eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
414 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
درود بر دوستان تازه پیوسته مباحث مهم کانال را در این هشتک ها سرچ بفرمایید.👇👇👇 () (استاد عبادی) (استاد عبادی) سرچ👈 علامه مروجی سبزواری و من الله توفیق🌻 سپاس از همراهی شما بزرگ اندیشان گرامی🙏🌹 👇 @wittj2
صُبحـا نَفسے دارے سَرمایہ بیدارے بر خُفتـہ دِلان بُـردم انفاس مَسیحایـے... مولانای جان🌻 علمی عرفانی 👇 @wittj2
گفت پیغامبر که حق فرموده است من نگنجم هیچ در بالا و پست در زمین و آسمان و عرش نیز من نگنجم این یقین دان ای عزیز در دل مؤمن بگنجم ای عجب گر مرا جویی در آن دلها طلب مولانای جان 🌻 👇 @wittj2
کردم ازعقل سؤالی که مگرایمان چیست؟ عقل برگوش دلم گفت که ایمان ادب است آدمیزاداگر بی ادب است،آدم نیست فرق مابین بنی آدم وحیوان ادب است! سعدى🌻👌 👇 @wittj2
⭐️درسی از مثنوی از خدا جوییم توفیق ادب بی‌ادب محروم گشت از لطف رب (۷۷) بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد بلک آتش در همه آفاق زد (۷۸) مایده از آسمان در می‌رسید بی‌شری و بیع و بی‌گفت و شنید (۷۹) درمیان قوم موسی چند کس بی‌ادب گفتند کو سیر و عدس (۸۰) منقطع شد خوان و نان از آسمان ماند رنج زرع و بیل و داس‌مان (۸۱) باز عیسی چون شفاعت کرد حق خوان فرستاد و غنیمت بر طبق (۸۲) مائده از آسمان شد عائده چون که گفت انزل علینا مائده (۸۳) باز گستاخان ادب بگذاشتند چون گدایان زله‌ها برداشتند (۸۴) لابه کرده عیسی ایشان را که این دایمست و کم نگردد از زمین (۸۵) بدگمانی کردن و حرص‌آوری کفر باشد پیش خوان مهتری (۸۶) زان گدارویان نادیده ز آز آن در رحمت بریشان شد فراز (۸۷) ابر بر ناید پی منع زکات وز زنا افتد وبا اندر جهات (۸۸) هر چه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بی‌باکی و گستاخیست هم (۸۹) هر که بی‌باکی کند در راه دوست ره‌زن مردان شد و نامرد اوست (۹۰) از ادب پرنور گشته‌ست این فلک وز ادب معصوم و پاک آمد ملک (۹۱) بد ز گستاخی کسوف آفتاب شد عزازیلی ز جرات رد باب (۹۲) دست بگشاد و کنارانش گرفت همچو عشق اندر دل و جانش گرفت (۹۳) دست و پیشانیش بوسیدن گرفت وز مقام و راه پرسیدن گرفت (۹۴) پرس پرسان می‌کشیدش تا بصدر گفت گنجی یافتم آخر بصبر (۹۵) گفت ای نور حق و دفع حرج معنی‌الصبر مفتاح الفرج (۹۶) ای لقای تو جواب هر سئوال مشکل از تو حل شود بی‌قیل و قال (۹۷) ترجمانی هرچه ما را در دلست دستگیری هر که پایش در گلست (۹۸) مرحبا یا مجتبی یا مرتضی ان تغب جاء القضا ضاق الفضا (۹۹) انت مولی‌القوم من لا یشتهی قد ردی کلا لئن لم ینته (۱۰۰) چون گذشت آن مجلس و خوان کرم دست او بگرفت و برد اندر حرم (۱۰۱) قصهٔ رنجور و رنجوری بخواند بعد از آن در پیش رنجورش نشاند (۱۰۲) رنگ روی و نبض و قاروره بدید هم علاماتش هم اسبابش شنید (۱۰۳) گفت هر دارو که ایشان کرده‌اند آن عمارت نیست ویران کرده‌اند (۱۰۴) بی‌خبر بودند از حال درون استعیذ الله مما یفترون (۱۰۵) دید رنج و کشف شد بروی نهفت لیک پنهان کرد وبا سلطان نگفت (۱۰۶) مولانای جان🌻 @wittj2
ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد در روی هر سپیدی خالی سیاه دیدم بالاتر از سیاهی رنگی دگر نباشد ... سعدی 🌻 👇 @wittj2
🕊⚡️ برق با شوقم شراري بيش نيست⚡️ برق با شوقم شراري بيش نيست شعله طفل نيسواري بيش نيست آرزوهاي دو عالم دستگاه از کف خاکم غباري بيش نيست چون شرارم يک نگه عرض است و بس آينه اينجا دچاري بيش نيست لاله و گل زخمي خميازه اند عيش اين گلشن خماري بيش نيست تا بکي نازي بحسن عاريت ما و من آئينه داري بيش نيست ميرود صبح و اشارت ميکند کاين گلستان خنده واري بيش نيست تا شوي آگاه فرصت رفته است وعده وصل انتظاري بيش نيست دست از اسباب جهان برداشتن سعي گر مرد است کاري بيش نيست چون سحر نقديکه در دامان تست گر بيفشاني غباري بيش نيست چند در بند نفس فرسودنت محو آن دامي که تاري بيش نيست صد جهان معني بلفظ ما گم است اين نهانها آشکاري بيش نيست غرقه وهميم ورنه اين محيط از تنک آبي کناري بيش نيست اي شرر از همرهان غافل مباش فرصت ما نيز باري بيش نيست (بيدل) اين کم همتان بر عز و جاه فخرها دارند و عاري بيش نيست 🌻🌻🌻🌻🌻 👇 @wittj2
غلام دولت آنم ڪہ پاے بند یڪیست بہ جانبے متعلق شد از هزار برست... سعدی🌻 👇 @wittj2
من بیخود و تو بیخود (من مست و تو دیوانه) ما را کی برد خانه من چند تو را (صد بار تو را) گفتم کم خور دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی جان را چه خوشی باشد بی‌صحبت جانانه هر گوشه یکی مستی دستی ز بر دستی و آن ساقی هر هستی با ساغر شاهانه تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه ای لولی بربط زن تو مستتری یا من ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه من بی‌دل و دستارم در خانه خمارم یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه در حلقه لنگانی می‌باید لنگیدن این پند ننوشیدی از خواجه علیانه سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبی برخاست فغان آخر از استن حنانه شمس الحق تبریزی از خلق چه پرهیزی اکنون که درافکندی صد فتنه فتانه مولانای جان🌻   علمی عرفانی 👇 @wittj2
عیب شٖیرین دهنان نیست که خون می ریزند عیب صـاحب نظـرانست کـه دل مـی بندنـد ! سعدی🌻 👇 @wittj2
bibakmusic_com_۲۰۱۹-۱۲-۱۷_۰۸-۱۳-۱۹.mp3
14.25M
⭐️در نظر بازی ما 🎷علیرضا افتخاری 👇 @wittj2