#سمنان
#گرمسار _ مدرسه فاطمیه(س)
# شعبه ایوان کی
در هفته آخر اسفند ۹۸ در شرایط قرنطیه در اثر کرونا با ملاحظات و بسته بندی بهداشتی ۳۰ بسته آذوقه شب عید برای طلاب و روحانیون شهر شامل؛ ۱۰ کیلو برنج، حبوبات از هر نوع یک کیلو، روغن، ماکارونی، رب گوجه و یک بسته شکلات.
🔸️۳۰ عدد مرغ با بسته بندی بهداشتی
🔸️قربانی یک راس گوسفند برای بار دوم برای سلامتی امام عصر عجل الله و رفع بلا
توسط مسئول شعبه ایوان کی انجام و توزیع شد.
چه قدر دلمون برای حرم با صفای حضرت معصومه سلام الله علیها تنگ شده
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر
یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة
يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ
فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ
🔸السلام علیک یافاطمه المعصومه🔸
آخرین تولیدات بانوان طلبه شامل عکسنوشت، کلیپ و... که همزمان با شیوع ویروس کرونا تولید و منتشر شده است را در اینجا ببینید
https://instagram.com/coron_aonline
#کرونا_را_شکست_میدهیم
طلاب خواهر علاقه مند به خدمت در عرصه جهادی سلامت می توانند در این گروه عضو شوند و آمادگی و توانمندیهای خویش را اعلام نمایند https://eitaa.com/joinchat/3265921065Cebb465ade5
لطفا از گروه طلاب جهادگر به این گروه بیایید .
🔹مقام معظم رهبری(مدظله العالی) : بسیج, یعنی نیروی کارآمد کشور برای همه میدان ها.
#همدلی_و_اتحاد_طلاب_و_بسیجیان_مهدیشهر
#به_مدد_الهی_و_همدلی_کرونا_را_شکست_می_دهیم
خاطرات کرونایی
واقعیتش من همیشه از مرده میترسیدم
یه ترس مبهم که جرئت نداشتم باهاش روبرو بشم
حتی اقوام نزدیک هم که فوت کردن برخلاف بقیه من هیچ وقت نمیرفتم ببینم.
ولی مادرم همیشه میگفت مرده ترس نداره
مثل کسی هست که خوابیده.حتی نمیتونه از خودش دفاع کنه.
و خودش تو این سالها خیلی از اقوام نزدیک رو غسل داده بود.
تا اینکه مساله کرونا پیش اومد.
خیلی دوست داشتم کمکی انجام بدم تو این شرایط.
با بیمارستان حضرت علی اصغر ع تماس گرفتم جهت کمک
گفتم هر کاری باشه برای کمک به بیماران حاضرم انجام بدم.
ولی گفتن فعلا شرایطش مهیا نیست که بیاید.
به دوستان نهاد هم قبلا اعلام آمادگی کرده بودم.
تا اینکه باهام تماس گرفتن و گفتن برای تجهیز اموات نیاز به نیرو هست.
ظاهرا اکثر نیروهای دار الرحمه حاضر به انجام این کار نبودند.
گفتم من تا به حال این کارو انجام ندادم
ولی حاضرم تو بقیه قسمت ها کمک کنم
ولی ظاهرا فعلا این قسمت بود که نیرو نیاز داشت
اولین نفر با مادرم صحبت کردم
صحبتهاشون باعث شد که جرئت پیدا کنم برای انجام این کار برم.
قرار شد یک روز قبل برای جلسه و آشنایی با شرایط بریم دارالرحمه شیراز.
فردا صبح زود وقتی رفتم
یه آقایی اومد ویک بسته ای رو بهم تحویل داد که شامل لباس،ماسک، چکمه،کاتر و..بود و گفت یکی از بیماران فوتی کرونا تو بیمارستان شهید فقیهی هست
خانوادش منتظر شما هستن که سریع برید کارهای تجهیزشو انجام بدید.
قرار بود جلسه باشه
ولی خیلی زود به ما گفتن برید برای انجام کار..
راستش اولش ترسیدم
ولی محکم گفتم من حاضرم.
آژانس گرفتیم و با یکی از نیروهای دارالرحمه به سمت بیمارستان شهید فقیهی راه افتادیم.
کنار بیمارستان یه آقایی منتظر ما بود
از گیت ورودی رد شدیم و رفتیم به سمت زیر زمین بیمارستان.
تا به حال این قسمت رو ندیده بودم.
وارد راهرو نسبتا تاریک و نمور زیر زمین که شدم پاهام شروع کرد به لرزیدن و ضربان قلبم تند شد.
توسل کردم به ائمه ع و زیر لب ذکر میگفتم و قرآن میخوندم.
راهرو نسبتا طولانی رو پشت سرگذاشتیم و در انتهای پیچ دوم به اتاقی رسیدیم.
یه آقایی که بعدا فهمیدم پسر خانمی هست که فوت شده و مسئول اونجا منتظر ما بودن.
سریع لباسها رو پوشیدیم.
اول یه لباس خیلی زخیم پلاستیکی که ضد آب بود
دستکش لاتکس،دوباره یه دستکش دیگه
گان و کلاه..
تجهیزات رو برداشتیم و به سمت اتاقی که اموات رو نگهداری میکردن به راه افتادیم.
زیر لب لا حول ولا قوه الا بالله میگفتم.قلبم تندتر میزد.
اون آقای مسئول در اتاق رو باز کرد و گفت:مورد یه خانم هفتاد و چهار پنج ساله هست.
همه اموات کرونا رو تو بیمارستان کارهای تجهیزشون رو انجام میدادن.
خانمی که همراه من بود گفت این سومین مورد کرونایی هست.
ظاهرا فوتی های خانمها براثر کرونا کمتر از آقایون بوده.
همونجا اون آقای مسئول میگفت متاسفانه تا الان تعداد افراد فوتی بر اثر مسمومیت ناشی از الکل بیشتر از کرونا بوده که جای تاسف داشت.
چون میز نبود اون دوستمون یه گوشه اتاق کفنی رو که همراهش آورده بود روی زمین پهن کرد.
اول یه لایه پلاستیکی بعد کفن..
کمک کردم و اون خانم رو از روی برانکار بلند کردیم.
انگار هیچ ترسی نداشتم
دیگه پاهام نمی لرزید و قلبم هم آروم شده بود.
زیر لب ذکر میگفتم.
با دوستم نشستیم و اول فاتحه ای رو نثار اون مادربزگ کردیم.
به نیابتش به آقا سلام دادم.
گفته بودن دقت و سرعت عمل حرف اول رو میزنه.
باید سریع شروع میکردیم
اون خانم از من پرسید اولین باره مرده رو از نزدیک میبینی؟
گفتم:بله
تعجب میکرد از اینکه به محض مواجهه نترسیدم و خیلی عادی برخورد کردم.
ذکر ها و توسل ها نتیجه داده بود.
و من با آرامش کامل مشغول کمک بودم.
یک مادر بزرگ مهربون مثل بقیه مادربزرگ ها با موهای حنایی.
میگفتن ۳ساعت بیشتر تو بیمارستان نبوده.
همه احکام رو قبلا مرور کرده بودم و از اساتید مختلف در مورد این شرایط پرسیده بودم.
اول تیمم بدل از سدر
بار دوم بدل از کافور
بار سوم بدل از آب خالص
واجبه در صورت امکان اول با دستهای خود میت تیمم انجام بشه و بار چهارم با دستهای فردی که تجهیز رو انجام میده.
بعد حنوط یعنی زدن مقداری کافور بر مواضع سجده..
(پیشانی، کف دو دست،سر زانوها و سر انگشتان شصت.)
سریع کارهای تجهیز رو انجام دادیم و میت رو تو کاور قرار دادیم.
دوباره فاتحه ای نثارش کردیم.
واز اتاق بیرون اومدیم.
لباسها رو تعویض کردیم و همراه وسایل دیگه در سطل آخر راهرو قرار دادیم.
دستها رو ضد عفونی کردیم و از راهرو خارج شدیم.
شاید یه کار به ظاهر کوچیک بود ولی نگاه منو به زندگی و اولویت هام تغییر داد.
اینکه جسم فقط مرکبی است برای روح بی نهایتم
و اینکه باید از اعمالم بترسم نه از جسم بی جان و بی دفاع...
از لحظه خروج از زیر زمین بیمارستان مدام به این فکر میکردم که آیا برای این لحظه حساس آماده هستم..
طلاب خواهر علاقه مند به خدمت در عرصه جهادی سلامت می توانند در این گروه عضو شوند و آمادگی و توانمندیهای خویش را اعلام نمایند https://eitaa.com/joinchat/3265921065Cebb465ade5
لطفا از گروه طلاب جهادگر به این گروه بیایید .
طلاب خواهر علاقه مند به خدمت در عرصه جهادی سلامت می توانند در این گروه عضو شوند و آمادگی و توانمندیهای خویش را اعلام نمایند https://eitaa.com/joinchat/3265921065Cebb465ade5
لطفا از گروه طلاب جهادگر به این گروه بیایید .