import_شب پنجم محرم ۴۰۳_1.mp3
15.63M
🏴 شب پنجم محرم ۱۴۰۳
🎙شیخ یونس سمیعی
🎵روضه عبدالله ابن حسن
_______________________________
شمع ها از پای تا سر سوخته
مانده یک پروانهی پر سوخته
نام آن پروانه عبدالله بود
اختری تابندهتر از ماه بود
صورتش مانند بابا دلگشا
دست های کوچکش مشکل گشا
پیش رو زهرا خریدارش شده
پشت سر عمه گرفتارش شده
بر گرفته آستینش را به چنگ
کی کمر بهر شهادت بسته تنگ
ای دو صد دامت به پیش رو نرو
این همه صیاد و یک آهو نرو
تو گل و صحرا پر از خار و خس است
بهر ما داغ علی اصغر بس است
دشمن اینجا گر ببیند طفل شیر
شیر اگر خواهد زند او را به تیغ
با شهامت گفت آن ده ساله مرد
طفل ما هرگز نترسد از نبرد
بی عمو ماندن همه شرمندگی است
با عمو مردن کمال زندگی است
تشنگی با او لب دریا خوش است
آب اگر او تشنه باشد آتش است
عمه جان در تاب و تب افتادهام
آخر از قاسم عقب افتادهام
عمه جان بنگر عموی نازنین
تشنه و زخمی فتاده بر زمین
جان عمه بود و هستم را نگیر
وقت جان بازی است دستم را نگیر
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 محرم الحرام
🎙شیخ یونس سمیعی
🎵شور
___________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
4_6012463982537870764.mp3
8.5M
🏴 شب ششم محرم ۱۴۰۱
🎙شیخ یونس سمیعی
🎵روضه قاسم ابن حسن
______________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
4_6012463982537870767.mp3
9.8M
🏴 شب ششم محرم ۱۴۰۱
🎙شیخ یونس سمیعی
🎵واحد /قاسم ابن حسن
______________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
import_4_5823714665393294890_1.mp3
5.17M
🏴 شب ششم محرم ۱۴۰۰
🎙شیخ یونس سمیعی
🎵زمینه /قاسم ابن حسن
______________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
🏴 «ابوالعباس حمیری» از علماء و محدثین قرن سوم و چهارم هجری در کتاب «قرب الاسناد» به نقل از «ابوالبختری» مینویسد:
امام جعفر صادق (ع) به نقل از پدرشان امام باقر (ع) فرمودند:
«أَنَّ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام كَانَ يَزُورُ قَبْرَ اَلْحَسَنِ علیهالسلام فِي كُلِّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ»
ترجمه:امام حسین علیه السلام هر شب جمعه به زیارت امام حسن علیه السلام میرفتند.
📚قرب الإسناد حمیری، ص۱۳۹
وجود عالم امکان به خاطر حسن است
خوشابهحال هرآنکس که شاعر(نوکر) حسن است
تمام خلق شب جمعه کربلا هستند
ولی حسین شب جمعه زائر حسن است
✍ #مجتبی_خرسندی
__________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
▪️حضرت قاسم علیه السلام
تا لالهگون شود کفنم، بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم، بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز، مشکلی نبود
گفتم که زادهی حسنم، بیشتر زدند
این ضربهها، تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب میشکنم، بیشتر زدند
میخواستند از نظر عمق زخمها
پهلو به فاطمه بزنم، بیشتر زدند
تا از گُلم، گلاب غلیظی در آورند
با نعل تازه بر بدنم، بیشتر زدند
دیدند پا ز درد روی خاک میکشم
در حال دست و پا زدنم، بیشتر زدند
__________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
import_۱۱ ژوئیه، ۲۲.۴۵_1.mp3
3.63M
🏴 شب ششم محرم ۱۴۰۳
🎙شیخ یونس سمیعی
🎵روضه پایانی گودال /شور
#شب_جمعه
______________________________
باد گرمی وزید در گودال
شمر آمد پرید در گودال
بر روی سینه حسین نشست
خنجرش را کشید در گودال
پنجه در گیسوی حسین انداخت
مادرش را ندید در گودال
خنجرش را گذاشت بر حنجر
شور محشر دمید در گودال
چادر فاطمه پر از خون شد
بس که خون می جهید در گودال
بین گودال دست و پا میزد
مادر خویش را صدا میزد
غرق خون و غریب و لب تشنه
آه بی صدا دست و پا میزد
روی جسمش برو بیایی بود
آه چکمه اش را به سینه اش میزد
_______________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
import_شب ششم محرم ۴۰۳_1.mp3
17.92M
🏴 شب ششم محرم ۱۴۰۳
🎙شیخ یونس سمیعی
🎵روضه قاسم ابن حسن
_______________________________
نام اعظم نه فقط، عشق مسلّم حسن است
بهترین زمزمهها نغمهی جانم حسن است
آنکه تا آمده بخشیده و از روز ازل
شده آقای کریم همه عالم، حسن است
بعد یا فاطمه اول ز علی دم بزنید
بعد یا حیدر کرار، مُقدّم حسن است
سر این سفره چه خوب است، نشستن دارد
آب از این چشمه بنوشید که زمزم حسن است
صاحب و بانی هر روضه خود فاطمه است
آنکه در بزم حسینش زده پرچم حسن است
اولین گریه کن خون خدا فاطمه است
دومین گریه کن ماه محرم حسن است
ششمین شب شده و سائل دست حسنم
حَسَنیهست حُسینیه و ذکرم حسن است
___________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
با سلام و احترام
متاسفانه تلفن همراه حقیر(سمیعی) سرقت شده بود و چند روزی تلفن همراه نداشتم از اینکه پاسخگو نبودیم و مطالب داخل کانال بارگزاری نشد معذور بودیم🙏 ...انشالله دعا گوی این کمترین باشید .
التماس دعا
#پست_موقت
▪️حضرت علی اکبر
چشمِ من تار شده یا که تو کوچک شدهای؟
علیاکبر! علیاصغر شدهای در نَظَرم
خبرش پخش شده پخش شدی روی زمین
خبرش پخش شده ریختهای دور و بَرَم
بغلت میکنم و از بغلم میریزی
آه بابا چه کنم با تو و این دردِسَرَم؟
با چنین ریخت و پاشی که شده ممکن نیست
که تو را یک نفری تا دَمِ خِیمه بِبَرم
_________________________________
قدرِ یه دَشت علی دارم، عَبای من کمه
چرخیده پیکرت بابا رو نِیزهی همه
قطعه به قطعهای باید علی بشی
کنارِهم میچینمت شاید علی بشی
تشییعِ پیکرت اوج مُصیبَته
یه چشمِ من به تو یه چشمِ من به عَمّته
شباهتی داشت داغت، به برگای پاییزی
دیدم که از روی اسب، داری زمین میریزی
زحمتی دارم اَبَاالفضلم، تو هم با من بگرد
من که خیلی گشتم اَمّا، بیش از این پیدا نشد
این که برگشته به خِیمه در عَبا، بَختِ من است
در میانِ یک عَبا بَختِ بلندم جا نشد
او خلاصه آمد و من هم خلاصه چیدمش
چیدم اَمّا آن جوانِ خوشقدوبالا نشد
▪️حضرت علی اکبر علیه السلام
پیش از این یوسف لیلا ندیده دیده ای
اولین بار است در پیش پدر خوابیده ای
چندباری تا کنار پیکرت مُردم علی
اولین بار است با صورت زمین خوردم علی
من که خود را روشنای راه مردم کرده ام
اولین بار است راه خیمه را گم کرده ام
بر لبان قاتلت(حرمله)دیدم تبسم آمده
اولین بار است زینب بین مردم آمده
▪️شعرمقدمه شروع جلسه حضرت علی اکبر ع
روا بُوَد که گریبان زِ هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم
شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد
روضهی امشب ما پیر شدن هم دارد
مثل ارباب کنار تن مجروح علی
مستمع در شب هشتم کمری خَم دارد
روضهی دفن حسین است به تنهایی خود
داغ اندازه یک ماه محرم دارد
روضه میخوانم از آن سَرو رشیدی مجروح
که تنش روی عبا چند قلم کم دارد
آسمان غمزدهی روضه و خون میبارد
پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد
______________________________
یاس باغ امام را چیدند
اشک چشم حسین را دیدند
ای جوانان بلند گریه کنید
که به آقا بلند خندیدند
__________________________
نمک زندگی من پسرم بود ولی
نمک زندگیام را به زمین پاشیدند
آمدم جمع کنم زندگیام را از خاک
دستهجمعی به من و گشتن من خندیدند
▪️حضرت عباس علیه السلام
برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست
با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست
شیرازهات کجاست مفاتیحِ پارهام
این برگهای پاره عزیزم کتاب نیست
وقت غروب بعد تو و قاسم و علی
دیگر برای ناقهی زینب رکاب نیست
آن وقت لااقل تو ز جا خیز و خود بگو
بیرحم جانشینِ النگو طناب نیست
حرفی بزن عزیز دلم دق نده مرا
این مشک پاره پاره برایم جواب نیست
▪️حضرت عباس علیه السلام
سر عباس تا سر نی رفت
خیمه ها گر گرفت و بلوا شد
تا که فهمیدند بی علمداریم
سر یک گوشواره دعوا شد
میدونی چرا صورت من شد کبود عمو نبود
میدونی چرا رفتم محله یهود عمو نبود
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
باشد بزن چشم عمو را دیدی
من هیچکس را بین این صحرا ندارم
▪️حضرت عباس علیه السلام
یک مشک از قبیله ي ما یک عمو گرفت
ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت
زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت
در کوفه بیشتر به قَدَت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت
▪️حضرت عباس علیه السلام
هر گرفتاری سراغ آستانَش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش به حال سائلی که سائل عبّاس شد
خوش به حال آنکه از عبّاس، نانَش را گرفت
روز محشر، دستهایش دستگیری میکند
دست خود را داد، دست دوستانش را گرفت
هیچکس اندازهی عبّاس، شرمنده نشد
کربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
قتل او، کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مَشکش خورد، جانَش را گرفت
از خجالت آب شد، آبآور کربوبلا
عصر تاسوعا اماننامه امانَش را گرفت
تیرها در پیکرش، وقتِ زمینخوردن شکست
بسکه خون رفت از تَنَش، آخر توانش را گرفت
صارُکالقُنفُذ، برای تیرها جایی نماند
ناگهان سرنیزهای، حجم دهانش را گرفت
از بغل، تا که سرَش را بر سرِ نیزه زدند
گریههای ناتمامی خواهرانَش را گرفت
▪️حضرت عباس علیه السلام
از کارش این گره بسته وا نشد
باب الحوائج همه حاجت روا نشد
(منبع: بحار الأنوار، ج45، ص: 41
لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟
وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟
فبكى الحسين ع بكاء شديدا
امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد
ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد)
نزار که اسمم از قلم بیوفته
منم نمیزارم علم بیوفته
نمیزارم تا وقتی زنده هستم
چشم حرومی به حرم بیوفته
▪️حضرت عباس علیه السلام
ز جا برخیز ایبابالحوائج حاجتی دارم
بگو بعد از تو باید خواهرم را بر که بسپارم
عباس همیشه ماه را مردم میان آسمان جویند
چرا من باید ماه خود را از روی خاک بردارم
صدا آمد برادر، با خودم گفتم حسن اینجاست
برادر خواندیام هم اولین هم آخرین بارم
میان خیمهها غیر از من و سجاد مردی نیست
غریبم من ندارم هیچکس تنها تویی یارم
به دامنم سرت را سعی کن ثابت نگهداری
که من با احتیاط این تیر از چشمت برون آرم
▪️حضرت عباس علیه السلام
تا سایهی تو از سر این کاروان رفت
از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت
اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت
عباسم تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پَر درآورد از کمان تا آن کمان رفت
دست تو که افتاد دست کوفه سمت
پوشیهٔ حوریهٔ این خاندان رفت
تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت
من را به جبرِ کعب نِی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟
فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت
ای مَحرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟
امُّالبنین باور نکرد امّا پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
▪️حضرت عباس علیه السلام
شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش
هر که آمد نیزه ای می کاشت روی پیکرش
کار دنیا را ببین....کارش به مشک افتاده است
او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش
مشک را تا خیمه ها هر طور می شد می رساند
حرمله نگذاشت... با تیری که زد بر ساغرش
زینب کبری ، همان کوه حیا، مجبور بود
بعد سقا بیشتر باشد به فکر معجرش
روضه یعنی از کنار خیمه می بیند حسین
در کنار علقمه می پاشد از هم لشکرش
غیرت الله است ، یعنی میرود بر نیزه ها
تا که باشد چند روزی سایه بان خواهرش