eitaa logo
هیئت و کانون جوادالائمه علیه السلام
465 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
794 ویدیو
24 فایل
هیئت و کانون فرهنگی جوادالائمه علیه السلام @admin3raj 3raj.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
به گزارش خبرنگار گروه مسجد و کانون‌های مساجد خبرگزاری شبستان: امام جواد(ع) نهمین امام شیعیان است که به سبب خصلت جود و بخشش فراوانی که نسبت به اقشار مختلف مردم داشت از همان دوران با لقب جوادالائمه (ع) شناخته می شوند و چه بسیار افرادی که به به نگاه لطف ایشان حاجت‌روا شدند. هر ساله اما با فرا رسیدن دهم رجب، سالروز ولادت آن حضرت(ع)، جشن‌ها و ویژه‌برنامه‌های مختلفی از سوی عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت به ویژه در سطح مساجد، هیئات و کانون‌های فرهنگی هنری برگزار می‌شود تا تنها گوشه‌ای از عرض ارادت شیعیان به ساحت آن حضرت نمایان شود. در این راستا امسال نیز کانون فرهنگی هنری جوادالائمه (ع) مشهد مقدس ویژه‌برنامه‌های مختلفی را در قالب ۹ محور تدارک دیده است که در راستای معرفی و بررسی هریک از این فعالیت‌ها با «مهدی رجب‌پور» مدیر این کانون گفت وگویی داشتیم که در ادامه حاصل آن را می خوانید: 🌐 B2n.ir/d07628 مشاهده خبر
🔰 سـفربا امــــام - ۱ همه به من خیره شدند،مادرم گفت:«از سفر حلب که برگشت،دیدیم سرش را تراشیده است.یک هفته هم نشد.» آمال گفت : «موهای بلندش رادوست داشتم.ناراحت شدم که این کاررا کرده است.گفت دوست دارد سرش هوایی بخورد!» 🔹همه ساکت شدند. میدانستند جواب آن معمای حل ناشدنی پیش من است . ام جیران گفت: « تا نگویی ماجرا از چه قرار است، رهایت نخواهیم کرد!» عاقبت میخ های نگاهشان را تاب نیاوردم. گفتم بنشینید.دورم نشستند.قول گرفتم که در این باره با کسی حرف نزنند.بعد ماجرا را تعریف کردم. 🔸گفتم که پیش از حرکتم به سوی حلب، امام به سراغم آمد و مرا به کوفه و مدینه و مکه بازگرداند. همه گریه می کردند. شعبان و ابوالفتح به دست و پایم افتادند. مادرم به زانویش می زد و می گفت : «مزد دل شکسته ات را گرفتی ! من دلت را شکستم و تو از گل نازک تر به من نگفتی ! گوارایت باشد پسرم!کسی نداند،خدا و حجتش که می دانند! خیلی دعایت کردم!از خانه که بیرون می رفتی،برایت گریه می کردم!» ابوالفتح گفت: «دعای خیر مادرت بی تاثیر نبوده است!»❗️ 🔹ام جیران گفت :«چرا امام را به ما نشان ندادی؟ ما در این سفر نتوانستیم ایشان را ببینیم!» گفتم :«امام همان جوانی بود که در عرفات همراهم بود!» ام جیران به صورتش زد و گفت : «عجب چهره گیرایی داشت! با خودم گفتم ابراهیم چه رفیق زیبا و متینی پیدا کرده است !».... 📚رمان مرا باخودت ببر،صفحه 133 @www_3raj_ir
13.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸گلباران حرم مطهر امام رضا علیه السلام در شب تولد امام جواد علیه السلام 🔹یکشنبه اول بهمن ماه | ساعت ۱۸ عرصه میدان شهداء @www_3raj_ir
طراحی با موضوع و علیهم السلام در بخش های : 🔸| پوستر 🔹‌| نقاشی 🔸| خطاطی ✅ به ۸ نفر از برگزیدگان جوایز نفیس اهدا خواهد شد.» 🔻زمان : ۱ بهمن الی ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ ارسال آثار به آیدی @admin3raj در پیامرسان های ایتا و بله @www_3raj_ir
جان خوبان عالم فدایت تو جوادی و مشکل گشایی @www_3raj_ir
ابن سِکّیت 🔹یَعْقوب بن اِسْحاق دورَقی اَهْوازی معروف به اِبْن سِکّیت یکی از یاران امام جواد و امام هادی علیهم السلام ، شاعر و ادیب نام آور شیعه بود. ابن سکیت معلم فرزندان متوکل بود، روزی متوکل به او گفت: دو فرزند من «معتز» و «مؤید» نزد تو محبوب‎ترند یا حسنین فرزندان حضرت علی(علیه السلام) ابن سکیت در پاسخ خلیفه عباسی گفت: به خدا سوگند قنبر خادم علی بن ابی طالب از دو فرزندت و پدر این دو نزد من بهتر است. متوکل سخت برآشفت و به کارگزارانش دستور داد تا زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند. روضة المتقین، ج۱۴، ص۴۷۱ 🔺۵ رجب سالروز شهادت ابن سکیت @www_3raj_ir
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برگزاری جلسه هماهنگی ویژه برنامه با خادم‌الجوادهای مسئول در این برنامه @www_3raj_ir
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اي که هنگام کرم مظهر الطاف خدايي باب حاجات و يم جود ، جواد بن الرضايی غير تو کس گره از کار خلايق نگشايد که تو از عقده گشايان جهان عقده گشايی ماشین‌نویسی با شعار @www_3raj_ir
🌸به لطف خدای جوادُالائمه گدایم، گدای جوادُالائمه 🔹امروز پنجشنبه ۲۸ دی ماه ۱۴۰۲ 4⃣ روز مانده تا ولادت با سعادت حضرت علیه السلام و @www_3raj_ir
🔰| شریک شدن در گناه دیگران! امام جواد علیه السلام می فرمایند: 🔸منِ اسْتَحْسَنَ قَبیحاً کانَ شَریکاً فیهِ. 🔹هر که کار زشتى را تحسین و تأیید کند، در عِقاب آن شریک می باشد. بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲ @www_3raj_ir
🔰| ۹ فعالیت شاخص هیئت و کانون فرهنگی جوادالائمه علیه السلام طی سالهای گذشته در ایام ولادت امام جواد علیه السلام @www_3raj_ir
🔰 سـفربا امــــام - ۲ نماز خوانده بودم و سیدالشهدا را زیارت می کردم و اشک می ریختم. ناگهان دیدم که جوانی در نهایت مهابت و وقار به من نزدیک شد. شبیه شامیان نبود. همان لحظه فهمیدم دیدن او و نزدیک شدنش به من اتفاق ویژه ای است. با صدایی که طنینی نافذ و زیبا داشت، سلام کرد و گفت: «ابراهیم فرزند هاکف! با من بیا!» 🔹با تمام وجود احساس کردم که باید اطاعت کنم. ناخودآگاه برخاستم و همراهش شدم. چنان بزرگی و شوکتی داشت که به خودم جرأت ندادم بپرسم: «شما کیستید و قراراست به کجا برویم؟» از ذهنم گذشت که شاید اورا فرستاده اند تا مرا به کاروانی برساند که به حلب می رفت. 🔸از مقام بیرون آمدیم و چند قدمی که رفتیم، دیدم در حیاط مسجدی دیگرم. گفت: «اینجا مسجد کوفه است!»❗️ نزدیک بود از تعجب بی هوش شوم! با خودم گفتم لابد در خوابم و باز خواب سفر می بینم. وارد شبستان شدیم و نزدیک محراب و ستون ها و جایی که امیرالمؤمنین قضاوت می کرد، نماز خواندیم و دعا کردیم. او به من می گفت هرکجا چه نمازی و چه دعایی بخوانم. 🔹به همین ترتیب بیرون مسجد چند قدمی رفتیم و به قبر امیرالمؤمنین رسیدیم و ایشان را زیارت کردیم و نماز خواندیم. من چنان مجذوب حالت های معنوی آن جوان در نماز و دعا بودم که اشکم نمی ایستاد. وجود امام خودش بزرگ ترین معجزه ی الهی است! حقانیت هرچیزی و هرکسی با امام سنجیده می شود. ایشان با من مهربان بود،اما من در آن سفر شگفت انگیز جرأت نکردم نامش را بپرسم. 📍اومرا پس از چند گام به دمشق و به همان مسجد جامع، کنار مقام رأس الحسین بازگرداند. موقع خداحافظی چنان گریه می کردم که نزدیک بود از حال بروم. هر طور بود زبان در دهان چرخاندم و اورا قسم دادم که خودش را معرفی کند. او با محبت و مهربانی گفت: 🔅«من ابو جعفر، محمد بن علی ، امام تو هستم!»... 📚رمان مرا باخودت ببر،صفحه ۱۳۷ @www_3raj_ir