.
#امام_زمان علیهالسلام
#مثنوی
🔸أیها العزیز🔸
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن
باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن
این خاک تشنه بیتو به باران نمیرسد
باغ خزان زده به بهاران نمیرسد
خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست
مولای من بیا که جهان بیقرار توست
تنها تو منجی بشر و آدمیتی
اصلاً تویی که فلسفۀ خاتمیتی
تو سِرّ سجدههای ملائک بر آدمی
تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی
دنیا پر از تلاطم و غمها کران کران
نوح زمان تویی و زمین است ندبهخوان
ای کشتی نجات جهان، یک نگاه تو!
کی میرسم به ساحل امن پناه تو؟
ماتمکدهست کعبۀ بیتو، خلیل عشق
چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق
با صد هزار جلوۀ مشهود میرسی
با نغمۀ الهی داوود میرسی
موسی شدی و طور به سویت شتافتهست
نیل است که به شوق تو سینه شکافتهست
سیمای تو ز یوسف مصری ملیحتر
همراه تو مسیح و تو از او مسیحتر
آیات حسن و فضل و کمال تو بیحد است
خوی و خصال تو همه عین محمد است
همراه توست معجزههای پیمبری
داری مگر به شانه ردای پیمبری؟
مولا بیا به دین بده روح دوبارهای
با ذوالفقار فتح، شکوه دوبارهای
برپاست نهروان و جملهای دیگری
بیت الحرام و لات و هُبَلهای دیگری
هر سنگ را نگاه تو سجّیل میکند
یا هر پرنده را چو ابابیل میکند
باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی
باز آ که باز عدل علی را علم کنی
باز آ که در مدینه قیامت بهپا شود
صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود
در چشم تو شکوه الهی خلاصه است
صلح و جهاد تو همه عین حماسه است
در هر نگات نور خدا موج میزند
امید سیدالشهدا موج میزند
آمیزۀ صلابت و احساس دیدنیست
در قامتت رشادت عباس دیدنیست
سمت تو آبهای روان سجده میکنند
بر خاک پات مُلک و مکان سجده میکنند
بیانتهاست نامتناهیست علم تو
آیینۀ علوم الهیست علم تو
تا واژه واژهات ملکوت حقایق است
در هر نگات جلوۀ صد صبح صادق است
داری به دوش پرچم باب الحوائجی
در دست توست خاتم باب الحوائجی
چشم رئوف توست بهشت برین ما
نور ولایتت شده حصن حصین ما
دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست
پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست
شوق تو در هدایت ما بینهایت است
چشمان روشن تو چراغ هدایت است
برپا شدهست در دل عالم چه محشری
دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری
دلتنگ روی ماه توایم أیها العزیز
ما تشنۀ نگاه توایم أیها العزیز
دنیای ماست تشنۀ صبح ظهور تو
سرد است چار فصل زمان بی حضور تو
بیرنگتر شد از همۀ فصلها بهار
هر روز ما ببین که شده فصل انتظار
فصلی به جز دریغ در این فصلها نبود
ای کاش عصر بیخبری از شما نبود
عصر سکوت سر نشود، بی سلام تو
این کوچههاست منتظر عطر گام تو
این روزها که مانده همه چشمها به در
دلخوش به اینکه میرسی از راه یک سحر
تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری»
کی میشود نوای «اَنا المَهدی» تو را...
از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان
«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»
✍🏻 #یوسف_رحیمی
#گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/wwgoLchinzenab
گلچین مولودی یا زینب(سلام الله علیها)
ميلاد حضرت عباس علیه السلام کربلایی جناب آقای جاودان 🎤 #گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها
💠ميلاد حضرت عباس (عليه السلام)💠
🔻مجيد تال
#مثنوى
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده
هر که از قافلهٔ فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهواره سقا مانده
زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد
بعد از این امّ بنین، امّ اسد خواهد شد
با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد
از در خانه او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز
ماه ذیالحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد
در طوافش سخن از عقل فراتر می گفت
در حقیقت «لکَ لبَّیکَ برادر» می گفت!
این اباالفضل که از قبله فراتر می رفت
مرتضی بود که بر دوش پیمبر می رفت
علی اکبر به ثنا گویی او می آید:
چقدر منبر کعبه به عمو می آید!
خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد
در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد
گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بابای من آبادش کرد
از در خانه او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز
کاشف الکرب تویی؛ خنده ارباب تویی
«پدرِ خاک» علی و «پدرِ آب» تویی!
روی چشم تو بود جای حسن جای حسین
هست ما بین دو ابروی تو بین الحرمین
پیش خورشید و قمر سایه تو سنگین است
و فقط محضر زینب سر تو پایین است
ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد
بنویسید رقیه چه عمویی دارد
صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود
زور بازوی علی ریخته در بازویت
ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت
تیغ چرخاندهای و پیش تو طوفان هیچ است
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است
وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای
فنّ شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟!
ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
«أشهدُ أنَّ علیّاً ولی الله» بگو
او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا
#مجيد_تال
#حضرت_عباس (علیه السلام)
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان 🎤
#گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها
.
به مناسبت #مباهله و عید حقانیت رسول اکرم (ص) و اهل بیت (علیهم السلام)
#مثنوی
وزن عروضی:فاعلاتن فعولن فعول
پنج تن، آسمانی ترین
در تقابل، سپاه زمین
پنج تن، با یقینی سِتُرگ
در تقابل، گمانی بزرگ
پنج تن، نور حق بی گمان
در تقابل، ز حق بی نشان
مقتدا خاتم است و طبیب
چیست اینجا سخن از صلیب؟
زنده شد یاد عیسی به راه
لیک نجران به سوی گناه
بشکفد نور در قلب شب
افتد از شاخه هایش رطب
ای خوشا پر گرفتن به نور
از سیاهی نمایی عبور
تا به آغوش صبح سپید
تا به آغوش نور امید
تا به شوق آرَدَت بی دریغ
تا به اوج آردت بر ستیغ
تا بگیرد ز رویت غبار
تا بیاید به رویت بهار
اهل بیت آمدند و رسول
تا کند رحمت حق حلول
آیه آمد که همره نما
گو که آید علی، جان ما
با علی همسرش فاطمه
آنکه بر مهر° شد قائمه
مجتبی قهرمان نبرد
درکرامت بزرگ است و فرد
گو که یارت حسینت شود
چلچراغ دو عینت شود
گوشواران عرش آمدند
افتخارات فرش آمدند
درمقابل کسانی لجوج
راه نابرده سوی عروج
از عقوبت همه بی هراس
بر شئون نبی ناسپاس
چشم بر بحرها بسته اند
نور را دیده بنشستهاند
هرچه گفتند احمد حق است
از سوی خالقِ مطلق است
گوش، کر، چشم بستند بس
ره گشودند بر خار و خس
"نبتهل"* زنگ رسوایی است
حاصل دید دنیایی است
لعنت احمد و عترتش
دورگردیدن از رحمتش
برکسی که ز حق دور گشت
چشمش از روی حق کور گشت
چشم بستن ز نور جلی
سد شدن در مسیر ولی
کار هر روزِ هر دشمن است
مثل روز نبی روشن است
بر ولیِ زمان، شد مُباح
اعتراضِ قبیح، افتضاح
این شعار است در دین و دَین
ما تَرَکناکَ یابنَ الحُسَین
نیتت در سیاست کجاست
در سیاست ولایت کجاست
باش طاهر همیشه به فکر
فکر طاهر بیاید به ذکر
#استادمجیدطاهری ✍
__
* ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ؛ آنگاه #مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.(سوره آل عمران،۶۱)
.
#گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مباهله
#مثنوی
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان گیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف آرایی آن چند نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
✍سیدحمیدرضابرقعی
#استاد_مجید_طاهری 🎤
○○○○○○○○
#مباهله
👇👇👇
https://eitaa.com/wwgoLchinzenab