eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
415 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
1_13259036.mp3
10.38M
⭐️گل من چندین منشین غمگین 🎷افتخاری 👇 @wittj2
کتاب تماس.pdf
12.84M
☢ دانلود کتاب ممنوع الانتشار #تماس اثر دکتر #حسن_عباسی 🚫 نمایش چهره واقعی جریان غربگرایی در #ایران 🆘eitaa.com/shakhes1 ایتا 🆘http://sapp.ir/shakhes.1 سروش
🔮🎷عرفان عملی امیرالمؤمنین علے علیہ السلام:🌻 🔑اے ڪمیل اگر سختے و فشار بہ تو روے آورد، زیاد بگو: «لا حول و لا قوہ الا باللہ العلے العظیم» تا سختے ها بر طرف گردد. 🔑و اگر نعمتے از جانب خدا بہ تو رسید زیاد بگو: «الحمدللہ» تا نعمت افزون گردد. 🔑و چون روزیت دیر رسید زیاد بگو: «استغفراللہ ربے و اتوب الیہ» تا روزیت، وسعت یابد. 📗تحف العقول/ص168 علمی عرفانی👇 @wittj2
مناجات🍂 ✨الهی! آنچه بر سر ما آید بر سر کسی نیاید، دیده‌ای که به نظاره‌ی تو آید هرگز باز پس نیاید، اصل وصال دل است و باقی زحمت آب و گل. الهی! نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشته‌ی خود نام کن و به وقت رفتن بر جان ما سلام کن‌. 📗 🌻 👇 @wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
🍃لَیسَ البـــــــــــــِّرَ ان تولّوا وُجوهکُم قبل المشرق والمغرب ولکن البِّرمَن آمَنَ باللّه و....
🍃یا ایُّها الَّذینَ امَنوا اتقواللّه و کُونُوا مَعَ الصّادقینَ🍃 🔅ای مومنان با تقوا باشید، 🔅تقوا داشته باشید از حق، 🔅حرمت نگاه دارید، 🔅و بعد میفرماید وبا صادقان باشید، همراهی کنید، گام به گام در مسیر آنها حرکت کنید. 🔎این که بلافاصله بعد از "اتقواللّه" میفرماید؛ "مع الصادقین" 👈یعنی اگر میخواهید تقوا از دست ندهید؛ راهش همراهی با صادقان است، همگامی با صادقان است. ❓مرادازصادقان چه کسانی هستند؟ همانطور که با عمومیت و شمولی که برای معنای صدق و صداقت گفتیم؛ 👈یعنی معصومان،ائمه (ع) ، اولیاء، انبیاء اینها هستند که؛ 🔅صادقانه عمل میکنند، 🔅صادقانه توصیه میکنند، 🔅صادقانه دعوت میکنند، 🔅صادقانه اخبار میکنند. ✨ملاک متقی بودن ما و شما این است که با قدم ولایت گام برداریم. ✨در مسیر انسانهای کامل گام برداریم و با آنها باشیم. 🍃وکُونوا مَعَ الصادقین🍃 استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف علمی عرفانی👇 @wittj2
✨صدیق کسی است که در هیچ رتبه از مراتب وجودی او خلاف نمیتوان یافت، نه به عین، نه به اثر، نه خود خلاف، نه آثار آن. این همان بحث عصمت است(معصوم بودن). 🔎"صدیق" علاوه بر اینکه پیشه اش صداقت و راستی است (همانند صادق)، اما زائد برآن هم دارد ؛یعنی لفظی که خواجه در کتابش آورده است: "ملکه" 🔎یعنی صداقت و راستی در "صدیق" علاوه بر اینکه پیشه اوست، ملکه او شده باشد. 🔎براحتی نتواند خلاف عمل کند، خیلی سخت و به زور بتواند خلاف عمل کند، براحتی صادق بوده باشد، نه به سختی. ملکه اش شده👈 راستی استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف علمی عرفانی👇 @wittj2
⭐️بخش اول چهارمین امری که جناب خواجه از تمهیدات میفرماید، صدق است. ❓چطور باید صداقت را مناسب با فضا معنا کنیم؟ جناب خواجه، در شرح این قسمت ابتدا "صدق" را؛ 👈 در لغت "راست گفتن" معنی کرده است، 👈و بعد در فضای عرفان عملی، آدم صادق را انسانی دانسته که؛ 🔅چه در بعد علم، 🔅 وچه در بعد عملی و اجرا، 🔅چه در بعد عقیده، 👈علی ما ینبغی است، در همه ابعاد. 👌صدیق هم کسی است که؛ اثری خلاف واقع در اودیده نمیشود. ⚠️‼️حالا برخی روشن فکر مآب ها میفرمایند؛ دروغ و قبح آن ، صدق و حسن آن، 👈"نسبی" است. وقائل به نسبیت اخلاق میشوند. استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف 👇 @wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
⭐️بخش اول چهارمین امری که جناب خواجه از تمهیدات میفرماید، صدق است. ❓چطور باید صداقت را مناسب با
✍اخلاق نسبی نیست...شما یا نیک تمام عیارید یا بد تمام عیار...و حال متوسطی در بین نیست و این فلسفه ی بهشت و جهنم و جاودانگی در هریک است. در غیر اینصورت محکوم به نیستی هستید.طبق📗 کتاب کاشف الاسرار
⭐️بخش دوم ✨علما گفته اند هرکس چنین بوده باشد ، خوابهای او نیز همه راست بوده و راست آید. طبق فرمایش ائمه معصومین(ع): 👇 👌✨ خواب، یک جزء از هفتاد جزء نبوت است. خواب روزنه ای بر ملکوت است. خواب سفری است به دیار مرسلات. خواب پنجره ای است که خدای تعالی از ملکوت بر ما باز کرده است. 🔔اگر میخواهید خوابتان راست باشد؛ ⚡️ باید صدیق بوده باشید . ⚡️باید راست بگویید . ⚡️راست عمل کنید تا به صورت ملکه برایتان در بیاد، آنوقت خوابتان میشود؛ خواب خلیل الرحمن . خوابتان میشود خواب محمد مصطفی (ص) که آغاز نبوتش با خواب بود. ‼️دروغ و کلک دارد و میخواهد خواب درست و حسابی ببیند . ⭐️صادرات ما مناسب با واردات ما است. ‼️❓ چه خورده‌ای که میخواهی از تو خوب صادر شود؟چه به خورد این نفس داده ای که میخواهی نتایج خوب برداشت کنی؟ 🔆اگر میخواهید خوابتان خواب باشد👈 بیداریتان را سامان ببخشید. استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف 👇 @wittj2
⭐️بخش سوم 🔅 انسان در خواب واقعیت خود رامشاهده میکند. ممکن است در عالم بیداری کلاه سر خودش بگذارد. 🔅انسان معصوم، خوابش هم معصومانه است و انسان غیر معصوم، خوابش غیر معصومانه است. 🔑به همین دلیل در روایات خواب را ۳دسته دانسته اند؛ 1⃣حدیث نفس هرچه که در دیده و فکر و خیال دارد، در عالم خواب همان ها را مشاهده میکند، که تعبیر ندارد. 2⃣القائات شیطانی که شیاطین جن یا شیاطین دیگر در خوابهای او دخالت کرده اند و برای منحرف ساختن او و مانع ایجاد کردن او از مسیر حق ایجاد کرده اند. 3⃣ القائات رحمانی که نوع سوم است، که فرشتگان، خدا و اولیاء الهی برای او رقم زده اند. 🔑این سه نوع خواب برای کسانی است که غیر معصوم هستند، اما برای معصوم ،همه اش القائات رحمانی است . استادرمضانی🌻 📗اوصاف الاشراف علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷شاخ نبات حافظ نه پريروست، نه پری پيکر! در عوض تا دلتان بخواهد درباره حافظ قصه و افسانه به هم بافته اند. از معروف ترين هايش اين حکايت شيرين و دلنشين است که حافظ دل به دختری پری روی می بندد به نام «شاخ نبات»، و همين عشق است که او را به شاعری و شوريدگی می کشاند. کوشش برای اثبات بی پايگی چنين افسانه يی به نظر می رسد که کار حضرت فيل باشد. حتی اگر آدم بگويد منظور حافظ از «شاخ نبات» ، روشنِ روشن است؛ در شعر خود او روشن روشن شده است. ⭐️«شاخ نبات» همان « شاخه نبات» «شاخه يی از گياه» يا «قلم نی» حافظ شيراز است که از آن شهد و شکر می ريزد، نه بيشتر، نه کمتر. همچنان که خود او در غزل معروف «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند»، می فرمايد«اين همه شهد و شکر کز سخنم می ريزد/ اجر صبری است کزان شاخ نباتم دادند»: پاداش صبر مرا شاخه نبات يا قلمی داده اند که، با ياری آن، از سخنم شهد و شکر می ريزد. تو گويی قلم حافظ نه قطعه يی از شاخ= شاخه يی بريده از نی معمول، که بر گرفته از نی شکر = نيشکر بوده است. اگر اين بيت قلم بودن شاخ نبات حافظ را ثابت نکند، اين بيت حتماً مشکل گشاست، اين که می فرمايد« حافظ! چه طرفه شاخ نباتی است کلک تو/ کش ميوه دلپذيرتر از شهد و شکر است». می بينيد که در اين بيت خود خواجه شيراز شاخ نبات را با کلک يا قلم برابر نهاده است. قصه دوم مربوط می شود به اين که حافظ را حافظ خوانده اند، چون او حافظ قرآن بوده است، که البته حافظ قرآن بوده است. آنهم با چهارده روايت. اما در ژرفای غزليات خود خواجه که فرو برويم، می بينيم او خود را حافظ می خواند چون موسيقی دان بوده است، خوش آواز بوده است، خوش لهجه بوده است، «زير» و «بم»، «پرده»، «راه» وو... موسيقی را نيک می شناخته است، همچنان موسیقیدانان دیگری که بر اثر همین موسیقیدان بودن، حافظ خوانده شده اند (همانند عبدالقادر مراغه یی ملقب به حافظ) دلم از «پرده» بشد، حافظ «خوش لهجه» کجاست تا به «قول» و «غزل»ش «ساز» و «نوايی» بکنيم؟ ز «چنگ« زهره شنيدم که صبحدم می گفت: "غلام حافظ «خوش لهجه» «خوش آواز»م غزلسرايی ناهيد صرفه يی نَبَرد در آن «مقام» که حافظ برآورد «آواز» (۱) شايد يکی از دستاويزهای مخالفت ديرينه روحانيون قشری با حافظ نيز همين موسيقی دانی او باشد که بارها برای او پرونده سازی کرده اند، از همان دوران نام آورشدنش تا همين امروز. برای نمونه، در دوران شاه شجاع، شماری از همين روحانيون قشری علم و کتل برداشتند که خواجه شمس الدين محمد «کفر گويی» کرده، پس مهدورالدم است. کدام کفر گويی؟ «آقايان» اين بيت از غزليات حافظ را شاهد آوردند که در ضمن آن فرموده است: گر مسلمانی از اين است که حافظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردايی کفرگويی از اين روشنتر؟ روشنتر از اين کسی می تواند بگويد: روز رستاخيز و معاد و قيامتی در کار نيست؟ بينی بين الله، ايراد وارد بود! از همين رو، ياران حافظ به تکاپو افتادند تا اين دردانه غزل پارسی را از مرگ برهانند. همين ياران شعر شناس، سرانجام، حافظ را وادار ساختند که بيت ياد شده را بيتی نه از خود، که بيتی منقول از ديگری جلوه دهد و آن را پيش از بيت منشاء ادعای قشريون بنشاند، اينچنين: اين حديثم چه خوش آمد که سحرگه می گفت بر در ميکده يی، با دف و نی ترسايی "گر مسلمانی از اين است که حافظ دارد "وای اگر از پس امروز بود فردايی" دوستداران و دوستاران حافظ بايد سپاسگزار باشند از اين که روحانيون قشری تشنه به خون شاعران رند و خراباتی باز «ان قلت» نگذاشتند که "ای بی دين خدانشناس! تو غلط کردی که از حدیث کفرآميز کسی، آن هم کسی که ترساست و خاج پرست، خوشت آمده! شرمت نمی آيد و از خدا نمی ترسی ای ملعون که اين حديث را همراه صوت انکر دين بر باد ده دف و نی شنيده ای؟ و تازه خوشت هم آمده؟  از مخالفت های روحانيون قشری با حافظ، رساله يی حجيم می توان نوشت. نمونه ديگرش را هم با قصه دیگری بگويم و بگذرم، ملا سيد عبدالله تبريزی که از بس سمج بود به ملا مگس شهرت داشت، هر دو پايش را در يک نعلين کرده بود که شاه اسماعيل صفوی را به تخريب آرامگاه حافظ وادارد. شاه اسماعيل هم اين سماجت ملا مگس را نمی توانست ناديده بگيرد. او که بنياد پادشاهيش را بر تشيع نهاده بود، اعتراضات روحانی شيعی سرشناسی چون ملا مگس را نمی توانست ناشنيده بگيرد. مثلاً اعتراض به اين که حافظ دشمن شيعيان علی است و يا بيتی از يزيد بن معاويه ملعون را در صدر ديوانش جای داده است، يا اعتراضاتی مانند آن. بگذريم از اين که ديوان حافظ در زمان خود او گردآوری نشد که او غزلی را در مقدمه آن بگذارد. نيز بگذريم از اين که دوستان حافظ ديوان او را پس از مرگش بر پايه حرف آخر قافيه هر غزل تدوين کردند. پس طبيعی بود که غزل « الا يا ايهاالساقی ادر کاساً و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»، به حکم ترتيب حروف الفبا، در صدر ديگر غزلهای ...
او جای گيرد. و باز نيز بگذريم که يزيد بن معاويه هرگز چنين بيتی نگفته، هيچ، هيچ کس ديگری هم، غير از خود حافظ چنين بيتی نسروده است. باری، شاه اسماعيل که خود طبع شعری هم داشت، برای از سر باز کردن ملا مگس، به او پيشنهاد داد که پيش از تخريب آرامگاه حافظ، نظر خود خواجه را با تفالی جويا شوند. ملا مگس با اين پيشنهاد شاهانه مخالفتی نتوانست کرد. "فال هم نمی تواند جلو زير و زبر کردن مقبره ملعون از خدا برگشته يی چون حافظ را بگيرد." ملا مگس امیدوار بود. پس فالی از ديوان خواجه زدند و غزلی پاسخ نيتشان را داد که اين بيت در آن می درخشيد:  «قدم دريغ مدار از جنازه حافظ که گر چه غرق گناه است، می رود به بهشت» اما مگر ملاسيدعباس تبريزی- ملا مگس- دست بردار بود؟ گفت قبول نيست،يکبار ديگر فال بگيريم. ناچار باز فالی زدند که غزلی آمد با اين بيت دندان خرد کن در آن: «ای مگس! عرصه سيمرغ نه جولانگه تُست عِرض خود می بری و زحمت ما می داری» به اين می گويند«تو دهانی محکم»، از شاعری که زمانی گوته و نيچه به احترام او کلاه از سر برمی گرفتند و به فهم کلام او پز می دادند تا امروز که ما ايرانی ها پز می دهيم که دو آلمانی، يک رشته تسبيح انگليسی، چند قطار فرانسوی و آمريکايی و چند فلان جايی ديگر حافظ ما را به بزرگی ستوده اند.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردندباده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبیآن شب قدر که این تازه براتم دادند بعد از این روی من و آینه وصف جمالکه در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجبمستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت دادکه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزداجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند همت حافظ🌻 و انفاس سحرخیزان بودکه ز بند غم ایام نجاتم دادند @wittj2
1_50787578.mp3
1.6M
🎷شهرام ناظری ⭐️شهیدان خدایی 👇 @wittj2
کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی کجایید ای سبک روحان عاشق پرنده‌تر ز مرغان هوایی کجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلک را درگشایی کجایید ای ز جان و جا رهیده کسی مر عقل را گوید کجایی کجایید ای در زندان شکسته بداده وام داران را رهایی کجایید ای در مخزن گشاده کجایید ای نوای بی‌نوایی در آن بحرید کاین عالم کف او است زمانی بیش دارید آشنایی کف دریاست صورت‌های عالم ز کف بگذر اگر اهل صفایی برآ ای شمس تبریزی ز مشرق که اصل اصل اصل هر ضیایی مولوی🌻 👇 @wittj2
🔮🎷درباره بادیگارد حاتمی کیا؛ توطئه روشنفکران برای دوقطبی آرمان و واقعیت بادیگارد در جشنواره سی و چهارم فجر به نمایش درآمد و جریان روشنفکری با تشدید گفتمان مقایسه « آرمان یا واقعیت در سینما» دو قطبی شیطنت آمیزی را شکل دادند. سرویس فرهنگ و هنر مشرق - قبل از اکران فیلم «بادیگارد» در جشنواره سی و چهارم فجر، جریان روشنفکری بازی خلاقانه‌ای را با هدایت «فریدون جیرانی» به راه انداخت با عنوان گفتمان بررسی و ارزیابی « آرمان یا واقعیت در سینما». جیرانی در مقام کارگردان و هدایتگر این بازی استراتژیک، کمی رو بازی کرد و  حتی مناظره‌ای را میان «الیاس حضرتی» و «عباس سلیمی نمین» در سایت «فیلم نت» تهیه کرد که این مناظره بنا به هر دلیلی پخش نشد. اما سوءگیری و جهت دهی این مبحث کلان کاملا مشخص بود که به چه سرانجامی ختم خواهد شد. این گفتمان نه چندان روشن اما کریه، یک جهت دهی خاص را در سینما دنبال می‌کند و ساخت ‌آثاری با مضامین انقلابی و مردمی را هدف قرار می‌دهد. در پس این گفتمان شیطنتی بزرگ نهفته است تا با توسعه‌اش میان نشریات سینمایی، فیلم‌هایی که بر اساس گفتمان انقلابی ساخته شوند از منظر گفتمان جریان شبه روشنفکری در سبد آرمانخواهی افتد و فیلم‌های سیاه جریان شبه روشنفکری در سبد واقعیت. این قیاس به صورت یک شیطنت رسانه ای در حال شکل گیری بود تا اینکه فیلم بادیگارد در جشنواره سی و چهارم فجر به نمایش درآمد و جریان روشنفکری با تشدید گفتمان مقایسه « آرمان یا واقعیت در سینما» فیلم «ابد و یک روز» را به عنوان سمبلی از واقعیت در مقابل فیلم آرمان خواه «بادیگارد» قرار داد و دو قطبی شیطنت آمیزی را شکل دادند. اتاق فکر جریان شبه روشنفکری از «تحفه» رسانه‌ای جیرانی بهره‌برداری کلانی کرد و با توسعه این گفتمان فیلم «بادیگارد» به صورت ناخودآگاه افتاد در کنج گفتمان آرمانخواهی، این هدف جریان شبه روشنفکری به صورت مشخص واهی نشان دادن این گفتمان است.  عدم توجه به فیلم «بادیگارد» در جشنواره سی و چهار فجر اهمیت این گفتمان تو خالی را برجسته‌تر می‌کند  و در جشنواره سی و چهارم که راند نخست تطبیق واقعیت با آرمان در سینما بود؛ جریان شبه روشنفکری  با عدم اطلاق جوایز اصلی جشنواره به فیلم بادیگارد، نیمه نخست این گفتمان سازی را به نفع خود به پایان برد.  مشت جریان روشنفکری آنقدر باز بود که مشخص بود با چه جهت دهی مشخصی این گفتنمان را پیش می‌برد. ایالات متحده، پنتاگون، وزارت امور خارجه انگلستان و کلی دشمن رسانه ای خارجی بودجه های کلانی خرج می‌کنند  تا جامعه ایرانی را از آرمان تهی کنند. در اتاق فکر دشمنان ، کمرنگ کردن آرمان خواهی در سطح جامعه به معنی کمرنگ کردن روحیه انقلابی گری در عموم جامعه است. به صورت طبیعی وابستگان این جریان در داخل، تلاش می‌کنند تا نشان دهند واقعیت همان چیزی است که جریان شبه روشنفکر توسط اصغر فرهادی و سایر وابستگان  در آثار سینمایی‌اشان نشان می‌دهند و آثار امثال حاتمی کیا تکیه بر نمایش آرمانخواهی است که دورانش گذشته است. در حوزه سینما، جریان روشنفکری با خلق این گفتمان سعی در کمرنگ کردن تولید مضامین انقلابی با رویکرد مردمی دارد.  اما نه فیلم بادیگارد فیلم آرمانخواهی است نه فیلم ابد و یک روز مصداق واقعیت.  این بازی‌های کثیف گفتمان سازی، حاصل تراوشات ذهنی شبه هنرمندانی است که بدون مرزبندی‌های سیاسی در سینما توفیقی برایشان حاصل نمی‌شود و متاسفانه چالش تقابلی« آرمان یا واقعیت» را تا اکران فیلم فروشنده در سینما ایران ادامه دادند. پس از نمایش عمومی فیلم و کسب جوایز در جشنواره کن مدعی شدند «فروشنده» مصداق بارز واقعیت است.مستقل از این بازیهای پوچ رسانه ای اما نکته مهم در متن فیلم بادیگارد و پرسوناژ ابراهیم حاتمی کیا  نهفته است. بادیگارد تالیفی متنی از تعارضات آرمانی با واقعیت خیلی منطقی دوخته شده به شرایط امروز است. حاتمی‌کیا در هر دوره ای با بسیاری آثارش تلاش می‌کند مرزهای ایجاد شده میان «آرمان و واقعیت»  را از بین ببرد تا این دو مولفه  از یکدیگر فاصله نگیرد و بادیگارد بر اساس همین گفتمان شکل می‌گیرد. در واقع متن فیلم بادیگارد مبتنی بر حقنه آرمان نیست، بلکه رویکرد مولف تفهیم عقلانیت توام با آرمان است. اما جریان «شبه روشنفکری» تلاش می کند آرمانخواهی بادیگارد منطبق بر واقعیت های موجود را مورد هجمه قرار دهد و بادیگارد را به عنوان سمبلی از رویکرد رادیکال آرمانخواهی افرادی نظیر ابراهیم حاتمی کیا معرفی کند و او را مورد عتاب و نقد با مولفه شعارپرستی  قرار دهند. این مولفه را می‌توان در همان گزاره تطبیقی «خیبری» یا «موتوری» به نقل از میثم زرین در متن فیلم جستجو کرد. عملا حاتمی کیا گریزی از واقعیت ندارد و حیدر ذبیحی قهرمان محوری فیلم، همچون سایر قهرمانان فیلم های حاتمی کیا سعی دارند واقعیت را به مولفه آرمان نزدیک کنند.   آرمان خواهی مستتر در فیلم بادیگارد، بر خلاف
حقنه تحمیلی روشنفکران ، شعاری نیست و  در محتوای بادیگارد انطباقی دقیق با وضعیت کنونی در جامعه ما دارد. اگر حیدر ذبیحی «قهرمان» فیلم بادیگارد را به عنوان یک سمبل آرمانخواهی جستجو کنیم درخواهیم یافت این آرمانخواهی هیچ نسبتی با تعریف جریان روشنفکری ندارد.   حیدر ذبیحی آرمانخواهی است که واقعیت را پذیرفته است و همواره از شعارپراکنی و مونولوگ گویی فاصله می‌گیرد برای همین است که شخصیت این پرسوناژ در فیلم بادیگارد، ناشناخته باقی می ماند. اگر حیدر بیشتر از حد معینی که حاتمی کیا برای این شخصیت تعیین کرده است به کلام آید فیلم عملا به بلای شعار پراکنی دچار خواهد شد، اما حیدر عطای اعتراض در برابر مناسبت حاکم (ظاهرا بر مبنای واقعیت)  را به لقایش می بخشد تا آرمانخواهی‌اش از دایره شعار به حیطه اجرا افتاد و به همین دلیل می‌پذیرد از میثم زرین ، یک دانشمند هسته ای جوان محافظت کند. میثم زرین نیز به دلیل فشار آرمانخواهی در جامعه دچار شک و استیصال است و آرمانخواهی خاص عقلانی حیدر با فدا شدنش است که او را به سوی آرمانخواهی عقلانی هدایت می کند و ظن میثم زرین را از بین می برد.  توشه فکری شبه روشنفکران صد سالی است که رنگ باخته و رنگ خمار افیون گرفته است. بدون هیچ تردیدی اگر چشمان افیونی خود را با واقعیت جاری در جامعه امروز بشویند در خواهند یافت آرمان مصداق قلب و حس است و واقعیت مصداق عقل. اگر شبه روشنفکران می‌خواهند دریافتی از تقابل «آرمان یا واقعیت» داشته باشند به هیچ وجه نباید این دو گزاره را از یکدیگر تفکیک کنند. همانطور که نباید عقل را از قلب جدا دانست. باید این مفاهیم را درک کنند و دست از شیطنت های فرامتنی بردارند و به جدل عقلی و حسی «میثم زرین» و «حیدر ذبیحی» در متن فیلم بادیگارد توجه بیشتری داشته باشند. دانشمندی که سمبل از عقلانیت است و دچار روزمرگی؛ و حیدری که زندگی خود را صرف حس و آرمان قلبی خویش کرده است. اگر حیدرهای آرمانی نبودند امروز همان طرفداران واقعیت به صدام سلامی نظامی می‌دادند . آیا این همه امنیت منحصر به فرد در خاورمیانه پر از هرج و مرج  محصول آر مانخواهی نیست؟! «حیدر» کم حرف می زند و معترضه اش را بروز نمی دهد چون احساس می کند عقلانیت ظاهری قدرت مدار، تا  استخوان اسکلت جامعه‌اش را در بر گرفته و از سوی دیگر معترضه «میثم زرین » را دائما به چشم می‌بینم که تصور می‌کند آنچه بر جامعه امروز گذشته نتیجه آرمانخواهی حیدر و همفکران اوست. این وجه تعارض به زیبایی مشخص کننده سبک تقابلی «عقلانیت و حقانیت»  کاملا دراماتیک در متن فیلم حاتمی کیا بیشتر به چشم می آید و مخاطب با شهادت حیدر زرین به سویه عقلانی از آرمان هدایت می شود. ضمن اینکه دیدگاه، کنش و واکنش و حتی رفتارشناسی حیدر هیچگاه گل درشتی خاصی از آرمانخواهی را عیان نمی‌کند. بسیاری از منتقدان متاسفانه دریافتی کلی از آثار حاتمی کیا دارند. در صورتیکه حاتمی کیا را باید خیلی ریزبینانه‌تر از نقدهای مرسوم فعلی تحلیل کرد. جزئیات بادیگارد حداقل این پیام مهم را منتقل می کند که باید با هر سلیقه سیاسی به آرمان پشت نکرد و  گفتمانی عقلانی و ترکیبی از واقعیت و آرمان را پذیرفت. شهادت نقطه اتصال آرمان و واقعیت است و این رویداد برای حیدر ذبیحی موجب می شود که سرفصلی تازه از دستاورهای گفتمانی حاتمی کیا را درک کنیم.
بادیگارد فیلمی به کارگردانی و نویسندگی ابراهیم حاتمی‌کیا محصول سال ۱۳۹۴ می‌باشد. این فیلم برنده دو سیمرغ و نامزد شش جایزه سیمرغ بلورین شد و همچنین جزء سه فیلم برتر از نگاه تماشاگران در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر انتخاب شد. بادیگارد کارگردان ابراهیم حاتمی‌کیاتهیه‌کنندهاحسان محمدحسنینویسندهابراهیم حاتمی‌کیابازیگرانپرویز پرستویی مریلا زارعی بابک حمیدیان پریوش نظریه شیلا خداداد محمود عزیزی دیبا زاهدی امیر آقایی فرهاد قائمیان احسان امانی محمد حاتمی علی یعقوبی پدرام شریفی کیمیا حسینی کامران نجف‌زاده[۱]موسیقیکارن همایون‌فرفیلم‌برداریمحمود کلاریتدوینمهدی حسینی‌وندتوزیع‌کنندهفیلمیران تاریخ‌های انتشار ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ مدت زمان ۱۰۵ دقیقه کشورایران زبان فارسی فروش گیشه۸٬۳۸۹٬۷۷۷٬۷۰۰ تومان
🔮🎷آیا علم آینده با چارچوبی جامع‌تر می‌تواند به تمام سوالات بشریت پاسخ دهد؟! ✍ دکتر مهدی گلشنی (نویسنده‌ی افتخاری) در ۱۱ فروردین ۱۳۹۶تازه ترین اخبار کوانتومی فلسفه ی کوانتوم جهانی که امروزه در آن زندگی می‌کنیم، جهانی بس متفاوت از دنیای قرون وسطی است و این تفاوت را می‌توان عمدتا به علم و محصول آن، یعنی فناوری نسبت داد. پیشرفت‌هایی که طی دو قرن گذشته در علوم فیزیکی و زیستی حاصل شده، شناخت ما از جهان را به‌نحو بی‌سابقه‌ای افزایش داده است. همچنین پیشرفت در کاربردهای عملی علم، به بشر امکان کنترل بر نیروهای طبیعت و اذهان انسان‌ها را داده، اما تحولات ناشی از علم و فناوری برای بشر، آثار مثبت و منفی بسیاری از جمله دانش علمی و فناورانه و آسایش جسمانی را درپی داشته که عامل غیرقابل تصوری در افزایش طول عمر و استانداردهای استانداردهای زندگی اجداد ما به شمار می‌رفته است و در مقابل، به تخریب محیط زیست و دیگر نابودی‌ها برای انسان منجر شده است. تعداد بسیار زیادی از علما در موسسات نظامی به تولید وسایل تخریب انبوه،‌ اشتغال داشته‌اند و جامعه‌ی علمی نیز متاسفانه نقشی منفعلانه در این زمینه ایفا کرده است. فریمان دایسون در این باره گفته است: ناتوانی علم در تولید منافع برای طبقه‌ی فقیر در دهه‌های اخیر، ناشی از دو عاملی است که با هم در کار بوده‌اند: علمای نظری از نیازهای روزمره‌ی بشری فارغ بوده‌اند و علمای کاربردی بیشتر به منافع زودرس چسبیده‌اند (۱۹۹۷). پیشرفت سریع علم در قرن نوزدهم، به بروز این ذهنیت منجر شد که علم به تنهایی قادر به حل تمامی مشکلات انسانی است؛ در نتیجه در دهه‌های اولیه‌ی قرن بیستم، بسیاری از علما و سیاستمداران پیش‌بینی کردند که علم، تمامی مشکلات انسانی را حل خواهد کرد و بر خوشبختی بشر خواهد افزود. جواهر لعل نهرو، اولین نخست وزیر هند مستقل، این دیدگاه را داشت: علم به تنهایی می‌تواند مشکلاتی چون گرسنگی و فقر، فقدان بهداشت و بی‌سوادی، خرافات،رسوم و سنت‌های سست‌کننده، اتلاف وسیع منابع و سکونت کشور به‌وسیله‌ی مردمی فاقد غذا و آب را حل کند… چه کسی می‌تواند امروزه علم را نادیده بگیرد؟ درهر برهه‌ای ما کمک آن را می‌طلبیم… آینده متعلق به علم و آنهایی است که با علم، رفاقت برقرار می‌کنند (۱۹۶۰). ادامه دارد..‌‌. علمی عرفانی👇 @wittj2