با سلام و احترام
متاسفانه تلفن همراه حقیر(سمیعی) سرقت شده بود و چند روزی تلفن همراه نداشتم از اینکه پاسخگو نبودیم و مطالب داخل کانال بارگزاری نشد معذور بودیم🙏 ...انشالله دعا گوی این کمترین باشید .
التماس دعا
#پست_موقت
▪️حضرت علی اکبر
چشمِ من تار شده یا که تو کوچک شدهای؟
علیاکبر! علیاصغر شدهای در نَظَرم
خبرش پخش شده پخش شدی روی زمین
خبرش پخش شده ریختهای دور و بَرَم
بغلت میکنم و از بغلم میریزی
آه بابا چه کنم با تو و این دردِسَرَم؟
با چنین ریخت و پاشی که شده ممکن نیست
که تو را یک نفری تا دَمِ خِیمه بِبَرم
_________________________________
قدرِ یه دَشت علی دارم، عَبای من کمه
چرخیده پیکرت بابا رو نِیزهی همه
قطعه به قطعهای باید علی بشی
کنارِهم میچینمت شاید علی بشی
تشییعِ پیکرت اوج مُصیبَته
یه چشمِ من به تو یه چشمِ من به عَمّته
شباهتی داشت داغت، به برگای پاییزی
دیدم که از روی اسب، داری زمین میریزی
زحمتی دارم اَبَاالفضلم، تو هم با من بگرد
من که خیلی گشتم اَمّا، بیش از این پیدا نشد
این که برگشته به خِیمه در عَبا، بَختِ من است
در میانِ یک عَبا بَختِ بلندم جا نشد
او خلاصه آمد و من هم خلاصه چیدمش
چیدم اَمّا آن جوانِ خوشقدوبالا نشد
▪️حضرت علی اکبر علیه السلام
پیش از این یوسف لیلا ندیده دیده ای
اولین بار است در پیش پدر خوابیده ای
چندباری تا کنار پیکرت مُردم علی
اولین بار است با صورت زمین خوردم علی
من که خود را روشنای راه مردم کرده ام
اولین بار است راه خیمه را گم کرده ام
بر لبان قاتلت(حرمله)دیدم تبسم آمده
اولین بار است زینب بین مردم آمده
▪️شعرمقدمه شروع جلسه حضرت علی اکبر ع
روا بُوَد که گریبان زِ هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم
شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد
روضهی امشب ما پیر شدن هم دارد
مثل ارباب کنار تن مجروح علی
مستمع در شب هشتم کمری خَم دارد
روضهی دفن حسین است به تنهایی خود
داغ اندازه یک ماه محرم دارد
روضه میخوانم از آن سَرو رشیدی مجروح
که تنش روی عبا چند قلم کم دارد
آسمان غمزدهی روضه و خون میبارد
پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد
______________________________
یاس باغ امام را چیدند
اشک چشم حسین را دیدند
ای جوانان بلند گریه کنید
که به آقا بلند خندیدند
__________________________
نمک زندگی من پسرم بود ولی
نمک زندگیام را به زمین پاشیدند
آمدم جمع کنم زندگیام را از خاک
دستهجمعی به من و گشتن من خندیدند
▪️حضرت عباس علیه السلام
برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست
با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست
شیرازهات کجاست مفاتیحِ پارهام
این برگهای پاره عزیزم کتاب نیست
وقت غروب بعد تو و قاسم و علی
دیگر برای ناقهی زینب رکاب نیست
آن وقت لااقل تو ز جا خیز و خود بگو
بیرحم جانشینِ النگو طناب نیست
حرفی بزن عزیز دلم دق نده مرا
این مشک پاره پاره برایم جواب نیست
▪️حضرت عباس علیه السلام
سر عباس تا سر نی رفت
خیمه ها گر گرفت و بلوا شد
تا که فهمیدند بی علمداریم
سر یک گوشواره دعوا شد
میدونی چرا صورت من شد کبود عمو نبود
میدونی چرا رفتم محله یهود عمو نبود
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
باشد بزن چشم عمو را دیدی
من هیچکس را بین این صحرا ندارم
▪️حضرت عباس علیه السلام
یک مشک از قبیله ي ما یک عمو گرفت
ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت
زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت
در کوفه بیشتر به قَدَت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت
▪️حضرت عباس علیه السلام
هر گرفتاری سراغ آستانَش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش به حال سائلی که سائل عبّاس شد
خوش به حال آنکه از عبّاس، نانَش را گرفت
روز محشر، دستهایش دستگیری میکند
دست خود را داد، دست دوستانش را گرفت
هیچکس اندازهی عبّاس، شرمنده نشد
کربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
قتل او، کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مَشکش خورد، جانَش را گرفت
از خجالت آب شد، آبآور کربوبلا
عصر تاسوعا اماننامه امانَش را گرفت
تیرها در پیکرش، وقتِ زمینخوردن شکست
بسکه خون رفت از تَنَش، آخر توانش را گرفت
صارُکالقُنفُذ، برای تیرها جایی نماند
ناگهان سرنیزهای، حجم دهانش را گرفت
از بغل، تا که سرَش را بر سرِ نیزه زدند
گریههای ناتمامی خواهرانَش را گرفت
▪️حضرت عباس علیه السلام
از کارش این گره بسته وا نشد
باب الحوائج همه حاجت روا نشد
(منبع: بحار الأنوار، ج45، ص: 41
لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟
وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟
فبكى الحسين ع بكاء شديدا
امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد
ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد)
نزار که اسمم از قلم بیوفته
منم نمیزارم علم بیوفته
نمیزارم تا وقتی زنده هستم
چشم حرومی به حرم بیوفته