eitaa logo
عاشقانه ای برای زندگی
20.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
13.9هزار ویدیو
3 فایل
عاشقانه ای برای زندگی‌....... تو این‌کانال حرف های دم گوشی بانوان زده میشه آقایون لف بدن مجبور به ریمو نشم **یاد بگیریم شاد زندگی کنیم** ❤️❤️ 🦄🌱 از آشنایی هاتون برام بگین @M_dkhsh https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
مشاهده در ایتا
دانلود
داغ سودای تو را در دل سی‌پاره‌ی خود چون شب قدر نهان در رمضان ساخته‌ایم @vlog_ir
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بلدی حال همسر تو خوب کنی؟ ما با انجام کارهای کوچک وخاص می‌تونیم باعث شیم هم حال خودمون خوب بشه هم حال همسرمون یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
اونجا که نیما یوشیج میگه. گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی‌کاهم ... @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا جبران می‌کنه اون روزایی که اصلا صبر کردن آسون نبود، اما تو صبر کردی... یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
چو خوردي روزي امروز ما را ، شكر نعمت كن غم فردا مخور ، تأمين فردا كردنش با من @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من جز اون ادمهای ام که دلم نمیگیره نمیگیره جمع میکنه تو خودش ولی یهو که گرفت خود خدا هم میگه چیکارت کنم که خوب شی یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
اونجا که سهراب سپهری میگه: ﮔﺎه‌گاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ می‌گیرد به خودم می‌گویم، در دیاری که پر از دیوار است ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ؟ @vlog_ir
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من مطمئنم کسی نیس که این ماه پر برکت و حال و هواش رو دوس نداشته باشه 🥹❤️🌙🤚🏻 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
اونجا که معینی کرمانشاهی میگه: بر لبم مهر سکوت است چه پرسی از عشق. @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قالَ رَسُولُ اللّٰه (ص) :  جُلُوسُ المَرءِ عِندَ عِيالِهِ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِنِ اعْتِكافٍ في مَسجِدي هذا . پيامبر اکرم (ص) : نشستن مرد پيش زن و فرزندنش نزد خداوند محبوب تر است از اعتكاف در اين مسجد من . یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
اگرچه دل به کسی داد جان ماست هنوز به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز ...! @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌ آرایشگر معروف شهر بودم عاشق پسری شدم که هم سن پسرم بود غافل از اینکه.... ‌ _چشمی زیر لب گفت و روشو ازم برگردوند .. به این چسم گفتنای سالار اعتمادی نداشتم اما میدونستم وقتی که کارش گیره و از یه چیزی ترس داره مثله غلام حلقه به گوش میشه برای همین بهترین فرصت برای تازوندن بود.. عصر که سالار با ماشین ایوب مکانیکی اومد دنبالم به سمت خونه شکوه ... خونه ی شهین کوچه کناری شکوه بود وقتی داشتیم از کوچه ی شهین رد میشدیم چشمم به دختر دومی شهین افتاد که با پسر غریبه ای حرف میزد بدون اینکه چیزی به سالار بگم خوب نگاهشون کردم تا ازشون دور شدیم .. به کوچه ی شکوه که رسیدیم چشمم به شهین افتاد .. انگار نه انگار من صبح آبرو و حیثیتش را برده بودم جلوی در خونه شکوه با همسایه‌ هاشون در حال سبزی پاک کردن و غیبت کردن بود که به محض دیدن من اونم کنار سالار رنگ از رخش پرید .. بدون اینکه تحویلش بگیرم رو به زن همسایه که زمین مالشون بود گفتم : خواهر شما میخواین زمینتون رو بفروشین ؟ زن اول نگاهی به من و بعد نگاهی به شهین انداخت و سری برای شهین تکون داد انگار برای جواب دادن به من داشت از شهین اجازه میگرفت.. با خشم گفتم : اگه زمینتو نمیفروشی بگو بریم جای دیگه ماشالله تو این آبادی چیزی که زیاده زمینه ، اگه هم میخوای بفروشی پس چرا نگاه می کنی و کسب رضایت می کنی ؟ زن به سختی با تکیه بر زانوهاش از جاش بلند شد و به سمت من و سالاری که از شرمندگی یه گوشه ایستاده بود اومد و گفت : بله فروشیه حالا واقعاً خریدارید ؟ ‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff