ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮
اینکه جهان هستی از آب(مایع) بوجود آمده و در جهان آغازين دريا وجود داشته است، در منابع اسلامى بسيار آمده است. كه به عنوان مثال دو نمونه آورده ميشود.
در حديثى از امام باقر(ع) آمده است كه فرمود : نخستين چيزى كه خداوند آفريد و همان منشأ همه موجودات شد آب بود .(التوحيد 67/20)
پيامبر اسلام در جواب معنى آيه ، وجعلنا من الماء كل شيئ حى ، فرمود : يعنى خداوند هر چيزى را از آب آفريد.(بحار . ج 54 . ص 208)
3ـ وزش باد نخست.
سخن حضرت على(ع) كه فرمود : پس جارى ساخت آبى را ….
نشان مى دهد كه اين آب بر پشت بادى تند در حال حركت و گريز بود است .چنين استنباط ميشود كه همزمان با گشودن فضاها ،باد و آب موجوديت يافته و به سرعت از مركز خلقت به جلو مى تاختند و مى خواستند منبسط شده و در فضاى گشاده متفرق شوند .اما ماهيت اين باد چه بوده است؟
بدون شك اين باد مثل بادى نبوده است كه ما به تجربه در كره زمين آنرا مى شناسيم. حركت مولكول هاى هوا در كره زمين را باد مى ناميم. اين حركت ناشى از اختلاف فشار در دو منطقه كره زمين مى باشد .به عبارتى گسيل مولكول هاى هوا از منطقه به منطقه ى ديگر را باد مى گويند اين گسيل ميتواند آرام يا شديد باشد .
ما همچنين بادهاى خورشيدى و بادهايى كه از اعماق فضا مى آيد نيز مى شناسيم فرق اين بادها با بادهاى سطح زمين اين است كه ذرات تشكيل دهنده ى بادهاى خورشيدى و كيهانى ، بنيادى و بسيار ريز هستند و غالباً با سرعت نور حركت مى كنند با توجه به اين مطالب ، پس حضرت على(ع) از چه نوع بادى سخن گفته است؟ اجزاى اين باد چگونه بوده است؟
امام على(ع) در نهج البلاغه از دو نوع باد سخن گفته است؟
1ـ بادى كه زايش داشته است.
2ـ بادى كه عقيم بوده است.
منظور از بادى كه زايش داشته است ، بادى است كه نه تنها بنيان فضا را ايجاد مى كرد بلكه با انبساط خود ذرات و امواج بنيادى را در سطح خود ايجاد مى كرد براى همين پس از گذشت اندك زمانى انبوهى از از ذرات و امواج خلق شده و درياى جوشان عظيمى را بوجود مى آورند كه در حال انبساط و حركت سريع بوده است . براى بدست آوردن درك بهتر ما بايد به توضيح دو نوع موج بپردازيم .اعتقاد به اين دو نوع موج چيزى است كه ما از تفكر در سخنان حضرت على(ع) وهمچين سخنان ملا صدرا،در باب حركت بدست مى آوريم، كه عبارتند از:
1ـ اموج اصلي: كه با طول موج بسيار بلند از يك نقطه بسيار پرانرژى قاهر وغالب به جولان در مى آيند اين امواج بعد از بوجود آمدن هرگز از بين نمى رود و گويا اجزاى اين امواج پيوستارى را تشكيل مى دهند كه در فضا در حال گسترش و انبساط هستند مثل يك طناب بزرگى كه بر اثر حركت موجى شكل امواج پشت سر هم در آن ايجاد شوند.
2ـ امواج فرعى : اين امواج وجود مستقل ندارند بلكه متكى و وابسته به امواج بزرگ هستند. همچنين اين امواج لحظه اى بيش وجود را تجربه نمى كنند.( يعنى بعد اينكه خلق شدند بلافاصله از بين مى روند) اين امواج بعلت تراكم وقدرت انرژى امواج بزرگ در روى آن ها پديدار شده و بعد از سير يك طول موج كامل نابوده شده و در امواج بزرگ محو مى شوند. اما محو شدن آن ها در امواج بزرگ مقدمه اى براى بوجود آوردن موجى همتراز ، با موج قبلى ميشود.چنين روندى تداوم پيدا ميكند و موج فرعى سيكلى از وجود و نابودى را تداوم مى بخشد.گويا تمام جهان ماده از امواج فرعى تشكيل شده است.موادى كه ما آنرادرطبيعت مشاهده مى كنيم در هر ثانيه ميليون ها بار وجود و نابودى را در خود دارد . اما مغز ما بعلت سرعت چنين روندى آنرا احساس نمى كند، بلكه همه چيز را ثابت مى انگارد.(مانند روشن و خاموش شدن سريع لامپ كه ما آن را بصورت روشنائى متداوم درك مى كنيم.) همچنين موادى كه ما در طبيعت مشاهده مى كنيم از انباشت امواج فرعى تشكيل يافته است. اما ما ماده را بصورت جامد و در غالب اتم ها مشاهده مى كنيم.
وجود امواج اصلى كه از يك نقطه بسيار پر قدرت به جولان مى آيد درك فضا را براى ما بوجود مى آورد اين نقطه پر قدرت همان نقطه اى مى تواند باشد كه خداوند فضاها را از آنجا شكافت و جهان را گسترش داد ادامه ى سخنان حضرت على(ع) به مى فهماند كه اين امواج و همجنان در حال جولان هستند و بطور متداوم از آن نقطه به پرواز در آمده و در سرتاسر هستى انبساط پيدا مى كند.
گويا حركت سريع اين امواج بعد از آغاز خلقت به باد تند تعبير شده است .كه آب را در پشت خود حمل مى كرده است . البته همانطور كه گفته شد اين امواج همزمان با حركت رو به انبساط، ماده را در سطح خود خلق مى كردند. يعنى اين امواج زايش داشته اند، بالطبع ماده ايجاد شده همراه امواج به جلو مى شتافتند . مثل اينكه باد آب را حمل مى كرد . طولى نمى كشد كه آنقدر ماده خلق شده زياد مى شود، كه شرايط فيزيكى جديدى بوجود مى آيد تا مانع انبساط ماده شود . براى همين حضرت فرموده است:
ادامه دارد...
@wittj2
ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮
4-برگشت آب.
به باد كه آب را باز گرداند و باد را محكم بر آن آب مسلط گردانيد و به مرز و سطح آب نزديك كرد»از زياد شدن ميزان ماده خلق شده كه بصورت درياى آتشين عظيم، درحال حركت بود ، نيروى گرانش بتدريج بر نيروى گريز و فرار فزونى مى يابد و بالاخره بر آن غلبه كرده ، حركت دريا جوشان را متوقف مى سازد و آنرا از هر سو با قدرت بر مى گرداند .تا در يك نقطه گرد آورد . بدين صورت آب درياى جوشان كه ذرات تشكيل دهنده آن از كوارك ها بود به سوى خاستگاه خود بر ميگردد.
@wittj2
ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮
جمله ى ، سلّطها على شدّه ، تسلط و فزونى يافتن نيروى گرانش بر نيروى حركت آب بوده است كه با سرعت در حال حركت و انبساط بوده است. و جمله ، قرنها الى حدّه ، به ما مى گويد كه اين نيرو از سطح آن دريا در حال اعمال به سوى مركز بوده است يا ممكن است خميدگى امواج گرانشى جهت بازگرداندن آب دريا باشد. از سخنان حضرت على (ع)چنين بر مى آيد همان بادى كه آب را به جلو مى برده است مسئول برگرداندن آب بوده است.چنين عبارتى نشان دهنده ى اين است كه علت به وجود آمدن نيروى گرانش امواج اصلى وبزرگ مى باشند همان امواجى كه نه تنها بنيان فضا را ايجاد كردند بلكه ماده را در سطح خود خلق نمودند.
الهوا من تحتها فتيق،والماء من فوقها دفيق. (( هوا از زير آن باد گشاده و آب از بالاى آن ريخته شد))
اين عبارت بيان رويدادهايى است كه آب هنگام برگشت با آن روبرو شده است.گمان ميرود انبوهى از آب كه خلق مى شد و از مركز خلقت با گذشت زمان دور مى شد وانبساط پيدا ميكرد. براى همبن مركز اين كره خلقت ازآب خالى شده وتنها فضاى خالى حاكم بوده است.بنابراين زمانيكه اين آب توسط گرانش گرد مى آمد گو اينكه فقط هوا در زير آن وجود دارد و آب از بالا به سمت پائين در حال ريزش و انقباض بوده است .
امّا آبى كه توسط باد برگردانده شد چه سرنوشتى پيدا كرد؟
اين آب بعد از اينكه از حركت بازايستاد حركت رو به افزايشى را به سوى خاستگاه خود طى مى كند وبعد از گذشت زمانى از هرسو گرد آمده ودر يك جا جمع مى شود. اما نيروى گرانش نمى تواند بيش از اندازه آنرا در هم فرو ببرد وبه يك نقطه ى فوق چگال(سياهچاله) تبديل كند .چون ادامه سخنان حضرت على(ع) چنين دركى را به ما نمى دهد كه شرح آن خواهد آمد .
به هرحال اين درياى جوشان كوارك ها با اين سرگذشت بيان شده تا آغاز انفجارگونه دوم بسيار فعال و نا آرام بوده است، و مثل يك گلوله آتشين محتواى تمام جهان هستى را در خود داشته است .جايگاه اين درياى آتشين بايد همان جايى باشد كه خلقت از آنجا شكافته شد.
5ـ وزش باد دوم.
ثمّ انشأ سبحانه ريحاً اعتقم مهبّها، و ادام مربّها ، واعصف مجريها ، و ابعد منشأها.
«سپس خداوند بادى ديگرى را خلق كرد كه محل وزش آنرا عقيم ساخت و ملازمت آن باد با آب را دائمى كرد و خداوند محل جريان باد را محكم و قوى گردانيد و محل تكوين باد را دور گردانيد».
همانطور كه قبلاً توضيح داده شد در نهج البلاغه از دو نوع باد سخن گفته شده است و ديگرى بادى كه عقيم بوده است .و ما در اينجا به توضيح باد عقيم با توجه به مطالب عنوان شده توسط حضرت مى پردازيم. اما چرا به اين باد عقيم گفته شده است؟
از مهمترين دلايلى كه مفسران ذكر كرده اند عبارتند از :
1ـ چون آن باد بجز تحريك آب ، مأموريت ديگرى نمى توانسته داشته باشد.
2ـ محل وزش آن باد بسته شده ، به قسمى كه ديگر نمى وزد.
گروهى نيز مى گويند يعنى خداوند آن باد را بنا بر مصلحت و حكمت مى فرستد.
ظاهراً هر دو نظر بايد درست باشد. چون اين باد كه بسيار قوى بوده است حاصل يك انفجار گونه بسيار عظيمى بوده كه در ظرف فضا صورت گرفته است . بر خلاف باد اولى كه فضا را هم شكل مى داد.
مجرا و منشأ اين باد خصوصياتى داشته است كه براى آغاز آن بايد فضا شكل گرفته باشد و اجزاى منفرد اين باد با تكيه بر امواج بزرگ بوجود آورنده فضا راه خود را طى كرده و به آن درياى جوشان كه از ذرات بنيادى كوارك ها تشكيل يافته بود حمله ببرد. از طرفى اجزاى منفرد اين باد خود وابسته به اجزاى باد اولى بوده است وبه كمك آن مى توانسته جولان بدهدبنابراين، اين باد زايشى نداشته است.بعنى هيچ ذرّه اى را بوجود نمى آورد بر خلاف باد اولى كه ذرات در سطح آن ها خلق مى شدند.
مجرا و منشأ اين باد هم بايد يك نقطه بسيار چگال و پر از انرژى بوده باشد كه بعد از فراهم شدن شرايط و باگذشت زمان زيادى از شكافت فضاها بطور ناگهانى منفجر شده و راه فضاها را در پبش گرفته و باد بس پر قدرتى را ايجاد نموده و سپس ذرات براى حمله به آن دريا گسيل شده است.
@wittj2
ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮
چنين توضيحاتى اين معنى را در انسان القاء مى كند كه جهان از يك جفت نقطه متضاد گونه بسيار پر انرژى و چگال آغاز شده است اما انفجار اين دو نقطه با فاصله زمانى مشخص رخ داده است. اما آيا وزش باد عقيم تداوم پيدا كرده است؟
در اينجا آنچه بايد دانست اين است كه منشاْ بوجود آورنده اين باد بطور ناگهانى فعال شده و انرژى آن خيلى سريع انبساط پيدا كرده است.بنا براين براى فعاليت مجدد هيچ محتواى ديگرى نداشته است بلكه كل محتوا بصورت انرژى آزاد شده است گو اينكه اين باد يكبار مى توانسته بوزد ومحل وزش مجدد براى آن وجود نداشته است به تعبير ديگر ، محلى براى وزش آن وجود نداشته است وشناسايى محل وزش اين باد به علت انبساط جهان قابل شناسايى نيست.
باتوجه به اين نكات احتمالاً باد اولى بطور متداوم در حال وزيدن است وبه صورت يك مانع اجازه نمى دهد كه جهان هستى به علت نيروى گرانش در هم فرو ريزد .عبارت ، و ادام مربها،نشان مى دهد كه اين باد بعد از اينكه به آن دريا رسيد وآن را منقلب كرد به تحريك آن ادامه داد و حتى با ذرات آن درياى جوشان وارد واكنش شد .انبساط كنونى جهان به ما مى گويد كه انرژى حاصل از آن باد عقيم هنوز كهكشان ها را به جلو مى راند واجازه نمى دهد جهان در يك نقطه در هم فرو ريزد . عبارت ،واعصف مجراها، قدرت فوق العاده وزش اين باد را نشان مى دهد اين مجرا كه احتمالاً يك نقطه ى بسيار چگال وداغ بوده است انرژى بى نهايت زيادى داشته است بحدى كه آن درياى عظيم را متفرق ساخته است و بر اثر آن هنوز هم هستى با سرعت در حال انبساط است .
وابعد منشاْها.«و دور گردانيد محل تكوين آن باد را »
اكثر مفسران اين عبارت حضرت را از لحاظ مسافت وارتفاع بررسى نموده اند اما توضيح نداده اند كه اين دورى نسبت به چه نقطه اى سنجيده شده است؟
آيا محل تكوين اين باد نسبت به درياى جوشان دور بوده است؟
پذيرش اين اعتقاد كه اين دور بودن نسبت به درياى جوشان سنجيده شده حتمى است چون در پيدايش اوليه جهان بجز درياى جوشان مبداْى براى سنجش وجود نداشته است و آن دريا كل هستى بوده است.
اما چنين نظرى ما را به يك نكته ظريف مى رساند وآن اين است كه معتقد باشيم مبدا تكوين باد عقيم با مبدا تكوين فضاها بصورت دو جفت نقطه در كنار هم بوده اند يعنى خدا وند جهان هستى را از دو نقطه بسيار چگال وداغ ودر عين حال متضادگونه خلق نموده است بدين صورت كه نخست نقطه اى كه محل تكوين فضاها بود شروع به انبساط كرده واين انبساط نقطه دوم را كه محل تكوين باد عقيم بود از محل تكوين فضاها دور كرد. آنقدر دور شد تا شرايط براى انفجار دوم آماده شد. شايد براى همين باشد كه حضرت فرموده است منشاء وزش اين باد را خداوند دور گردانيد.چنين نظرى مى تواند، در جهانى كه همه چيز جفت جفت آفريده شده است. همخوانى داشته باشد.
6ـ برهم خوردن درياى جوشان.
فاْمرها ، بتصفيق الماءالزخّار ، و اثارةموج البحار.«پس خداوند به حركت دادن و بر هم زدن آب انبوه و بر انگيختن موج درياها فرمان داد.»
با آغاز انفجار گونه دوم انرژى در همه جهات با سرعت نور گسيل مى شود . گويا اينكه بادى پر قدرت با سرعت زياد در حال وزش است . اين باد بعد از گذشت مدت زمانى به درياى جوشان كه از ذراّت بنيادى تشكيل يافته بود مى رسد و آن دريا را بشدّت در هم مى ريزد . و تلاطم شديدى را در آنجا ايجاد ميكند.
فمخضته مخض السّقاء.«پس (آن باد) مثل جنبانيدن مشك ، آن آب را جنبانيد.»
اين عبارت نشان مى دهد كه آن دريا چگونه دچار آشوب سراسرى شد.و تغييرات شديدى در آن پديدار گشت . و نيروى جاذبه ديگر نتوانست تقارن دريا را حفظ كند.
عصفت به ، عصفها بالفضاء.(آن باد) به آن آب مثل وزيدنش به فضا (جاى خالي) وزيد.
عبارت بخوبى به ما توضيح مى دهد كه وقتى اين باد به آن دريا رسيد بدون هيچ گونه مانعى در آن نفوذ كرد. گو اينكه اين باد به فضاى خالى وزيده است.شايد بخوبى بتوانيم اين نتيجه را بگيريم ، كه ذرّات اين باد از ذرّات بدون جرم تشكيل شده بود. چون براحتى در آن آب بسيار متراكم و انبوه نفوذ كرده است.
تردّ اوله الى آخره، وساجيه الى مائره.« (آن باد) اول آب را به آخرش و ساكنش را به متحركش بر مى گردانيد.»
آن باد از سمتى كه به آن دريا برخورد كرد آب دريا با حالت برانگيختگى عقب نشست و براى رسيدن به آخر و سمت مخالفش سرعت مى گرفت و هيچ ذرّاى از ذرّات آن نبود مگر اينكه در جنب و جوش بود.
7ـ برخاستن كفها ( حباب ها).
حتى عبّ عبابه ، و رمى بالزّبد ركامه .« تا اينكه انبوهى از آب بالا كشيد و آن قسمتى كه متراكم و انبوه بود كف كرد.»
@wittj2
ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮
نتيجه همه اين اتفاقات باعث شد آب دريا نه تنها به جلو حركت كند بلكه يك شرايط نا همگن در آن بوجود بيايد اين شرايط نا همگن باعث شد بعضى از قسمتهاى اين دريا متراكم تر از بعضى قسمتهاى ديگر شود. در واقع محيط اين دريا ، كوهه كوهه شد .اين محيط هاى متراكم تر انرژى بسيار عظيمى داشتند و هر كدام قادر بودند ماده ميلياردها ستاره را در خود داشته باشند.
@wittj2
ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮
از همين نقاط كف ها شكل گرفتند و ضمن انببساط سريع به جلو پرتاب شدند و شايد براى همين باشد كه حضرت على(ع) فعل « رمى » را آورده است. چون معنى تحت الّفظى آن مى شود ، « وانداخت كف را قسمت متراكم و انبوه آب».فعل انداخت حركت ناگهانى كف ها را كه از دريا جدا شدند نشان مى دهد.
ما نياز داريم كه در مورد كف ها بيشتر توضيح دهيم . زبد، در عربى يعنى كف و آن چيزى است كه در روى مايعات بر اثر حرارت وغيره پديد مى آ يد . مانند كف هاى روى آب كه بر اثر جوشيدن در سطح آن پديد مى آيد، اما اگر فرض كنيم كه يكى از دانه هاى كف به بزرگ شدن ادامه دهد و به اندازه توپ فوتبال برسد. آنوقت ممكن است شما به آن يك كف بزرگ بگوئيد و يا ممكن است اسم آن را حباب بگذاريد ظاهراً ما به كف هاى بزرگ حباب مى گوئيم و همچنين به وسيله هاى از جنس شيشه كه كره اى مانند باشد حباب مى گوئيم بر طبق اين توضيحات اگر چنين قضاوت كنيم كه كف ها اجتماع ريزى از حباب ها هستند اشتباه نكرده ايم.
كف هايى كه حضرت ازآن سخن گفته باآنچه ما از آن تجربه داريم بسيار متفاوت است.تعبير به كف تنها مى تواند تقريب به ذهن باشد اما مى دانيم كه در شرايط اوليه جهان چگونه آب دريا آشوب گونه بوده است. حتى تصور دما و چگالى آن براى ما مشكل است، پس نبايد تصور شبيه كف هاى روى آب را در شرايط اوليه جهان داشته باشيم.
كفى كه حضرت از آن سخن گفته ، از نقاط متراكم آن دريا بر خاسته، اما عملكرد كف گونه داشته است. چون اين نقاط متركم ابتدا كره هاى كوچكى بودند ، كه بسرعت، مثل بادكنك رشد كردند و توده هاى عظيمى از اين نمونه ها از سطح دريا بر مى خاست و با هم بر خورد مى كرد اما هر كدام به رشد خود ادامه مى داد . مثل ظاهر شدن حباب ها در سطح آب صابون ، زمانيكه با نى در آن دميده شود با اين تفاوت كه حباب هاى آغازين ضمن ظاهر شدن پرتاب مى شدند.
اين كف ها يا حباب ها،ظاهراً كره هايى باحجم كوچك بودند كه به علت چگالى و دماى فوق العاده زياد آن ها، بعد از بلند شدن از دريا در حاليكه با سرعت به جلو مى شتافتند انبساط بسيار سريعى در آن ها به وقوع مى پيوست . شايد اين حباب ها ، مثل حباب هاى ، نظريه جهان تورمى بودند.
@wittj2
ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮🎷🎷🎷🎷🎷
فرفعه فى هواء منفتق ، و جوّ منفهق.« پس خداوند آن كف ها را در هواى وسيع و فضاى گشاده بالا برد.»
اين حباب ها از چه چيزى تشكيل يافته بودند ؟ و در درون آن ها چه اتفاقاتى رخ مى داد ؟
وقتى زمان كوتاهى از عمر اين حباب ها مى گذشت محتواى آن ها مايع بوده است . ولى با سپرى شدن زمان چون دما و فشار به علت انبساط كاسته شد اين حباب ها بتدريج محتواى گازى شكل به خودگرفتند.
ذّرات تشكيل دهنده مايع داخل حباب ها نيز عمدتاً از كوارك ها ، الكترون ها و فوتون ها بوده است. اما به علت شدت دما كوارك ها نمى توانستند براى تشكيل پروتون ها و نوترون ها هسته هاى اتم هاى سبك را بوجود بياورند. اما وقتى دما به اندازه كافى سقوط كرد اين مهم تحقق پيدا مى كند لذا پروتون ها و نوترون ها بوجود مى آيند. و ادامه سقوط دما به الكترون ها اجازه مى دهد تا در اطراف هسته ها كه از پروتون ها و نوترون ها تشكيل يافته بود به پرواز در بيايند و در نتيجه اتم هاى ئيدروژن و هليم شكل بگيرند زمانيكه سرنوشت حباب ها به اين مرحله مى رسد جهان را ابرهايى از گازهاى ئيدروژن و هليم فرا گرفته بود .در اين رابطه حضرت على(ع) در خطبه 90 به مرحله گازى شكل جهان اشاره كرده و فرموده است : « وخداوند چون آسمان دود (گاز) بود فرمان داد تا قطعات آن كه با هم فاصله بسيار داشتند به هم پيوسته و گرد آمدند.»
همچنين خداوند در قرآن كريم سوره اى فصلت آيه 11 مى فرمايد: « پس خداوند پرداخت به آسمان، در حالى كه دودى بود . پس به آسمان و زمين فرمود از روى ميل يا كراهت بياييد»
ادامه ى انبساط حباب ها باعث شد تا بيشتر آن ها با هم بر خورد كنند ودر محل برخورد نا هنجاريهايى از ماده بوجود آيد و تراكم ماده را در آن قسمت ها بيشتر كند نوع، زمان وميزان جرم حباب ها تعيين مى كرد كه اين ناهنجارييها چگونه باشند.
امّا اين برخوردها باعث نشد كه اين حباب ها به انبساط خود ادامه ندهند، بلكه نه تنها هر كدام به انبساط خود ادامه مى دادند بلكه در يك مجمو عه ى كلى به جلو پرتاب مى شدند. اين زمانى بود كه صدها هزار سال از عمر جهان مى گذشت ولى هنوز فرصت تشكيل ستارگان و كهكشان ها فراهم نشده بود و جهان هستى يكپارچه از گاز تشكيل يافته بود و مرزهاى هفت آسمان هنوز مشخص نشده بود.
8- شكل گيرى هفت آسمان.
فسوّى منه سبع سموات. « پس ( خداوند) از آن كف هفت آسمان را آفريد.»
امام على(ع) در خطبه ى 90 فرموده است: « و خداوند فرمان داد تا قطعات آن (دود) بود كه باهم فاصله ى بسيار داشتند به هم پيوسته گرد هم آيند.»
و همچنين در خطبه 202 مى فرمايد: « پس ( خداوند ) هفت آسمان را بعد از با هم بودن از هم جدا كرد.»
طبق چنين سخناني، جهان گازى شكل ابتدا بر اثر گرانش در هفت توده اى بزرگ گردهم آمد سپس در داخل اين توده ها، توده هاى بزرگ ديگر گرد هم آمدند كه مجمو عه هاى كهكشانى بودند . سپس كهكشان ها و ستاره و سيارات به ترتيب بوجود آمدند. تمام اين توده ها ضمن استقلال ظاهرى وابستگى شديد به هم داشتند. ودر نهايت سرنوشت همه آن ها به هم وابسته است با وجود همه ى اين مسائل جهان هنوز در قالب حباب ها همچنان در حال انبساط و گريز است. و همه تحولات با وجود اين دو خصيصه ى حباب ها صورت مى گيرد وبه يك سرنوشت محتوم در حال شتاب است. سر نوشتى كه واقعيت آن براى دانشمندان هنوز معلوم نيست.
از احاديثى كه در مورد بزرگى آسمان ها از معصومين آمده است نشان مى دهد، هنگامى كه نيروى گرانش توانست جهان يكپارچه گازى را در هفت توده بزرگ از هم جدا كند. هر كدام از اين تكه هاى بزرگ براى خود آسمان جداگانه اى را بوجود آوردند. تكّه اى كه اول از همه حساب خود را جدا كرد بزرگترين بوده است. و همينطور دومى كمى كوچكتر ، وآخرين آن ها كه از شش تاى ديگر كوچكتر بوده است آسمان اوّل ناميده مى شود كه ما در آن زندگى مى كنيم. ( بدين صورت هفت آسمان شكل مى گيرد.)👌
@wittj2
ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮
9ـ موج بازدارنده چست؟
جعل سفلا هنّ موجا مكفو فاً .« زيرا آن آسمان موجى را قرار داد تا از سيلان و ريزش ممنوع باشد.»
همانطور كه برخى از مفسران نيز بيان داشته اند خداوند در زير آسمان ها موجى را قرار داده كه موجب مى شود اين مجموعه ماده كه در هيئت هفت آسمان در حال گسترش است روى هم ريزش نكنند. ظاهراً اگر اين موج بازدارنده نبود نيروى گرانش ماده را از هر سوى گرده آوردنده و در يك نقطه متمركز مى ساخت.
برخى تحقيقات در نجوم نيز نشان دهنده اين است كه ماده در جهان بقدر كافى زياد نيست تا سرعت انبساط را كم كرده و جهان را منقبض سازد براى همين امروزه اعتقاد به جهان باز، يعنى جهانى كه براى هميشه مى خواهد به انبساط خود ادامه دهد درنظر برخى از دانشمندان قريب به يقين است چون كمبود ماده در جهان نمى تواند نيرويى را توليد كند كه بتواند سرعت انبساط را كند كرده و متوقف سازد.
استنباط نويسنده از قرآن كريم و نهج البلاغه اين است كه ميزان ماده در جهان آنقدر زياد است كه بتواند جهان را منقبض سازد و احتمالاً بشر هنوز نتوانسته است بيش از 95درصد ماده جهان را رديابى كند و ظاهراً ما از داخل آسمان اوّل به اطراف خود مى نگريم. پس اگر ماده موجود در جهان اينقدر زياد است چرا جهان همچنان به انبساط خود ادامه مى دهد؟ در اين باره دو دليل از نهج البلاغه استنباط مى شود:
1ـ وجود نيروى گريز حباب ها به سبب بادى كه در نخست آفرينش به آن دريا وزيد وآن دريا را بر انگيخته ساخت.
2ـ وجود موج بازدارنده كه از محل خلقت در حال جولان است.
احتمالاً نيروى گرانش قادر بوده است بر نيروى گريز حباب ها غلبه كند چون ماده موجود در جهان بسيار زياد بوده است واين تجربه قبلًا در درياى جوشان اوليه به وقوع پيوسته بود و آب در حال فرار برگشته ودر يك جا جمع شده بود اما اين موج باز دارنده در پائين آسمان ها به صورت يك نيروى ضد گرانش عمل مى كند و گويا جهان با ماده ى بسيار زياد با خيال راحت به گسترش خود ادامه مى دهد .
اما ماهيت موج بازدارنده چيست؟در مطالب قبلى به زبان ديگر در مورد موج بازدارنده سخن گفته ايم در واقع اين موج باز دارنده همان امواجى هستند كه در آغاز شكافت فضاها بر خاستند و ضمن پايه ريزى فضا ذرات ماده را در سطح خود خلق نمودند و آب را در پشت خود به جلو مى بردند .اما افزايش خلقت ماده بصورت آب نيرويى را توليد كرد كه بر نيروى گريز آب غلبه نموده و آن را از هر سوى برگرداند ولى وزيدن باد عقيم اين تعادل را برهم زدواين دريا را مجبور ساخت كه دوباره به شكل حباب ها در پشت (سطح) امواج بزرگ به انبساط بپردازد. هم اكنون نيز تمام هستى در قالب اجرام آسمانى در پشت اين امواج بزرگ در حال حمل هستند وبه يك انبساط بنيادى كشيده مى شود و حتى فضا هم در حال انبساط است. البته نيروى گرانش بصورت موضعى ماده را منقبض كرده ستارگان و كهكشان ها را بوجود مى آورد.آياتى از قرآن مجيد دلالت بر انبساط بسيار طولانى جهان هستى دارد . براى مثال، دو آيه از سورهْ تكوير و انفطار بر چنين امرى دلالت دارند:
و اذالنجوم انتثرت.(انفطار،آيه 2) «و زمانى كه ستارگان پراكنده شوند.»
واذالنجوم انكدرت.(تكوير، آيه 2) «وزمانيكه ستارگان تاريك شوند.»
تاريك شدن و پراكنده شدن ستارگان نشان مى دهد كه جهان آنقدر طولانى به انبساط خود ادامه خواهد داد كه ستارگان از هستى ساقط شوند.
پس موج بازدانده امواجى هستند كه از محل شكافت فضا كه قبلاً توضيح آن گذشت به حركت در مى آيند و نه تنها ماده را در سطح خود خلق مى كنند بلكه آن ماده را هم اكنون بصورت اجرام آسمانى در پشت خود حمل مى كنند وجهان را به يك حركت اجبارى سوق مى دهند . چنين خاصيتى باعث ميشود كه نيروى گرانش عليرغم ماده بسيار زياد براى فروريزش قادر نباشد انبساط جهان را متوقف سازد.
و علياهنّ سقفاً محفوظاً ، سمكاً مرفوعاً.«بالاى آن آسمان ها را سقفى محفوظ و بلند قرار داد.»
اين جمله نشان مى دهد كه آسمان هاى بالاتر مثل چترى آسمان هاى ديگر را فرا گرفته اند و همچون سقف بالاى آسمان هاى پائين تر مى باشند.
بغير عمد يدعمها ، ولا دسار ينظمها.« بدون هيچ ستونى كه آسمان ها را نگه دارد و يا ميخى كه آن آسمان ها را نظم بخشد.»
تمام اجزاى آسمان ها بدون هيچ تكيه گاهى در فضادرحالت بى وزنى شناورندو نيروهاى طبيعت آرايش و نظم آن ها را تاْمين ميكند . گرانش نيرويى است كه ماده را در فواصل دور به هم ربط مى دهد و آن ها را به نظم در مى آورد و نقاط دور را به تعادل در مى آورد.و نيرو الكترومغناطيسى ، نيروى ضعيف و نيروى قوى در فواصل كم عمل كرده و اجزاى ماده را در داخل خود ماده ، به نظم در مى آورد.
10ـ شكل گيرى ستارگان.
ثمّ زينّها بزينة الكواكب، و ضياء الثّواقب.«سپس خداوند آسمان ها را به زينت ستاره ها و روشنى نور افكن ها آرايش داد.»
@wittj2
ادامه مبحث آفرینش جهان در نهج البلاغه🔮🎷
وقتی هفت آسمان از هم جدا شدند نیروی جاذبه بطور موضعی در داخل آسمان توده ای از گاز ها را گرد هم آورد با گذشت زمان فشردگی این گاز افزيش يافته و واكنش هاى هسته اى در مركز آن ها آغاز شد و توده هاى گاز شكل با ارسال امواج نورى بصورت ستاره متولد مى شدند و از دل تاركيهاى بيكران مى درخشيدند بدين صورت اين ستاره ها بتدريج جهان سراسرتاريكى را نجات مى دادند.تا موجوداتى درآينده نظاره گر زيبائى مسحور كننده آن ها باشد. تولد ستارگان نويدى براى تولد موجودات شگفت انگيزى مثل انسان ها بود.
11ـ شكل گيرى خوشيد و ماه.
و اجرى فيها سراجاً مستطيراً ، و قمراً منيراً . « ودر آن ها چراغ نور افشان ، خورشيد و ماه درخشان را به جريان انداخت.»
يكى از آن ستارگان كه پا به عرصهْ وجود نهاد خورشيد نام آشناى ما بوده است البته خورشيد خيلى ديرتر از ستارگان اوليه شكل گرفت چون بيشتر ستارگان نسل اول به علت جرم زيادشان منفجر شدند و عناصر سنگينى كه در دل آن ها ساخته شده بود به فضا پرتاب شدند تا مقدمه شكل گيرى ستارگانى را فراهم آورند . كه بزودى از بقاياى اين ستارگان متولد خواهد شد . خورشيد ما هم يكى از اين ستارگان بوده است ظاهراً كل منظومه شمسى ما يك تودهْ خيلى بزرگ از ذرّات . گازها و عناصر مختلف بوده است . كه با گذشت زمان بر اثر گرانش منقبض شده سپس خورشيد در مركز اين توده شكل گرفته است . با تولد خورشيد تحولات بعدى متاْثر از آن منظومه شمسى را طى ميلياردها سال به شكل كنونى در آورده است. كه زمين و ماه در بطن اين تحولات فيزيكى و شيميايى بوده اند.
12- سه نوع حركت براى خورشيد و ماه.
فى فلك دائر ، و سقف سائر ، و رقيم مائر.«در حاليكه ( هر يك از خورشيد و ماه ) در فلكى است دور زننده و سقفى سير كننده و لوحى متحرك.»
حضرت فرموده است كه خورشيد و ماه هر كدام در مدارى در حال دور زدن هستند و ما بخوبى مى دانيم كه ماه بدور زمين در حال گردش است و هر دو همزمان بدور خورشيد مى گردند. و خورشيد نيز در مدار خود بدور كهكشان راه شيرى در حال گردش است . همچنين حضرت فرموده است خورشيد و ماه در سقفى سير كننده قرار دارد از آنجائيكه سقفى كه در بالاى سر ما بنظر مى رسد مجموعه كهكشان راه شيرى است پس بايد به حركت كهكشان راه شيرى اشاره كرده باشد كه خورشيد و ماه و مجموعه همه اجرامى كه با چشم در آسمان بصورت سقف ديده مى شود در حال حركت سريع مى باشد و اين همان گردش كهكشان ما بدور كهكشان هاى گروه محلى است. اشاره حضرت به لوح متحرك احتمالاً حركت مجموعه تمام كهكشان ها را در جهان هستى نشان مى دهد. كه خورشيد و ماه جزء كوچكى از آن مجموعه عظيم مى باشند.
نتيجه گيري
از سخنان حضرت على(ع) درمورد خلقت جهان نتيجه گرفته مى شود كه ،دو انفجارگونه ى آغازين باعث شكل گيرى جهان شده است:
1ـ انفجارگونه ى اوّل: كه فضا، زمان وماده بوجود آورد. سپس ماده خلق شده به صورت آب انبساط پيدا كرد. امّا نيروى گرانش پس از مدتى آن آب را از هر سو گرد آورده و به صورت درياى جوشان در يك جا جمع كرد.
2ـ انفجار گونه ى دوم: كه بعداز گذشت زمان زيادى از انفجارگونه ى اوّل در ظرف فضا رخ داد باعث توليد باد شديدى شد كه به درياى جوشان وزيد و ماده ى آن دريا را تحريك كرده و متحول ساخت. اين تحول باعث پرتاب حباب ها از اين دريا شد. اين حباب ها ضمن حركت به جلو در فضا به انبساط پرداختند. وبعد از گذشت ميليون ها سال باعث بوجود آمدن هفت آسمان شدند.
منابع:
1ـ ترجمه و شرح نهج البلا غه ، حاج سيد على نقى فيض الاسلام، مؤ سسه انتشارات فقيه، 1378.
2ـ ترجمه نهج البلاغه ، محمد على انصارى قمي، انتشارات نوين 1345.
3ـ ترجمه نهج البلاغه ، دكترسيد جعفر شهيدي، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1368.
4ـ ترجمه نهج البلاغه ، عبد المحمدآيتى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بنياد نهج البلاغه ،1377.
5ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه ، مولى فتح اله كاشاني، انتشارات ميقات،1340.
6ـ تفسير عمومى نهج البلاغه ،استاد محمد تقى جعفرى ، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي،1357.
7ـ كتاب آئينه حريم درتفسيرخطبه اول نهج البلاغه، آيت الله عباس ايزدي، مؤسسه فرهنگى هنرى ضريح،1373
8ـ شرح نهج البلاغه ، كمال الدين ميثم بن على بن ميثم، نشر مؤسسه النصر ، 1378.
9ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، دار الكتب العلميه ، بيروت 1418. هـ ق .
10ـ شرح نهج البلاغه، آية الله سيد محمد شيرازي، مؤسسه الفكر الاسلامى ،1410.هـ ق.
11ـ مفتاح االسعاده فى شرح نهج البلاغه ، محمد تقى التقوى قا ئنى خراساني، مكتبة المصطفي.
12ـ ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهري، نشر دار الحديث،1377،هـ ش
13ـ بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، جاويدان، 1362.ج 54 ،56
14ـ مغز متفكر جهان شيعه امام محمد صادق (ع)، مركز مطالعه اسلامى استراسبورگ، مترجم ذبيح اله منصوري، انتشارات اهل بيت قم ،1370 .
@wittj2
15-نظری به فلسفه صدرالدين شيرازى، دكتر عبدالمحسن مشكوة الديني، انتشارات بنياد فرهنگ ايران ،1346.
16ـ حركت وتحول از ديدگاه قرآن ، استاد محمد تقى جعفرى ، انتشارات بنياد قرآن 1360.
17- تاریخچه زمان، استیون هاوکینگ، ترجمه ی حبیب اله داد فرما و زهره داد فرما، انتشارات بنياد قران 1360
18ـ انفجار بزرگ، ج گريبين و ديگران، مترجم محمد رضا خواجه پور ، انتشارات كيهان ،1369.
19ـ ستارگان و سيارات ، پاتريشيالوبر، مترجم جواد مددي، انتشارات مير، 1343.
20ـ سياهچاله ها ، آيزاك آسيموف، على نوري، نشردنياى نو، 1369.
21ـ جهان استيون هاوكينگ، جان بازلو، ترجمه حبيب اله داد فرما، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي،1372.
22ـ فيزيك نوين، دكتر اريك ، اوبلاكر، مترجم بهروز بيضاوي، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى ، 1372.
23ـ انبساط جهان ، استيون واينبرگر، محمدرضا خواجه پور انتشارات دنا ، 1362.
24ـ سرنوشت جهان ، ريچارد موريس، ترجمه ابو الفضل حقيرى ، انتشارات آسيا، 1364.
25ـ فلسفه فيزيك كوانتمي، سون ارتلى وژان پى ير، مترجم مهران مصطفوى ، نشر كلام 1372.
26ـ سرگذشت شگفت انگيزكوانتم ، نبش هوفمان ، مترجم بهرام معلمي، شركت علمى وفرهنگى آموزش عالي، 1369.
27ـ ماهنانه علمى و فرهنگى دانشمند، ويژه نامه دانشمند، ويژه نامه جهان فيزيك، 45- 46،سال بيست ونهم آبان 1370.
منبع: پایگاه تخصصی نهج البلاغه http://www.balaghah.net
پایان🎷
@wittj2
🔮🎷بحث خداشناسی درباره میدان مغناطیسی خورشید
✍رامین فخاری - دوشنبه، ٢۳ شهریور ۱۳٩٤
همانطور که می دانید،کره زمین دارای میدان مغناطیسی است،و میدان مغناطیسی کره زمین ما را از خطراتی که از جانب فضا و اشعه های مرگ بار خورشید می آید حفاظت می نماید.که در قرآن کریم نیز در باره این موضوع بحث شده است و قبلا نیز به این موضوع پرداخته ایم.
اما علاوه بر زمین بعضی از ستارگان بزرگ و ستارگان متوسط مانند خورشید ما نیز ین میدان مغناطیسی را دارند،و این میدان مغناطیسی در تعامل با محیط اطراف و میدان های مغناطیسی مجاور نقش یک ترمز یا باز دارندگی را دارد.[1]
بیشتر ستاره های غولپیکر دارای میدان مغناطیسی نیستند،ولی خورشید ما دارای یک میدان مغناطیسی است که در تعامل با میدان مغناطیسی زمین است.
حال اگر این میدان مغناطیسی خورشید وجود نداشت چه اتفاقی می افتاد؟پاسخ ساده است چند حالت محتمل پیش رو است:
زمین به دلیل عدم وجود تعامل گرانشی از مسیر و مدار خارج می شد و در نتیجه به طرف خورشید می رفت و ممکن بود به دلیل نزدیک شدن به آن یا چسبیدن به آن نابود شود.
زمین به دلیل عدم وجود تعامل گرانشی ناشی از میدان مغناطیسی از خورشید دور تر می شد در در فضا معلق میشد در نتیجه فاصله گرفتن زمین از خورشید که منجر به سرد شدن زمین می شد،زمین زیست پذیر نبود.
مدار چرخش زمین به دور خورشید از یک حالت ثابت خارج می شد در نتیجه شب و روز مشخص و سال مشخص وجود نداشت در نتیجه به هم خوردن اکوسیستم حیات از بین می رفت.
یعنی این مساله بسیار مشهود است که علاوه بر هزاران فاکتوری که برای حیات در زمین باید وجود داشته باشد صدها فاکتور آشکار و نهان دیگر نیز باید در ستاره میزبان وجود داشته باشد که میدان مغناطیسی یکی از این فاکتور هاست و اگر تنها این فاکتور وجود نداشت حیات تشکیل نمی شد.
حال تصور کنید که اگر طراحی منحصر به فردی توسط یک آفریدگار هوشمند وجود نداشت و جهان حاصل یک تصادف بود بدون تردید یکی از این فاکتورها دچار کاستی می شد در نتیجه ما امروز وجود نداشتیم!ولی ما وجود داریم...بدون تردید همه این المنت ها و فاکتورها که ممکن است درا کثر فضای لایتناهی وجود نداشته باشد توسط یک آفریدگار هوشمند در یک نقطه گرد آوری شده است.این مساله قابل تصور نیست که حتی در مورد خود انسانها تمام وسایل ساخت یک اتوموبیل بطور تصادفی یکجا جمع شوند و اتوموبیل بطور تصادفی ایجاد شود،در نتیجه امکان ندارد هزاران عامل زیست شناسی و زمین شناسی و کیهانی که باید به هم پیوسته باشند یکجا بطور تصادفی کنار هم جمع شده باشند.
[1]Mysterious, massive, magnetic stars
@wittj2