eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
412 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
مناجات🍂 ✨الهی! آنچه بر سر ما آید بر سر کسی نیاید، دیده‌ای که به نظاره‌ی تو آید هرگز باز پس نیاید، اصل وصال دل است و باقی زحمت آب و گل. الهی! نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشته‌ی خود نام کن و به وقت رفتن بر جان ما سلام کن‌. 📗 🌻 👇 @wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
🍃لَیسَ البـــــــــــــِّرَ ان تولّوا وُجوهکُم قبل المشرق والمغرب ولکن البِّرمَن آمَنَ باللّه و....
🍃یا ایُّها الَّذینَ امَنوا اتقواللّه و کُونُوا مَعَ الصّادقینَ🍃 🔅ای مومنان با تقوا باشید، 🔅تقوا داشته باشید از حق، 🔅حرمت نگاه دارید، 🔅و بعد میفرماید وبا صادقان باشید، همراهی کنید، گام به گام در مسیر آنها حرکت کنید. 🔎این که بلافاصله بعد از "اتقواللّه" میفرماید؛ "مع الصادقین" 👈یعنی اگر میخواهید تقوا از دست ندهید؛ راهش همراهی با صادقان است، همگامی با صادقان است. ❓مرادازصادقان چه کسانی هستند؟ همانطور که با عمومیت و شمولی که برای معنای صدق و صداقت گفتیم؛ 👈یعنی معصومان،ائمه (ع) ، اولیاء، انبیاء اینها هستند که؛ 🔅صادقانه عمل میکنند، 🔅صادقانه توصیه میکنند، 🔅صادقانه دعوت میکنند، 🔅صادقانه اخبار میکنند. ✨ملاک متقی بودن ما و شما این است که با قدم ولایت گام برداریم. ✨در مسیر انسانهای کامل گام برداریم و با آنها باشیم. 🍃وکُونوا مَعَ الصادقین🍃 استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف علمی عرفانی👇 @wittj2
✨صدیق کسی است که در هیچ رتبه از مراتب وجودی او خلاف نمیتوان یافت، نه به عین، نه به اثر، نه خود خلاف، نه آثار آن. این همان بحث عصمت است(معصوم بودن). 🔎"صدیق" علاوه بر اینکه پیشه اش صداقت و راستی است (همانند صادق)، اما زائد برآن هم دارد ؛یعنی لفظی که خواجه در کتابش آورده است: "ملکه" 🔎یعنی صداقت و راستی در "صدیق" علاوه بر اینکه پیشه اوست، ملکه او شده باشد. 🔎براحتی نتواند خلاف عمل کند، خیلی سخت و به زور بتواند خلاف عمل کند، براحتی صادق بوده باشد، نه به سختی. ملکه اش شده👈 راستی استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف علمی عرفانی👇 @wittj2
⭐️بخش اول چهارمین امری که جناب خواجه از تمهیدات میفرماید، صدق است. ❓چطور باید صداقت را مناسب با فضا معنا کنیم؟ جناب خواجه، در شرح این قسمت ابتدا "صدق" را؛ 👈 در لغت "راست گفتن" معنی کرده است، 👈و بعد در فضای عرفان عملی، آدم صادق را انسانی دانسته که؛ 🔅چه در بعد علم، 🔅 وچه در بعد عملی و اجرا، 🔅چه در بعد عقیده، 👈علی ما ینبغی است، در همه ابعاد. 👌صدیق هم کسی است که؛ اثری خلاف واقع در اودیده نمیشود. ⚠️‼️حالا برخی روشن فکر مآب ها میفرمایند؛ دروغ و قبح آن ، صدق و حسن آن، 👈"نسبی" است. وقائل به نسبیت اخلاق میشوند. استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف 👇 @wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
⭐️بخش اول چهارمین امری که جناب خواجه از تمهیدات میفرماید، صدق است. ❓چطور باید صداقت را مناسب با
✍اخلاق نسبی نیست...شما یا نیک تمام عیارید یا بد تمام عیار...و حال متوسطی در بین نیست و این فلسفه ی بهشت و جهنم و جاودانگی در هریک است. در غیر اینصورت محکوم به نیستی هستید.طبق📗 کتاب کاشف الاسرار
⭐️بخش دوم ✨علما گفته اند هرکس چنین بوده باشد ، خوابهای او نیز همه راست بوده و راست آید. طبق فرمایش ائمه معصومین(ع): 👇 👌✨ خواب، یک جزء از هفتاد جزء نبوت است. خواب روزنه ای بر ملکوت است. خواب سفری است به دیار مرسلات. خواب پنجره ای است که خدای تعالی از ملکوت بر ما باز کرده است. 🔔اگر میخواهید خوابتان راست باشد؛ ⚡️ باید صدیق بوده باشید . ⚡️باید راست بگویید . ⚡️راست عمل کنید تا به صورت ملکه برایتان در بیاد، آنوقت خوابتان میشود؛ خواب خلیل الرحمن . خوابتان میشود خواب محمد مصطفی (ص) که آغاز نبوتش با خواب بود. ‼️دروغ و کلک دارد و میخواهد خواب درست و حسابی ببیند . ⭐️صادرات ما مناسب با واردات ما است. ‼️❓ چه خورده‌ای که میخواهی از تو خوب صادر شود؟چه به خورد این نفس داده ای که میخواهی نتایج خوب برداشت کنی؟ 🔆اگر میخواهید خوابتان خواب باشد👈 بیداریتان را سامان ببخشید. استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف 👇 @wittj2
⭐️بخش سوم 🔅 انسان در خواب واقعیت خود رامشاهده میکند. ممکن است در عالم بیداری کلاه سر خودش بگذارد. 🔅انسان معصوم، خوابش هم معصومانه است و انسان غیر معصوم، خوابش غیر معصومانه است. 🔑به همین دلیل در روایات خواب را ۳دسته دانسته اند؛ 1⃣حدیث نفس هرچه که در دیده و فکر و خیال دارد، در عالم خواب همان ها را مشاهده میکند، که تعبیر ندارد. 2⃣القائات شیطانی که شیاطین جن یا شیاطین دیگر در خوابهای او دخالت کرده اند و برای منحرف ساختن او و مانع ایجاد کردن او از مسیر حق ایجاد کرده اند. 3⃣ القائات رحمانی که نوع سوم است، که فرشتگان، خدا و اولیاء الهی برای او رقم زده اند. 🔑این سه نوع خواب برای کسانی است که غیر معصوم هستند، اما برای معصوم ،همه اش القائات رحمانی است . استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷شاخ نبات حافظ نه پريروست، نه پری پيکر! در عوض تا دلتان بخواهد درباره حافظ قصه و افسانه به هم بافته اند. از معروف ترين هايش اين حکايت شيرين و دلنشين است که حافظ دل به دختری پری روی می بندد به نام «شاخ نبات»، و همين عشق است که او را به شاعری و شوريدگی می کشاند. کوشش برای اثبات بی پايگی چنين افسانه يی به نظر می رسد که کار حضرت فيل باشد. حتی اگر آدم بگويد منظور حافظ از «شاخ نبات» ، روشنِ روشن است؛ در شعر خود او روشن روشن شده است. ⭐️«شاخ نبات» همان « شاخه نبات» «شاخه يی از گياه» يا «قلم نی» حافظ شيراز است که از آن شهد و شکر می ريزد، نه بيشتر، نه کمتر. همچنان که خود او در غزل معروف «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند»، می فرمايد«اين همه شهد و شکر کز سخنم می ريزد/ اجر صبری است کزان شاخ نباتم دادند»: پاداش صبر مرا شاخه نبات يا قلمی داده اند که، با ياری آن، از سخنم شهد و شکر می ريزد. تو گويی قلم حافظ نه قطعه يی از شاخ= شاخه يی بريده از نی معمول، که بر گرفته از نی شکر = نيشکر بوده است. اگر اين بيت قلم بودن شاخ نبات حافظ را ثابت نکند، اين بيت حتماً مشکل گشاست، اين که می فرمايد« حافظ! چه طرفه شاخ نباتی است کلک تو/ کش ميوه دلپذيرتر از شهد و شکر است». می بينيد که در اين بيت خود خواجه شيراز شاخ نبات را با کلک يا قلم برابر نهاده است. قصه دوم مربوط می شود به اين که حافظ را حافظ خوانده اند، چون او حافظ قرآن بوده است، که البته حافظ قرآن بوده است. آنهم با چهارده روايت. اما در ژرفای غزليات خود خواجه که فرو برويم، می بينيم او خود را حافظ می خواند چون موسيقی دان بوده است، خوش آواز بوده است، خوش لهجه بوده است، «زير» و «بم»، «پرده»، «راه» وو... موسيقی را نيک می شناخته است، همچنان موسیقیدانان دیگری که بر اثر همین موسیقیدان بودن، حافظ خوانده شده اند (همانند عبدالقادر مراغه یی ملقب به حافظ) دلم از «پرده» بشد، حافظ «خوش لهجه» کجاست تا به «قول» و «غزل»ش «ساز» و «نوايی» بکنيم؟ ز «چنگ« زهره شنيدم که صبحدم می گفت: "غلام حافظ «خوش لهجه» «خوش آواز»م غزلسرايی ناهيد صرفه يی نَبَرد در آن «مقام» که حافظ برآورد «آواز» (۱) شايد يکی از دستاويزهای مخالفت ديرينه روحانيون قشری با حافظ نيز همين موسيقی دانی او باشد که بارها برای او پرونده سازی کرده اند، از همان دوران نام آورشدنش تا همين امروز. برای نمونه، در دوران شاه شجاع، شماری از همين روحانيون قشری علم و کتل برداشتند که خواجه شمس الدين محمد «کفر گويی» کرده، پس مهدورالدم است. کدام کفر گويی؟ «آقايان» اين بيت از غزليات حافظ را شاهد آوردند که در ضمن آن فرموده است: گر مسلمانی از اين است که حافظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردايی کفرگويی از اين روشنتر؟ روشنتر از اين کسی می تواند بگويد: روز رستاخيز و معاد و قيامتی در کار نيست؟ بينی بين الله، ايراد وارد بود! از همين رو، ياران حافظ به تکاپو افتادند تا اين دردانه غزل پارسی را از مرگ برهانند. همين ياران شعر شناس، سرانجام، حافظ را وادار ساختند که بيت ياد شده را بيتی نه از خود، که بيتی منقول از ديگری جلوه دهد و آن را پيش از بيت منشاء ادعای قشريون بنشاند، اينچنين: اين حديثم چه خوش آمد که سحرگه می گفت بر در ميکده يی، با دف و نی ترسايی "گر مسلمانی از اين است که حافظ دارد "وای اگر از پس امروز بود فردايی" دوستداران و دوستاران حافظ بايد سپاسگزار باشند از اين که روحانيون قشری تشنه به خون شاعران رند و خراباتی باز «ان قلت» نگذاشتند که "ای بی دين خدانشناس! تو غلط کردی که از حدیث کفرآميز کسی، آن هم کسی که ترساست و خاج پرست، خوشت آمده! شرمت نمی آيد و از خدا نمی ترسی ای ملعون که اين حديث را همراه صوت انکر دين بر باد ده دف و نی شنيده ای؟ و تازه خوشت هم آمده؟  از مخالفت های روحانيون قشری با حافظ، رساله يی حجيم می توان نوشت. نمونه ديگرش را هم با قصه دیگری بگويم و بگذرم، ملا سيد عبدالله تبريزی که از بس سمج بود به ملا مگس شهرت داشت، هر دو پايش را در يک نعلين کرده بود که شاه اسماعيل صفوی را به تخريب آرامگاه حافظ وادارد. شاه اسماعيل هم اين سماجت ملا مگس را نمی توانست ناديده بگيرد. او که بنياد پادشاهيش را بر تشيع نهاده بود، اعتراضات روحانی شيعی سرشناسی چون ملا مگس را نمی توانست ناشنيده بگيرد. مثلاً اعتراض به اين که حافظ دشمن شيعيان علی است و يا بيتی از يزيد بن معاويه ملعون را در صدر ديوانش جای داده است، يا اعتراضاتی مانند آن. بگذريم از اين که ديوان حافظ در زمان خود او گردآوری نشد که او غزلی را در مقدمه آن بگذارد. نيز بگذريم از اين که دوستان حافظ ديوان او را پس از مرگش بر پايه حرف آخر قافيه هر غزل تدوين کردند. پس طبيعی بود که غزل « الا يا ايهاالساقی ادر کاساً و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»، به حکم ترتيب حروف الفبا، در صدر ديگر غزلهای ...
او جای گيرد. و باز نيز بگذريم که يزيد بن معاويه هرگز چنين بيتی نگفته، هيچ، هيچ کس ديگری هم، غير از خود حافظ چنين بيتی نسروده است. باری، شاه اسماعيل که خود طبع شعری هم داشت، برای از سر باز کردن ملا مگس، به او پيشنهاد داد که پيش از تخريب آرامگاه حافظ، نظر خود خواجه را با تفالی جويا شوند. ملا مگس با اين پيشنهاد شاهانه مخالفتی نتوانست کرد. "فال هم نمی تواند جلو زير و زبر کردن مقبره ملعون از خدا برگشته يی چون حافظ را بگيرد." ملا مگس امیدوار بود. پس فالی از ديوان خواجه زدند و غزلی پاسخ نيتشان را داد که اين بيت در آن می درخشيد:  «قدم دريغ مدار از جنازه حافظ که گر چه غرق گناه است، می رود به بهشت» اما مگر ملاسيدعباس تبريزی- ملا مگس- دست بردار بود؟ گفت قبول نيست،يکبار ديگر فال بگيريم. ناچار باز فالی زدند که غزلی آمد با اين بيت دندان خرد کن در آن: «ای مگس! عرصه سيمرغ نه جولانگه تُست عِرض خود می بری و زحمت ما می داری» به اين می گويند«تو دهانی محکم»، از شاعری که زمانی گوته و نيچه به احترام او کلاه از سر برمی گرفتند و به فهم کلام او پز می دادند تا امروز که ما ايرانی ها پز می دهيم که دو آلمانی، يک رشته تسبيح انگليسی، چند قطار فرانسوی و آمريکايی و چند فلان جايی ديگر حافظ ما را به بزرگی ستوده اند.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردندباده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبیآن شب قدر که این تازه براتم دادند بعد از این روی من و آینه وصف جمالکه در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجبمستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت دادکه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزداجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند همت حافظ🌻 و انفاس سحرخیزان بودکه ز بند غم ایام نجاتم دادند @wittj2