درود بر دوستان تازه پیوسته
مباحث مهم کانال را در این هشتک ها سرچ بفرمایید.👇👇👇
#عرفان_عملی_اسلامی(#مهدی_طیب)
#ضرورت_دین_نبوت_امامت
#حجاب
#دولت_کریمه(استاد عبادی)
#محامین(استاد عبادی)
و من الله توفیق🌻
سپاس از همراهی شما بزرگ اندیشان گرامی🙏🌹
👇
@wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
🔮🎷 بررسی مفهوم حجاب در متون اسلامی، جایگاه آثار و جلوههای تربیتی آن ⭐️بخش دوم ✍نویسندگان: اکبر ره
🔮🎷 بررسی مفهوم حجاب در متون اسلامی، جایگاه آثار و جلوههای تربیتی آن
⭐️ بخش سوم
نویسندگان:
اکبر رهنما، دانشیار فلسفة تعلیم و تربیت دانشگاه شاهد
زهرا علیاکبرزاده آرانی، مربّی و هیئت علمی گروه اتاق عمل دانشکدة پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی قم
مجید خاری آرانی، دانشجوی دکتری فلسفة تعلیم و تربیت دانشگاه شاهد
3⃣ مفهوم لغوی حجاب
به گفتة اهل لغت، این واژه به صورت متعدّی و به معنای در پرده قرار دادن به کار میرود. ابندُرَید میگوید: «حَجَبتُ الشَّیءَ... إِذَا سَتَرتُهُ، وَالحِجَابُ السِّترُ... إِحتَجَبَت الشَّمسُ فِی السَّحَابِ إِذَا تَستَتَرت فِیهِ: حجاب، پوششی است که روی شیء را فرامیگیرد و حجاب یعنی پرده... . زمانی که خورشید در ابر فرو میرود، عرب میگوید: إِحتَجَبَت الشَّمسُ فِی السَّحَابِ» (ابندُرَید، 1987م.: ذیل واژة حجب). فیّومی این واژه را چنین توضیح میدهد: «حجب فعلی متعدّی است و به معنای مانع شدن به کار میرود. به پرده، حجاب میگویند؛ زیرا مانع از دیدن است و به دربان، حاجب گفته میشود؛ زیرا وی مانع از ورود افراد است. این واژه در اصل بر موانع جسمانی اطلاق میگردد، ولی برخی مواقع، به موانع معنوی آنانحجاب گفته میشود» (فیّومی، بیتا: واژة حجب).
از گفتار اهل لغت میتوان نتیجه گرفت که در زبان عرب، حجاب به پوششی گفته میشود که مانع از دیدن شیئی پوشیده میشود. استاد مطهّری نتیجة تحقیقات لغوی خود را دربارة این واژه چنین بیان میکند که کلمة حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب، بیشترین استعمال آن به معنی پرده است. این کلمه از آن روی مفهوم پوشش میدهد که پرده وسیلة پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نیست و آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد (ر.ک؛ مطهّری،1367: 386ـ 391)
این واژه در قرآن و حدیث نیز با عنایت به همین معنای لغوی به کار رفته است و معنای خاصّی پیدا نکرده است. شهید مطهّری میفرماید در قرآن کریم، غروب خورشید را در داستان سلیمان این گونه توصیف میکند: حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ؛ یعنی تا آن وقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد. تعبیر حجاب با همین معنا در آیة 51 سورة شوری و نیز در آیة 53 سورة احزاب به کار برده شده است. در دستوری که امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک اشتر نوشته است، میفرماید: «فَلاَ تَطُولَنَّ احتِجَابُکَ عَن رَعِیَّتِکَ» یعنی در میان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده» (نهجالبلاغه/ ن 53).
ادامه دارد ....
📗منبع: پژوهشنامه معارف دانشگاه علامه طباطبايي
#حجاب
علمی عرفانی👇
@wittj2
تو جهان را قدر دیده دیدهای
کو جهان سبلت چرا مالیدهای
عارفان را سرمهای هست آن بجوی
تا که دریا گردد این چشم چو جوی
مولانای جان🌻👌⭐️
👇
@wittj2
گر بتازی گوید او ور پارسی
گوش و هوشی کو که در فهمش رسی
بادهٔ او درخور هر هوش نیست
حلقهٔ او سخرهٔ هر گوش نیست
مولانای جان🌻❤️
👇
@wittj2
مذهب اگر عاشقیست
سنت عشاق چیست
دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن
حضرت عشق سعدی🌻
👇
@wittj2
انسان بودن به دانه شباهت دارد.
تو میتوانی آن را همانگونه که هست نگه داری
یا آن را رشد و نمو دهی و به یک درخت فوقالعاده پرثمر مبدل سازی.
سادگورو🌻
👇
@wittj2
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
لسان الغیب حافظ🌻❤️
👇
@wittj2
4_5992451217349936346.mp3
11.63M
🌹 گل سرخ
🎷علی زند وکیلی
👇
@wittj2
برگی از معرفت🍂
کمالاتی که ما بین انسان و حیوان مشترک باشند، برای انسان کمالی محسوب نمی شود.
کمالی که بین مسلمان وکافر مشترک باشند هم کمالی برای مسلمان نیست.
همچنین کمالی که بین امام وانسانِ معمولی مشترک باشد کمالی برای امام نیست. آن کمالاتی که امام دارد ودیگران ندارند کمالِ امامست.
کمالِ امام را باید در👌✨ عالم اسماء الله پیدا کرد.
علامه حمیدرضا مروجی سبزواری🌻
علمی عرفانی👇
@wittj2
پندانه🍂
«... اما عشقهایی هم وجود دارند که در این دنیا تشکیل نشدهاند و منشاء پیدایش آنها ادراکات حسی و فرمان عقل جزئی نیست بلکه انسان بدون این که معشوق را ببیند در قلب خود احساس کششی نسبت به او مینماید. مگر ما امام زمان را دیدهایم و با ادراکات حسی خود او را درک کردهایم؟ اما به هر حال کششی در درون خود نسبت به او احساس میکنیم، در حالی که نه او را با قوهی بینایی دیده و نه صدای او را با قوهی شنوایی شنیدهایم. یا عشقی که انسانها با هر مذهب و ملتی نسبت به خداوند دارند، در حالی که خداوند نه قابل دیدن است و نه بوییدن و نه چشیدن و نه شنیدن و نه لمس کردن.
آری باید دانست که مکان شکلگیری این عشقها عوالم دیگری بوده است و برای مثال، ما خداوند را در عالم میثاق دیدهایم و او را ادراک نمودهایم. چرا که خداوند خبر میدهد که: ای رسول ما! یاد آر آن زمانی را که پروردگارت همهی بنیآدم را جمع نمود و خودش را در درون وجود آنها به آنها نشان داد و به آنها فرمود: آیا من ربّ شما نیستم؟
آری، خداوند از آن واقعه چنین یاد میکند که: ربّ تو همهی بنیآدم را حاضر کرد و: «أشهدهم على أنفسهم» یعنی به آنها فرمود که: «خود»تان را مشاهده کنید. چون «خود»شان را مشاهده کردند به آنها فرمود: آیا من ربّ شما نیستم؟ و انسانها گفتند: «بَلَى شَهِدْنَا» بلی، ربوبیّت تو را مشاهده کردیم. اینجا بود که انسانها به شهود پروردگار خود رسیدند و چون رب، موجودی است که کامل است و انسان همیشه عاشق کسی میشود که کامل باشد و نواقص او را جبران کند پس ما با شهود خداوند به عنوان رب در درون نفس خودمان، هم ربوبیّت او را ادراک کردیم و هم عاشق او شدیم.
برای همین بود که وقتی حضرت ابراهیم (ع) خورشید را دید که مردم او را به عنوان رب میپرستند، چون به خودش مراجعه کرد دید نسبت به خورشید عشقی و محبتی ندارد، پس فهمید که خورشید نمیتواند رب باشد، چرا که هر ربّی محبوب است و خورشید محبوب نبود. آخر حضرت ابراهیم (ع) قبلاً و در عالمی دیگر ربّ واقعی را دیده بود و هم او را ادراک کرده و هم دل در گرو عشق او بسته بود و دانسته بود که رب، باید معشوق و محبوب هم باشد، و اکنون این رب، یعنی خورشید، معشوق و محبوب نیست، لذا از اینجا بود که میفرمود: «لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ». (البته معلوم باشد که خداوند در عالم ذرّ یا میثاق به عنوان رب هم معلومِ انسان شد و هم محبوب. اما به عنوان الله یا به عنوان وجود مطلق و هو، در عالم واحدیّت و احدیّت معلوم و محبوبِ انسان شده بود و این است که عشق انسان به خداوند چه در صورت ربوبیّت و چه در صورت الوهیّت و چه در صورت هویّت عشقی بسیار کهنه و قدیمی است).
جناب لسان الغیب در وصف این عشق به رب که در عالم میثاق گریبان انسان را گرفت چنین میسراید:
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
و منظورش از «آن روز» همان عالم میثاق است که در آنجا عکس صورت خداوند بهعنوان رب، در وجود انسان افتاد و اگر خداوند توفیق دهد این بیت را در زمانی مناسب شرح گویم، که البته اکنون زمان آن نیست، چرا که به قول مرحوم خواجهی بزرگ ما مرحوم جناب نصیر الدین طوسی (قدّس الله روحه العزیز):
#به_گرداگرد_خود_چندان_که_بینم_بلا_انگشتری_و_من_نگینم
حالا آیا ما خداوند را چه به عنوان رب و چه به عنوان الله و چه به عنوان هو در آن عوالم میثاق و واحدیّت و احدیّت با ابزار ادراکی حسی و چشم و گوش و بینی و زبان و پوست درک کردهایم؟ و آیا با همین عقل جزئی و قلبی که در مرتبهی طبیعت متوقف است دل در گرو عشق او نهادهایم؟ مسلماً خیر، چرا که در آن عوالم نه خبر از جسم بوده است، نه خبر از عقل جزئی، و نه خبری از این حواس ادراکی جزئی».
علامه مروجی سبزواری🌻
علمی عرفانی👇
@wittj2