eitaa logo
عاشقانه ای برای زندگی
21.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
12.4هزار ویدیو
2 فایل
عاشقانه ای برای زندگی‌....... تو این‌کانال حرف های دم گوشی بانوان زده میشه آقایون لف بدن مجبور به ریمو نشم **یاد بگیریم شاد زندگی کنیم** ❤️❤️ 🦄🌱 از آشنایی هاتون برام بگین @M_dkhsh https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6017295039061824895.mp3
8.88M
تو رفیقِ قلبمی ؛ جونِ منی !♥️ بفرست برای دلبرت :) یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
در این مواقع خوردن چای سم است! 🔸 نوشیدن چای همراه با إسانس مرکبات 🔸 نوشیدن چای بیش از حد داغ 🔸 چای پررنگ 🔸 نوشیدن چای پس از خوردن غذا 🔸نوشیدن چای قبل از خواب @vlog_ir
عاشقانه ای برای زندگی
مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد :«یا اینجا همه‌مون
من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!» دلم نمی‌آمد در هدف تیر تنهایش بگذارم و باید می‌رفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم. در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه‌پله بلند شد :«سریعتر بیاید!» شیب پله‌ها به پایم می‌پچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین می‌رفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم. ظاهراً هدف‌گیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت می‌چرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین از در خارج شدیم. چند نفر از رزمندگان مردمی طول خیابان را پوشش می‌دادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت. یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه می‌کردم و مادرش با آیه‌آیه دلداری‌ام می‌داد که هر دو با هم از در وارد شدند. مثل بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتن‌شان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب‌هایم نمی‌آمد و اشک چشمم تمام نمی‌شد. ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که می‌لنگید و همان‌جا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشک‌هایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بی‌هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش فروکش نمی‌کرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش می‌کرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمی‌شد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟» به چشمانش نگاه می‌کردم و می‌ترسیدم این چشم‌ها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر می‌چکید و او درد‌های مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی می‌کنم، فقط یه بار بخند!» لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لب‌هایم بی‌اختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، به‌جای اشک از روی گونه تا زیر چانه‌ام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟» اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمی‌آوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش به زیر افتاد. هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟» بی‌توجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه که در گلویش مانده بود، صدایش به خس‌خس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگ‌شون دراوردم! الان که نمی‌دونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟» می‌دانستم نمی‌شود و دلم بی‌اختیار بهانه‌گیر شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟» از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لب‌هایش بی‌قراری می‌کرد که کسی به در اتاق زد. هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همز‌مان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمی‌شد دوباره می‌خواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم. چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :« گُر گرفته، باید بریم!» هنوز پیراهن به تنش بود، دلم راضی نمی‌شد راهی‌اش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی (علیهاالسلام) کردم و بی‌صدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم کنی، یادت نمیره؟» دستش به سمت دستگیره رفت و عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم می‌خورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!» و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست... https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
🥒توصیه چربی سوزی هیچ چیز به اندازه خیار شکم پرکن و پرخاصیت و کم کالری نیست. به خصوص اگر با آب لیموترش خورده شود، می تواند چربی سوز خوبی در وعده صبحانه شما باشد. @vlog_ir
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه برمی گشتم به ۷ سال پیش حتما این مسیر رو قدم به قدم درست و اصولی طی می کردم. یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
پرپشت کردن مژه ها پوست لیمو را در روغن کرچک یا روغن زیتون، درون یک کاسه خیس کنید و اجازه دهید این مخلوط حداقل 2 هفته بماند.پس از آن، با استفاده از یک تکه پنبه یا برس، ریمل مژه یا ابرو، می توانید روغن را روی مژه های خود، قبل از خوابیدن بمالید و اجازه دهید تا یک شب کامل بماند.صبح بعد از بیدار شدن با آب گرم بشورید.این کار را هر شب برای 1 تا 3 ماه ،یا تا دریافت نتایجی که می خواهید، انجام دهید😊 @vlog_ir
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با خانواده شوهرت قاطعانه و جرعتمندانه رفتار کن ‼️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
‌📌این 5️⃣تا ترفند خانه داری رو محاله که بلد بوده باشی🖤 🧡اگه غذاتون شور شده یک یا دو ق غ نوشابه بریزید یا یه سیب زمینی و دو تکه کنید و بندازید داخل غذا 🤍اگه غذاتون ترش شده یه تکه نبات یا مقداری شکر بریزید یا دو ق م جوش شیرین 💜اگه غذاتون تلخ شده مخلوط زعفران دم کرده و شکر بریزید 💚اگه گوشتتون دیر پزه یه قاشق استیل بندازید داخل خورشت 💛اگه برنج تون زیادی رو حرارت مونده و شفته شده یه مقدار آبلیمو اضافه کنید ،برنج و آبکش کنید کمی حرارت زیاد باشه و حتما روغن داغ بریزد روی برنج @vlog_ir
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر و مادر یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
رفع موهای پشت لب با مخلوط شکر: ⭐️مواد لازم: 💓یک چهارم فنجان آب 💙دو فنجان شکر 💜یک چهارم فنجان آبلیمو 🌙مواد تشکیل دهنده را با هم مخلوط کنید و اجازه دهید تا داغ شود، حرارت را پایین بیاورید و اجازه دهید تا ترکیب به رنگ کهربایی درآید. سپس آن را از روی حرارت بردارید و اجازه دهید تا کمی خنک شود. بعد مقداری پودر بچه پشت لبتان اعمال کنید و بعد مخلوط مورد نظر را بمالید. سپس یک پاچه مخصوص را روی خمیر فشار دهید و بگذارید تا چند دقیقه بماند و در نهایت بر خلاف جهت رشد مو ها بکنید. میتوانید باقی مانده مخلوط را در یک ظرف مخزن دار نگهداری کنید و بار ها از آن استفاده کنید. @vlog_ir
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اکه بخواین درصد بدین همسرتون چند درصد شما رو میبینه؟ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir