#ماه_رمضان خدایا در این‌ ماه‌ به‌ من‌ تیزهوشی‌ و‌ بیداری روزی‌ کن، و از بی‌خردی‌ و اشتباه‌ دورم‌ ساز، و از هر خیری‌ که‌ در این‌ ماه‌ نازل‌ میکنی، برایم‌ بهره‌ای‌ قرار‌ده‌ به‌ حق‌ جودت، ای‌ بخشنده‌ترین‌ بخشندگان..🤍 دعای‌روزسوم‌ماه‌مبارک‌رمضان🤲🏻 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

-فَوَعِزَّتِكَ ما أَجِدُ لِذُنُوبِى سِواكَ غافِراً، وَلَا أَرَى لِكَسْرِى غَيْرَكَ جابِراً، +به عزّتت سوگند برای گناهانم آمرزنده‌ای جز تو نمی‌یابم و برای دل‌شکستگی‌ام جبران‌کننده‌ای جز تو نمی‌بینم..🤍 @vlog_ir

دوباره به پشت سرم نگاه کردم که درخشش یک جفت چشم رو به وضوح دیدم. هوا اونقدر تاریک بود که هیچ جارو نمیتونستم ببینم حتی نمیدونستم باید از کدوم طرف برم. ولی بخاطر ترسی به وجودم رخنه کرد با تمام وجود شروع به دویدن کردم فقط می دویدم تا از اون حیوون دور بشم نمیدونم چیشد که محکم به جایی برخورد کردم و به زمین افتادم. تمام توانمو جمع کردم که از جام بلند بشم ولی نتونستم پلکام روی هم افتاد و دیگه چیزی نفهمیدم... ""از زبان خانم بزرگ"" همش با دستم روی دست دیگه .میزدم خدایا چه خاکی به سرم شد باجی با یک لیوان آب قند تو دستش اومد پیشم گفت پاشو اینو بخور بریم دنبالش با تعجب نگاهش کردم گفتم آخه مگه عقلتو از دست دادی؟؟؟ مگه ندیدی رفت تو دل جنگل الان قطع به یقین جک و جوونوارای وحشی تیکه پارش کردن ای خداااااا . یکی نیست بگه دختر تو مگه مجنونی؟؟؟ دیوونه ای؟؟ چرا رفتی تو جنگل آخه حالا من جواب خان رو چی بدم؟؟ باجی گفت نچ نچ نچ دختر بیچاره همش تقصیر تو بود جميله. حالا اون بچه به دنیا میومد... چی میشد مگه؟؟؟ گفتم چی میشد؟؟ یک وارث به وارثهای خان اضافه میشد که از سهم منو بچه هام کم کنه باجی گفت: خیلی برات متاسفم جميله واقعا مغز کوچیکی داری اون دختر بدبخت و بچشو هم تو به کشتن دادی گفتم:هه.برای خودت متاسف باش که تو این مرغدونی داری زندگی میکنی.مرگ نغمه تقصير من نبود خودت که دیدی به جای این حرفا پاشو اون چراغو بده من برم ببینم چه خاکی به سرم بریزم ترسون و لرزون اون مسیر جنگلوطی کردم تا به درشکه رسیدم به دلم زد با درشکه چی برم تو جنگل دنبال نغمه بگردم ولی خیلی میترسیدم از همیشه مستأصل تر بودم چه جوابی باید به خان میدادم تو راه بودیم که فکری به سرم زد به درشکه چی آدرس خونه ننه کلثوم رو دادم و به طرف خونش حرکت کردم خیلی از شب گذشته بود که به در خونش رسیدم در زدم خیلی طول کشید درو باز کنه وقتی درو باز کرد با دیدن من خیلی تعجب کرد گفت: خانم بزرگگگ؟؟؟ شما کجا اینجا کجا.اونم این وقت شب گفتم بریم داخل باید باهات صحبت کنم رفتیم داخل میخواست بره چایی بیاره ولی دستشو گرفتم و گفتم کارم خیلی واجب ننه.تورو خدا بشين وقتی نشست گفتم ننه خوب گوشاتو باز کن ببین چی میگم باید همه این حرفها رو جلوی خود ارباب بگی گفت: چی باید بگم مگه؟ ببین یک اتفاقی برای نغمه افتاده یعنی ..اتفاق که نه یک مدتی نیستش میخوام اگر ارباب سراغشو گرفت بهش بگیم امروز نغمه رو آوردیم اینجا که تو دوباره معاینش کنی و بهش مرهم بدى..... https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff

گاهی آدمی نمی‌داند تصمیمش به موقع است، زود است دیر شده است و یا اگر صبر کند دیر می‌شود. چه ابهام عذاب‌آوری... @vlog_ir

#ماه_رمضان الهی العفو🥺 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

آقای نزار قبانی چقدر قشنگ یکی از دغدغه هامونو گفتی: هم می‌ترسم دوستت داشته باشم، آن‌وقت بروی و درد بکشم. هم می‌ترسم دوستت نداشته باشم، که فرصت «عاشق تو بودن» از دستم میرود و پشیمان می‌شوم. حالا تو بگو! چطور عاشقت باشم و درد نکشم، و چطور عاشقت نباشم و پشیمان نشوم؟! @vlog_ir

#دلتنگی امام رضا با عالم و آدم فرق میکنه!🕊 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

اونجا که اوحدی میگه: کجایی آخر ای شادی؟ تو هم بر کن سر از جایی. @vlog_ir

#حق #پیشنهاد_دانلود تا ابد حق ... هر کی گفت بلدم بلدم بدون هیچی بلد نیست!!! موافقید؟ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم... @vlog_ir

#نکات_آشپزی میدونستی اگه….!! یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

مثل فاضل نظری وفادار باشید اونجا که میگه: « نمی آید به چشمم هیچکس غیر از تو؛ این یعنی به لطف عشق تمرین میکنم یکتا پرستی را :) » @vlog_ir