انسانهای بسیار زیادی وجود دارند که زندگی را بیمعنا نمیدانند و برعکس، با انگیزهی بسیاری هم برای آن تلاش میکنند و حتی میجنگند. دو عامل میتواند چنین معنایی را برای زندگی خلق کند: عوامل بیرونی و عوامل درونی. عوامل بیرونی، چیزهایی مانند مذهب و برخی جریانهای اجتماعی هستند. در این مورد، افراد، بر اساس جستجوی شخصی به یک معنای خاص برای زندگی نرسیدهاند، بلکه صرفا پذیرش یک مکتب یا قرار گرفتن در یک گروه خاص، آنها را به چنین مرحلهای رسانده است. برخلاف دستهی اول، دستهی دومی هم وجود دارند که تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار نگرفته و در واقع با آنها مجاب نمیشوند و به همین دلیل است که با جستجو و کاوش، معنایی برای زندگی خود مییابند.
با اینکه قضاوت دربارهی انتخاب هر انسان، بسیار سخت و دشوار است، اما به نظر من، گروه دوم، انتخاب درستتری کردهاند، شاید چون فکر میکنم باورهایی که با گشودگی ذهن و کاوش و جستجو بدست آمدهاند، عمیقتر و منطقیتر بوده و به دور از تعصباند. هر چند ممکن است باورهای گروه اول، بسیار محکمتر باشد. در واقع گروه اول، بیشتر به مفاهیم ایدئولوژیک پناه میبرند، یعنی مفاهیم و باورهای متعارفی دربارهی جهان که لزوما ممکن است درست نباشند (حتی مارکس، ایدئولوژی را آگاهی کاذب۱۰ نامیده است). متاسفانه در دنیای امروز، بیشتر افراد در دستهی اول تولستوی قرار میگیرند و شاید فرهنگ تودهای۱۱ را بتوان یکی از عوامل مهم این امر دانست. به اعتقاد جامعهشناسان مکتب فرانکفورت، این فرهنگ در قرن بیستم توسط طبقهی جدید بورژوآزی تجاری و از طریق رسانهها و با هدف بدست آوردن سود هر چه بیشتر به جامعه اعمال شده است. با این حساب، جامعه درگیر ارزشهای سطح پایینتری نظیر سرگرمی و لذت شده و از تفکر به ارزشهای والاتر دور میشود.
یافتن معنایی برای زندگی، شاید مهمترین کاری باشد که هر انسانی در طول عمرش میتواند انجام دهد. فلسفهبافیهای بالا، فقط تلنگری برای درگیر شدن دوباره با این سوال بود. به نظر میرسد پیدا کردن یک معنی ارزشمند برای زندگی، بیش از هر چیزی بتواند انسان را در زندگی به پیش ببرد، چرا که اگر زندگی را چیز پوچی بیابیم، آنطور که شوپنهاور میگوید پاندولی خواهد بود که مدام بین رنج و ملال در نوسان است. به شخصه دوست دارم لاری داستان لبه تیغِ سامرست موآم یا سانتیاگوی داستان کیمیاگر پائولو کوئلیو باشم، تا مرسوی داستان بیگانه آلبر کامو! اما به هر حال هر کسی، آزاد است تا معنای زندگیاش را آنطور که میخواهد تعیین کند.
با همه این اوصاف، هر سال متوجه میشوم معنای زندگی برایم تغییر کرده و چیزی که اکنون از زندگی میفهمم، چیزی نیست که چند سال پیش درک میکردم و بنابراین، خیلی هم شبیه به چیزی که در سالهای آینده خواهم فهمید، نخواهد بود؛ به همین خاطر است که هر سال همین روز، یعنی روز تولدم، دوباره از خودم میپرسم معنای زندگی چیست و هر بار بیشتر و بیشتر به این جملهی راینولد نیبور ایمان میآورم که: هر بار معنای زندگی را میفهمم، عوضش میکنند!
The Hitchhiker’s Guide to the GalaxyGeekNerdThe answer to life the universe and everythingTheismAtheismAgnosticismSkepticismExistentialismFals e consciousnessMass culture
هدایت شده از دیالکتیک علم و عرفان ناب
درود بر دوستان تازه پیوسته
مباحث مهم کانال را در این هشتک ها سرچ بفرمایید.👇👇👇
#عرفان_عملی_اسلامی(#مهدی_طیب)
#ضرورت_دین_نبوت_امامت
#حجاب
#دولت_کریمه(استاد عبادی)
#محامین(استاد عبادی)
#شرح_ساده_دعای_ابوحمزه_ثمالی (استاد عبادی)
سرچ 👈علامه مروجی سبزواری
و من الله توفیق🌻
سپاس از همراهی شما بزرگ اندیشان گرامی🙏🌹
👇
@wittj2
شعر حضورت بدهد از خبرت جود ورنه همان بیخبر و بی سر و پایی ای دل دیوانه در آن شعر و غزل کوش تا که در آئینه ی آن رخ بنمایی روز گذشت و شب فرقت به سر آمد تا چه زمان در غم او سینه گشایی در ره او بیخبران، چو مظهر خبرانند ور نه در این ورطه چو پرگار بمانند راحت این خانه همان ذکر و سجود ست آخر ویرانه به بطن و ملکوت است هان ! برو ای دل سوی آن خانه گذر کن راحتی روح خود، طلب از صاحب زر کن اسماء فروردین ۸۵
خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است
چون کوي دوست هست، به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتي که تو را هست با خدا
کآخر دمي بپرس که ما را چه حاجت است
اي پادشاه حُسن، خدا را بسوختيم
آخر سوال کن که گدا را چه حاجت است
ارباب حاجتيم و زبان سوال نيست
در حضرت کريم، تمنا چه حاجت است
جام جهان نماست ضمير منير دوست
اظهار احتياج خود آن جا چه حاجت است
آن شد که بار منت ملاح بردمي
گوهر چو دست داد، به دريا چه حاجت است
اي مدعي برو که مرا با تو کار نيست
احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است
اي عاشق گدا چو لب روح بخش يار
مي داندت وظيفه، تقاضا چه حاجت است
حافظ جان🌻
🔮🎷 مقایسه نعمت های دنیوی و اخروی دنیا و آخرت دو عالمی هستند که در امتداد یکدیگر قرار دارند و با این حال تفاوت های اساسی بین آنها وجود دارد و استبعاد اذهان بشری در نعمت های اخروی بخاطر مقایسه آن با نعمت های دنیوی است.
مطالب مرتبط:
داستان زیبای آسایش دنیا و یا سعادت آخرت
آیا اعضاء و جوراح انسان در جهان آخرت برای هر كار انسان شهادت می دهند؟ چگونه؟
یکی از مفاهیم پر کاربرد در متون دینی، واژه دنیا و آخرت است که در طول هم قرار دارند. دو عالمی که با توجه به آیات و روایات تفاوت های فراوانی با یکدیگر دارند. ولی صرف نظر از تفاوت ماهوی دنیا و آخرت یک روایت معروف را در این زمینه بیان می کنیم که «دنیا را مزرعه آخرت می داند.» [1] و تعبیر قرآن در این باره این است که: «إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ [تحریم/7] تنها به اعمالتان جزا داده می شوید.»
اما یکی از موضوعات مورد تاکید قرآن کریم برای تفکر، مقایسه این دو عالم با یکدیگر است. قرآن می فرمايد: «كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيات لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَة [بقره/120] خداوند آيات خود را برای شما بيان می کند تا درباره دنيا و آخرت فکر کنيد.»
💎 مقایسه لذت های دنیوی و اخروی
یکی از اشتباهات ما در تصویر سازی نعمت های بهشتی این است که آن را با نعمت های دنیوی مقایسه می کنیم. چون ما در دنیا زندگی می کنیم، فکر ما هم دنیایی است. ولی اگر فکر خود را مقداری از محدوده طبیعت فراتر بردیم، آنگاه می توانیم وعده های خداوند در قرآن به بهشتیان را بپذیریم و آنها را دور از عقل بشری ندانیم. به عنوان نمونه در روايتی آمده است: «هنگامی که خداوند مومنين را در بهشت خويش جای می دهد، نعمت های خويش را بر آن ها سرازير می کند؛ نعمت هایی که نمی توان آن ها را حساب کرد. در حالی که اهل بهشت در نعمت ها متنعم هستند، ناگهان نوری می درخشد که از فرط جاذبه آن، همه مدهوش می شوند. سؤال می کنند: اين چه نوری است و ملائکه در جواب می گويند: اين نوری است که در اثر لبخند حضرت زهرا (سلام الله عليها) به روی اميرالمومنين (عليهالسلام) در فضا منتشر شده است.» [2] چون محاسبات دنیوی و اخروی با یکدیگر متفاوت اند، لذا عقل ما چنین روایاتی را بعید می شمارد.
باید اذعان کرد آنجا عالمی ديگر است که ما نمی توانيم به درستی آن را درک کنيم. شايد حقايقی بالاتر از آنچه در روايت قبلی آمده است، وجود داشته باشد که عقل ما به آن نمی رسد. در برخی روايات آمده است که خداوند خطاب به اهل بهشت می فرمايد: «فَإِنَّ لَكُمْ كُلَّ جُمُعَةٍ زَوْرَة [3] برای شما در هر جمعه يک تجلی الهی ظاهر می شود.» مسلما چنین نعمت هایی مافوق عقل بشری است. و دلائل نقلی از قبیل که عقل بشر از درک آن عاجز است را باید تعبدا پذیرفت و ملاک قبولی مساله ای را فقط دلیل عقلی ندانست. چون در روایات آمده است : «اِنَّ فِی الجَنَّةِ ما لا عَینَ رَأت وَ لا اُذُنٌ سَمِعَت وَ لا خَطَرَ عَلی قَلبِ اَحَدٍ [4] در بهشت زیبای خدا نعمت هایی است که نه چشمی آنها را دیده و نه گوشی شنیده و نه بر خاطر کسی گذشته است.»
💎 تفاوت نعمت های دنیوی و اخروی
برای اهل بهشت، هر آنچه بخواهند و آرزو نمایند، فراهم می باشد. لذا قرآن می فرماید: «لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُون [فصلت/31] براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مى شود.» اما در دنیا رسیدن به خواسته ها صرفا با اراده پدید نمی آید و لازمه ی رسیدن به خواسته ها منوط به تلاش و کوشش است که با رنج و سختی همراه می باشد.
نعمتهای دنیوی، اغلب از بین رفتنی و فنا پذیرند و نعمتهای اخروی همه باقی و دائمی است. علاوه بر این خداوند از باب تفضل به بهشتیان می فرماید: «لَهُم مَّا يَشَاءُونَ فِيهَا وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ [ق/35] هر چه بخواهند در آنجا برای آنها هست و نزد ما نعمتهای بیشتری است (که به فکر هیچ کس نمیرسد).» یعنی خدای متعال نعمت هایی را برای بهشتیان در نظر گرفته که حتی به ذهن آنها خطور نمی کند تا در خواست چنین نعمتی را داشته باشند.
نتیجه:
از آنجایی که دنیا و آخرت دو عالم کاملا متفاوت از هم هستند، لذا مقایسه و تطبیق این دو و نعمت های موجود در این دو عالم، قیاسی مع الفارق است. چون دو چیز مشابه و همسان با یکدیگر را باید با هم مقایسه کرد و از آن نتیجه گرفت، نه دو چیز کاملا متفاوت از یکدیگر، که نتیجه اش انکار نعمت های مافوق عقل بشری باشد.
____________
پی نوشت:
[1]. شرح الكافي- الأصول و الروضة، نويسنده: مازندرانى، محمد صالح بن احمد، تاريخ وفات مؤلف: 1081 ق، محقق / مصحح: شعرانى، ابوالحسن، موضوع: گوناگون، زبان: عربى، تعداد جلد: 12، ناشر: الم
كتبة الإسلامية، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1382 ق. ج7، ص120.
[2]. بحارالانوار، نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق، محقق / مصحح: جمعى از محققان، موضوع: جوامع روايى، زبان: عربى، تعداد جلد: 111، ناشر: دار إحياء التراث العربي، مكان چاپ: بيروت، سال چاپ: 1403 ق، ج 35 ص 241.
[3]. همان، ج 8 ص 21.
[4]. مجمع البيان فى تفسير القرآن، نويسنده: طبرسى فضل بن حسن، موضوع: اجتهادى، قرن: ششم، زبان: عربى، مذهب: شيعى، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1372. ذیل آیه 72 سوره توبه.
علمی عرفانی👇 @wittj2
مقایسه+دنیا+و+آخرت_1560265517.5976.pdf
362.5K
⭐ مقایسه ی دنیا و آخرت 📗 دانش نامه ویکی فقه ساده و جالب و خواندنی👌 👇 @wittj2
🔮🎷 در جهان آخرت زندگی چگونه خواهدبود؟
پاسخ :
سخن در باب زندگی اخروی انسان به قدری زیاد است که اگر بخواهیم همه را بیان کنیم ، کتابی مفصّل خواهد شد ؛ لذا به ذکر مواردی بسنده می کنیم ؛ و سعی می کنیم برای اینکه تصویری قابل لمس تر از آن زندگی ارائه دهیم ، آن را با زندگی دنیا مقایسه نماییم.
۱ـ زندگی در عالم دنیا به خاطر وجود ماده همراه با حرکت و تکامل اختیاری است ولی در آخرت اگر چه انسان دارای جسم است ولی حرکت و تکامل به معنی دنیوی را ندارد چرا که جسم اخروی جسمی غیر مادی است. البته دقّت شود که در آخرت نیز اختیار وجود دارد ؛ لکن بساط استکمال اختیاری به معنای دنیوی آن ـ که همراه با حرکت جوهری است ـ برچیده می شود. لذا دنیا دار عمل و کِشت و کار و آخرت دار جزا و برداشت محصول می باشد.
۲ـ در زندگی اخروی زمان نیز به معنای دنیوی آن وجود ندارد ؛ چرا که زمان مقدار حرکت است ؛ و در عالم آخرت حرکت به معنای دنیوی آن نیز وجود ندارد. لذا در آخرت ، سن و سال و گذر عمر و امثال این امور نیز بی معنی است. همچنین در آخرت ، اموری چون انتظار و دیر و زود و امثال آنها نیز به مفهوم دنیایی آنها معنی ندارد.
۳ـ در زندگی دنیوی اهل ایمان و اهل کفر و نفاق با هم آمیخته اند ؛ ولی در آخرت اهل ایمان از اهل کفر و نفاق جدا می شوند. لذا آخرت را یوم الفصل ( روز جدایی) نیز می گویند. پس در آخرت ، نیکان با نیکان و بدان با بدانند.
۴ـ زندگی دنیوی محدود ولی زندگی اخروی ابدی است و پایان ندارد ؛ چرا که زمانی نیست تا پایان پذیرد ؛ و حرکتی نیست تا به انتها برسد. لذا آخرت را دارالقرار ( خانه ی ماندگاری) گفته اند.
۵ـ در زندگی دنیوی اکثر اشیاء غیر زنده اند ، حتی بدن انسان نیز ذاتاً زنده نیست بلکه به واسطه روح زنده است ؛ ولی در آخرت همه چیز زنده است ؛« وَ إِنَّ الدّارَ اْلآخِرَهَ لَهِی الْحَیوانُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ»(عنکبوت:۶۴). در آخرت ، بدن انسان ـ که طبق نظر حکما ، بدنی جسمانی ولی غیر مادّی است ـ افزون بر حیاتی که به واسطه ی روح دارد ، خود نیز حیاتی مخصوص به خود دارد ؛ لذا هم به واسطه ی روح از لذایذ بهشت فراجسمانی بهرمند می شود ، هم خودش مستقیماً از لذائذ بهشت جسمانی بهره می برد.
۶ـ در زندگی دنیوی روابط نَسَبی و سببی حاکم است ، ولی در آخرت ، نِسبتهای فامیلی بریده می شوند مگر نِسبت دوستی و اخوّت بین مؤمنین « فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ … . ـــ پی چون در صور دمیده شود ، پس آن هنگام ، بین آنها هیچ نسبت نَسَبی نیست »(مؤمنون:۱۰۱) ؛ البته اگر فامیلها ـ مثل والدین و فرزندان یا زن و شوهر ـ وارد بهشت شوند ، آنجا نیز با همدیگر رابطه خواهند داشت ؛ چرا که اهل بهشت با یکدیگر ارتباط ایمانی دارند ؛ و در سایه ی این رابطه ، رابطه های دیگر نیز برقرار می شوند. لذا خداوند متعال فرمود: « جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَهُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ ـــــ (همان) باغهاى جاویدان بهشتى که وارد آن مىشوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مىگردند»(الرعد:۲۳)
۷ـ در زندگی دنیوی اموری مثل داد و ستد و پارتی بازی و فریبکاری و… حاکم است ولی در آخرت از این امور خبری نیست. « یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لا بَیعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ ــــ اى کسانى که ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزى دادهایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است(تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید)، و نه دوستى(و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم مىکنند، هم به دیگران).»(بقره:۲۵۴)
۸ـ در زندگی دنیوی عدل و ظلم به هم آمیخته اند ولی در زندگی اخروی تنها عدالت است که حاکم می باشد ؛ و ذره ای به کسی ظلم نمی شود.
۱۰ـ زندگی دنیوی برای بسیاری انسانها یوم الغفله است و زندگی اخروی یوم الحسره.
۱۱ـ زندگی دنیوی عرصه شادی ظالمان است و زندگی اخروی عرصه شادی مظلومان.
۱۲ـ در زندگی دنیا عیبها و گناهان پوشیده اند ولی آخرت یوم تبلی السرائر است.
۱۳ـ در آخرت ، هر چه از نعمتها و عذابها وجود دارد ، تجسّم اعتقادات و خلقیّات و اعمال خود شخص می باشد.
۱۴ـ برای اهل بهشت ، غم و اندوه و کسالت و هر احساس بد دیگر متنفی است ؛ کما اینکه اهل جهنّم نیز از احساسهای خوب بی بهره اند.
۱۵ـ اهل آخرت فاعل بالاراده اند ؛ یعنی برای انجام امور احتیاجی به اسباب ندارند ؛ بلکه به محض اراده نمودن ، امور تحقّق می یابند. لکن باید دانست که اهل بهشت تنها امور خیر را اراده می کنند و اهل جهنّم نیز تنها بر