eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
414 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
ای وصالت شمس را دریافته نور او در جمله عالم یافته ای وصالت ماه را هاله زده گاه بدروگه هلالی بر زده 🕊🕊 ای وصالت باد و آتش را به هم داد وصلت از ره لطف و کرم ای وصالت بحر را بگداخته هر زمان درد دگر پرداخته 🕊🕊 ای وصالت کرد آب و خاک را داد قدسی روح قدس پاک را ای وصالت کوه را در گل زده صد هزاران عاربش بر دل زده 🕊🕊 ای وصالت سر دریای قدم صد هزاران درّ آرد از عدم ای وصالت آشکارا و نهان ای وصالت بی بیان و بی عیان 🕊🕊 ای وصالت انبیا و اولیا ای وصالت عاشقان و اصفیا ای وصالت زاهدان و مخلصان ای وصالت نیستی و هستیان 🕊🕊 ای وصالت هست گشته در جهان ای وصالت هست پیدا ونهان ای وصالت از جهان بیرون شده ای وصالت عالم بیچون شده 🕊🕊 ای وصالت هر دو عالم سوخته ای وصالت خان و مانم سوخته عالمان در علم اودرمانده‌اند عارفان از عرف او وامانده‌اند 🕊🕊 عاشقان از عشق او حیران شدند هر دم از نوعی دگر بی جان شدند زاهدان از زهد او رسوا شدند در خیال زهد او شیدا شدند 🕊🕊 بعد پنجه سال او اسرار یافت از فریدالدین لقب عطار یافت سر بیسرنامه را پیدا کنم عاشقان رادرجهان شیدا کنم 🌻
  انصاف بده که عشق نیکوکار است زانست خلل که طبع بدکردار است تو شهوت خویش را لقب عشق نهی از شعوت تا عشق ره بسیار است مولانای جان🌻 👇 @wittj2
4_5816607667044490640.mp3
5.56M
⭐️بهار عاشق 🎷همایون شجریان 👇 @wittj2
ای دل ز جفای دلستانان مگریز دزدی خواهی ز پاسبانان مگریز می‌جوی نشان ز بی‌نشانان مگریز صد جان بده و ز درد جانان مگریز مولانای جان🌻 👇 @wittj2
🔮🎷 ادامه ی داستان منطق الطیر پرنده‌ای دیگر: « این چه راه سخت وطاقت‌فرسائی است. من دیگر تاب و تحملش را ندارم. در چنین راهی مردان پرادعا هم از خجالت چون زنان چادر به‌سر می‌کشند. من اگر به این راه ادامه دهم بی‌گمان جز نابودی و مرگ چیزی نصیبم نمی‌شود. » هدهد: « چون عاقبت ما مردن است؛ جان باختن در این راه باعث افتخار است و بهتر از مردن در لجن‌زار زندگی دنیاست. » پرنده‌ای دیگر: « من بار گناه زیادی بر دوش دارم و گناهکاری چون من، که چون مگس آلوده‌ای است به محضر پاک سیمرغ راه ندارد. » هدهد: « نا امید مباش و از لطف و کرم او غافل نشو که در توبه همیشه باز است. پرنده‌ای دیگر: « من عاشق طلا و ثروتم و تا سود و منفعتی نداشته باشم کاری انجام نمی‌دهم. » هدهد: « طلا سنگ زرد رنگی است که تو چون کودکی با آن بازی می‌کنی و هیچ سودی برای تو ندارد. در این راه باید از جان گذشت و چون اختیار جانت در دست تو نیست، باید از مال و سرمایه‌ات بگذری. فقط مال و ثروت زیاد نیست که دست و پاگیر است؛ گاهی یک زیرانداز کهنه (پلاس) تو را دلبسته‌ی دنیا می‌کند. » پرنده‌ای دیگر: « من عاشق سرزمین خودم هستم و برایش دل‌تنگ می‌شوم. من از این راه پرخطر خسته شده‌ام و می‌خواهم به سرزمین زیبای خودم برگردم. » هدهد: « هر سرزمینی حتی اگر به زیبائی بهشت باشد؛ زندان موقتی است که تا وقت مرگ اسیرش هستی و لیاقت دلبستگی و عشق را ندارد. » پرنده‌ای دیگر: « من عاشق معشوقی هستم که دلم از دوری او بی‌قرار است. من باید به‌سوی معشوقم برگردم. » هدهد: « ای ظاهربین، عاشق هر که جز سیمرغ شوی در زیبائی‌اش نقصی هست که شایسته‌ی عشق نیست. » پرنده‌ای دیگر: « این راه بسیار خطرناک است و من از مرگ می‌ترسم. » هدهد: « هرکه به‌دنیا می‌آید باید بمیرد و از مرگ گریزی نیست. پس این‌قدر ضعیف و ناتوان نباش. » پرنده‌ای دیگر: « زندگی من تمام به بدبختی و غم و غصه گذشته است. برای سفر دل‌خوشی لازم است. من به همان درد و غم خود سرگرم باشم بهتر است. » هدهد: « این فکر خام را از سرت بیرون کن. زندگی ناپایدار دنیا، ارزش غم و حسرت را ندارد. چون جهان گذاران است تو هم از خوشی و تلخیش بگذر. » ادامه دارد…… علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷 در هستي خلافي راه ندارد یک اي بي گذاشته نشده است و حيف است كه ما اين دفتر الهي را با افكار و اقوال و نيات پليد پركنيم. ومهمترين كتاب الهي است 💫 خلاف فكر كردن 💫خلاف نوشتن 💫خلاف خواندن 👌حتي در انسان اثر ميگذارد . كاري كه ماداريم اين است كه را بسازيم 👌 و ما با تمام داريم خودمان را سازيم 🔑چه خودآگاه 🔑و چه ناخوداگاه. علم و عمل انسان سازند 📗صدوده اشاره علامه حسن زاده آملی🌻 علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷 ⭐️ و از رحمت الهيه است ⭐️ولى و لب فرو بستن از حق تعالى است لذا آن سفره براى همه است 👌✨ولى اين سفره است كه اهل دل از آن طرفى مى بندند. با داشتن آن ، نفس دائما است و از اين نشئه پيدا نمى كند 👌✨ولى اين موجب از اين نشئه و موجب انقطاع الى الله است كه و المنصرف بفكره الى قدس الجبروت مستديما لشروق نور الحق فى سره تحقق مى يابد آن به غير آورد و اين يكى اشتغال به . آن انسان را به خدا مى دهد و اين انس به را روزى مى كند. آن انسان را و اين را و مى نمايد. آن آورد و اين و . آن دنيا را مى دهد و اين برپا مى كند. آن انسان را بار مى آورد اين اهل علامه حسن زاده املی🌻 علمی عرفانی👇 @wittj2
4_5866031818519610797.mp3
5.56M
🎷علیرضا افتخاری ⭐️دروغه 👇 @wittj2
هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو جز قصهٔ آن آینهٔ پاک مگو از خالق افلاک درونت صفتی است جز از صفت خالق افلاک مگو مولانای جان🌻 👇 @wittj2
گفتم دل و دین بر سر کارت کردم هر چیز که داشتم نثارت کردم گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی آن من بودم که بیقرارت کردم مولانای جان🌻 👇 @wittj2
آخر ز بهر دو نان تا کی دوی چو دونان و آخر ز بهر سه نان تا کی خوری سنانش مولانای جان🌻 👇 @wittj2
🔮🎷 ادامه ی داستان منطق الطیر پرنده‌ای دیگر: « من جسم ضعیفی دارم و طاعت و عبادتی بجا نیاورده‌ام که به آن دل‌خوش باشم. اما همت عالی و طبع بلندی دارم که در راه سیمرغ از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کنم. » هدهد: « همت عالی چون مغناطیسی است که عاشقان را به‌سوی معشوق می‌کشد. همت سرمایه‌ی بزرگی است و با آن به هرجا می‌توان رسید. » پرنده‌ای دیگر: « در محضر سیمرغ انصاف و وفا چه ارزشی دارد؟ من به لطف خدا با انصافم و با هیچ‌کس بی‌وفائی نکرده‌ام. » هدهد: « انصاف مایه‌ی نجات است و از عمری عبادت هم بهتر است. » پرنده‌ای دیگر: « من از همه دنیا بریده‌ام و عاشق سیمرغم. لاف عشق او را می‌زنم و حاضرم جانم را در راهش فدا کنم. » هدهد: « به لاف و ادعا نمی‌توان همنشین سیمرغ در قاف شد. چون هنگام اثبات این ادعا برسد بسیاری رسوا می‌شوند و راست و دروغ هر سخن آشکار می‌گردد. اما به لطف او دلخوش باش که شاید با عنایت او به آستانش راه یابی. » پرنده‌ای دیگر: « من گمان می‌کنم که به کمال معرفت شناخت سیمرغ رسیده‌ام بنابراین ضرورتی ندارد که به مسیر ادامه دهم. » هدهد (با پرخاش): « تو فقط به غرور رسیده‌ای و از معرفت دور شده‌ای. این فخر و احساس برتری در وجودت یک توهم شیطانی بیش نیست. به خودت مغرور نشو و از وسوسه‌های نفس بترس. » پرنده‌ای دیگر: « ای قافله سالار! ما وقتی به محضر سیمرغ رسیدیم؛ چه چیزی بهتر است تا از او بخواهیم. » هدهد: « از او بهتر چیست که از او بخواهی؟ از محضر او خودش را بخواه؛ که هرکس با او باشد صاحب همه‌ی خوبی‌های دنیاست. پرنده‌ای دیگر: « ما می‌خواهیم وقتی به آنجا رسیدیم، هدیه‌ای به سیمرغ تقدیم کنیم. او چه چیزی دوست دارد و برایش ارزشمند است. » هدهد: « باید چیزی ببری که در محضر سیمرغ نباشد تا کارت زیره به کرمان بردن نگردد. آنجا علم و اسرار و طاعت بسیار است. بهتر است سوز جان و درد دل ببری که آنجا نیست. » پرنده‌ای دیگر: « ما از بس در این راه سخت و بی‌پایان رفتیم خسته شدیم. بگو این راه چند فرسنگ است و پس از چه مدت می‌رسیم. » هدهد: « هفت وادی (مرحله) در راه است که اگر از این هفت وادی بگذریم به خدمت سیمرغ می‌رسیم. اما چون کسی از این راه برنگشته است کسی نمی‌داند چند فرسنگ است. پایان قسمت هفتم ادامه دارد …… 🌻 علمی عرفانی👇 @wittj2