eitaa logo
گلچین مولودی یا زینب(سلام الله علیها)
6.8هزار دنبال‌کننده
667 عکس
569 ویدیو
139 فایل
#گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها نشر بدون نام کانال شرعاً مجاز نمی باشد.🚫 http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c
مشاهده در ایتا
دانلود
4. وقت آن شد.mp3
1.38M
( سلام الله علیها ) شاعر گرامی جناب آقای وقت آن شد بنویسید که حجت ، زهراست سند محکم اثبات ولایت « زهراست ... » اولین شیعۀ بی‌تابِ علی ، « زهرا » بود که سراپای وجودش سپرِ مولا بود ... یک جهان هم اگر از بیعت خود برمی‌گشت باز هم فاطمه دورِ سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد میوه ی این شجره نایبةُ الزهرا شد ... آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند زینب آن زن که علَمدار دفاع از حرم است خطبۀ دم‌به‌دمش وارث تیغ دو دم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یک ‌تنه فاتحه یِ کاخ ستم را خوانده تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها « یا علی » از لبِ سردار نیفتاده هنوز علَم از دستِ علَمدار نیفتاده هنوز ... ۱۴۰۱/۱۱/۲۴
4. وقت آن شد.mp3
1.38M
( سلام الله علیها ) شاعر گرامی جناب آقای وقت آن شد بنویسید که حجت ، زهراست سند محکم اثبات ولایت « زهراست ... » اولین شیعۀ بی‌تابِ علی ، « زهرا » بود که سراپای وجودش سپرِ مولا بود ... یک جهان هم اگر از بیعت خود برمی‌گشت باز هم فاطمه دورِ سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد میوه ی این شجره نایبةُ الزهرا شد ... آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند زینب آن زن که علَمدار دفاع از حرم است خطبۀ دم‌به‌دمش وارث تیغ دو دم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یک ‌تنه فاتحه یِ کاخ ستم را خوانده تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها « یا علی » از لبِ سردار نیفتاده هنوز علَم از دستِ علَمدار نیفتاده هنوز ... ۱۴۰۱/۱۱/۲۴
شان تودراندیشه ماجاشدنی نیست.mp3
1.15M
ﺷﺄﻥ تو در اندیشه ما جا شدنی نیست درکوزه که جا دادن دریا شدنی نیست هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست تو لطف کنی ناشدنی ناشدنی نیست طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد بر خاک نوشتند علی ؛ در نجف شد ماییم و دلی مست در ایوان طلایی احسنت ! چه معماری انگشت نمایی تاریخ ندیده به خود اینگونه بنایی دارد هنر شیخ بهایی چه بهایی... هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد در خلقت تو هرچه خدا داشت عیان شد از روز ازل هرچه دلت خواست همان شد هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد از برکت نام تو اذان نیز اذان شد سردار بجز میثم تمار نداریم ما غیر علی با احدی کار نداریم از ظرفیت خویش فراتر چه بگویم؟ گنگ است زبان پیش تو دیگر چه بگویم؟ از تو که خدا گفته مکرر چه بگویم؟! هیچ است علی، پیش تو من هر چه بگویم مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه ست چیزی که عیان است چه حاجت به بیان ست نام تو شده قدرت بازوی پیمبر در غزوه احزاب تویی یک تنه لشکر یک ضربه ات از کل عبادات فراتر با فاطمه شد قدرت تو چند برابر غیر از تو علی هیچ کسی حصن حصین نیست یا فاطمه گفتی رجزی بهتر از این نیست باید که به رخ ها بکشانی هنرت را آسوده کن این مرتبه تیغ دوسرت را رندی کن و یک گوشه رها کن سپرت را صفین مهیاست بیاور پسرت را چشم تو گره خورده به ابروی اباالفضل وصل است به تو قدرت بازوی اباالفضل #گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی که برد نام علی را به هر مناره علی علیست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد زمان زمان تبراست، پس غصب دارد به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده ، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می زد همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد.
گلچین مولودی یا زینب(سلام الله علیها)
ميلاد حضرت عباس علیه السلام کربلایی جناب آقای جاودان 🎤 #گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها
💠ميلاد حضرت عباس (عليه السلام)💠 🔻مجيد تال روزی شعر من امشب دو برابر شده است چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است چون که بانوی کلابیه پسر آورده چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده هر که از قافلهٔ فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهواره سقا مانده زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد بعد از این امّ‌ بنین، امّ اسد خواهد شد با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد از در خانه او پا نکشیدم هرگز چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد در طوافش سخن از عقل فراتر می گفت در حقیقت «لکَ لبَّیکَ برادر» می گفت! این اباالفضل که از قبله فراتر می رفت مرتضی بود که بر دوش پیمبر می رفت علی اکبر به ثنا گویی او می آید: چقدر منبر کعبه به عمو می آید! خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابای من آبادش کرد از در خانه او پا نکشیدم هرگز چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز کاشف الکرب تویی؛ خنده ارباب تویی «پدرِ خاک» علی و «پدرِ آب» تویی! روی چشم تو بود جای حسن جای حسین هست ما بین دو ابروی تو بین الحرمین پیش خورشید و قمر سایه تو سنگین است و فقط محضر زینب سر تو پایین است ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود نام تو در دل میدان رجز قاسم بود زور بازوی علی ریخته در بازویت ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت تیغ چرخانده‌ای و پیش تو طوفان هیچ است لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای فنّ شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟! ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟ «أشهدُ أنَّ علیّاً ولی الله» بگو او علمدار حسین است ببخشید مرا مدح او کار حسین است ببخشید مرا (علیه السلام) 🎤
. |⇦•عرش از نورِ خدا... و توسل ویژۀ ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده سال ۱۴۰۱ کربلایی ●━━━━━━─────── عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود   باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها میکرد یا حسین ابنِ علی بود که غوغا میکرد مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد لاله شوریده‌یِ هر لحظه‌ی دیدارش بود ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود مِهر همسایه‌یِ دیوار به دیوارش بود خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت اولین آینه‌یِ جاریِ کوثر آمد دومین فاطمه‌یِ خانه‌ی حیدر آمد آسمان از قدمش تا که شکوفا می‌شد عشق شیرازه‌ی هر واژه‌ی دنیا می‌شد هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می‌شد عالم از یاس‌ترین عطر مسیحا می‌شد باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود لحظه‌ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت شاعر ✍ نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه است عرض تبریک به ارباب برای همه است زینب آیینه به کف بر لبش این زمزمه است به خدا خون علی در رگ این فاطمه است دختری که نفسش جلوه ی زهرا دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد فاطمه پر زده اما برکاتش باقی است راه باز است ببینید صراطش باقی است هم خدا هست هم این قوم حیاتش باقی است حال اگر نیست پیمبر صلواتش باقی است کار خورشید به ناخواه درخشندگی است کار هر لحظه ی این طایفه بخشندگی است تو که بالای سرت نور امامت داری جزءِ این طایفه ای دست کرامت داری محشری گشته به پا باز قیامت داری چون که بر دوش اباالفضل اقامت داری وقت پروازِ تو افلاک به هم می ریزد تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد آمدی نازترین یاس معطر باشی در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی آمدی چند بهاری گل اکبر باشی نَفَسی هم شده همبازی اصغر باشی باز لبخند بزن عشق خریدار تو شد کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو شد تو که در دلبری از ما مثَل بابایی اسم بابا که می آری غزل بابایی چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی ساده، شیرین و صمیمی عسلِ بابایی دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست پس از این فاصله تا شام پریدن زیباست پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست عاشقم عاشق عشقی که تو در آن باشی عشق من شهر دمشقی که تو در آن باشی زائری آمده در قلب تو جا می خواهد صحن زیبای تو را دیده، صفا می خواهد یک نفر آمده و اذن دعا می خواهد او مسیحی است ولی از تو شفا می خواهد باز با شوق یکی چادر کوچک آورد دختری نذر نگاه تو عروسک آورد یاد آن روز می افتم که اسیرت کردند اول کودکی ات بود که پیرت کردند... شاعر .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
4_556979832915755734.mp3
1.88M
‍ ‍ . باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام باز هم زائرتان نیستم از دور سلام با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام به سلیمان برسد از طرف مور سلام کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها باز از دوریت افتاده به کارم گره ها ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم زود ما را برسانید به مشهد ، به حرم مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم ما سفارش شده ایم ، از ره قم آمده ایم یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست پیچش قافله ی ما که به سوی نور است رگه ای در دل فیروزه ی نیشابور است چه خبر در حرم ضامن آهو شده است؟ صحن ها بیشتر از پیش چه خوش بو شده است طرف پنجره فولاد هیاهو شده است باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد دست و پای فلجی باز شفا می گیرد با شفا از تو ، چه زیبا شده بیمار شدن به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن کار من هست فقط گرمی بازار شدن گر چه در باور من نیست خریدار شدن- -یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟ من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی قول دادی به همه پس به خدا می آیی هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی 🔸شاعر: 🔸مداح: 🎤
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از این‌ها فراتر داشت پر از خورشید بود؛ آری نگاهی کیمیاگر داشت زنان از بی حجابی‌ها سر تسلیم افکندند ولی، کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت بزرگان عرب را یک‌به‌یک دیروز پس می‌زد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت زمانی که همه خورشید را تکذیب می‌کردند خدیجه، چشم‌های مصطفی را خوب باور داشت میان قوم خود شأن و مقام او فراوان بود ولی نزد پیمبر عزتی چندین برابر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند شکوه این سه تن باهم، هزار الله اکبر داشت کنار مرتضی دین خدا را یاوری می‌کرد که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد به جای طفل، در آغوش خود آیات کوثر داشت همینجا می‌شود بر پاکی دامان او پی بُرد فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت علی داماد او شد، کاش او آن‌روز را می‌دید که زهرا در نبود مادر خود دیده‌ای تر داشت خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت حسن روز جمل فریادِ "یا زهرا" به لب آورد به یاد خاطراتی که مروری گریه‌آور داشت :: کمک می‌خواست پشت در صدا زد خادم خود را فدای فضه؛ اما فاطمه، ای کاش مادر داشت... ✍