eitaa logo
دنیای خنده 😂
157 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
694 ویدیو
26 فایل
اگراین کانالو دوست داشتی😍 به دوستات معرفی کن💞 اگرم دوست نداشتی حتماانتقادکن🗣 آیدی جهت ارسال مطلب طنز یا تبلیغ و تبادل و سفارش استیکر صلواتی: @Amirrza8998 کپی حلاله😄 تبلیغات صلواتی: @salwati
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
خوش سلیقه هاااا دستا بالا✋✋😎 غدیر نزدیکه ها 😍 یه کانال آوردم براات معرکه🔥🔥 کلی چیزای جینگولی داره برای هدیه ارزونترین کانال ایتا اینم ادرسش👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/406978683C6e21789d2f پر از توپ‌ و عالی😍
هدایت شده از ᵐᵒᵇⁱⁿᵃ
گاندویی ها یک کانال جذاب اوردم..توی کانال یک رمان قرار میگیره که کلی اتفاق جذاب وخفن توش رخ میده🤩👇🏻 رااستی محمد و رسول باهم برادرن😳🤣 فکرشو بکن🤭 تازه یه دعوا حسابی هم کردن🤫😬 داوود از خواهر محمد و رسول خاستگاری کرده اونم وقتی که گروگان گرفته بودنشون😳 فقط باید عکس العمل رسولو ببینی😡🙄 رسول هم به خاطر ماموریت به روژان محرم شدن و همین باعث ازدواجشون شد🎉 ولی با کلی کَل کَل😂 فرشید عاشق خواهر سعید شده ولی سعید خیلی مخالفت کرد😓 سعید عاشق خواهر فرشید شده😳 ـــــــ روژان: رسول من میدونم چرا اینجوری میکنی ولی نمیزارم به خاطر یه احتمال زندگیمونو خراب کنی رسول: احتمال نیست من خوب نمیشم اصن، اصن من خوبم بشم با تو زندگی نمیکنم روژان: رسول چت شده تو😭 رسول: حلقه رو دراوردم رو پرت کردم تو صورت روژان روژان: آخخخ رسول: خداحافظ خانم محمدی😒 ......... روژان: رفتم نشتسم تو امام زاده هیچکس غیر از من نبود با صدای بلند حرف میزدم و گریه میکردم😭 انتظار ندارید که حرفاشو بزارم😂 برید توی کانال کاملش هست😌👇🏻 رسول: باحرف های روژان جیگرم آتیش میگرفت اما خب به خاطر خودش اینکارو کردم😢 خواستم برای آخرین بار روژانو ببینم و برم که دیدم افتاد رو زمین😰 ــــــــ برای خواندن رمان و عضویت در کانال روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻 @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400 ــــــــ رمانی که الان خوندید توی کانال به صورت کامل بارگذاری شده👆🏻 به غیر از این رمان یک رمان از ادامه گاندو2 هم نوشته....الانم داره یک رمان جدید مینویسه👌🏻 ورود آقایون ممنوع و حرام است🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
🕊💚ثنای‌ناب💚🕊 به نام مخلوق زیبایی‌ها💎 رمان(ثنا🕊) رمانی پراز جنجال،جدایی،اتفاق،هیجان و... 💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊 قسمتی‌از رمان: ریه هایم را مهمان کردم... مهمان هوای دل انگیز صبحگاه... گوش مهایم را مهمان کردم... مهمان اوازه های بلبل ها... ای کاش... ای کاش میتوانستم... دوست داری ببینی بقیه اش چی میشه؟! پس بیا تو کانال زیرتا بدونی چی میشه😁 لینک✅ @sanaenab
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
🔮ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم در ره عشق جگر دار تر از صد مردیم 🔮 دنبال کانالی می گردی که رمان داشته باشه 💙 دنبال کانالی می گردی که چالش داشته باشه💜 دنبال کانالی می گردی که پروفایل گاندویی داشته باشه 🧡 دنبال کانالی می گردی که فیلم های طنز گاندو رو داشته باشه 🌟 دنبال کانالی می گردی که لحظه های حساس گاندو رو داشته باشه 🏵 کانال گاندو 🦋 همه چی داره 🧡 رمان هاش خیلی هیجانی و طنز هست 🔮 طرفدار رسول یا داوود یا فرشید یا سعید یا آقا محمد طرفدار هر کدوم هستی بیا تو این کانال 🌈چون اون در مورد همه ی بازیگران گاندو می زاره 🌟 پس وقت رو از دست نده و بیا تو این کانال💙 هر کی نیومده ضرر کرده ✨ ...............‌.🧡🦋🧡.................. https://eitaa.com/joinchat/4085055643Ca5617ecbef .................🧡🦋🧡................. به کانال 🦋گاندو 🦋خوش اومدی
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
اگر شماهم میخواید که از کانالتون همینجوری تبلیغ بشه در کانال تبادلات عضو بشید توضیحات بیشتر اونجا سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 مدیر های محترم حتما در کانال تبادلات عضو باشید و حتما جذبتون رو پیوی بگید💫 بعد از نیم ساعت همه بنر هارو پاک کنید✅
هدایت شده از بنر حقوقی پاک نشه..! «تبادلات گاندویی»
اگر دنبال یه کانال هستی که تو ایام تعطیلات کلییییی رمان جذاب و خفن بخونی این کانالو به شدت بهت پیشنهاد میکنم👌🏻😍 رمانی از جنس: عشق، هیجان و غم...🥲♥ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیالوگ هایی از رمان ⇩ _باورم نمیشه اینکارو باهام کردی... _نمیخوام ببینمش... _فریاد زدم...! _با چشای خودم دیدم داشت عقدش میکرد.. _بهم دروغ گفت...! _بیماری قلبی داره... _باورم نمیشه تنهام گذاشت.... _با من ازدواج میکنید....؟ _مگه نگفتی آدم خوبیه چیشد پس... _حقم نبود اینکارو باهام بکنی... _حتما توهم میخوای ازش دفاع کنی... _یه کاسه ای زیر نیم کاسس... _چشمام پر از اشک بود... _عاشق شدی...؟ _تعادلمو ازدست دادم... _منو ببر سر خاکش... _باور نمیکردم تنها عشق زندگیم زیر خروار ها خاکه... _خیلی نامردی... _اشکام سرازیر شد... _با احساساتم بازی کرد.... _سرمش تموم شد میتونید ببریدش.... _الان اتاق عمله... _خدا خودت کمکمون کن... _سیاهی مطلق.....! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بدو کلیک کن تا از دستت نرفته😱😍👌🏻 (شخصیت های رمان از سریال گاندو هستن، اگر گاندویی باشی شخصیت هارو میشناسی) @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 رمان هایی تو این کانال قرار میگیرن که هیچ جا نمیتونی پیداشون کنی😍 بدووو عضو شووو الان پاک میکنمااااا😱 🛑از اول تابستون رمان بارگذاری میشه، بدویید عضو شید😉
وقت همگی بخیر🌹🍃 هدف ما پیشرفت شماست✅ جذب بالای 50 هم داشتم💫 شرایط تبادلاتمون👇🏻 1_کانالتون حتما حتما گاندویی باشه 2_آمارتون بالای 100 باشه 3_حتما در کانال تبادلات عضو باشید جذبتون بستگی به بنرتون داره👌🏻 تا 15 دقیقه بعد از ارسال تمومی بنر ها هیچ پیامی ندید❌ اطلاعات بیشتر از نحوه کاری در کانال زیر سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 اگر شرایط رو داشتید تشریف بیارید پیوی...
امروز قراره یک کانال همه چی تموم رو بهتون معرفی کنم😍 اگر گاندویی باشی شخصیت های رمانو میشناسی👍🏻 توی این کانال میتونی کلییی رمان جذاب بخونی🤩 این رمانی هم که الان میخونید تا پارت آخر توی کانال بارگذاری شده👇🏻 ــــــــــــــ 🐊 داوود: دستای یخ رسول تو دستام بود.... با چیزی که دیدم دستام بی حس شد😨😳 رسول: رفتم سمت شیشه اتاق، با صحنه ای دیدم خشکم زد...😱 بدنم یخ زده بود... توان ایستادن رو پاهامو نداشتم.... خواستم برم تو اتاق که داوود و سعید دستامو گرفتن و نزاشتن برم تو..! با صدای بلند گفتم: ولممم کنییدد😫 سعید: رسول بزار کارشونو بکنن😭 رسول: سعید تروووخداااا ولممم کننن😤😭 داوود:رسول جان😭 رسول: ولمم کننن دااوودد😩 رفیقم، کسی که از بچه گی باهاش بزرگ شدم داره جلو چشام پر پر میشهه ولمم کننیدد داوود: با چیزی که دیدیم دستامون شل شد قلبامون از جاش داشت کنده میشد😨 ـــــــ عطیه: چند قدم مونده بود به آسانسور برسیم که یه چیزی نظرمو جلب کرد🧐 فک کنم همون اقایی بود که اومد گفت محمد مریض احواله؟! یکم بیشتر توجه کردم اره خود خودشه👍🏻 خیلی نگران شدم که نکنه...😥 با ترس رفتم جلوتر... با صحنه ای که دیدم احساس کردم قلبم نمیزنه😖😳😭😱 ــــــ رسول: از فرصت استفاده کردم و رفتم تو اتاق... کلی دکتر کنار محمد بودن که بهش شوک الکتریکی میدادن...😨 چشای من دوخته شده بود به اون دستگاهی که به قلب محمد وصل بود...😭 اون دستگاهی که یه خط صاف روش نقش بسته بود.... پ.ن¹: خط صاف...! ــــــــــــ برای خواندن ادامه رمان عضو کانال زیر بشید👇🏻💫 @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
🍓هدیه ایتا 🍓 🍓پر از هدیه و چالش و پروفایل 🍓 https://eitaa.com/Maaaaaaahh 🍓فقط دخترا عضو بشن🍓
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
سلام گاندو رو دیدی؟ آخه کیه که گاندو رو ندیده این کانال همه چی میزاره از رمان گاندو بگیر تا هر چی که فکرشو بکنی و خیلی چیزای دیگه حالا یک تیکه رو بخون اگه خوشت اومد برو تو کانالش 👇 رفتیم خونه و ماجرا رو برای روهام و مامان توضیح دادیم رها: رفتم خونه درو که کلید زدم همه چشما اومد سمتم سلام چیزی شده؟ سعید:(دست زد) احسنت رها خانم احسنت شما مگه توی این خاک به دنیا نیومدی چرا اینکارو کردی چرا رها: چیشده میشه بگی چی شده سعید: میری جاسوسی این مملکتو میکنی ها مامان بابا اینطوری تربیتت کردن ها رسول: چرا جاسوسی کردی چرا با امیر و شارلوت رفتی چرا ها چرا رها (با بغض): من توضیح میدم سعید: چه توضیحی ها چه توضیحی رها از جلوی چشمام گمشو برو حالا اگر دوست داری ادامه ی رمان رو بخونی بیا توی این کانال زود باش 👇 🇮🇷عاشقان شهادت🇮🇷 @dkyhmspek