برگی از معرفت🍂
ترازو تنها نه این است که بر دکان ها آویختهاند.
هر چیزی را ترازویی است
میوه را ترازوی دیگر
سخن را ترازوی دیگر که بدانی راست است یا دروغ است، حق است یا باطل است.
و آدمی را ترازویی دیگر است که بدانی آن آدمی چند ارزد.
مولانا🌻
فیه ما فیه
👇
@wittj2
⭐️قسمت ششم
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست ...
حسین از تمام وابستگیها و تعلقات خودش گذشت ...
حسین وقت و سرمایه خود را صرف خدمت به خلق کرد ...
حسین مرد راه کمال بود ... حسین میراثدار پیامبر و علی بود ...
اما نه میراثدار مادّی بلکه میراثدار معنوی آنها بود ...
حسین بصیرت محمدی را ارث برده بود ...
حسین علم حیدری را ارث برده بود ...
حسین کاری به صورت محمدی نداشت ...
حسین کاری به این که شبیه محمد است نداشت ...
حسین کاری به بازوی حیدری نداشت ...
حسین کاری به این که پسر حیدر کرّار است، نداشت ...
حسین از محمد بصیرت دیده بود ... مهربانی و عطوفت و امانتداری دیده بود ...
حسین از علی علم الهی دیده بود ... عدل الهی دیده بود ... غمخواری مردم را دیده بود نه برق ذوالفقار را ... نه حیدر کرار را ...
آری حسین اینها را دیده بود که به او لقب خارجی و مرتد دادند ...
اگر حسین هم مثل بقیه میدید و در ظاهر گیر میکرد که کسی او را خارجی و مرتدنمیخواند ...
اگر اینها را که مردم عامیانه و شیاطین زمان میدیدند، میدید که کسی قصد جانش را نمیکرد ...
مشکل از آنجا شروع شد که نوع نگاه و دید حسین، با نوع نگاه و دید آنها فرق داشت ...
و آری فرعونیان هیچ گونه رأی و نظری، خلاف رای و نظر خود را نمیتوانند تحمل کنند ... چون آنها از مرحله ثروت و قدرت گذشتهاند و به مرحله ستایشطلبی رسیده اند ... پس اکنون هر چه میگویند باید ستایش شوند ...
اما حسینی که معنای آزادی و آزادگی را درک کرده بود، حسینی که به یقین رسیده بود، حسینی که به باطن و معرفت اعمال و رفتار اجداد خود رسیده بود، حسینی که متصل به شعور کل بود، چطور میتوانست در ظاهر و جزئیات بیارزش دنیا گیر کند و با ظلم و ظالم بیعت کند؟ چطور میتوانست با جهل و بردگی بیعت کند؟ چطور میتوانست با شرک و کفر بیعت کند؟
آری حسین بیعت نکرد ... میدانید چرا؟
چون حسین وابستگی نداشت ...
چون حسین عادت نداشت ...
چون حسین در صلح بود ...
چون حسینتسلیم بود ...
چون حسین عاشق بود ...
چون حسین منفعتطلب نبود ...
چون حسین فنای فی الله بود ...
چون حسین فنای فی الخلق بود ...
چون حسین آگاه بود ...
چون حسین آزاده بود ...
چون حسین پاک بود ...
چون حسین متصل بود ...
چون حسین ...
حال امروز سیاه پوشیدهایم برای کسی که برای روشنی جنگید ...
امروز سیاه پوشیدهایم برای کسی که با سیاهی جنگید ...
امروز سیاه پوشیدهایم برای کسی که جان خود و اهل بیت خود را داد تا سپیدی برای مردم بماند ...
حال امروز به اسم حسین، سرمایه خود را خرج مسیری میکنیم و خرج قبرهایی میکنیم که حسین این کار را نکرد و سرمایه خود را برای قبر اجداد خود صرف نکرد و برای مردم صرف کرد ...
آری حسین به آیه ۱۷۷ سوره بقره عمل کرد ولی کسانی که امروز فریاد حسین حسین سر میدهند این آیه را فراموش کردهاند ...
امروز برای حسینی سیاه پوشیدهایم که درس معرفتجویی و گذشتن از ظواهر را برای ما به جا گذاشت ولی ما دوستداران دروغین حسین، چسبیدهایم به ظاهر دنیا
امروز ما برای حسین سیاه میپوشیم ... چقدر متناقض ... حسین کجا و بیعت با ظلم کجا ...
امروز برای حسین سیاه میپوشیم و اشک میریزیم ولی در جهل و بردگی خود غوطهوریم ... آخر هیچ نسبتی بین حسین و جهل نیست ... هیچ نسبتی بین حسین و بردگی نیست ... حسین سرور آزادگان است ... حسین مظهر آگاهی و علم است ... پس چرا محبان او این همه در جهل و بردگی گرفتارند ... مشکل کجاست؟!
آری مشکل اینجاست که آنها از حسین فقط برق ذوالفقار و چالاکی ذوالجناح را دیدند ...
امروز سیاه پوشیدهایم و برای عباس گریه میکنیم ... آری ما مردم برای دستان بریده عباس گریه میکنیم ولی نفهمیدیم که دستان عباس برای این به زمین افتاد که داشت آب (آگاهی) به سمت مردم میبرد ...
امروز سیاه پوشیدهایم و برای سقای کربلا گریه میکنیم ولی سقاییکردن را بلد نیستیم ...
امروز برای وفاداری عباس گریه میکنیم اما وفاداری را از او یاد نگرفتیم ...
امروز برای شجاعت عباس گریه میکنیم و برای پوشاندن ترسهایمان یا ابوالفضل میگوییم ...
👇
@wittj2
⭐️قسمت ششم
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست ...
حسین از تمام وابستگیها و تعلقات خودش گذشت ...
حسین وقت و سرمایه خود را صرف خدمت به خلق کرد ...
حسین مرد راه کمال بود ... حسین میراثدار پیامبر و علی بود ...
اما نه میراثدار مادّی بلکه میراثدار معنوی آنها بود ...
حسین بصیرت محمدی را ارث برده بود ...
حسین علم حیدری را ارث برده بود ...
حسین کاری به صورت محمدی نداشت ...
حسین کاری به این که شبیه محمد است نداشت ...
حسین کاری به بازوی حیدری نداشت ...
حسین کاری به این که پسر حیدر کرّار است، نداشت ...
حسین از محمد بصیرت دیده بود ... مهربانی و عطوفت و امانتداری دیده بود ...
حسین از علی علم الهی دیده بود ... عدل الهی دیده بود ... غمخواری مردم را دیده بود نه برق ذوالفقار را ... نه حیدر کرار را ...
آری حسین اینها را دیده بود که به او لقب خارجی و مرتد دادند ...
اگر حسین هم مثل بقیه میدید و در ظاهر گیر میکرد که کسی او را خارجی و مرتدنمیخواند ...
اگر اینها را که مردم عامیانه و شیاطین زمان میدیدند، میدید که کسی قصد جانش را نمیکرد ...
مشکل از آنجا شروع شد که نوع نگاه و دید حسین، با نوع نگاه و دید آنها فرق داشت ...
و آری فرعونیان هیچ گونه رأی و نظری، خلاف رای و نظر خود را نمیتوانند تحمل کنند ... چون آنها از مرحله ثروت و قدرت گذشتهاند و به مرحله ستایشطلبی رسیده اند ... پس اکنون هر چه میگویند باید ستایش شوند ...
اما حسینی که معنای آزادی و آزادگی را درک کرده بود، حسینی که به یقین رسیده بود، حسینی که به باطن و معرفت اعمال و رفتار اجداد خود رسیده بود، حسینی که متصل به شعور کل بود، چطور میتوانست در ظاهر و جزئیات بیارزش دنیا گیر کند و با ظلم و ظالم بیعت کند؟ چطور میتوانست با جهل و بردگی بیعت کند؟ چطور میتوانست با شرک و کفر بیعت کند؟
آری حسین بیعت نکرد ... میدانید چرا؟
چون حسین وابستگی نداشت ...
چون حسین عادت نداشت ...
چون حسین در صلح بود ...
چون حسینتسلیم بود ...
چون حسین عاشق بود ...
چون حسین منفعتطلب نبود ...
چون حسین فنای فی الله بود ...
چون حسین فنای فی الخلق بود ...
چون حسین آگاه بود ...
چون حسین آزاده بود ...
چون حسین پاک بود ...
چون حسین متصل بود ...
چون حسین ...
حال امروز سیاه پوشیدهایم برای کسی که برای روشنی جنگید ...
امروز سیاه پوشیدهایم برای کسی که با سیاهی جنگید ...
امروز سیاه پوشیدهایم برای کسی که جان خود و اهل بیت خود را داد تا سپیدی برای مردم بماند ...
حال امروز به اسم حسین، سرمایه خود را خرج مسیری میکنیم و خرج قبرهایی میکنیم که حسین این کار را نکرد و سرمایه خود را برای قبر اجداد خود صرف نکرد و برای مردم صرف کرد ...
آری حسین به آیه ۱۷۷ سوره بقره عمل کرد ولی کسانی که امروز فریاد حسین حسین سر میدهند این آیه را فراموش کردهاند ...
امروز برای حسینی سیاه پوشیدهایم که درس معرفتجویی و گذشتن از ظواهر را برای ما به جا گذاشت ولی ما دوستداران دروغین حسین، چسبیدهایم به ظاهر دنیا
امروز ما برای حسین سیاه میپوشیم ... چقدر متناقض ... حسین کجا و بیعت با ظلم کجا ...
امروز برای حسین سیاه میپوشیم و اشک میریزیم ولی در جهل و بردگی خود غوطهوریم ... آخر هیچ نسبتی بین حسین و جهل نیست ... هیچ نسبتی بین حسین و بردگی نیست ... حسین سرور آزادگان است ... حسین مظهر آگاهی و علم است ... پس چرا محبان او این همه در جهل و بردگی گرفتارند ... مشکل کجاست؟!
آری مشکل اینجاست که آنها از حسین فقط برق ذوالفقار و چالاکی ذوالجناح را دیدند ...
امروز سیاه پوشیدهایم و برای عباس گریه میکنیم ... آری ما مردم برای دستان بریده عباس گریه میکنیم ولی نفهمیدیم که دستان عباس برای این به زمین افتاد که داشت آب (آگاهی) به سمت مردم میبرد ...
امروز سیاه پوشیدهایم و برای سقای کربلا گریه میکنیم ولی سقاییکردن را بلد نیستیم ...
امروز برای وفاداری عباس گریه میکنیم اما وفاداری را از او یاد نگرفتیم ...
امروز برای شجاعت عباس گریه میکنیم و برای پوشاندن ترسهایمان یا ابوالفضل میگوییم ...
👇
@wittj2
⭐️قسمت هفتم
آری ما مردمانی هستیم که ترس خود را با شجاعت عباس پر میکنیم ...
بیوفایی و بیهمتی خود را با همت بلند و وفاداری عباس پر میکنیم ...
جهل و نادانی خود را ... ظاهرپرستی خود را ... بردگی خود را ... بیعتکردن با ظلم خود را ... وابستگیها و تیکها و عادتها و روسیاهی و در ظلمتبودن خود را با گریه بر حسین مخفی میکنیم ...
ما باید برای خودمان گریه کنیم نه برای حسین ...
باید برای ترس و جهل و بیوفایی و بیهمتی و بردگی و ...خودمان گریه کنیم ...
حسین درسهایی به ما داد ولی ما شاگردانی هستیم که درسنخوانده سر جلسه امتحان حاضر شدهایم و همه انتظار قبولی داریم ... همه ادعای استادی داریم ...
بیایید برویم و دوباره درسهایمان را مرور کنیم ...
شاید که حسین زمانه را بشناسیم و درس هایش را بخوانیم و سر جلسه امتحان نمره قبولی بگیریم .....
افلا یعقلون ...
افلا تتفکرون ...
گاهی تعقلی کنیم ...
گاهی تفکری کنیم ...
ببینیم که داستان چی بوده و ما چی فهمیدیم ...
گاهی با خودمون فکر کنیم که چرا باید یه نفر مثل حسین از همه چیزش بگذره ...
آیا هیچ انسان عاقلی این کار را میکنه ...
آیا هیچ انسان عاقلی حاضره مثل حسین جان و مال و خانواده خودش را فدا کنه ...
فدای کی؟ فدای مردمی که حتی نمیفهمیدنش ... حتی نمیدانستن که این حسین چی میگه ... حتی بهش تهمت میزدند ...
خب واقعاً چرا باید یه انسان این کار را بکنه ...
اینجاست که حسین میفهمد که دارد چکار میکند ولی ما هنوز نفهمیدیم که چکار کرد و چرا کرد ...
چون او عاشق است و ما عاقل ...
کدام یک از ما حاضریم امروز چنین کاری بکنیم؟
👇
@wittj2
⭐️قسمت هشتم
چرا بعد از کشتن انسانهای بزرگ سرشان را از تنشان جدا میکنند؟
به نظر این حاکمان این قدر از اندیشه این اشخاص هراس داشتند که حتی از سر بیجان آنها هم میترسیدند و سرشان را جدا میکردند و نزد خودشان میبردند که مبادا اندیشهای که در سرشان داشتند، به کسی برسد ...
گویا آنها هم فهمیده بودند که اندیشه نمیمیرد ولی فکر میکردند که اندیشه در سر آنها باقی میماند و برای همین سر آنها را از تن جدا میکردند و به نزد حاکمان میبردند ولی نمیدانستن که اندیشه در سر نیست بلکه در کل هستی شریان دارد ...
اما حالا دیگه دوران عوض شده ...
الان دیگه صداها را در گلو خفه میکنند ...
حاکمان الان نسبت به حاکمان گذشته پسرفت داشتهاند و فکر میکنند که اندیشه از راه گلو و تارهای صوتی انتشار پیدا میکند....
چه سادهلوحانه ...
چقدر زیاد هستند صاحب اندیشههایی که خفه شدند ولی اندیشهشان خفه نشد ...
ولی گویا اینها نمیخواهند عبرت بگیرند ...
افرایت من اتخذ الهه هویه واضله الله علی علم وختم علی سمعه وقلبه وجعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد الله افلا تذکرون ( آیه ۲۳ سوره جاثیه)
(آیا دیدی آن کس را که هوای نفسش را معبود خود گرفت و خداوند او را به جهت علمی که داشت گمراه کرد و برگوش و قلبش مهر نهاد و برچشمش پردهای انداخت، دیگر بعد از خدا چه کسی او را هدایت می کند، آیا باز هم متذکر نمیشوید؟)
👇
@wittj2
🔮🎷هر انتخاب، یک عاشورا
در هزاران عاشورای فردی به کدام طرف پیوستهایم...؟
سپاه حسین، یا لشکر یزید؟!
قرن هاست که میگوییم: "ای کاش روز عاشورا در کنارت بودیم، حسین جان!"
عاشورا اما مکرر در مکرر، هر لحظه بازآفرینی میشود بی آن که حواس مان باشد.
گو این که تصور میکنیم عاشورا در ۶۱ هجری تمام شد و آنان که وسعت دید بیشتری دارند، هر جا جنگ مسلحانه ای بین حق و باطل باشد را عاشورا میدانند و چنین میپندارند که تکرار عاشورا، فقط در هنگامه چنین نبردی است.
واقعیت اما، چیز دیگری است.
ما چه در صلح و چه در جنگ، هر روز و هر روز، در بطن عاشوراییم، ما هر لحظه در حال انتخاب هستیم که در سپاه حسین باشیم یا در لشکر یزید و شمر و عبیدالله و ابن سعد و حرمله.
حسین قبل از آغاز عاشورا، آنگاه که به او پیشنهاد بیعت با یزید داده شد، انتخابش را کرد و سخنی گفت که برای همیشه تاریخ ماندگار شد: مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح میدهد.
اینک به استناد همین انتخاب و همین یک جمله، همه ما هر روز، بارها عاشوراهای کوچکی را در حد و اندازه زندگی هایمان تجربه می کنیم.
بسیاری مان در این عاشوراها، یکراست سراغ لشکر یزید میرویم و به آنها می پیوندیم، و عده قلیلی نیز حسینی میشویم و گروهی نیز یک پایمان در کاخ عبیدالله است و پای دیگرمان در خیمه گاه حسین بن علی
عاشوراهای ما، انتخاب هایی است که لحظه های عمرمان را فرا گرفته است.
راننده تاکسیی که میتواند از نا آشنایی مسافرش به مسیر سوء استفاده کند
کارمندی که در معرض گرفتن رشوه قرار دارد
بانکداری که میتواند با دستکاری در حساب ها، اختلاس کند
قاضیی که قدرت دارد حقی را جابجا کند،
روزنامه نگاری که برای جلب بیشتر مخاطب بین تیتر درست و غلط انتخاب میکند،مدیری که در استخدام بین متخصص کارآمد و آشنای ناکارآمد مردد است یا برای ارتقاء مقامش میتواند علیه رقیبش توطئه کند،تولید کنندهای که میتواند مشخصات نادرست برای معرفی محصولش بنویسد،سیاستمداری که برای رأی آوردن، بین حفظ حرمت یا آبرو ریزی مخیر است و بین راست و دروغ انتخاب میکند
و همه و همه در معرض انتخاب های روزانه هستند.
در این میان، کسی که نمیتواند از چند رأی، از مبلغی پول، از یک پست اداری یا از تعدادی مخاطب بگذرد، چگونه میتواند ادعا کند که اگر در روز عاشورا بود، از جانش میگذشت؟!
بزرگ ترین کار حسین در عاشورا، انتخاب درست بود
انتخاب بین"عزت و ذلت"
و ما هر لحظه در معرض انتخاب هستیم...
انتخاب بین عزت و ذلت
حلال و حرام
مردانگی و نامردی
مردم داری و مردم آزاری
حسن خلق یا بداخلاقی
راستگویی یا دروغ
احقاق حق یا حق خوری و ... .
هر انتخابی در هر لحظهای از زندگی، یک عاشورای کوچک است برای ما....
این است که گفتهاند و چه زیبا هم گفتهاند که
"کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا"
جعفر محمدی🌻
👇
@wittj2
جان در مقام عشق به جانان نمیرسد
دل در بلای درد به درمان نمیرسد
🍃
درمان دل وصال و جمال است و این دو چیز
دشوار مینماید و آسان نمیرسد
🌼🍃
ذوقی که هست جمله در آن حضرت است نقد
وز صد یکی به عالم عرفان نمیرسد
🍃
وز هرچه نقد عالم عرفان است از هزار
جزوی به کل گنبد گردان نمیرسد
🍃
وز صد هزار چیز که بر چرخ میرود
صد یک به سوی جوهر انسان نمیرسد
🍃
وز هرچه یافت جوهر انسان ز شوق و ذوق
بویی به جنس جملهٔ حیوان نمیرسد
🍃
مقصود آنکه از می ساقی حضرتش
یک قطره درد درد به دو جهان نمیرسد
🍃🌼
چندین حجاب در ره تو خود عجب مدار
گر جان تو به حضرت جانان نمیرسد
🍃
جانان چو گنج زیر طلسم جهان نهاد
گنجی که هیچ کس به سر آن نمیرسد
🍃
تو قانعی به لذت جسمی چو گاو و خر
چون دست تو به معرفت جان نمیرسد
🍃
تا کی چو کرم پیله تنی گرد خویشتن
بر خود متن که خود به تو چندان نمیرسد
🍃🌼
خود را قدم قدم به مقام بر پران
چندان پران که رخصت امکان نمیرسد
🍃
در راه او رسید قدمهای سالکان
وین راه بیکرانه به پایان نمیرسد
🍃
پایان ندید کس ز بیابان عشق از آنک
هرگز دلی به پای بیابان نمیرسد
🍃
چندان به بوی وصل که در خود سفر کند
عطار را به جز غم هجران نمیرسد
#شیخ_عطار_نیشابوری🌻
@wittj2
چون به جان فانی شدم در راه او
در فتا شایستهٔ جانان شدم
چون بقای خود بدیدم در فنا
آنچه میجستم به کلی آن شدم
عطار نیشابوری🌻
@wittj2
34 nazarie ahle sonat dar zamine marjaiat-fahm va tabine din va arziabie an.mp3
12.8M
#عرفان_عملی_اسلامی
#ضرورت_دین_نبوت_امامت
#نظریه_اهل_سنت
#مهدی_طیب
@wittj2
🔮در ثواب نشر شریک باشید
کانال علمی عرفانی👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2515861505C45d2328c8f
چون موضوع کانال در مورد شناخت و اندیشه و هستی شناسی است پیشنهاد میکنم یه سری هم به وب سایت بینش نو بزنید. (نگاهی نو به دین)
http://binesheno.com
👇
@wittj2
🔮🎷سوئیچ کوانتومی : داستان مرغ و تخم مرغ کوانتومی
✍توسط طناز محمدی اکبری در ۲۷ شهریور ۱۳۹۷تازه ترین اخبار کوانتومی فلسفه ی کوانتوم فیزیک کوانتومی
تقریبا همه ما روزی به داستان جنجالی مرغ و تخم مرغ فکر کردهایم و قطعا هیچ یک از ما جوابی برای این معما نیافتهایم! معمایی که به سادگی اهمیت قانون علیت را پیش میکشد. اخیرا دانشمندان یک داستان مرغ و تخم مرغ کوانتومی را خلق کردهاند. در واقع آنها ابزاری طراحی کردهاند که برای خلق یک سوئیچ کوانتومی از تک اتمها استفاده کرده و میتواند جریان فوتونها را مسدود یا باز کند. این آزمایش معنای قبل و بعد را در جهان کوانتومی در هم می شکند. نتیجهی این پژوهش جذاب، چند روز پیش در مجله معتبر Physical Review Letters منتشر شد.
نزدیک به یک قرن بود که مردم فکر میکردند، ذرات خواص مشخصی ندارند تا زمانی که با یک اندازهگیری آنها را به دام انداختند. یک ذره را در نظر بگیرید که ممکن است دو رویداد را به طور همزمان تجربه کند؛ این مسئله سبب میشود که آگاهی از ترتیب این رویدادها، غیرممکن شود. فیزیکدانان دانشگاه کوئینزلند مسابقهای برای نور طراحی کردند که تک ذره را مجبور میکند از دو گذرگاه بگذرد و تعیین توالی رویدادها غیرممکن شود. در زندگی روزمره میتوانید یک گوی را به سمت پایین روی یک سطح شیبدار بغلتانید و زنگ صدای A و سپس زنگ صدای B را بشنوید؛ یا اگر ترجیح میدهید میتوانید توپ را از یک سطح شیبدار دیگر بغلتانید و صدای زنگ B را پیش از A بشنوید. هیچ یک از این رویدادها عجیب و دیوانه کننده نیستند، زیرا ما آنها را در جهانی بررسی میکنیم که یک رویداد باعث رویداد دیگری میشود (یعنی چیزی را بر دیگری مقدم میدانیم یا همان قانون علیت). اما وقتی بپذیریم که واقعیتِ قبل از اندازهگیری، فقط مجموعهای احتمالات مبهم است، دیگر نمیتوانیم از کنار هیچ چیزی، ساده عبور کنیم.
فیزیکدانان برای اثبات طرح مذکور، چیزی به نام سوئیچ کوانتومی ساختند. سوئیچ کوانتومی به حالتی اطلاق میشوذ که چندین عملیات بر روی ذرهای که در یک برهم نهی از حالتهای مختلف قرار دارد، انجام شود. دانشمندان با در نظر گرفتن وابستگی هر انشعاب به قطبش نور ورودی، گذرگاهی ساختند که منشعب میشد و دوباره در یک تداخلسنج همگرا میشد. امواج نور گذرنده از هر انشعاب در گذرگاه، تمایل به ادغام و تداخل دارند تا الگوی متمایزی بسازند که به خواص آنها وابسته است. در یک مورد خاص، دو موج نوری که در واقع همان فوتونها هستند، هر دو مسیر را در یک زمان میپیمایند.
پیش از اندازهگیری، یک فوتون میتواند یا قطبیدهی افقی یا عمودی باشد، یا با دقت بیشتری به طور همزمان هم قطبیدهی عمودی و هم قطبیدهی افقی باشد. چون قطبش یک فوتون غیرمشخص، هم عمودی است و هم افقی، با در نظر گرفتن نسخهی قطبیده شدهی عمودی، فوتون با سرعت زیادی به سمت پایین یک کانال و همچنین با در نظر گرفتن نسخهی قطبیدهی افقی آن، فوتون با سرعت زیادی به سمت پایین دومین کانال از هر دو گذرگاه عبور میکند. دانشمندان به دنبال دو مسیر ذکر شده، معادل کوانتومی زنگهایی که پیشتر اشاره کردیم را قرار دادند (به شکل لنزهایی که به صورت ماهرانه ظاهر فوتونها را تغییر میداد). قطبش عمودی قبل از برخورد با B به «زنگ» A اصابت میکند، در حالی که قطبش افقی ابتدا به «زنگ» B و سپس A برخورد میکند. بررسی الگوی تداخلی فوتون نهایی، اثراتی از به هم ریختگی در توالی نتایج ممکن را نشان داد.
از یک طرف، تصور دو ذرهی نور جداگانه آسان است (یکی قطبیدهی عمودی و دیگری قطبیدهی افقی) که از هر لنز به ترتیب و جداگانه میگذرند؛ اما این چیزی نبود که واقعا رخ داد: تک فوتونی با دو تاریخچهی ممکن وجود داشت، که هیچ یک از آنها تا زمانی که اندازهگیری انجام نشد، واقعیت نیافتند. در حالی که رویدادهای A و B در این سوئیچ کوانتومی مستقل هستند، میتوانند بر رویداد دیگر اثرگذار باشند، A میتواند علت B و B میتواند علت A باشد.
علمی عرفانی👇
@wittj2
از عشق سخن باید گفت ، همیشه از عشق سخن باید گفت .
عشق در لحظه پدید می آید ، دوست داشتن در امتداد زمان . این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است .
نادر ابراهیمی🌻
@wittj2
برگی از معرفت🍂
دنیا چون کاه است،
عشق چون گندم.
بادِ اجل کاه را ببرد، یک پرّه کاه نماند.
دنیا چون دهل است.
خلایق از بانگِ او حیران، بر او جمع می آیند و او میان تهی.
در او هیچ چربشی نی و منفعتی نی.
خنک آن كه طبله ی عطّارِ عشق یافت
و از بانگ طبلِ ملکِ دنیا
دل، سرد کرد.
مولانا🌻
📗مکتوبات
@wittj2
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامیست ز من بر من و باقی همه اوست
مولانای جان🌻
@wittj2
تا تو به خاطر منی
کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان
تا ز تو مهر بگسلم
حضرت سعدی🌻
@wittj2
🔮🎷تحلیه:
تحلیه "حُلّی" است،
حُلّی زیور است،
و عبارت است از زیب و زینت کردن خود، که عبارت باشد از متصف شدن به
#اخلاقُ_الله و
#صفاتُ_الله و دارا شدن
#اسماءُ_الله
استاد سمندری🌻
📗 نکاحات در آفرینش
👇
@wittj2
حال که به این مرحله رسیدیم خود را با چه زیور زیبا کنیم؟!👇👇👇👇👇
انسان باید خود را با #تقوا زیور کند،
و تقوا یعنی 👈 ایستادن در مقابل حرام ها و نارواها،
و متصف شدن به صفات و اسماء،
و این رنج زیادی دارد،
چون انسان شدن کار آسانی نیست.
👈 اویس قرن با وجود آنکه پیامبر (ص) را هرگز ندید،
ولی هر صفت و عملی را که شنیده بود پیامبر (ص) داراست،
👌خود را به آن صفت متصف می کرد،
🎷 اگر انسان اینگونه شد،
👈 تحلیه ی کامل اتفاق می افتد،
و در این مرحله صفات رذیله با صفاتُ الله جایگزین می شود،
و در اینجاست که دیگر از خود انسان صفت و خودیتی نمانده است و این متخلق شدن به #اخلاقُ_الله و #صفاتُ_الله است.
استاد سمندری🌻
📗 نکاحات در آفرینش
👇
@wittj2
🔮🎷فنا
💎 اهل معرفت معتقدند، "فنا" در سفر اول است،
🍀 چون فنا و تخلیه بهم نزدیک هستند،
یعنی انسان در عین حال که خودش یا عالم کثرت وجود دارد ،چون از خودیت و تشخیص به در آمده،
🎯 دیگر خودش و عالم کثرت را مشاهده نمی کند.
🎯 و هر چه می بیند #وحدت است
و تنها خدا را می بیند.
یعنی روح عالم وجود را
🎯چون در فنا تمام صفات انسانی را از دست داده، و متصف به صفات الله است.
استاد سمندری🌻
📗کتاب نکاحات در آفرینش
👇
@wittj2
اگر زمانی خود یا کثرات را دید
آن کثرات را شئون وجودی
و یا تجلیات حضرت حق
و یا امواج دریای ذات احدی می داند،
و این امواج کثیرند،
ولی از دریا هستند.
و از دریا بر می خیزند
و با دریا می امیزند
و در دریا می گریزند.
و از دریا ناگزیرند.
استاد سمندری🌻
📗کتاب نکاحات در آفرینش
👇
@wittj2
🔮🎷 مديتيشن من کيستم؟
ما با درک عادي مي توانيم تنها به کيفيات چيزها پي برده و تازماني که با اين ديد و توهم باقي بمانيم اشيا را هميشه با همان استانداردها مي بينيم و چيزهاي ديگر را هم با مقايسه با اين معيارها مي سنجيم در حاليکه براي درک بينش و ديدن واقعي اشيا مقايسه اي نبايد انجام گيرد.
اين مديتيشن روش مستقيم يا تحقيق از خود براي درک و شناخت جهان است، اين مديتيشن از روشهاي ديگر مشکل تر است يعني حداقل پس از چند ماه تمرين مداوم روزانه با مديتيشن هاي اصولي قادر به انجام اين روش مي شويد.
در اين تمرين از خود مي پرسيم من کيستم؟ و مرتب و سازمان يافته به هر سوال پاسخ مي دهيم اگر پاسخ نام شماست بايد به خود بگوييد نه اين نامي است که خود داده ام کسي که اين اسم را دارد کيست؟ اگر پاسخ شما احساس يا درکي است مثلا در جواب من کيستم؟ بگوئيد آدمي که احساس خستگي مي کند پاسخ به خود چنين است نه احساسي است که من دارم حال کسي که چنين احساسي دارد کيست؟ اگر پاسخ شما يادآور خاطره ايست مثلا بگوييد من کسي هستم که يکبار پاسخ اين است نه اين خاطره ايست که من دارم، حالا کسي که اين خاطره را دارد کيست؟ اگر پاسخ تصور يا تصويري است که از خود در ذهن داريد نه اين تصويري است که از خود دارم کسي که اين تصوير را دارد کيست؟ اگر بنظرتان شخص يا تيپي به ذهنتان رسيد به عنوان پاسخ پرسش مي گوييد نه اين تفسير از ايده اي يا خاطره اي است که دارم ولي مفسر کيست؟ هر جوابي که بنظرتان مي رسد بايد بدين ترتيب پاسخ داده شود پس از هر پاسخ جستجويي پويا و فعالانه براي رد آن در ذهن شما آغاز مي شود در اين مدیتيشن استراحتي وجود ندارد اين تمرين بايد بطور مداوم و با خشونتي متوالي براي يافتن پاسخ و رد آن انجام شود و پس از آن جستجوي بعدي و رد آن پاسخ ادامه يابد؛ اصول اين روش بايد با دقت و جزئيات دقيق دنبال شود پاسخ ها و پرسش ها به روش فوق و در زمان حال بيان مي شوند؛ اين جستجو براي پيدا کردن ريشه اصلي و واقعي خود است که در پشت بسياري خودهاي دروغين و کاذب نهفته است و ما اين چهره کاذب را به عنوان خود واقعي مي شناسيم.
وقتي براي تمرين آماده شديد ابتدا با روزي نيم ساعت و به مدت يک يا دو هفته آنرا انجام دهيد؛ در پايان اين دوره در مورد تنظيم برنامه خود با اين روش تصميم بگيريد؛ گاه ضمن تمرين پاسخي مي يابيد که برايتان قابل قبول است در اين صورت اين تمرين را متوقف کرده و تامدتي از روش هاي ديگر مديتيشن استفاده کنيد.
#مدیتیشن #من_کیستم #راهی_بسوی_خدا
علمی عرفانی
👇
@wittj2