💫مثالي را ميآوريم (بلا تشبيه):
منشوري را در نظر ميگيريم كه از يك طرف آن نور خورشيد ميتابد.
اما در طرف ديگر رنگهاي گوناگوني به وجود ميآيد كه از هم اِفراد پيدا كرده است،
در حاليكه قبلاً يك حقيقت بيش نبود.🌹
۲۳
💫حقيقت انساني وقتي وارد اين عالم طبع و ماده ميشود،
خاصيت اين عالم، طوري ميشود كه يا اين حركت «رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ» ادامه ميگيرد
و آنقدر ادامه مييابد كه نزديك عدم ميشود (به جهنم ميرسد)
و يا قوس ميگيرد و دو مرتبه برميگردد:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ. إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ...»🌹
۲۴
💫ما در عالم نوري زندگي ميكرديم.
اما الآن يادمان نمانده ولي اين دليل نميشود که نبوده است.
تازه مدت زيادي از زندگي در عالم نوري ميگذرد.
حتي در همين دنيا هم در زمان نوزادي هيچ چيز يادمان نيست.
حالا كه آن زمان يادمان نيست، بگوييم كه نبوديم؟! اين كه دليل نميشود. 🌹
۲۶
💫خداوند در سوره فاطر آيه 10 ميفرمايد:
«إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»
«عقيده و كلمه طيب به سوي او صعود ميكند (چه چيزي آن را بالا ميبرد؟) و عمل صالـح آن را بالا ميبرد»
در همين عالم با همين جسم مادي به آن معناي اولي ميرسند و يك عده هم در اسفل السافلين ميمانند. 🌹
۲۵
💫در دعاي عرفه امام حسين (ع) آمده است:
آنوقت كه مأمورينت بدن مرا در بدن مادر تسويه ميكردند، مرا به خودم آگاهي ندادي كه با من چه ميكنند.
اين دعا از يك واقعيت خبر ميدهد تا فكر ما را باز كند و اصالت و ريشه ما را توجه بدهد كه اين توجه، بسيار كارساز است. (البته اين دعا مضامين عالي دارد و نياز به شرح فراوان):🌹
۲۷
💫خداوند قبل از اين عالم، تمام وجود مرا ذوب كرده بود،
خلق من به صورت خون بود،
اين ماده مذاب را مأمورين، با آن نظم چيدهاند.
در حاليكه الآن اگر يك سلول از بدنم جدا شود، تحمل عذاب آن را ندارم.
اگر آن روز مرا به خودم آشنا ميكردي، در چه عذاب و فشاري بودم؟
اما خدا از روي فضل و كرم، در اين دورانهاي بسيار سخت، خودم را به خودم آگاهي نداد. 🌹
۲۸
💫نانوايي را در نظر ميگيريم كه شب، براي درست كردن خمير، آب را بر روي آرد ميريزد.
و اين همه در اين كار زحمت ميكشد تا آب را در داخل همه ذرات آن فرو ببرد.
بعد هم صبح با چه زحمتي همين خمير را ميگذارد در تنور و اين آب را كه خودش ريخته بود، بيرون ميكشد.
آيا بايد بگوئيم نانوا كار بيهودهاي انجام ميدهد؟!🌹
۳۰
💫 اتفاقاً همين است كه مراتب تكامل را طي ميكند و به نتيجهاي ميرسد كه در اين مسير تربيت، قوه به فعل ميرسد،
وگرنه نان به اين خوشمزگي، در همان قوه ميماند.
اما اين تربيت (فرو بردن آب و بعد بيرون كشيدن همان آب، بوسيله آتش) آن قوه را به فعل ميرساند. 🌹
۳۱
💫ما هم وقتي به اين عالم ميآييم و در تنور اين عالم به فعليت ميرسيم،
خود را احساس ميكنيم و از آن لذتي ميبريم كه هيچ چيز را نميتوان با آن مقايسه كرد.
وگرنه لذتهاي اين عالم، لذت نيستند،رفع الم هستند.
در واقع، از عذاب درد در عالم خيال رها ميشود و خيال ميكند كه لذت ميبرد.
مثلا👇👇👇👇. 🌹
۳۲
💫سؤالي كه مطرح ميشود، ممكن است اين باشد كه حالا كه در آن عالم بوديم،
چرا آمديم و حال كه آمديم، برگشتن چه معنايي دارد؟ 🌹
مثالي ميزنيم تا مشخص شود:
👇👇👇دقت شود
۲۹
💫مانند اينكه چاقو به بدنمان ميخورد و احساس عذاب ميكنيم و بعد كه مرهم ميگذاريم،
احساس لذت ميكنيم در حاليكه تخيلاً لذت ميبريم.
يا وقتي آب ميخورم چه لذتي ميبرم؟!
نخير از تشنگي عذاب ميكشيدم، اين عذاب رفع شده و خيال ميكنم كه لذت ميبرم. غذا هم همينطور. 🌹
۳۳
💫اصلاً اين عالم، خودش درد و رنج است.
از اين درد و رنج رها ميشود، فكر ميكند لذتي برده است.
اين عالم اصلاً ظرفيت ظهور لذت را ندارد.
اين رفع الم، اين همه انسان را اسير و تشنه و نوكر و فدايي خود کرده، اگر به حقيقت لذت برسد، چه خبر ميشود؟!!🌹
۳۴