eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
415 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردندباده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبیآن شب قدر که این تازه براتم دادند بعد از این روی من و آینه وصف جمالکه در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجبمستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت دادکه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزداجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند همت حافظ🌻 و انفاس سحرخیزان بودکه ز بند غم ایام نجاتم دادند @wittj2
1_50787578.mp3
1.6M
🎷شهرام ناظری ⭐️شهیدان خدایی 👇 @wittj2
کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی کجایید ای سبک روحان عاشق پرنده‌تر ز مرغان هوایی کجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلک را درگشایی کجایید ای ز جان و جا رهیده کسی مر عقل را گوید کجایی کجایید ای در زندان شکسته بداده وام داران را رهایی کجایید ای در مخزن گشاده کجایید ای نوای بی‌نوایی در آن بحرید کاین عالم کف او است زمانی بیش دارید آشنایی کف دریاست صورت‌های عالم ز کف بگذر اگر اهل صفایی برآ ای شمس تبریزی ز مشرق که اصل اصل اصل هر ضیایی مولوی🌻 👇 @wittj2
🔮🎷درباره بادیگارد حاتمی کیا؛ توطئه روشنفکران برای دوقطبی آرمان و واقعیت بادیگارد در جشنواره سی و چهارم فجر به نمایش درآمد و جریان روشنفکری با تشدید گفتمان مقایسه « آرمان یا واقعیت در سینما» دو قطبی شیطنت آمیزی را شکل دادند. سرویس فرهنگ و هنر مشرق - قبل از اکران فیلم «بادیگارد» در جشنواره سی و چهارم فجر، جریان روشنفکری بازی خلاقانه‌ای را با هدایت «فریدون جیرانی» به راه انداخت با عنوان گفتمان بررسی و ارزیابی « آرمان یا واقعیت در سینما». جیرانی در مقام کارگردان و هدایتگر این بازی استراتژیک، کمی رو بازی کرد و  حتی مناظره‌ای را میان «الیاس حضرتی» و «عباس سلیمی نمین» در سایت «فیلم نت» تهیه کرد که این مناظره بنا به هر دلیلی پخش نشد. اما سوءگیری و جهت دهی این مبحث کلان کاملا مشخص بود که به چه سرانجامی ختم خواهد شد. این گفتمان نه چندان روشن اما کریه، یک جهت دهی خاص را در سینما دنبال می‌کند و ساخت ‌آثاری با مضامین انقلابی و مردمی را هدف قرار می‌دهد. در پس این گفتمان شیطنتی بزرگ نهفته است تا با توسعه‌اش میان نشریات سینمایی، فیلم‌هایی که بر اساس گفتمان انقلابی ساخته شوند از منظر گفتمان جریان شبه روشنفکری در سبد آرمانخواهی افتد و فیلم‌های سیاه جریان شبه روشنفکری در سبد واقعیت. این قیاس به صورت یک شیطنت رسانه ای در حال شکل گیری بود تا اینکه فیلم بادیگارد در جشنواره سی و چهارم فجر به نمایش درآمد و جریان روشنفکری با تشدید گفتمان مقایسه « آرمان یا واقعیت در سینما» فیلم «ابد و یک روز» را به عنوان سمبلی از واقعیت در مقابل فیلم آرمان خواه «بادیگارد» قرار داد و دو قطبی شیطنت آمیزی را شکل دادند. اتاق فکر جریان شبه روشنفکری از «تحفه» رسانه‌ای جیرانی بهره‌برداری کلانی کرد و با توسعه این گفتمان فیلم «بادیگارد» به صورت ناخودآگاه افتاد در کنج گفتمان آرمانخواهی، این هدف جریان شبه روشنفکری به صورت مشخص واهی نشان دادن این گفتمان است.  عدم توجه به فیلم «بادیگارد» در جشنواره سی و چهار فجر اهمیت این گفتمان تو خالی را برجسته‌تر می‌کند  و در جشنواره سی و چهارم که راند نخست تطبیق واقعیت با آرمان در سینما بود؛ جریان شبه روشنفکری  با عدم اطلاق جوایز اصلی جشنواره به فیلم بادیگارد، نیمه نخست این گفتمان سازی را به نفع خود به پایان برد.  مشت جریان روشنفکری آنقدر باز بود که مشخص بود با چه جهت دهی مشخصی این گفتنمان را پیش می‌برد. ایالات متحده، پنتاگون، وزارت امور خارجه انگلستان و کلی دشمن رسانه ای خارجی بودجه های کلانی خرج می‌کنند  تا جامعه ایرانی را از آرمان تهی کنند. در اتاق فکر دشمنان ، کمرنگ کردن آرمان خواهی در سطح جامعه به معنی کمرنگ کردن روحیه انقلابی گری در عموم جامعه است. به صورت طبیعی وابستگان این جریان در داخل، تلاش می‌کنند تا نشان دهند واقعیت همان چیزی است که جریان شبه روشنفکر توسط اصغر فرهادی و سایر وابستگان  در آثار سینمایی‌اشان نشان می‌دهند و آثار امثال حاتمی کیا تکیه بر نمایش آرمانخواهی است که دورانش گذشته است. در حوزه سینما، جریان روشنفکری با خلق این گفتمان سعی در کمرنگ کردن تولید مضامین انقلابی با رویکرد مردمی دارد.  اما نه فیلم بادیگارد فیلم آرمانخواهی است نه فیلم ابد و یک روز مصداق واقعیت.  این بازی‌های کثیف گفتمان سازی، حاصل تراوشات ذهنی شبه هنرمندانی است که بدون مرزبندی‌های سیاسی در سینما توفیقی برایشان حاصل نمی‌شود و متاسفانه چالش تقابلی« آرمان یا واقعیت» را تا اکران فیلم فروشنده در سینما ایران ادامه دادند. پس از نمایش عمومی فیلم و کسب جوایز در جشنواره کن مدعی شدند «فروشنده» مصداق بارز واقعیت است.مستقل از این بازیهای پوچ رسانه ای اما نکته مهم در متن فیلم بادیگارد و پرسوناژ ابراهیم حاتمی کیا  نهفته است. بادیگارد تالیفی متنی از تعارضات آرمانی با واقعیت خیلی منطقی دوخته شده به شرایط امروز است. حاتمی‌کیا در هر دوره ای با بسیاری آثارش تلاش می‌کند مرزهای ایجاد شده میان «آرمان و واقعیت»  را از بین ببرد تا این دو مولفه  از یکدیگر فاصله نگیرد و بادیگارد بر اساس همین گفتمان شکل می‌گیرد. در واقع متن فیلم بادیگارد مبتنی بر حقنه آرمان نیست، بلکه رویکرد مولف تفهیم عقلانیت توام با آرمان است. اما جریان «شبه روشنفکری» تلاش می کند آرمانخواهی بادیگارد منطبق بر واقعیت های موجود را مورد هجمه قرار دهد و بادیگارد را به عنوان سمبلی از رویکرد رادیکال آرمانخواهی افرادی نظیر ابراهیم حاتمی کیا معرفی کند و او را مورد عتاب و نقد با مولفه شعارپرستی  قرار دهند. این مولفه را می‌توان در همان گزاره تطبیقی «خیبری» یا «موتوری» به نقل از میثم زرین در متن فیلم جستجو کرد. عملا حاتمی کیا گریزی از واقعیت ندارد و حیدر ذبیحی قهرمان محوری فیلم، همچون سایر قهرمانان فیلم های حاتمی کیا سعی دارند واقعیت را به مولفه آرمان نزدیک کنند.   آرمان خواهی مستتر در فیلم بادیگارد، بر خلاف
حقنه تحمیلی روشنفکران ، شعاری نیست و  در محتوای بادیگارد انطباقی دقیق با وضعیت کنونی در جامعه ما دارد. اگر حیدر ذبیحی «قهرمان» فیلم بادیگارد را به عنوان یک سمبل آرمانخواهی جستجو کنیم درخواهیم یافت این آرمانخواهی هیچ نسبتی با تعریف جریان روشنفکری ندارد.   حیدر ذبیحی آرمانخواهی است که واقعیت را پذیرفته است و همواره از شعارپراکنی و مونولوگ گویی فاصله می‌گیرد برای همین است که شخصیت این پرسوناژ در فیلم بادیگارد، ناشناخته باقی می ماند. اگر حیدر بیشتر از حد معینی که حاتمی کیا برای این شخصیت تعیین کرده است به کلام آید فیلم عملا به بلای شعار پراکنی دچار خواهد شد، اما حیدر عطای اعتراض در برابر مناسبت حاکم (ظاهرا بر مبنای واقعیت)  را به لقایش می بخشد تا آرمانخواهی‌اش از دایره شعار به حیطه اجرا افتاد و به همین دلیل می‌پذیرد از میثم زرین ، یک دانشمند هسته ای جوان محافظت کند. میثم زرین نیز به دلیل فشار آرمانخواهی در جامعه دچار شک و استیصال است و آرمانخواهی خاص عقلانی حیدر با فدا شدنش است که او را به سوی آرمانخواهی عقلانی هدایت می کند و ظن میثم زرین را از بین می برد.  توشه فکری شبه روشنفکران صد سالی است که رنگ باخته و رنگ خمار افیون گرفته است. بدون هیچ تردیدی اگر چشمان افیونی خود را با واقعیت جاری در جامعه امروز بشویند در خواهند یافت آرمان مصداق قلب و حس است و واقعیت مصداق عقل. اگر شبه روشنفکران می‌خواهند دریافتی از تقابل «آرمان یا واقعیت» داشته باشند به هیچ وجه نباید این دو گزاره را از یکدیگر تفکیک کنند. همانطور که نباید عقل را از قلب جدا دانست. باید این مفاهیم را درک کنند و دست از شیطنت های فرامتنی بردارند و به جدل عقلی و حسی «میثم زرین» و «حیدر ذبیحی» در متن فیلم بادیگارد توجه بیشتری داشته باشند. دانشمندی که سمبل از عقلانیت است و دچار روزمرگی؛ و حیدری که زندگی خود را صرف حس و آرمان قلبی خویش کرده است. اگر حیدرهای آرمانی نبودند امروز همان طرفداران واقعیت به صدام سلامی نظامی می‌دادند . آیا این همه امنیت منحصر به فرد در خاورمیانه پر از هرج و مرج  محصول آر مانخواهی نیست؟! «حیدر» کم حرف می زند و معترضه اش را بروز نمی دهد چون احساس می کند عقلانیت ظاهری قدرت مدار، تا  استخوان اسکلت جامعه‌اش را در بر گرفته و از سوی دیگر معترضه «میثم زرین » را دائما به چشم می‌بینم که تصور می‌کند آنچه بر جامعه امروز گذشته نتیجه آرمانخواهی حیدر و همفکران اوست. این وجه تعارض به زیبایی مشخص کننده سبک تقابلی «عقلانیت و حقانیت»  کاملا دراماتیک در متن فیلم حاتمی کیا بیشتر به چشم می آید و مخاطب با شهادت حیدر زرین به سویه عقلانی از آرمان هدایت می شود. ضمن اینکه دیدگاه، کنش و واکنش و حتی رفتارشناسی حیدر هیچگاه گل درشتی خاصی از آرمانخواهی را عیان نمی‌کند. بسیاری از منتقدان متاسفانه دریافتی کلی از آثار حاتمی کیا دارند. در صورتیکه حاتمی کیا را باید خیلی ریزبینانه‌تر از نقدهای مرسوم فعلی تحلیل کرد. جزئیات بادیگارد حداقل این پیام مهم را منتقل می کند که باید با هر سلیقه سیاسی به آرمان پشت نکرد و  گفتمانی عقلانی و ترکیبی از واقعیت و آرمان را پذیرفت. شهادت نقطه اتصال آرمان و واقعیت است و این رویداد برای حیدر ذبیحی موجب می شود که سرفصلی تازه از دستاورهای گفتمانی حاتمی کیا را درک کنیم.
بادیگارد فیلمی به کارگردانی و نویسندگی ابراهیم حاتمی‌کیا محصول سال ۱۳۹۴ می‌باشد. این فیلم برنده دو سیمرغ و نامزد شش جایزه سیمرغ بلورین شد و همچنین جزء سه فیلم برتر از نگاه تماشاگران در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر انتخاب شد. بادیگارد کارگردان ابراهیم حاتمی‌کیاتهیه‌کنندهاحسان محمدحسنینویسندهابراهیم حاتمی‌کیابازیگرانپرویز پرستویی مریلا زارعی بابک حمیدیان پریوش نظریه شیلا خداداد محمود عزیزی دیبا زاهدی امیر آقایی فرهاد قائمیان احسان امانی محمد حاتمی علی یعقوبی پدرام شریفی کیمیا حسینی کامران نجف‌زاده[۱]موسیقیکارن همایون‌فرفیلم‌برداریمحمود کلاریتدوینمهدی حسینی‌وندتوزیع‌کنندهفیلمیران تاریخ‌های انتشار ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ مدت زمان ۱۰۵ دقیقه کشورایران زبان فارسی فروش گیشه۸٬۳۸۹٬۷۷۷٬۷۰۰ تومان
🔮🎷آیا علم آینده با چارچوبی جامع‌تر می‌تواند به تمام سوالات بشریت پاسخ دهد؟! ✍ دکتر مهدی گلشنی (نویسنده‌ی افتخاری) در ۱۱ فروردین ۱۳۹۶تازه ترین اخبار کوانتومی فلسفه ی کوانتوم جهانی که امروزه در آن زندگی می‌کنیم، جهانی بس متفاوت از دنیای قرون وسطی است و این تفاوت را می‌توان عمدتا به علم و محصول آن، یعنی فناوری نسبت داد. پیشرفت‌هایی که طی دو قرن گذشته در علوم فیزیکی و زیستی حاصل شده، شناخت ما از جهان را به‌نحو بی‌سابقه‌ای افزایش داده است. همچنین پیشرفت در کاربردهای عملی علم، به بشر امکان کنترل بر نیروهای طبیعت و اذهان انسان‌ها را داده، اما تحولات ناشی از علم و فناوری برای بشر، آثار مثبت و منفی بسیاری از جمله دانش علمی و فناورانه و آسایش جسمانی را درپی داشته که عامل غیرقابل تصوری در افزایش طول عمر و استانداردهای استانداردهای زندگی اجداد ما به شمار می‌رفته است و در مقابل، به تخریب محیط زیست و دیگر نابودی‌ها برای انسان منجر شده است. تعداد بسیار زیادی از علما در موسسات نظامی به تولید وسایل تخریب انبوه،‌ اشتغال داشته‌اند و جامعه‌ی علمی نیز متاسفانه نقشی منفعلانه در این زمینه ایفا کرده است. فریمان دایسون در این باره گفته است: ناتوانی علم در تولید منافع برای طبقه‌ی فقیر در دهه‌های اخیر، ناشی از دو عاملی است که با هم در کار بوده‌اند: علمای نظری از نیازهای روزمره‌ی بشری فارغ بوده‌اند و علمای کاربردی بیشتر به منافع زودرس چسبیده‌اند (۱۹۹۷). پیشرفت سریع علم در قرن نوزدهم، به بروز این ذهنیت منجر شد که علم به تنهایی قادر به حل تمامی مشکلات انسانی است؛ در نتیجه در دهه‌های اولیه‌ی قرن بیستم، بسیاری از علما و سیاستمداران پیش‌بینی کردند که علم، تمامی مشکلات انسانی را حل خواهد کرد و بر خوشبختی بشر خواهد افزود. جواهر لعل نهرو، اولین نخست وزیر هند مستقل، این دیدگاه را داشت: علم به تنهایی می‌تواند مشکلاتی چون گرسنگی و فقر، فقدان بهداشت و بی‌سوادی، خرافات،رسوم و سنت‌های سست‌کننده، اتلاف وسیع منابع و سکونت کشور به‌وسیله‌ی مردمی فاقد غذا و آب را حل کند… چه کسی می‌تواند امروزه علم را نادیده بگیرد؟ درهر برهه‌ای ما کمک آن را می‌طلبیم… آینده متعلق به علم و آنهایی است که با علم، رفاقت برقرار می‌کنند (۱۹۶۰). ادامه دارد..‌‌. علمی عرفانی👇 @wittj2
اما در همان اوایل قرن بیستم (در واقع در سال ۱۹۲۴)، برتراند راسل اظهار تردید کرد که علم به‌طور کلی برای بشر برکت داشته باشد: 👈آقای هالدین در دادالوس، تصویری جذاب از آینده را ترسیم کرده است و آن اینکه، خوشبختی انسان به کمک کشفیات علمی افزایش می‌یابد. اگرچه من مایلم با این پیش‌بینی موافقت کنم، اما تجربه طولانی سیاستمداران و حکومت، مرا در این مورد به تردید انداخته است. من مجبورم احساس ترس کنم از اینکه علم به جای آنکه برای خوشبختی انسان‌ها به‌کار رود، در جهت افزایش قدرت گروه‌های غالب به‌کار می‌رود (۱۹۲۴). 👈از دیدگاه راسل، آثار بد علم از آنجا ناشی می‌شود که علم، خود نمی‌تواند هوای نفس انسان‌ها را کنترل کند: علم به انسان‌ها کنترل بیشتر خویش، مهربانی بیشتر یا توان سرکوب کردن امیالشان به هنگام تصمیم‌گیری را برای عمل نداده؛ بلکه قدرت بیشتری برای اعمال شهوات دسته‌جمعی جوامع به آنها داده و با ارگانیک کردن بیشتر جامعه، سهم ایفاشده به‌وسیله‌ی شهوات شخصی را کاهش داده است. شهوات دسته‌جمعی انسان‌ها، عمدتا شریرانه هستند و قوی‌ترین آنها تنفر از گروه‌‌های دیگر و رقابت با آنهاست؛ بنابراین در زمان حاضر، تمامی آنچه زیاده‌روی در شهوات دسته‌جمعی را به انسان ها می‌دهد، بد است. به همین علت است که علم تهدید می‌کند باعث نابودی تمدن ما می‌شود. ⭐️👌علم در دو سطح می‌تواند بر حیات انسانی،‌ اثر بگذارد: در سطح عملی می‌تواند مشکلات انسانی را در بعد فردی و جمعی حل کند. در سطح نظری می‌تواند برداشت انسان از جهان را غنی‌تر کند. در قرون وسطی و در اوایل پیدایش علم جدید، کسب دانش به دلیل فهمیدن آثار صنع الهی بود، نه برای کسب منافع مادی. هایزنبرگ برداشت کپلر از علم را به شکل زیبایی توصیف کرده است: برای کپلر، علم، وسیله‌ی بدست‌آوردن منافع مادی برای انسان‌ها یا ساخت یک فناوری برای بهتر ساختن دنیای ناقص ما نیست؛ بلکه برعکس، علم وسیله‌ی اعتلای ذهن انسان است، وسیله‌ای برای رسیدن به آرامش در تفکر درباره‌ی کمال ابدی خلقت (۱۹۷۰). ادامه دارد... علمی عرفانی👇 @wittj2
اما در سطح عملی نیز دانشمندان در مورد نتایج کار علمی‌شان حساس و هوشیار بودند. ⭐️۱- چرا علم معاصر از ادای نویدش ناتوان مانده است؟ تمامی آثار نامطلوب علم فعلی، در حاکمیت یک جهان‌بینی خاص بر دانشمندان ریشه دارد، حاکمیتی که واجد خصوصیات زیر است: 👌⭐️هر دانشی را که ریشه در داده‌های تجربی ندارد، طرد می‌کند؛ ملاحظات اخلاقی را در کار علمی،‌ نادیده می‌گیرد به فکر کنترل طبیعت و جوامع انسانی است یک دیدگاه کل نگر به واقعیت ندارد دغدغه‌های نهایی انسان‌ها را نادیده می‌گیرد 🔑الف) محدودشدن به حوزه‌ی حواس علم مدرن خود را به حوزه‌ی مادی محدود می‌سازد و واقعیت را تنها به چیزهایی می‌دهد که در داده‌های حسی ریشه دارند. تایید تجربی، داور نهایی است. به زبان برتراند راسل:👇 هر دانش کسب‌شدنی باید با روش‌های علمی بدست آید. چیزی را که علم نتواند کشف کند،‌ انسان نمی‌تواند بداند (۱۹۷۰). بنابراین واقعیات معنوی را یا غیرواقعی، یا قابل تحویل به فیزیک می‌گیرند و این امر به نادیده گرفتن خدا و بعد معنوی انسان و جدایی علم و فرهنگ منجر شده است. ما پدیده‌های فیزیکی را با ابزار علم جدید، مطالعه می‌کنیم؛ اما به این طریق نمی‌توانیم وحدت زیربنایی جهان را درک کنیم. قراردادن علم در چارچوبی جامع‌تر به حکمت علم می‌افزاید و وحدت تحت کثرت را نشان می‌دهد. 🔑ب) خنثی بودن علم نسبت به ارزش‌ها دیدگاه رایج در محافل علمی این است که علم و اخلاق، دو حوزه‌ی مستقل مورد توجه انسان‌ها هستند؛ بنابراین «گزاره‌های هنجاری» را نمی‌توان از «گزاره‌های بیانگر وقایع» به‌دست آورد. به عبارت دیگر «باید» از «هست» استنتاج نمی‌شود. این دیدگاه به ایده‌ی خنثی بودن علم نسبت به ارزش‌ها منجر شده و به نوبه‌ی خود به کنارزدن ملاحظات اخلاقی در کارهای علمی و گسترش نسبی گرایی اخلاقی در جوامع مدرن علمی انجامیده است. کار علمی در خلا انسانی انجام نمی‌شود و ارزش‌های خارج از علم در سطح انسان‌ها در کار علمی وارد می‌شوند. در واقع، تمامی کارهای علمی دربردارنده‌ی قضاوت‌های ارزشی بوده و می‌توانند در گزینش‌ نظریه‌ها یا کاربردهای علم، موثر واقع شوند، چنانکه پوپر می‌گوید: این حقیقت که علم نمی‌تواند درباره اصول اخلاقی اظهارنظر کند، به این سوء تعبیر منجر شده است که چنین اصولی وجود ندارند؛ در حالیکه در کاوش برای حقیقت، در واقع اخلاق مفروض گرفته می‌شود (۱۹۸۷). ادامه دارد... علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷دلایل دیگری نیز برای به حاشیه راندن ارزش‌های اخلاقی در محیط‌های علمی بیان شده؛ برای مثال در بعضی از نظریه‌های فعلی علم، مثل نظریه تکامل داروین، اعتقاد به یک نظم اخلاقی عینی، تضعیف شده است. در این گونه‌ نظریه‌ها، ارزش‌های اخلاقی صرفا نقش پراگماتیستی دارند ✍(پراگماتیسم روشی در فلسفه است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آن‌ها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان می‌پذیرد). ویکتور فرانکل،‌ این نظریه‌ها را به ‌خوبی بیان کرده است:👇 ⭐️ارزش‌ها و معانی، چیزی جز مکانیسم‌های دفاعی و عکس‌العمل‌ها نیستند (۱۹۷۷) تخصص گرایی افراطی نیز علم را از سایر ابعاد انسانی جدا کرده است، به قول تولمین:👇 ⭐️این تکون تخصص‌گرایی و حرفه‌گرایی بود که باعث جاشدن مسائل اخلاقی از بنیادهای علم شد (۲۰۰۰) 🎯ما معتقدیم علم و اخلاق در سطح متافیزیک به‌هم می‌پیوندند. بدین ترتیب، یک مافیزیک خداباورانه مثل جهان‌بینی اسلامی، علم را با اخلاق درمی‌آمیزد و این به احساس مسولیت در علما در تمامی مراحل حیاتشان منجر می‌شود. 🔑ج) کسب قدرت در حالی که علم قدیم به دنبال قرائت کتاب طبیعت به عنوان آثار صنع الهی بود، گرایش غالب در عصر ما، توسعه‌ی دانش به قصد افزودن قدرت مادی و اقتصادی است و اینکه طبیعت را به عنوان کالایی تلقی کنند که باید از آن بهره‌برداری کرد. به قول شوماخر:👇 ⭐️در علم قدیم، «حکمت» یا «علم برای شناخت» عمدتا به «خیر مطلق» بود. یعنی حقیقت، خیر و زیبایی که دانش آن، خوشبختی و نجات به‌بار می‌آورد. علم جدید عمدتا متوجه قدرت مادی بوده است، گرایشی که آن چنان رشد کرده که تقویت توان سیاسی و اقتصادی معمولا به عنوان اولین هدف و توجه اصلی برای خرج کردن در راه کار علمی، به‌حساب می‌آید. علم قدیم به طبیعت به عنوان صنع الهی و مادر انسان، نظر می‌کرد و علم جدید به عنوان خصمی به آن می‌نگرد که باید بر او پیروز شد یا صیدی که باید از آن بهره‌برداری کرد. اما بزرگترین و موثرترین تفاوت، به نگرش علم به انسان مربوط می‌شود. «علم برای شناخت»، انسان را مخلوقی به صورت خدا می‌دانست، شاهکار خلقت و بنابراین «مسول» جهان… «علم برای کنترل» ضرورتا انسان را چیزی جز محصول تصادفی تکامل نمی‌بیند، حیوانی بالاتر، یک حیوان اجتماعی و شی‌ای برای مطالعه با همان روش‌هایی که سایر پدیده‌های این جهان، مطالعه می‌شوند: «به‌طور عینی» (۱۹۷۷). ⭐️سواستفاده از علم و فناوری در قرن گذشته، شرور بسیاری برای بشر و خسارات زیادی برای محیط‌زیست به‌بار آورد و این باعث ایجاد نارضایتی در میان دانشمندان عصر ما شد. ماکس بورن در نامه‌ای که در سال ۱۹۵۴ به اینشتین نوشت، درباره‌ی سواستفاده‌های به‌عمل آمده از علم چنین نوشت: من در روزنامه‌ای خواندم که شما ظاهرا گفته‌اید: «اگر من بار دیگر به دنیا می‌آمدم، فیزیکدان نمی‌شدم، بلکه هنرمند می‌شدم». این سخنان برای من آرامش بسیار به بار آورد. زیرا افکار مشابهی در مغز من خطور کرده و این به خاطر شروری است که علم برای دنیای به بار آورده است» (۱۹۷۴). ادامه دارد... علمی عرفانی👇 @wittj2
🔑ه) سوالات نهایی انسان علم مدرن به ‌علت محدود بودن ظرفیتش نمی‌تواند به بسیاری از سوالات مورد دغدغه انسان، درباره معنا و هدف حیات انسانی پاسخ دهد؛ از جمله: «ما در اینجا چه می‌کنیم؟»، «هدف حیات چیست؟»؛ علم همچنین درباره زیبایی‌ها و ارزش‌های اخلاقی ساکت است. به‌ قول شرودینگر:👇 ⭐️تصویر علمی جهان حول ما بسیار ناقص است. با این تصویر، اطلاعات زیادی به دست نمی‌آید و تمام تجارب ما در نظمی بسیار متقن قرار می‌گیرد. این تصویر درباره چیزهایی که واقعا به قلب ما نزدیک و واقعا برای ما مهم است، ساکت است. نمی‌تواند درباره قرمز و آبی، تلخ و شیرین، درد و شادمانی جسمانی چیزی به ‌ما بگوید؛ و چیزی درباره زیبا و زشت، خوب و بد، خدا و ابدیت نمی‌داند. علم گاهی وانمود می‌کند که به سوالات در این حوزه‌ها پاسخ می‌گوید، ولی پاسخ‌ها گاه آنقدر احمقانه ‌است که تمایلی نداریم آنها را جدی بگیریم (۱۹۸۴). در جهان‌بینی علم‌گرایانه رایج، نه‌ تنها سوالات نهایی دغدغه‌انگیز انسان بدون پاسخ می‌ماند، بلکه حتی اعتبار این سوالات هم انکار می‌شود. بنابراین، معنای حیات اهمیت خود را از دست داده است و انسان‌ها تحت تاثیر قدرت خیره‌ کننده فناوری، بیشتر دنبال رفاه مادی هستند و بعد معنوی خود را تضعیف می‌کنند. 🔑۲- علم آینده چنانکه پیش‌تر عنوان شد، علم و فناوری انسان را قادر ساخته تا محیط فیزیکی، شیمیایی و ژنتیکی خود را کنترل کند و خیرات و شرور بسیاری برای بشر به ‌بار آورد. در واقع، انسان در زمان حاضر با آلودگی محیط زیست، تضییع منابع طبیعی و وسایل تخریب جمعی روبرو است؛ و همانطور که به‌ پیش می‌رویم، آثار علم بر انسان با نرخ روزافزونی رشد می‌کند؛ لذا این سوال مطرح می‌شود که آیا باید اجازه داد علم بدون هیچ‌گونه محدودیتی رشد کند؟ شک نیست که باید علل رخداد شرور ناشی از علم و فناوری را حذف کرد. به ‌نظر ما، آثار منفی علم و فناوری را می‌توان حذف کرد، اگر اقدامات زیر صورت گیرد: الف) چنانکه دیدیم، توسعه علم و فناوری به خاطر خودش و بدون دغدغه درباره تاثیر آن بر جامعه و محیط زیست، تهدید زیادی برای نژاد انسانی فراهم کرده است. باید حساسیت در برابر دغدغه‌های اخلاقی در کار علمی افزایش یابد؛ این مخصوصا درباره عصر ما، که زیست‌شناسی مولکولی و مهندسی ژنتیک توان انسانی برای دستکاری موجودات زنده را به ‌نحو بی‌سابقه‌ای افزایش داده، صادق است. بدون یک قطب‌نمای اخلاقی، هر چیزی ممکن است رخ دهد. چنانکه آنتونی گیدنز می‌گوید:👇 نه‌ فقط به تاثیر خارجی، بلکه همچنین به منطق توسعه بدون ملاحظه علم و فناوری باید توجه شود. اگر بخواهیم از آسیب جدی و برگشت‌ناپذیر جلوگیری شود، انسانی‌ساختن فناوری احتمالا مشتمل است بر واردکردن رو به ‌افزایش ملاحظات اخلاقی در رابطه فعلا ابزاری، که بین انسان و محیط ایجاد شده است (۱۹۹۰). و به بیان زیبا و پر بصیرت فریمان دایسون:👇 اگر فناوری در مسیر فعلی‌اش ادامه یابد و نیازهای فقرا و منافع روزافزون اغنیا را نادیده بگیرد، فقرا دیر یا زود علیه ظلم فناوری شورش خواهند کرد و در پی علاج‌های غیرعقلانی و خشن برخواهند آمد… شکاف رو به‌ افزایش بین فناوری و نیازهای انسانی، تنها با اخلاق، قابل پرکردن‌ است… اخلاق می‌تواند نیرویی بس قوی‌تر از سیاست و اقتصاد باشد. بازار آزاد به خودی خود فناوری مناسب برای فقرا ایجاد نخواهد کرد. تنها فناوری هدایت‌شده با اخلاق می‌تواند چنین کاری را بکند (۱۹۹۷). ادامه دارد... علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷از زمان بقراط ـ یعنی تقریبا ۲۵۰۰ سال پیش ـ یک دستورالعمل اخلاقی برای پزشکان وجود داشته است. پس حالا که در عصر ما سرنوشت انسانیت در دستان علما است، یک دستورالعمل اخلاقی برای علمای تمام حرفه‌ها نیاز است و برای آزمودن آثار درازمدت پروژه‌های علمی باید کمیته‌های اخلاقی وجود داشته باشد. متاسفانه بخش قابل ملاحظه‌ای از جامعه علمی در خدمت تقاضاهای سیاستمداران و موسسات نظامی قرار گرفته است، بدون آنکه دغدغه‌ای برای کارهای خود داشته باشند. لازم است در نقش عالمانی که در صنعت سلاح‌های نظامی یا تحقیقات نظامی کار می‌کنند، تجدیدنظری جدی شود و درباره کاربردهای دانش علمی بحث‌های جدی صورت گیرد؛ و این، مستلزم کار بین‌رشته‌ای بین علوم فیزیکی و زیستی با علوم انسانی است. آنها باید ابعاد مختلف جوامع انسانی، از قبیل مسائل اخلاقی، اجتماعی و محیطی را در نظر بگیرند. جهان‌بینی شاملی که بر علم آینده حاکم می‌شود، باید علم و اخلاق را درهم آمیزد؛ و این، مستلزم آن است که تربیت محققان با آموزش اخلاقی همراه باشد تا احساس مسوولیت در همه مراحل حیات را به آنها القا کند. این امر را در یک زمینه دینی می‌توان به بهترین وجه انجام داد‌ زیرا دین می‌تواند برای ارزش‌های اخلاقی توجیه فراهم کند و انسان ها را برای حفظ محیط زیست به ‌تحرک درآورد. به ‌قول شوماخر:👇 ⭐️غیر ممکن است بدون ایمان به معانی و ارزش‌هایی که فراتر از آسایش‌های فایده‌گرایانه و بقا ‌است – به‌عبارت دیگر، بدون یک ایمان دینی– تمدنی باقی بماند (۱۹۷۷). 🔑ب) در قرون وسطی، علم عمدتا وسیله‌ای برای دستیابی انسان به حقیقت به شمار رفته و انتظار می‌رفت که به انسان‌ها در سطح عملی کمک کند. در علم معاصر، بسیاری از این اهداف از دست رفته است. امروزه، کار علمی را اغلب حکومت‌ها سرما‌یه‌گذاری می‌کنند، و در کشورهای پیشرفته صنعتی، کار علمی غالبا تحت‌الشعاع اهداف عملی فوری است. پس، از آن حوزه‌هایی از علم حمایت می‌شود که اهداف فایده‌گرایانه دارند و به تقویت قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی منتهی می‌شوند. این تجاری شدن علم باعث شده هم ارزش آن پایین بیاید و هم غیرانسانی شود. هدف علم باید ارتقای ابعاد بالاتر انسانی باشد. علم فقط وقتی می‌تواند برای انسان خوشبختی و نجات به ‌بار آورد که با حکمت همراه باشد. 🔑ج) چنانکه عنوان شد، علم فعلی فقط با جهات فیزیکی جهان ما سر و کار دارد و واقعیات فوق فیزیکی را نادیده می‌گیرد. الگوی اساسی علم این است که تمام پدیده‌های طبیعی را برحسب فیزیک و شیمی توضیح دهد؛ پس در نظم طبیعی جایی برای خدا در نظر نمی‌گیرد. علم تنها به نیازهای مادی انسان توجه دارد و برای کنترل طبیعت و جوامع انسانی به‌ کار گرفته می‌شود. این باعث شده که علم معاصر، دیدگاه محدودی از واقعیت داشته باشد و علم و محصولات آن به‌ عنوان ابزارهای شیطانی برای انحراف انسان از نقشی که خداوند برای وی مقرر کرده، به‌کار گرفته شود. راه‌حل قضیه در تغییر جهت‌‌گیری و هدف علم و فناوری است و اینکه از چارچوبی وحدت‌بخش استفاده شود که همه سطوح واقعیت و تمام ابعاد حیات انسانی را دربرگیرد. جورج الیس این مطلب را زیبا بیان کرده است:👇 👌🎯نظم زیربنایی جهان وسیع‌تر از آن است که صرفا با شناخت فیزیک توصیف شود. این نظم با کل عمق تجارب انسانی، خصوصا فراهم کردن مبنایی برای اخلاق و معنا، مرتبط است. ⭐️الیس برای تمایز قایل‌شدن بین این چارچوب وسیع‌تر و دیدگاه رایج، واژه کیهان‌شناسی با حرف c کوچک را برای ارجاع به ابعاد فنی کیهان‌شناسی فیزیکی به ‌کار می‌برد و کیهان‌شناسی با حرف بزرگ C را زمانی استفاده می‌کرد که مسائلی نظیر ارزش‌ها، هدف، دین و سوالات نهایی را نیز شامل باشد. در جهان‌بینی اسلامی، واقعیت، هم ابعاد مادی دارد هم ابعاد معنوی؛ پس علم آینده باید هر دو جنبه واقعیت و تعامل آنها را تشخیص دهد. تنها تحت هدایت چنین جهان‌بینی است که انسان‌ها می‌توانند هماهنگ با طبیعت و سایر موجودات زندگی کنند و دیدگاهی جامع‌تر درباره واقعیت داشته باشند. ادامه دارد... علمی عرفانی👇 @wittj2
🔑د) چنانکه از برتراند راسل نقل شد، منافع علم به ثروتمندان و قدرتمندان رسیده، ولی دانش علمی، فقر را حذف نکرده است. بنابراین، رویای نهرو در این باره که علم مسائل گرسنگی و فقر را حل کند، در قرن بیستم تحقق نیافت. در حقیقت، علم و فناوری، شکاف بین اغنیا و فقرا را پر نکرده‌اند و کیفیت حیات انسانی را به سطح قابل ‌قبولی نرسانده‌اند. علم آینده باید این توزیع ناهموار برکات علم را اصلاح کند. پس علم باید وسیله برکتی برای همه مردم باشد، نه ابزار غلبه بر طبیعت و سایر همنوعان. 🔑ه) چنانکه عنوان شد، جداشدن حوزه‌های علمی از یکدیگر، ما را از رسیدن به یک دیدگاه وحدت‌بخش از واقعیت محروم کرده است. البته جلوی تخصصی‌شدن را نباید گرفت، زیرا نه ممکن است نه قابل‌ توجیه. اما در ضمن نباید از ضرورت درج تخصص فرد در یک چارچوب وسیع‌تر غفلت کرد؛ وگرنه دید وحدت‌بخش از واقعیت و نیز معنای حیات خویش را از دست می‌دهیم. بنابراین، ما به ترکیب نتایج تخصص‌ها نیاز داریم، به‌ نحوی که خصوصیات ویژه آنها حفظ شود و در ضمن نشان دهد که حوزه‌های متفاوت چگونه با هم تلفیق می‌شوند و چگونه می‌توان آنها را در متن وسیع‌تری به‌هم مربوط کرد. باید اهمیت و وضع حوزه‌های مختلف را در متن شخص انسان و جهان بزرگ دید و آنها را برحسب پیچیدگی‌شان در سطوح دارای مراتب مختلف قرار داد، بطوری که از فیزیک شروع و به علوم انسانی ختم شود. معنای این مطلب آن است که فیزیک مفصل‌ترین اطلاعات را درباره جهان مادی می‌دهد و ما با گذر از سطوح بالا، به علوم انسانی می‌رسیم که رفتار انسان را توصیف می‌کنند. ⭐️👌نکته مهم دیگر این است که دانش علمی تنها نوع دانش معتبر نیست؛ بلکه بعضی حوزه‌های مورد توجه انسان وجود دارد که علم نمی‌تواند درباره آنها چیزی بگوید. برای مثال علم نمی‌تواند درباره ارزش‌های اخلاقی، کارهای هنری و حوزه ماوراء طبیعی چیزی بگوید یا به سوالات نهایی انسان پاسخ دهد یا مبانی خود را توجیه کند. برای پرداختن به این مسائل عمیق‌تر، علم باید جا را به علوم انسانی (دین، فلسفه و … ) بدهد. به ‌زبان پیتر مداوار (برنده جایزه نوبل در پزشکی):👇 👌🎯پس فقط علم نیست که برای پاسخ دادن به سوالات مربوط به اشیا اول و آخر باید به آن رجوع کرد، بلکه برای این‌ منظور، از ادبیات تخیلی یا دین هم باید استعانت جست (۱۹۸۴). نادیده‌گرفتن این سوالات فوق علمی است که علم را غیرانسانی کرده است. توسل به سحر، آسترولوژی و عرفان در غرب، شاهدی گویا بر ناتوانی علم در ارضای نیازهای عمیق انسان است. بنابراین، به‌ ارزیابی مجددی از نظام آموزشی فعلی نیاز است تا بر بصیرت دانش‌پژوهان بیفزاید و آنها را از همبستگی حوزه‌های مختلف مطلع سازد. این را می‌توان با افزودن تعدادی دروس علوم انسانی به برنامه علوم مهندسی دانشگاه‌ها تامین کرد. این‌ نوع کوشش در بعضی از دانشگاه‌های مهم غرب (نظیر ‌ام.‌آی. تی، استنفورد، کمبریج و آکسفورد) شروع شده است، ولی کشورهای اسلامی در این زمینه عقب‌اند. 🔑۳- نتیجه چنا‌نکه اشاره شد، علم جدید، دانش ما درباره جهان فیزیکی را افزایش داده و منجر به خیرات و شرور زیادی برای بشر شده است. اما وزن شرور، آینده انسانیت را تهدید می‌کند. همچنین خاطرنشان شد که منشا این شرور، جهان‌بینی رایج حاکم بر علم معاصر است. جهان‌بینی رایج، انسان را به حوزه ماده محدود کرده، احساس اخلاقی انسان معاصر را تضعیف کرده، وسعت دید را از عالمان گرفته و علم را در خدمت قدرتمندان و ثروتمندان قرار داده تا از طبیعت و انسان‌ها بهره‌برداری کنند. به‌عقیده ما، از آثار سوء علم می‌توان پرهیز کرد اگر به‌جای جهان‌بینی رایج، یک جهان‌بینی شامل‌تر قرار داد که نیازهای انسانی، یعنی نیازهای مادی و نیازهای معنوی را دربر داشته باشد و حیات انسانی را با بقیه جهان مرتبط سازد. جهان‌بینی اسلامی، چنین چارچوبی دارد: بر محور توحید می‌چرخد، در وحی اسلامی ریشه دارد، دیدگاهی کل‌نگر به طبیعت دارد، ساختاری سلسله‌مراتبی برای واقعیت قایل است و منافع درازمدت انسان‌ها را در نظر می‌گیرد. طبق این جهان‌بینی، انسان بخشی از یک نظم کیهانی است و باید همه فعالیت‌های خود، ازجمله فعالیت‌های علمی و فناورانه، را با این نظم کیهانی هماهنگ سازد. اگر این تغییر اساسی در ذهنیت علمای نسل ما صورت نگیرد، علم آینده به نتایج تخریبی بیشتری منجر خواهد شد و آینده‌ای برای انسانیت باقی نخواهد ماند… علمی عرفانی👇 @wittj2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمدی نازترین یاس معطر باشی در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی آمدی چند بهاری گل اکبر باشی نفسی هم شده همبازی اصغر باشی 🌹 میلاد حضرت رقیه سلام الله علیها را به پیشگاه امام زمان (عج) و شیعیان تبریک عرض می نماییم 🌹
Moghadam-MiladHazratRoghaye1397[01].mp3
4M
🔸دلا شاده ، دختر دردونه ی ارباب رسیده🔹 🎤 سبـک : مولودی (سرود) 🗓مراسم : میلاد حضرت رقیه (سلام الله علیها)
🔮🎷فلسفه و فواید تسبیحات حضرت زهرا(س) چیست؟ تسبیح، عبادتی برگزیده است که هرکس در سیر معنوی خویش، به قدر طاقت و معرفتش از آن بهره می‌گیرد و این در حالی است که از ائمه(علیهم السلام) قبل از خلقت عالم مادی، به تسبیح ذات اقدس حق مشغول بوده‌اند. 👈شیعه نیوز: بهترین تعقیبات نماز،‌ تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها  است و شایسته است که بعد از نمازهای واجب و زمان‌های دیگری چون وقت خواب و ابتدای زیارت بزرگان و پیشوایان دین بر آن مداومت شود.    هدیه‌ای آسمانی از جانب پدر    هنگامی که فاطمه سلام الله علیها  از سختی کارهای خانه در زحمت بود،‌امیر‌مؤمنان به ایشان فرمود: نزد پدر برود و خدمتکاری درخواست کند تا در امور منزل یار و همکارش باشد.    وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله  از خواسته‌آنان آگاهی یافت، فرمود: «ای فاطمه، می‌خواهی چیزی به تو عطا کنم که از خدمتکاری و همه دنیا با آنچه در آن است، ارزش‌مند تر است؟ حضرت فاطمه سلام الله علیها  فرمود: مشتاقم بدانم چیست؟ پیامبر صلی الله علیه وآله  فرمود: بعداز نماز سی و چهار مرتبه «الله اکبر» و سی و سه مرتبه «الحمد لله» و سی و سه مرتبه «سبحان الله» بگو و آن را با «لا اله الا الله» ختم کن. این کار برایت از چیزی که می‌خواهی و از دنیا و هرچه در آن است،‌بهتر است.»    در آن لحظه که این هدیه آسمانی به فاطمه سلام الله علیها  عطا شد، فرمود:‌« از خدا و رسول راضی شدم.»    👈امام باقر علیه السلام  درباره تسبیح حضرت زهرا می‌فرماید: «خداوند متعال با هیچ ستایشی بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها  عبادت نشده است و اگر چیزی افضل از آن وجود داشت، رسول خدا صلی الله علیه وآله  آن را به فاطمه سلام الله علیها  اعطاء می‌کرد».    👌✨تسبیح حضرت زهرا که به مناسبت مداومت آن حضرت در انجام آن، به ایشان منسوب گردیده است، درواقع تسبیح حضرت حق‌تعالی است!!    معنای تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها     ⭐️الله اکبر    انسان با گفتن «الله اکبر» به نهایت عجز خود اعتراف می‌کند و به ناتوانی‌اش به درگاه الهی بارها اقرار می‌کند.    جمیع بن عمیر می‌گوید: در محضر امام‌صادق علیه السلام  بودم. حضرت از من پرسید: «جمله «الله اکبر» یعنی چه؟‌گفتم:‌یعنی خدا از همه چیز بزرگ‌تر است. حضرت فرمود: مطابق این معنا خدا را چیزی تصور کرده ای و او را بزرگ تر از آن چیزها تصور نموده‌ای. عرض کردم: پس معنی «الله اکبر» چیست؟‌حضرت پاسخ داد:‌معنایش این است؛ «الله اکبر من ان یوصف؛ خداوند بزرگ‌تر از آن است که توصیف گردد.»    ⭐️الحمدلله    پس از آن‌که انسان به عجز و ناتوانی خویش در شناخت خالق اعتراف کرد، با گفتن «الحمد لله» که از افضل اذکار تسبیح است،‌وارد مرحله بعدی می‌شود.    حضرت امام‌خمینی در باب حمد می‌فرماید: «حمد خدا مساوی شکر است؛ چنانچه در روایات کثیره وارد است، کسی که «الحمد لله» بگوید شکر خدا را ادا کرده است، چنانچه امام‌صادق علیه السلام  فرمود:‌شکر هر نعمتی اگرچه بزرگ باشد،‌این است که حمد خدای عزوجل کنی».    ⭐️سبحان الله    شخصی از حضرت علی علیه السلام  پرسید:‌ »معنی «سبحان الله» چیست؟ حضرت فرمود: «سبحان الله» تعظیم مقام بلند و با عظمت خدا و منزه دانستن او از آنچه مشرکان می‌پندارند، است و زمانی‌که بنده این کلمه را می‌گوید، همه فرشتگان بر او درود می‌فرستند».    علمی عرفانی👇 @wittj2