد و گفت: برای پسرم دنبال چنین دختری هستم انشاالله اثاثتون و که آوردین این خونه. خواهرتو برای پسرم خواستگاری میکنم.
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff