🔮🎷انبساط جهان به معنی افزایش فاصلهٔ متریک بین اجسام جهان با گذشت زمان است. این انبساط درونی است، یعنی به فاصلهٔ نسبی بین اجزای جهان برمیگردد، و به معنی حرکت اجسام به سمت فضای بیرون نیست.
مثل بادکنکی منبسط شده که نقاطی در آن از هم دور میشوند.
@wittj2
🔮🎷گریز به ابر فضا ( قسمت ششم )
✍سمیر اللهوردی · منتشر شده ۱۳۹۳/۰۴/۳۱
تاکنون فرض بر این بود که عبور از میان سیاهچاله امکان پذیر است. حال فرض کنیم که سیاهچاله ها آنقدر ناپایدار و مملو از تابش های مهلک باشند که این کار امکان پذیر نباشد. در این صورت ممکن است روش حتی مشکل تری مطرح شود: ساخت جهان نوزاد.
⭐️قدم پنجم: ساخت جهان نوزاد
به گزارش بیگ بنگ، این عقیده که تمدنی پیشرفته راه گریزی به جهان دیگر می یابد، فیزیکدانانی مثل آلن گوث را تحت تاثیر خود قرار داده است. می دانیم که نظریه تورم به شدت به ایجاد خلاء کاذب متکی است. به همین دلیل گوث با خود اندیشید که شاید برخی تمدن های آینده بتوانند بطور ساختگی خلاء کاذب ایجاد کنند و به این ترتیب در آزمایشگاه، جهان نوزادی بسازند. در نگاه اول ممکن است ایده ساخت جهان نامعقول به نظر آید. با این وجود، آنطور که گوث نشان داده است، برای ساخت جهانی مثل جهان ما نیاز به ۱۰ به توان ۸۹ فوتون، ۱۰ به توان ۸۹ الکترون، ۱۰ به توان ۸۹ پوزیترون ، ۱۰ به توان ۸۹ نوترینو، ۱۰ به توان ۸۹ ضد نوترینو، ۱۰ به توان ۸۹ پروتون و ۱۰ به توان ۸۹ نوترون خواهد بود. در حالی که انجام این کار سخت و بعید به نظر می رسد، گوث به ما یاداوری می کند که اگرچه محتویات ماده/انرژی یک جهان مقدار زیادی است، ولی به وسیله انرژی منفی ناشی از گرانش متعادل می شود. به این ترتیب، کل مقدار خالص ماده/ انرژی می تواند به مقدار تنها چند گرم باشد.
گوث گوشتزد می کند که : « آیا قوانین فیزیک ما را قادر می سازند تا به دلخواه خود جهانی جدید بسازیم؟ برای این کار متاسفانه بلافاصله با موانع مزاحمی مواجه خواهیم شد: از آنجا که کره ای از خلاء کاذب به قطر ۱۰ به توان ۲۶- سانتی متر، دارای جرمی برابر ۳۰ گرم است، چگالی آن برابر ۱۰ به توان ۸۰ گرم بر سانتی متر مکعب خواهد بود! اگر جرم تمام دنیای مرئی ما را بتوان تا اندازه چگالی خلاء کاذب فشرده نمود، آنگاه جهان تماما در حجمی کوچکتر از یک اتم جای خواهد گرفت!» خلاء کاذب، ناحیه ای از فضا- زمان است که در آن یک ناپایداری رخ داده و شکافی در فضا-زمان رخ می دهد. احتمالا تنها چند گرم ماده، درون خلاء برای ساخت یک جهان نوزاد کافی خواهد بود. اما این مقدار کم ماده باید تا ابعاد بسیار بسیار کوچک متراکم و فشرده شود.
با این حال هنوز روش دیگری برای ساخت جهانی نوزاد وجود دارد. بخش کوچکی از فضا را می توان تا دمای ۱۰ به توان ۲۹ درجه کلوین گرم کرده و سپس سریعا آن را خنک نمود. می توان حدس زد که در این دما، فضا- زمان ناپایدار می شود؛ جهان های حبابی کوچک شروع به شکل گیری نموده و یک خلاء کاذب ایجاد می شود. این جهان های کوچک، که البته همواره شکل می گیرند ولی عمر کوتاهی دارند، ممکن است در آن دما تبدیل به جهان های دقیقی گردند. این پدیده، در میدان های الکتریکی معمولی نیز مشاهده می شود. بطوری که اگر به اندازه کافی انرژی به نقطه ای اعمال کنیم، بطور نظری استدلال می شود که جهان های نوزاد مجازی ممکن است از هیچ ظاهر شده و وارد دنیای واقعی شود.
فرض کنید که دستیابی به چنان دما و چگالی غیر قابل تصوری امکان پذیر باشد. در این صورت شکل گیری جهان نوزاد ممکن است به این ترتیب رخ دهد: در جهان ما، می توان از قدرت پرتوهای لیزر و ذرات برای فشرده ساختن و بالا بردن دمای مقدار کوچکی ماده تا حد انرژی ها و دماهای خارق العاده استفاده کرد. ما احتمالا هرگز شاهد شکل گیری جهان نوزادی نخواهیم بود. زیرا چنین جهانی بیشتر در اطراف « طرف دیگر» تکینگی شروع به رشد می کند، تا در جهان ما. این جهان نوزاد جدید قادر است از طریق نیروی ضد گرانش خود، در فرا فضا متورم شده و از درون جهان ما جوانه بزند. بنابرین ما هرگز شکل گیری جهان جدید را در اطراف دیگر تکینگی نخواهیم دید. اما از طرفی یک کرمچاله می تواند، مثل بند ناف، ما را به جهان نوزاد متصل کند.
به هر حال، در فرایند ساخت یک جهان در کوره، خطراتی وجود دارد. بند نافی که جهان ما را به جهان نوزاد متصل می کند عاقبت تبخیر شده و تابش هاوکینگ آن معادل یک انفجار هسته ای ۵۰ کیلوتنی ، تقریبا ۲۵ برابر انرژی بمب هیروشیما، خواهد بود. بنابراین طبیعی است که باید بهای ساخت جهانی جدید در کوره را پرداخت کرد. آخرین مشکلی که در ایده ساخت خلاء کاذب با آن مواجه هستیم این است که جهان در این حالت به راحتی می تواند به سیاهچاله تبدیل شود. سیاهچاله ای که می دانیم مهلک است. دلیل این امر، قضیه پنروز است، که بیان می دارد برای طیف گسترده ای از شرایط ، هر جرم متراکم به اندازه کافی بزرگی به ناچار رمبش کرده و به یک سیاهچاله تبدیل می شود. از آنجا که معادلات اینشتین، معکوس پذیر زمانی هستند، یعنی می توانند در زمان هم به جلو رفته و هم به عقب یاز گردند، نتیجه می گیریم هر ماده ای که از جهان نوزاد به بیرون بیفتد، می تواند در زمان به عقب رفته و در نتیجه منجر به ...
@wittj2
ایجاد یک سیاهچاله شود. بنابراین برای ساخت جهانی نوزاد، باید به اندازه کافی دقت کرد تا از رخ دادن قضیه پنروز جلوگیری شود.
قضیه پنروز بر این فرض استوار است که ماده در حال رمبش، دارای انرژی مثبت است( مثل مواد آشنایی که در اطراف خود می بینیم). اما اگر انرژی یا ماده منفی داشته باشیم، این قضیه در هم می شکند. بنابراین حتی در طرح تورمی برای ساخت یک جهان نوزاد، همانند مورد کرمچاله گذر پذیر، نیاز به تهیه انرژی منفی داریم. در قسمت بعد ” قدم ششم: ساخت اتم شکن های غول پیکر” را ارزیابی می کنیم.
ادامه دارد »»»
به قلم میچیو کاکو – جهان های موازی
@wittj2
⭐️⭐️⭐️سفير علي .ع.
براى امير المومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد
حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :
اى على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى اكنون مهياى جنگ باش "
حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله،
تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند من آماده جنگ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم "
سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود :
طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش طرماح گفت : سمعاً و طاعةً آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه " پاهايت را جمع كن " اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد
عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟
طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم
، طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم
معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم
معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش
معاويه پرسيد : پس چه كنيم ؟
طرماح گفت : همانكه گفتم
بالاخره معاويه نامه را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد " على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است مهياى نبرد باش "
طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت سپس خواست برود كه
معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت
معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند
عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم
( الأختصاص ص ١٣٨)
مذاکره کردن با دشمنان یعنی این. . .
ولایتمداری هم یعنی مثل طرماح
بودن🌻
کمی بیندیشم در رفتار مسئولین
خود بخوان از این مجمل حدیث مفصل
👈لطفا در ترویج فرهنگ اسلامی ما را یاری کنید.🙏
ما را به دوستان خود معرفی کنید.👇👇
@wittj2
شب قدر از خم توحید شرابم دادند
تشنه لب بودم آب از می نابم دادند
العطش گفتم و نوشیدم از آن باده ناب
تا نجات از عطش روز حسابم دادند
شاعر ناشناس...🌻
@wittj2
چون زین قفس برستی در گلشن است مسکن
چون این صدف شکستی چون گوهراست مردن
چون حق تو را بخواند سوی خودت کشاند
چون جنت است رفتن چون کوثراست مردن
مولانای جان🌻
@wittj2
⭐️⭐️⭐️ شب قدر
شبی که سالک را به تجلی خاص مشرف گردانند
تا به آن تجلی بشناسد قدر و مرتبه خود را نسبت به محبوب
وان وقت ابتدای وصول سالک است و عین جمع و مقام اهل کمال در معرفت
در شب قدر قدر خود می دان
روز در معرفت سخن می ران
حضرت شاه نعمت الله ولی🌻
@wittj2
راه حق تنگ است چون سم الخیاط
ما مثال رشته یکتا می رویم
هین ز همراهان و منزل یاد کن
پس بدانک هر دمی ما می رویم
خواندهای انا الیه راجعون
تا بدانی که کجاها می رویم
مولانای جان🌻
@wittj2
مازبالاییم وبالا می رویم
مازدریاییم و دریا می رویم
ماازآن جاوازاین جا نیستیم
مازبیجاییم وبیجا می رویم
لااله اندرپی الالله است
همچولاماهم به الا میرویم
قل تعالوا آیتیست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
کشتی نوحیم در طوفان روح
لاجرم بیدست و بیپا می رویم
همچو موج از خود برآوردیم سر
باز هم در خود تماشا می رویم
مولانای جان🌻
@wittj2
🔮🎷نگاه مولانا به اسلام
مولانا در دیباچه دفتر پنجم مثنوی بیکم و کاست برای ما حکایت میکند که نظرش درباره احکام شرع اسلام، شریعت، طریقت، معرفت و رسیدن به مقصود یعنی حقیقت چیست؟ او اعتقاد دارد که احکام دین و شریعت هم چون شمع است که راه را به ما نشان میدهد بدون آن شمع ما نمیتوانیم حتی پا در طریق معنا بگذاریم. آنگاه که راه به نور شرع روشن باشد، رهرو به جست و جوی معنا بر میخیزد و در پایان سفر آدمی به حقیقت میرسد.
مولانا جلالالدین از تمثیل کیمیا استفاده میکند و میگوید آوایی که اساس تبدیل مس به زر و آموختن آنها از استاد یا کتاب است به احکام دین شبیه است. آدمی باید پیش از آنکه قدم در راه نهد این احکام را بداند، با پیمودن طریق معناست که ما عملاً آن عوامل شیمیایی را در مورد فلز وجودی خود به کار میبریم. از این طریق است که میتوانیم این مس واقعی را تبدیل به زر کرده و به حقیقت برسیم.
آنان که علم کیمیا میدانند به آموختههای خود شادند. آنان که به علم کیمیا عمل میکنند از زر به افسون کردن خود شادند، اما آنان که زر شدهاند از رسیدن به مرحله عمل بینیازند.
مولانا سپس مراتب سهگانه دینی را به علم طب تشبیه میکند. احکام شرع چون علم طب آموختن است، استفاده کردن از داروی مناسب و پرهیز غذایی، اما صحت حقیقی، چشم فرو بستن از تمایلات دنیوی است و چون آدمی چشم بر این زندگی بندد شریعت و طریقت هر دو از میانه برخیزد و در دایره دید ما تنها جز وجهالله باقی نماند. بنابراین هم چنان که قرآن تکلیف کرده است آنان که آرزومند دیدار پروردگار خویشند باید به کارهای نیکو پرداخته و دل و ذهن خود را بر پرستش خداوند یگانه متمرکز کنند و هیچ چیز و هیچ کس را نگذارند که این یگانگی را بر هم ریزد.
منبع: کتاب مولانا
نویسنده: فرانکلین دین لوئیس
ترجمه: حسن لاهوتی.
@wittj2
🔮🎷بقایی ماکان در گفتگو با مهر؛مولانا دین را نردبانی برای عروج نفس انسانی می داند/ رابطه میان انسان و خدا از دیدگاه مولانا
یک ادیب و محقق و نویسنده در مورد دین از نگاه مولانا گفت: اصولاً مولانا دین را به عنوان یک عارف، در بستر عشق تعریف می کند؛ و آن را نردبانی برای عروج نفس انسانی می داند.
👈دکتر محمد بقایی ماکان، نویسنده ادیب و پژوهشگر مسائل فرهنگی، در گفتگو با خبرنگار مهر، به مناسبت بزرگداشت مولانا در مورد اینکه دین از منظر مولانا چگونه تعریف می شود و رابطه میان انسان با خدا در آثارش چه نمودی دارد گفت: مولانا بی تردید یکی از چند چهره بسیار معروف در تاریخ تفکر بشری است که می توان او را به دلیل ابعاد گوناگون اندیشه اش به منشوری با انوار بی شمارتشبیه کرد یا به دریایی ژرف بی کرانه ای با چشم انداز های گوناگون که یکی از این چشم اندازها یا انوار خیره کننده او، اندیشه استعلایی است که اصطکاک شدید با مفهوم سنتی در حوزه دین دارد.
وی افزود: بنابراین باید توجه داشت که اصولاً دین از منظر وی به چه معناست زیرا او به عنوان عارف، این پدیده را در بستر عشق تعریف می کند و آن را نردبانی می داند برای عروج نفس انسانی. بر بنیاد این تفکر است که او از مکتب وحدت وجودی فاصله می گیرد و فانی شدن را پس از طی مراحل سلوک به گونه ای وصل می کند که فنا به بقاء تبدیل می شود و با تمثیلات متعدد در آثارش این دیدگاه را به اثبات می رساند و به مخاطب خود یادآور می شود که آدمی با روی آوردن به عناصر محبت آمیز در دین می تواند به مرحله ای ارتقاء پیدا کند که حتی از منزلت فرشتگان نیز برتری یابد، چندان که الگویی برای دستگاه آفرینش شود.
این محقق و پژوهشگر مسائل فرهنگی در ادامه گفت: بنابراین از نظر مولوی رابطه میان انسان و خدا رابطه ای تحکمی و نا منعطف نیست. آن دینی که از نگاه مولوی با عشق آمیخته، خداوند را دوست انسان می داند نه مبصری بر بالای سراو.
این نویسنده و مترجم تصریح کرد: از این بالاتر او را معشوق ازلی و ابدی می دانند که انسان عاشق اوست زیرا آفریدگار جهان زیبایی محض است و انسان هم شیفته زیبایی است. زیبایی خداوند در همه جا به صورت های مختلف از جماد و نبات گرفته تا حیوان و انسان، متجلی است. از نگاه او ستایش هر نوع زیبایی در نهایت ستایش خالق زیبایی هاست. قلبی که عاشق زیبایی است نه تنها از زیبایی های دیداری سر مست می شود بلکه زیبایی هایی شنیداری مانند نغمه رباب و نی یا به تعبیری از موسیقی به معنای عام، نیز لذت می برد و آن را«آواز دوست» می خواند.خشک تار و خشک چوب و خشک پوست/ از کجا می آید این آواز دوست/.
بقایی ماکان یادآور شد: در علاقه مولوی به موسیقی، گذشته از ابیات آغازین مثنوی، شواهد بسیاری می توان آورد که همه آنها پیوند موسیقی با اندیشه استعلایی او دارد و این امر کاملاً محسوس است که همه اینها را حاصل عشق به زیبایی مطلق می داند. بر این اساس می توان دریافت که او از چه رو دین را امری قلبی و نه تحکمی می داند و از چشم انداز عشق می نگرد: مذهب عاشق زمذهب ها جداست/ عاشقان را مذهب و ملت خداست/.
این محقق و پژوهشگر مسائل فرهنگی بیان داشت: مولوی از هر آنچه در دین جنبه، صوری و شعاری داشته باشد و راه به حقیقت معشوق ابدی و ازلی نبرد رویگردان است. از همین رو خلق را به صورت های مختلف نهیب می زند که پیش از روی آوردن به آداب و نماد های ظاهری دین باید خانه دل را جایگاه جمال لایزال ساخت.
وی افزود: بنابراین مولانا از کسانی که در کار دین از پوست به مغز راه نیافته اند چندان دلزده است که آنان را با سخیف ترین کلمات به ناسزا می گیرد. این حساسیت مبیّن او به حقیقت دین است که می خواهد اساسش بر عشق و محبت باشد، قلبها بدل به خانه خدا شود تا از خاک هر قلبی نهال عشق الهی بروید؛ نه آنکه شوره زاری شود که هیچ عاملی نتواند آن را مصفا سازد.
@wittj2
آیت الله قاضی طباطبایی(قدس سرّه)🌻
👌⭐️《همانا خداوند شرک به خود را نمی بخشد و جز آن را برای هر که بخواهد می بخشد. و این مطلب حقیقتش به سـهـولت بـه دسـت نـمـی آیـد》
📗وصیت نامه
@wittj2
برگی از معرفت🍂
⭐️ عالم وحدت
همه انسانها بیگانه، آشنا ،فرزند ،همسر همه را باید به این چشم نگاه کرد که اینها همه ظهورات اون وحدت هستند،و همهء اینها بالاخره به یکجا ختم می شوند.
نزاع ودعوا و دشمنی و انکار کردن.. و را کنار بگذار که اینها مال عالم دنیاست
در عالم وحدت همه اینها محو،هیچ می شوند.
درمحضراستاد آیت الحق شیخ حمیدرضا مروجی سبزواری🌻
@wittj2
⭐️رزاقیت خدا
بايزيد بسطامي پشت امامي نماز می کرد.
امام گفت: یا شيخ، تو که کسبی نمی کنی و چیزی از کسی نمی خواهی، از کجا می خوری!؟
شیخ گفت: صبر کن تا نماز، قضا کنم سپس پاسخت را بدهم.
گفت: چرا !؟
شیخ گفت: در پس کسی که روزی دهنده را نداند، روا نبود که نماز گزارند!
📗تذکره الاولیا
@wittj2
🔮🎷کوانتوم و عرفان ناب اسلامی از سخنان
استاد مهدی طیب⭐️
کوانتوم وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب
👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2515861505C45d2328c8f
زین همرهان سست عناصر
دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم
آرزوست
مولانای جان🌻
@wittj2
هردو به منزلی روان
هر دو امیر کاروان
عقل به حیله می برد
عشق بَرَد کشان کشان
اقبال لاهوری🌻
@wittj2
من عمارت نپذیرم که خرابم کردی
ای خراب از می تو هر که در این بنیادند
ای خدا رحم کن آن را که مرا رحم نکرد
به صفات تو که در کشتن من استادند
مولانای جان🌻
@wittj2
🔮🎷حقیقت چیست؟
حقيقت برای اهلش از خورشيد تابناكتر و از قرص قمر درخشانتر است و پيش از آنكه پيامبران و جانشينانشان- عليهم السّلام- از آن سخن بگويند تمام موجودات و به ويژه انسان با فطرت و ذرّه ذرّه وجودش آن را فرياد كرده و به آن فرا مى خوانند، موجودات با فرياد بلند، حقيقت جويان شنوا و آگاه را از وجود آن حقيقت با خبر مى سازند؛ اين سخن خداوند عزّو جل است كه مى فرمايد: «چيزى در عالم يافت نمى شود مگر اينكه همراه با ستايش پروردگار، به تنزيه و تسبيح او مشغول است امّا شما تسبيحشان را درنمى يابيد.» نيز مى فرمايد: «هر كه در آسمانها و زمين است خواه ناخواه براى خداوند سجده مى كند.» نيز مى فرمايد: «هر چه در آسمانها و زمين است براى او سجده مى كنند.» نيز مى فرمايد: «و گياه يا ستاره- و درخت در برابر او سجده مى كنند.» ولى متأسفانه جز براى عدّه كمى كه با رسيدن به معرفت، شرح صدر يافته و پرده از مقابل ديدگانشان برگرفته شده و تيرگى شك و ترديد از عقايد و عمق جانشان زدوده شده و خلجان دودلى و سست ايمانى از زواياى وجودشان زايل گشته، براى ديگران حقيقت آشكار نشده و عموم مردم از درك آن عاجز و از مشاهده آن محروم مانده اند و ديده دلشان در پس ابر ترديد كور گشته و لايه هاى شك و ناباورى آنها را پوشانيده و مانع رؤيت حقيقت شده است؛ از اين رو اينان از اشارات كتابهاى آسمانى و روشنگرى هاى فرستادگان خداوند و به ويژه قرآن كريم و رسول اكرم و آل پاكش- عليهم السّلام- بهره اى نمى برند، بلكه گروهى از آنها به طور كلى از مسير حق دور افتاده و آنچه را به چشم نبينند و به گوش نشنوند يكسره انكار مى كنند.
حضرت آیة الحق شیخ علی پهلوانی طهرانی (قدس سره)🌻
کانال علمی عرفانی👇
@wittj2