كتبة الإسلامية، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1382 ق. ج7، ص120.
[2]. بحارالانوار، نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق، محقق / مصحح: جمعى از محققان، موضوع: جوامع روايى، زبان: عربى، تعداد جلد: 111، ناشر: دار إحياء التراث العربي، مكان چاپ: بيروت، سال چاپ: 1403 ق، ج 35 ص 241.
[3]. همان، ج 8 ص 21.
[4]. مجمع البيان فى تفسير القرآن، نويسنده: طبرسى فضل بن حسن، موضوع: اجتهادى، قرن: ششم، زبان: عربى، مذهب: شيعى، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1372. ذیل آیه 72 سوره توبه.
علمی عرفانی👇 @wittj2
مقایسه+دنیا+و+آخرت_1560265517.5976.pdf
362.5K
⭐ مقایسه ی دنیا و آخرت 📗 دانش نامه ویکی فقه ساده و جالب و خواندنی👌 👇 @wittj2
🔮🎷 در جهان آخرت زندگی چگونه خواهدبود؟
پاسخ :
سخن در باب زندگی اخروی انسان به قدری زیاد است که اگر بخواهیم همه را بیان کنیم ، کتابی مفصّل خواهد شد ؛ لذا به ذکر مواردی بسنده می کنیم ؛ و سعی می کنیم برای اینکه تصویری قابل لمس تر از آن زندگی ارائه دهیم ، آن را با زندگی دنیا مقایسه نماییم.
۱ـ زندگی در عالم دنیا به خاطر وجود ماده همراه با حرکت و تکامل اختیاری است ولی در آخرت اگر چه انسان دارای جسم است ولی حرکت و تکامل به معنی دنیوی را ندارد چرا که جسم اخروی جسمی غیر مادی است. البته دقّت شود که در آخرت نیز اختیار وجود دارد ؛ لکن بساط استکمال اختیاری به معنای دنیوی آن ـ که همراه با حرکت جوهری است ـ برچیده می شود. لذا دنیا دار عمل و کِشت و کار و آخرت دار جزا و برداشت محصول می باشد.
۲ـ در زندگی اخروی زمان نیز به معنای دنیوی آن وجود ندارد ؛ چرا که زمان مقدار حرکت است ؛ و در عالم آخرت حرکت به معنای دنیوی آن نیز وجود ندارد. لذا در آخرت ، سن و سال و گذر عمر و امثال این امور نیز بی معنی است. همچنین در آخرت ، اموری چون انتظار و دیر و زود و امثال آنها نیز به مفهوم دنیایی آنها معنی ندارد.
۳ـ در زندگی دنیوی اهل ایمان و اهل کفر و نفاق با هم آمیخته اند ؛ ولی در آخرت اهل ایمان از اهل کفر و نفاق جدا می شوند. لذا آخرت را یوم الفصل ( روز جدایی) نیز می گویند. پس در آخرت ، نیکان با نیکان و بدان با بدانند.
۴ـ زندگی دنیوی محدود ولی زندگی اخروی ابدی است و پایان ندارد ؛ چرا که زمانی نیست تا پایان پذیرد ؛ و حرکتی نیست تا به انتها برسد. لذا آخرت را دارالقرار ( خانه ی ماندگاری) گفته اند.
۵ـ در زندگی دنیوی اکثر اشیاء غیر زنده اند ، حتی بدن انسان نیز ذاتاً زنده نیست بلکه به واسطه روح زنده است ؛ ولی در آخرت همه چیز زنده است ؛« وَ إِنَّ الدّارَ اْلآخِرَهَ لَهِی الْحَیوانُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ»(عنکبوت:۶۴). در آخرت ، بدن انسان ـ که طبق نظر حکما ، بدنی جسمانی ولی غیر مادّی است ـ افزون بر حیاتی که به واسطه ی روح دارد ، خود نیز حیاتی مخصوص به خود دارد ؛ لذا هم به واسطه ی روح از لذایذ بهشت فراجسمانی بهرمند می شود ، هم خودش مستقیماً از لذائذ بهشت جسمانی بهره می برد.
۶ـ در زندگی دنیوی روابط نَسَبی و سببی حاکم است ، ولی در آخرت ، نِسبتهای فامیلی بریده می شوند مگر نِسبت دوستی و اخوّت بین مؤمنین « فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ … . ـــ پی چون در صور دمیده شود ، پس آن هنگام ، بین آنها هیچ نسبت نَسَبی نیست »(مؤمنون:۱۰۱) ؛ البته اگر فامیلها ـ مثل والدین و فرزندان یا زن و شوهر ـ وارد بهشت شوند ، آنجا نیز با همدیگر رابطه خواهند داشت ؛ چرا که اهل بهشت با یکدیگر ارتباط ایمانی دارند ؛ و در سایه ی این رابطه ، رابطه های دیگر نیز برقرار می شوند. لذا خداوند متعال فرمود: « جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَهُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ ـــــ (همان) باغهاى جاویدان بهشتى که وارد آن مىشوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مىگردند»(الرعد:۲۳)
۷ـ در زندگی دنیوی اموری مثل داد و ستد و پارتی بازی و فریبکاری و… حاکم است ولی در آخرت از این امور خبری نیست. « یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لا بَیعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ ــــ اى کسانى که ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزى دادهایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است(تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید)، و نه دوستى(و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم مىکنند، هم به دیگران).»(بقره:۲۵۴)
۸ـ در زندگی دنیوی عدل و ظلم به هم آمیخته اند ولی در زندگی اخروی تنها عدالت است که حاکم می باشد ؛ و ذره ای به کسی ظلم نمی شود.
۱۰ـ زندگی دنیوی برای بسیاری انسانها یوم الغفله است و زندگی اخروی یوم الحسره.
۱۱ـ زندگی دنیوی عرصه شادی ظالمان است و زندگی اخروی عرصه شادی مظلومان.
۱۲ـ در زندگی دنیا عیبها و گناهان پوشیده اند ولی آخرت یوم تبلی السرائر است.
۱۳ـ در آخرت ، هر چه از نعمتها و عذابها وجود دارد ، تجسّم اعتقادات و خلقیّات و اعمال خود شخص می باشد.
۱۴ـ برای اهل بهشت ، غم و اندوه و کسالت و هر احساس بد دیگر متنفی است ؛ کما اینکه اهل جهنّم نیز از احساسهای خوب بی بهره اند.
۱۵ـ اهل آخرت فاعل بالاراده اند ؛ یعنی برای انجام امور احتیاجی به اسباب ندارند ؛ بلکه به محض اراده نمودن ، امور تحقّق می یابند. لکن باید دانست که اهل بهشت تنها امور خیر را اراده می کنند و اهل جهنّم نیز تنها بر
اراده نمودن امور شرّ و عذاب آور توانایی دارند. لذا نمی تواند نعمات بهشت را اراده نمایند. چون اراده ی افراد تابع اعتقادات و خلقیّات درونی آنهاست.
۱۶ـ نعمات اخروی ، از آنجا که مادّی نیستند ، زوال ندارند ؛ لذا اگر یک میوه ی بهشتی را همه ی اهل بهشت تناول نمایند ، باز آن میوه سر جای خود خواهد بود ؛ یا اگر بهشتی اراده نمود که پرنده ای بهشتی به صورت برشته شده در مقابل او باشد ، چنین خواهد شد ؛ ولی آن پرنده همچنان در فضای بهشت پرواز خواهد داشت. آنچه مانع این امر در دنیا می شود ، در حقیقت همان مادّیّت موجودات است ؛ لذا اگر مادّه برداشته شود و موجودات ، صورت صرف شوند ، آنگاه زوال نیز نخواهند داشت.
۱۷ـ اهل بهشت محدود در مکان نیستند ؛ لذا در آن واحد می تواند در هر جایی باشند ؛ بلکه در یک آن می توانند همه جا حضور داشته باشند. در یک آن می توانند با یکی در حال گفتگو باشند و در همان آن با دیگری در حال خوردن غذا باشند و … .
۱۸ ـ بسیاری از اهل جهنّم در اثر عذاب پاک می شوند و کم کم عذابشان کاهش می یابد تا سر انجام وارد بهشت گردند. اهل بهشت نیز دائماً در حال ترقّی وجودی می باشند ؛ چون نعمات بهشت ، همگی معرف زا می باشند و با بهره بردن از هر نعمتی ، شخص به باطن همان نعمت راه می یابد. لذا اهل بهشت هیچگاه یک نعمت را دوبار استفاده نمی کنند ؛ بلکه در بار بعدی از باطن آن نعمت قبلی بهره می برند و هر نعمت بهشتی را عملاً بی نهایت باطن می باشد.
۱۹ـ در هر نعمت بهشتی لذّت تمام نعمات وجود دارد ؛ ولی یک لذّت غالب می باشد. مثلاً یک سیب ، لذّت تمام میوه ها و لذّت تمام نغمه های زیبا و لذّت تمام مناظر دلنشین و … را در خود دارد ؛ لکن لذّت سیب در آن غلبه دارد. همچنین هر نعمت بهشتی از جهت شدّت و ماندگاری لذّت بی نهایت است ؛ مثلاً لذّتی که بهشتی از خوردن یک سیب می برد ، ابدی است و هیچگاه از کام او زائل نمی گردد ؛ کما اینکه شدّت این لذّت قابل اندازه گیری نیست. همچنین لذّتی مانع از لذّت دیگر نمی شود ؛ لذا شخص بهشتی در حالی که لذّت سیب را در کام خود دارد می توان لذّت انار را هم داشته باشد.
۲۰ـ بطور کلّی برای اهل بهشت ، هر آنچه بخواهند و آرزو نمایند فراهم می باشد. لذا خداوند متعال در حکمی کلّی از زبان ملائک ، خطاب به مومنان فرمود: « نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُون ـــــ ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مىشود»(فصلت:۳۱) @wittj2
تعدد در اراده خدا ، جبر و اختیار.pdf
2.04M
⭐ تعدد اراده ی الهی و جبر و اختیار مباحث فلسفی موضوع جبر و اختیار پیشنهاد بارگذاری👌🌟 علمی عرفانی👇 @wittj2
تفسیر کوتاه زیارت جامعه کبیره 5_استاد عبادی.MP.mp3
4.82M
#تفسیر_زیارت_جامعه_کبیره (۵) 🎷احسان عبادی 🔮شراکت در ثواب نشر علمی عرفانی @wittj2
🔮🎷 متن سخنرانی دکتر کامران وفا درباره ی رابطه ی هندسه و فیزیک مدرن و احیای آن در ایران👆👆👆 @wittj2
🚨 ضايعهي عظيم ويران شدن بناي قبور ائمّهي بقيع علیهم السلام، ضايعهاي است كه جراحت آن همچنان بر قلوب شيعيان عالم و هر کس كه داراي درك انساني است و به ارزش هاي انساني احترام ميگذارد، باقی است؛
◀ چون شخصيتهاي ائمّهي ما فقط محدود به قلمرو تشيّع نيست؛ هر مسلمان و حتّي هر غير مسلمان که آموزههاي عميق اسلامي را، چه در قالب دعا كه ازجانب امام سجّاد علیه السلام آمده است؛ چه علوم و معارف ديني یی كه از طرف امام باقر وامام صادق علیهم السلام به زبان كلاسيك بیان شده است و چه فضيلت هايي كه در امام مجتبی علیه السلام وجود دارد؛ از جمله بزرگواري ها، كرامت، حلم، سخاوت و عظمت شخصيت انساني، ببيند، آنها را تجليل ميكند و به چنين شخصيت هايي علاقهمند ميشود؛ و وقتي مي بيند چنين جنايتي نسبت به قبور آنها روا داشته شده است، قطعاً قلب او جريحهدار ميشود.
💥 بعید نیست اگر بگوییم جان مايهي، ماجراي سفياني در عصر ظهور، همين جریان و فتنه ی وهّابیت و تکفیری است؛ چون اگر روايات عصر ظهور را بخوانيد، میبینید ياران سفياني كه رو در روي امام عصرارواحنافداه هستند، دقيقاً همين روحيات تكفيريون و سلفيها را دارند.
⭐ اسم شخصی که در آخرالزّمان روبه روی امام عصرارواحنا فداه می ایستد و البتّه امام عصرارواحنا فداه او را از پا در ميآوردند و نابود ميكنند، هم سفياني است؛ يعني از بنياميّه است.
🍂 اميدواريم خداي متعال، با لطف خود اين فتنه را سركوب كند و دنياي اسلام را، چه جهان تشيّع و چه جهان تسنّن، از اين فتنهي بزرگ نجات دهد.
: در محضر استاد مهدی طیب🌻 - جلسه ی 24 مرداد 92
@wittj2
#ماه_شوال
#هشتم_ماه_شوال
🔮🎷 چه عواملی سبب میشود که بسیاری از انسانها به خودسازی نپردازند؟
✅ پاسخ: غفلت از #خودسازى در اثر غرق شدن در فعّاليّتهاى اجتماعى
احساس مسؤوليّت اجتماعى و تعهّد نسبت به آنچه بر ديگران مىگذرد، سبب شده است گروهى ديگر از انسانها از انديشيدن و پرداختن به خويش #غافل شوند و بازمانند. گرچه از ديد اسلام هر فرد مسلمان نسبت به كليّهى افراد جامعهى اسلامى و حتّى جامعهى بشرى مسؤول است و بازماندن از ايفاى اين مسؤوليّت در اثر درونگرايى افراطى امرى ناستوده و مردود است، امّا برونگرايى افراطى و غرق شدن در فعّاليّتهاى گوناگون اجتماعى، بهگونهاى كه براى شخص هيچ فراغت و فرصتى براى انديشيدن به خود و پرداختن به خودسازى باقى نماند، نيز ناپسند و ممنوع است.
📌 نكتهى ظريف و درخور دقّت در اين زمينه اين است كه بخشى از راه تعالى، تكامل و سعادت انسان، از دل جامعه مىگذرد؛ گرچه بخش ديگر آن، حالت فردى دارد. چنانكه وقتى فرد مسلمانى در خلوت سحرى، به نيايش و عبادت عاشقانه و عارفانه مشغول است، بىآنكه به فعّاليّتى اجتماعى مشغول باشد، در مسير تعالى گام برمىدارد. امّا همانگونه كه گفته شد، بىشك بخش قابلتوجّهى از راه تكامل انسان مسلمان، از دل جامعه مىگذرد. امّا در همان بخش نيز اين فعّاليّتهاى اجتماعى تنها در حالى ارزشمند و مؤثّر خواهند بود كه صرفاً براى جلب #رضايت_الهى و قربةً الى الله انجام شوند. يعنى شخص از طريق خدمت به خلق، درصدد نزديكى بيشتر به خدا باشد.
↩ بنابراين در فعّاليّتهاى اجتماعى نيز غايت و هدف، فردى و متوجّه شخص انجامدهنده است. اسلام به هيچ وجه جايز نمىداند به قيمت فدا كردن #رضايت_الهى و به بهاى دور شدن از خدا و دچار شدن به انحطاط و تباهى، شخص در مقام خدمت به ديگران برآيد؛ و اين در حالى است كه فدا كردن هر چيز ديگرى، اعم از راحت، امنيّت، مال، جان و آبرو در راه خدمت به ديگران، از نظر اسلام جايز و ستوده است.
↩ بنابراين از نظر عقل و وحى، #خودسازى امرى بسيار مهم، حياتى و واجب است و به هيچ وجه نبايد تحت تأثير احساس مسؤوليّت اجتماعى، مورد #غفلت قرار گيرد.
📌از سوى ديگر، يكسره خرج كردن از سرمايههاى وجودى خود در عرصهى اجتماع و از طريق خودسازىهاى فردى، درصدد كسب جايگزين براى سرمايههاى هزينهشده نبودن، شخص را در معرض خطر فروپاشى و تهىدستى ارزشهاى شخصيّتى قرار مىدهد. همانگونه كه شخصى كه دارايىهاى خود را مدام به نيازمندان انفاق مىكند، بىآنكه در پى كسب درآمدى براى جايگزينى باشد، سرانجام دارايىهايش تمام مىشود و خود نيز به جمع تهىدستان مىپيوندد. يا در خودرويى كه بدون روشن بودن موتور و شارژ شدن باترى آن از طريق دينام، چراغهايش روشن باشد، چراغها بيش از چند ساعت روشن نخواهند ماند و با تخليهى باترى، خاموش میشوند و خودرو و اطراف آن در تاريكى فرو خواهند رفت. بنابراين همانگونه كه پيوسته انفاق كردن شخص، بستگى به كسب درآمد جايگزين دارد و نيز پيوسته روشن و روشنىبخش بودن چراغهاى خودرو، منوط به روشن بودن موتور و شارژ شدن مستمرّ باترى از طريق دينام است، استمرار صلاحيّتها و توانايىهاى شخص براى ارائهى خدمات اجتماعى نيز منوط به كسب سرمايههاى معنوى، از طريق خودسازى مستمرّ است. چهبسا اشخاصى كه سالهاى بسيار، خود را وقف خدمات گوناگون اجتماعى كرده و به علّت #غفلت از پرداختن به خودسازىهاى فردى و معنوى، يكباره دچار فروپاشى شخصيّتى شده و به افرادى تبديل شدهاند كه جز منافع و مطامع فردى خويش، هيچ چيز براى آنها ارزشمند و قابلاعتنا نيست. حتّى پيامبران و امامان: كه در صدر مصلحان و خادمان جوامع بشرى قرار دارند و همچون نورافكنى قوى، در جامعهى ظلمانى عصر خود نورافشانى مىكردند، نيروى اين پرتوافكنى را در خلوتهاى مستمرّ عارفانه و عاشقانهاى كه در حال عبادت و تفكّر داشتند، از مبدأ فيّاض هستى كسب مىنمودند. شبزندهدارىها و سحرخيزىهاى مستمرّ پيامبر اكرم ص و خلوتگزينىهاى آن بزرگوار در غار حرا يا در حال اعتكاف در مسجدالنّبى، جلوهاى از اين كسب نيرو براى توانمندى در ايفاى نقش مصلحانه و بيدارگرانهى آن حضرت در عرصهى جامعهى ظلمانى و فاسد جاهلى عصر خود است.
ادامه دارد...
📗 مهدی طیّب، شراب طهور، ص ١٧ -٢٠
@wittj2
برگی از معرفت🍂
اگر يكى دو بار خلع بدن براى شما پيش آيد ، براى شما خيلى چيزها روشن می شود.
علامه حسن زاده آملی🌻
💥 جذبه آن است که با بارقه ای الهی دفعتاً معارف بسیاری برای عارف حاصل شود و سلوک آن است که برای رسیدن به آن معارف ، درجات و مقامات مناسب با آن را یکایک طی کند. اهل شهود یا همهٔ درجات را با سلوک طی می کنند ، در این صورت سالک محض اند یا همهٔ درجات را با جذبه می پیمایند ، در این حالت مجذوب محض اند یا اوایل راه را با سلوک می پیمایند و در اواخر جذبهٔ الهی نصیب آن ها می شود ، این گروه سالک مجذوب اند یا اینکه اول جذبه ای نصیب آن ها می شود ؛ لیکن در انتهاء ناگزیر از سیر و سلوک اند. این عده مجذوب سالک اند. برای کسی که ابتدا جذبه نصیب او شده ولیکن بعد از آن به طریق عادی راه را ادامه می دهد ادامهٔ کار مشکل و توانفرساست.
علامه جوادی آملی🌻
📗 تحریر تمهید القواعد
@wittj2
⭐ (بخش اول)
🍀گر عزم سلوک راه حق خواهی کرد
🍀درهرحالی کههست با او*میگرد*۱
🍀یک لحظه از او مباش در دل غافل
🍀میخوانده دل *با رقت و با درد*۲
❇۱* "انابه"یعنی گردیدن بااو
با او بودن، خواجه در کتابش فرمود" با خدای گشتن."
❇۲*با رقت نه با قساوت
با درد نه با بی دردی.
استاد رمضانی🌻
📗 اوصاف الاشراف
@wittj2
⭐ (بخش دوم)
🍀تا تو هوس خدایی از سر ننهی*۳
🍀در هر دو جهان نباشدد روز بهی
🍀ور زان که به بندگی فرود آری سر*۴
🍀زندیشه این و آن بکلی برهی
❇۳*از مرکب نفس پایین آمدن
از مرکب شیطان پایین آمدن
❇۴*یکی از معانی انابه را که اینجا هم مورد نظر است "فرود آمدن" با نیت و اختیار از مرکب نفس و شیطان گفتیم. استاد رمضانی🌻 📗 اوصاف الاشراف @wittj2🌻
🌟 فصلششم_دراخلاص
👈 فصل چهارم (نیت)را طوری گفتیم که اخلاص را هم دربرگرفت.
❇نیت را به انگیزه تعبیرکردیم.
❔چه انگیزه ای ما را به حرکت قربی وتقرب الی الله وادار میکند ؟
✅فقط و فقط خدا
❎حب دنیا و... که مانع راه است.
❎حتی گفتیم ترس از جهنم و طمع در بهشت هم مانع است.
👈 حالا خواجه این دو امر را در اخلاص آورده است که همان رادر نیت بیان کردیم.
استادرمضانی🌻
📗اوصاف الاشراف
@wittj2
🌟 ادامهفصلششم_دراخلاص
🍃آیه شریفه ای که خواجه در اینجا آورده است، نکته زیبابی دارد:
کسی که قصدسیروسلوک الی الله دارد
👈باید #حرکتش_به_سوی_حق، مانند حق باشد به سوی خلق.
❔🌱❕یعنی چه؟
❔🌱❕حق که حرکت کرد (به حرکت ایجادی) و خلق را ایجاد کرد ،به چه غرضی؟ به چه هدفی؟
❔🌱❕آیا خدای تعالی برای خودش نفعی را در نظر گرفت؟ غرضی داشت؟
استاد رمضانی🌻 📗 اوصاف الاشراف @wittj2
🔮🎷 سخنرانی دکتر گلشنی در مورد احیا تفکر فلسفی در علم معاصر + پادکست
👈 توسط ناهید سادات ریاحی در۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵استادان کوانتوم تازه ترین اخبار کوانتومی فلسفه ی کوانتوم فیزیک کوانتومی
دکتر مهدی گلشنی یکی از بزرگترین فیزیکدانان فیلسوف ایرانی،دیروز میهمان دانشکده ی فیزیک دانشگاه شهید بهشتی بود. با پادکست سخنرانی دکتر گلشنی
دکتر مهدی گلشنی، یکی از فیزیکدانان بزرگی است که علاوه بر فیزیک، در فلسفه ی علم هم چهره ای شناخته شده به حساب می آید. وی بنیان گذار گروه فلسفه ی علم در دانشگاه صنعتی شریف است. معرفی کوتاه زیر از ویکی پدیا استخراج شده است:
“مهدی گلشنی (زادهٔ ۱۳۱۷، اصفهان)، فیزیکدان و نظریهپرداز ایرانی، پژوهشگر فلسفه علم ، مترجم، استاد دانشگاه صنعتی شریف، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. او از برگزیدگان همایش چهرههای ماندگار در عرصهٔ فیزیک و برندهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است.”
در سمینار هفتگی دانشکده ی فیزیک دانشگاه شهید بهشتی، دکتر مهدی گلشنی، سخنرانی زیبایی را تحت عنوان “احیای تفکر فلسفی در فیزیک مدرن” ایراد نمود. یکی از اهداف ما، نگاه عمیق به کائنات از دریچه ی علم کوانتوم و در واقع نگاهی فلسفی به کوانتوم است. سخنرانی دکتر گلشنی هم در مورد همین نگاه عمیق تر به علم بود که به همین دلیل این سخنرانی را به صورت پادکست آماده کرده ایم که می توانید در ادامه، آن را به دو صورت یک ب یک فایل کامل دانلود کنید. پس از سخنرانی دکتر گلشنی ، حضار سوالات خود را پرسیدند که این سوالات هم به صورت جداگانه قرار داده شده است. (به دلیل نامناسب بودن کیفیت صدای حضار، سوالات به صورت متنی نوشته شده و جواب دکتر به صورت صوتی قرار داده شده است. در ضمن ولوم فایل های ضبط شده به بیشترین دسی بل ممکن افزایش داده شده و همچنین نویزگیری هم بر روی آنها انجام شده است. به علت ازیاد حجم، از کلیه ی فایل ها با کیفیت kbps 128، خروجی گرفته شده است).
در این سخنرانی به وفور در مورد تفسیرهای مختلف مکانیک کوانتومی، بحث خواهد شد. لازم دیدم تا دو مورد از مهم ترین آنها، یعنی تفسیر بوهمی و کپنهاگی را در اینجا به صورت بسیار مختصر توضیح دهم تا درک بهتری از سخنرانی دکتر گلشنی داشته باشید.
🚨 دو تفسیر بوهمی و کپنهاگی، نماینده ی دو تفکر و اندیشه ی متفاوت بنیان گذاران کوانتوم در مورد چیستی آن است. اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، مکتب بوهمی سعی می کند تا اندیشه ی سنتی بشر در مورد جهان اطراف را حفظ کند، اما در تفکر کپنهاگی، این چارچوب دیرینه کاملا فرو می پاشد. شاید مهم ترین مصداق این فروپاشی، 👌🌟 در اصل طرد علیت بروز می یابد. به این معنا که تفسیر کپنهاگی بر خلاف تفسیر بوهمی، علیت را پس می زند و کائنات را تابعی از شانس می داند. 👈 بور و هایزنبرگ، مهم ترین اعضای جبهه ی کپنهاگی بودند و در آن طرف میدان، یعنی مکتب بوهمی،👈 بزرگانی مانند آلبرت اینشتین و دیوید بوهم حضور داشتند. مکالمه ی بسیار مشهور بور و اینشتین 💥 در مورد تاس بازی خدا، دقیقاً به همین موضوع اشاره می کند. طرفداران مکتب کپنهاگی معتقدند کائنات با اندازه گیری و مشاهده، خلق می شود و غیر از آن، چیزی وجود ندارد، در حالیکه در مکتب بوهمی، اعتقاد بر این است که جهان به صورت عینی وجود دارد و ما می توانیم آن را کشف کرده و در آن دخل و تصرف کنیم. در سخنرانی دگتر گلشنی در مورد این دو مکتب، بحث خواهد شد.
علمی عرفانی👇 @wittj2
dr_golshani_part1.mp3
15.68M
⭐ احیای فلسفه در علم (۱) 🎷 دکتر مهدی گلشنی علمی عرفانی👇 @wittj2
dr_golshani_part2.mp3
20.18M
⭐ احیای فلسفه در علم (۲) 🎷 دکتر مهدی گلشنی علمی عرفانی👇 @wittj2
dr_golshani_part3.mp3
22.12M
⭐ احیای فلسفه در علم (۳) 🎷 دکتر مهدی گلشنی علمی عرفانی👇 @wittj2
💥 طالب عشق💘
این بار شما از سخن شمس الدین ذوق بیشتر خواهید یافتن زیرا که بادبان کشتی وجود مرد اعتقاد است. چون بادبان باشد، باد وی را بجای عظیم برد و چون بادبان نباشد، سخن باد باشد. خوش است عاشق و معشوق میان ایشان بی تکلفی محض. این همه تکلفها برای غیر است، هر چیز که غیر عشق است برو حرامست. این سخن را تقریر دادمی عظیم، ولیکن بیگه است و بسیار می باید کوشیدن و جویها کندن تا بحوض دل برسد، الا قوم ملولند یا گوینده ملولست و بهانه می آورد، و اگر نه آن گوینده که قوم را از ملالت نبرد، دو پول نیرزد.
هیچ کس را عاشق [هیچ کس، عاشق را] دلیل نتواند گفتن بر خوبی معشوق و هیچ نتواند در دل عاشق دلیل نشاندن که دالّ باشد بر بغض معشوق. پس معلوم شد که اینجا دلیل کار ندارد، اینجا طالب عشق می باید بودن. اکنون اگر در بیت مبالغه کنیم، در حق عاشق آن مبالغه نباشد و نیز می بینیم که مرید معنی خودرا بذل کرد برای صورت شیخ که: ای نقش تو از هزار معنی خوشتر؛ زیرا هر مریدی که بر شیخ آید اول از سر معنی بر می خیزد و محتاج شیح می شود.
بهاء الدین سؤال کرد: که برای صورت شیخ، از معنی خود بر نمی خیزد، بلکه از معنی خود بر می خیزد برای معنی شیخ.
فرمود: نشاید که چنین باشد [که] اگر چنین باشد پس هر دو شیخ باشند.
شرح
- پس معلوم شد که اینجا دلیل کار ندارد: آن کس که عشق را از دید گاه منفعت خود می نگرد، قادر به درک عشق حقیقی نیست و از عاشق به عنوان "مجنون" یاد می کند:
علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و، گر زان سر است عاقبت ما را بدان شه رهبر است
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل گردم از آن
گر چه تفسیر زبان روشنگر است لیك عشق بی زبان روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شكافت
چون سخن در وصف این حالت رسید هم قلم بشکست و هم کاغذ درید
عقل در شرحش چو خر در گِل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید، از وی رو متاب
(مثنوی)💎
- اینجا طالب عشق می باید بودن ...: برای درک عشق باید معشوق را از چشم عاشق نگاه کرد که این نوع دیدن جز با عاشق شدن امکان پذیر نمی باشد:
گر تو خواهی كاو تو را باشد شكر پس و را از چشم عُشاقش نگر
منگر از چشم خودت آن خوب را بین به چشم طالبان مطلوب را
چشم خود بر بند ز آن خوش چشم، تو عاریت كن چشم از عشاق او
بلك از او كن عاریت، چشم و نظر پس ز چشم او، به روی او نگر
تا شوی ایمن ز سیری و ملال گفت: كان الله له، زآن ذو الجلال
چشم او من باشم و دست و دلش تا رهد از مدبریها مقبلش
هر چه مكروه است، چون او شد دلیل سوی محبوبت، حبیب است و خلیل
(مثنوی)💎
@wittj2
🔮🎷 روانشناسی عشق از نظرگاه استاد عشق مولوی عشاق سخت نیازمند پیوند عواطف با معشوق هستند.
بدون این ارتباط عاشق شدیداً احساس اضطراب، التهاب، و پوچی و بی ارزشی می کند. گوئی که بخش اصلی وجود گم شده است. جواب و خبری مثبت از معشوق باعث شادی و وجد می شود و بی خبری و سردی او آشفتگی و پریشانی بوجود می آورد. نیاز مبرم عاشق برای پیوند معشوق، شوری نیرومند ایجاد می کند که انرژی فوق العاده را سبب می گردد و در اوج آن عشق مرز بین خویشتن و دیگری از بین می رود و تجربه ی «مائی» یا usnessپیوند عاطفی را به اوج خود می رساند.
عشاق به چنین لحظه و رابطه ای سخت اُنس می گیرند و وابسته می شوند. همانطور که آنتونی شکسبیر به کلوپاترا می گوید: «قلب من مال توست و سکان آن به نخی آویخته است».
عشاق اغلب هم حسی و همدلی فوق العاده ای را تجربه می کنند. واژه دو روح در یک جسم در این دوران عشق رمانتیک واژه ای بسیار گویاست. تغییرات شیمیائی مغز را در این دوران هلن فیشر با دقت مطالعه کرده است و اعتقاد علمی بر آنست که عشق در مرحله ی هیجان با دو پامین و نور آدرنالین زیاد، شوری شگفت انگیز ایجاد می کند و در این دوران سیستم های انگیزشی هوس و هدف مندی مغز در مسیر تسخیر جنسی معشوق، فعالیت های عادی مغز تحلیل گر را مخدوش می کند. این دوران همان مستی و شور عاشقی است. و پس از گذشت از این مرحله، اگر دوام عشق به هورمون پیوند و دلبستگی امان بدهد، «اُکسی توسین» بتدریج شور و هیجان را تعدیل کرده و آرامش و دلبستگی را حاکم بر روابط عاشق و معشوق می کند.
🚨 وقتی از عشق سخن بگوئیم بلافاصله بحث حقیقی یا مجازی بودن آن مطرح می شود. سخت گذران بودن یا ماندگاری آن بمیان می آید و خلاصه بحث جسمانی یا معنوی – روحانی بودن عشق هم خود را به میدان گفتگو می کشاند.
مولانا می گوید:🌸
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را به آن شه رهبر است.
👈 لذا نظر او اینست که حتی عشق مجازی هم تجربه ای است که راه تجربه ی عشق حقیقی را هموار می کند. ولی شرط عمل اینست که عاشق ادب عاشقی بداند. 💥 ادب عاشقی هم چیزی نیست جز فنا خودپرستی در اکسیر عشق. بهمین دلیل برای مولانا عشق پر از شهد و شیرینی و آرامش آفرین نیست. او بر خلاف حافظ که از مصیبت ها و بلاهای عشق غافلگیر می شود و می گوید:🌸
الا یا ایهلا ساقی اَدرکساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها.
مولانا می گوید:🌸
عشق از اول سرکش و خونی بُود
تا گریزد هر که بیرونی بود
💘 مولانا نبرد عاشقی را کار هر کسی نمی داند و می گوید درکوره ی عشق بسیاری فقط می سوزند و جمعی از میانه ی راه می گریزند.💎 چون در این راه عشق جز معشوق، همه چیز ترا می گیرد و می سوزاند تا ترا بیازماید.
💌 مولانا در دفتر اول مثنوی در قصه ی کنیزک و پادشاه، به زیباترین شیوه بیان هوس، غرور، حسادت، خودپرستی، مقام و جایگاه و کِبر پادشاهی را در کوره ی عشق کنیزک ذوب می کند و پادشاه را از مسیر عشق مجازی به شاهراه عشق حقیقی می کشاند.
مولانا می گوید:
عشق آن شعله است کو چون برفروخت
هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت
مولانا شرط اول تجربه ی عاشقی را، چیره شدن بر تمایلات نفس و خود پرستانه می داند،چنانکه می گوید
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
در قصه ی کنیزک و پادشاه، ابتدا عشق پادشاه به کنیزک، سراسر هوس و خواهندگی است و بهمین دلیل فرمان می دهد که کنیزک را به قصر او آورده بیارایند و به بالینش بیاورند. حاصل این تمنای یک جانبه و خود خواهانه، بیماری و زرد روئی کنیزک است و افتادن او به بستر مرگ.
در گام نخست ترس پادشاه از مرگ کنیزک که پاسخی به درمان طبیبان جسمانی نمی دهد، او را با تواضع و برهنه پا به شبستان مسجد می برد و در اوج عجز بشری، درمان کنیزک را فقط از درگاه احدیت طلب می کند. در خواب به او وعده می دهند که طبیبی روحانی به آن منطقه می آید که قادر به درمان کنیزک است. روز موعود می رسد و پادشاه به استقبال طبیب روحانی می رود و با تواضع بیمار خود را بدست طبیت روحانی می دهد.
در اینجاست که گام دیگری از استحاله ی احوال پادشاه فرا رسیده است. زیرا طبیب روحانی به او می گوید که کنیزک دل در گرو مرد زرگری دارد که برای بهبودی حال او، باید فرمان دهی مرد زرگر بیاید و کنیزک با او کامجویی کند. حسادت پادشاه که از ویژگیهای عشق مجازی است باید در راه تجربه ی عشق حقیقی، رنگ ببازد.
پادشاه فرمان می دهد و مرد زرگر می آید و کنیزک رو به بهبودی میرود و پادشاه کام نا
گرفته از کنیزک، شاهد کامجوئی او با مرد زرگر است.
طبیب روحانی که پادشاه را استوار راه عشق می یابد درسی دیگر به او می آموزد و آن خوراندن سم تدریجی به مرد زرگر و دگرگون شدن ظاهر اوست. مرد زرگر بتدریج لاغر و زرد چهره و تکیده می شود و به سرازیری مرگ افتاده است که عشق او در دل کنیزک...
قبل از مردن او می میرد. طبیب روحانی می خواهد که پادشاه بداند که:
🍂 عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود.🍂
مرد زرگر می میرد، کنیزک در قصر می ماند و دل سوی پادشاه می آورد اما قصه اینگونه پایان می یابد که پادشاه با این تجربه ی دل دادگی و سوزاندن هوس – حسادت – کبر و خود پرستی، وارد وادی دیگری از عشق حقیقی شده که دیگر وصال و کامجوئی از کنیزک خواسته ی پادشاه نیست و وسعت قلب او عشقی بزرگتر را در خود جای داده است.
🍂 هیچ عاشق خود نباشد وصل جو
که نه معشوقش بود جویای او🍂
پی بردن به دستگاه فکری مولانا، گام نخست در شناخت دیدگاه او نسبت به عشق است.
او نه فقط تئوری عشق را می شناسد، بلکه با یک تجربه ی عاشقانه، گام به گام رهرو وادی عشق را هدایت می کند.
«ای آنکه شنیدی سخن عشق، ببین عشق
کو حالت بشنیده و کو حالت دیده»
اینکه شمس در ملاقات خود با مولانا چه کرد؟ حدیث پُر رمز و رازی است، که بسیاری با کوته بینی این تجربه را با متر کوتاه خود اندازه می گیرند و میزان درستی در دست ندارند تا این تجربه ی فراتر از امور مادی ارتباط را اندازه کنند. آنچه نمی دانیم بسیار است ولی آنچه می دانیم اینکه ملاقات شمس در زندگی مولانا تحول شگفتی آفرید.
مولانا که در زهدان دین فقاهتی پرورش یافته بود، در این تحول معنوی و با تجربه ای عاشقانه، این پوسته ی تنگ را شکافت و به جمع وارهیدگان غیر عبوس دین فقاهتی پیوست که خود گفته است
🍂 «سجاده نشین با وقاری بودم
رقصنده کودکان کویم کردی.»🍂
مولانا تمام هویت اکتسابی خود را چون گل برگهای یک گل، تک تک به باد فنا سپرد و رشد نوین را از تخم دانه ی وجود آغاز کرد. از مخزن هستی خود و از گنج درون تن به قماری عاشقانه سپرد که در طلب وصال با معشوق هر چه از او خواسته شد بی محابا، بخشید.
🌟 در سیر معنوی عشق یکی از نادرترین متفکران زمانه ی خود گشت که بر خلاف ردای آستین گشادی که می پوشید، شوریده ای بود سرمست و رقصنده ای شیدا در عالم دل باختگان حقیقت. و بر خلاف سماعی که می گذاشت پرهیز کاری بود ستُرگ در وادی تقوی:
🍂 «عشق آن شعله است کو چون بر فروخت
هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت»🍂
🚨 هدف غائی بشریت بر طبق نظریه ی مولوی، به وحدت رسیدن با خالق هستی از راه عشق است. او فضیلت را نه غایت، بلکه وسیله ای برای نیل به غایت می داند. از این رو است که شعر او بر دیده ی استعلامی وحدت استوار است و او این باور را از موضع اخلاق و🚏 نه متا فیزیکی استنتاج می کند. غایت مولانا عشق و نیروی هستی بخش آن است که نیروی محرکه ی دیدگاه اخلاقی مذکور به شمار می رود و به تصوف مولانا چشم اندازی مثبت و غائی برای وضعیت دشوار زندگی بشر امروزی که سخت «منفرد» و تنها شده می دهد. وحدت وجود و موجود اگر چه واژه ای است که با مولانا به جهان اندیشه وارد نشده است و این مفهوم را به 👌⭐ ابن عربی،فیلسوف مسلمان اسپانیولی اصل نسبت می دهند ولی تجربه ی وحدت عشق و عاشق و معشوق در لابلای اشعار مولانا خوابیده است.
🍂 «باده در جوشش گدای جوش ما
چرخ در گردش گدای هوش ما
باده از ما مست شد، نی ما از او
قابل از ما هست شد، نی ما از او»🍂
🚨 مولانا ریشه ی آگاهی را در رابطه ی میان دو ذره و قابلیت ذاتی آنها در پیوستن به یکدیگر می داند. این امر همان 💥 پیوستگی کوانتومی موجود در سطح DNA است که امروز به 👈 نیروی اساسی حیات معروف است.
در این جا مایلم جدولی را پیش روی شما بگذارم که توضیح مربوط به آنرا در ماه آینده ارائه خواهم کرد. فقط با این تصویر در این حد آشنا شوید. که حیات روانی انسان از دیدگاه روانشناسی علمی و عرفان شرقی نوعی هم خوانی دارد که یکی از طریق 💥 تجربیات علمی و دیگری از طریق 💥 تجربیات علم حضوری و شهودی که شیوه ای دیگر از دریافت حقیقت است، به مطالعه ی انسان پرداخته. علمی عرفانی @wittj2
تفسیر کوتاه زیارت جامعه کبیره 6_استاد عبادی.MP.mp3
5.95M
#تفسیر_زیارت_جامعه_کبیره (۶) 🎷احسان عبادی 🔮شراکت در ثواب نشر علمی عرفانی@wittj2