eitaa logo
معاونت فرهنگی تبلیغی حوزه علمیه خواهران استان سمنان
821 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
852 فایل
•| پشت صحنه تبلیغات دشمن را بشناسید/ رهبر |• 𑁍✨ #معاونت‌فرهنگی‌تبلیغی‌‌ #مدیریت‌حوزه‌علمیه‌خواهران‌استان‌سمنان https://eitaa.com/whc_farhangi_semnan ارتباط با راهبر ← @Banoo_komshikamar
مشاهده در ایتا
دانلود
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻اقامه نماز ظهر وعصر به امامت امام جمعه محترم شهرستان شاهرودحجت الاسلام والمسلمین امینی در محوطه مدرسه علمیه حضرت معصومه علیهاالسلام 🏴@farhangi_whc_semnan
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سخنرانی مدیر مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران استان حجت الاسلام والمسلمین نجم در ظهر شهادت حضرت زهرا علیهالسلام وتدفین شهید گمنام در مدرسه علمیه حضرت معصومه علیهاالسلام 🏴@farhangi_whc_semnan
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏وقتی شهر مسیحی نشین بیجی توسط همرزمان حاج قاسم آزاد می شود، یک زن مسیحی روی دیوار کلیسا نوشت: مریم مقدس راحت بخواب که دیگر مسیح به صلیب کشیده نمیشود چون فرزندان حضرت زهرا(س) رسیدند.
زهرایِ‌من! بَهآربودوتوبودی‌وعِشق‌بودواُمید بَهآررَفت‌وتورَفتےوهَرچہ‌بودگُذَشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهرای‌من بہ‌گَرمےِ‌نَفَسِ‌توقَسَم‌ڪه‌ایـن‌خآنہ بہ‌مَحضِ‌رَفتَـن‌تومےشودمَزارِ‌علے
نمی‌دانم دقیقا چند نفر بودند . . ؟ به او رسیدند ... با هرچه دستشان آمد بر سر و صورتش زدند . عده ای آن گوشه محتویاتِ کیفش را زیر و رو کردند . وقتی چشمشان به عمامه و کتاب های حوزه‌ی علمیه افتاد با خشم بیشتری به سمتِ او آمدند . . پیراهنش را در آوردند - یکی با لگد به پهلوی او ضربه می‌زد . آن یکی فحش های رکیک می‌داد و او را تهدید میکرد تا به مقدساتش‌ توهین کند . ثانیه ها عبور می‌کردند . تنها و غریب در میانِ جمعی خدا نَشناس و بی غیرت گیر افتاده بود . . رفته رفته جمعیتشان بیشتر می‌شد . یکی فیلم می‌گرفت و دیگری با شدتِ بیشتری پایش را بالا می آورد و محکم بر پهلوی او می‌کوبید ‌. دیگری با مُشت بر سر و صورتش می‌زد . آن یکی با قمه بر بدنش ضربه وارد می‌کرد . دیگری از راه نرسیده تکه سنگِ سنگینِ ساختمانی را بر گونه ی او می‌کوبید . . کار به اینجا ختم نشد . او را گرفتند و کِشان کِشان از پله ها پایین آوردند و کنجِ دیوار پرت کردند . چاقو بر بدنش فرو کردند . وحشیانه تر از قبل بدنِ کم جانش را زدند . دختری در میان جمع با تمسخر داد می‌زند که این به بازویش دعا بسته است .. بزنیدش . و باز ...! بمیرم برای دل مادرِ جوانت . قدیم تر ها که کنج هیئت می‌نشستیم ‌.‌‌.. مداح برایمان روضه‌ی مادر هجده ساله ای را میخواند که برای دفاع از ولایت ، آنطور مظلومانه به شهادت رسید و ما این روزها به چَشم خود دیدیم ... روضه برایمان مجسم شد . بمیرم برای دل مادرت آرمان ... بمیرم برای دل مادرت که جوانش را با شکنجه به شهادت رساندند ‌. و خوشا به حال تو که با افتخار پر کشیدی و میهمانِ حضرت زهرا سلام الله علیها شدی . برای دل های مرده‌ی ما هم دعا کن :) |