1_2016117736.mp3
2.96M
🌕از نظر فردی بخوایم واقعا و در دعاهامون جدی باشیم و سعی کنیم که دیگران هم این دعا رو بکنن و همه با سوز دل ظهور اقا رو مطالبه کنیم...
💫بدانیم که همه مشکلات به نبودن اقا امام زمان مربوطه و هیچ مشکلی نیست که اگه مولامون بیاد حل نشه!
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
🎙 #استاد_شجاعی
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است 👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@ya_zahhra_313
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فلسفه غیبت و فوائد امام غایب(1)
🎥 #استاد_رائفی_پور
✅ برگرفته از کلاس های معارف مهدویت
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است 👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@ya_zahhra_313
🔅یکی از بزرگان سفارش نمودند هر وقت احساس کردید از امام زمان دور شدید و دلتون برای امام تنگ نیست و اون عاطفه و مهربانی لازم نسبت به امام زمان را ندارید این دعای کوتاه رو بخونید بخصوص توی قنوت نمازهاتون :
💦لَیِّن قَلبی لِوَلِیِّ اَمرِک💦
🌸به معنی: خدایا قلبم را برای ولی امرت نرم و مطیع گردان🌸
📚 فرازی از دعای معرفت در زمان غیبت
مفاتیح الجنان /ملحقات مفاتیح الجنان/ دعایی که در زمان غیبت باید خواند ص ۱۱۴۴
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است 👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@ya_zahhra_313
📝 #رمان_مهدوی(1)
🌙باد نسبتا شدیدی از یک ساعت قبل شروع به وزیدن کرده بود، زوزه وحشتناک باد در فضای سرد و خاموش آنجا طنین می افکند، خود را در جاده ای تاریک و وحشتناک تنها میدید، گویی گم شده بود...
✨از کناره های این جاده بی انتها که چشم به سختی قادر به تشخیص آن بود، بوی خون به مشام میرسید، چشمانش را دائم باز و بسته میکرد، شاید بتواند چیزی ببیند. اشکهایش بی اختیار جاری بود و احساس میکرد کالبُدش ظرفیت این همه مصیبت را ندارد، به دنبال کسی سرگردان در میان تاریکی پیش می رفت.
⚡️کنار یکی از جنازه ها بی اختیار زانو زد، سعی می کرد خونهای روی صورت او را پاک کند اما دستهایش یخ زده بود، دلش گواهی میداد که خودش است، او را در آغوش گرفت و به سینه چسباند. صدای هق هق گریه اش سکوت مرگبار آنجا را میشکست ، اسمی را فریاد می زد که برای خودش هم تا آن لحظه آشنا نبود. در حالت در ماندگی و بی پناهی بر زمین سرد و نمناک زانو زده بود که شعاع نوری از دور دستها تابیدن گرفت.
⭐️ترسیده بود، اما ترسی همراه با بُهت و حیرت! خداوند و عیسی مسیح را زیر لب صدا میزد، نفسهایش به شماره افتاده بود، لحظه ای بعد متوجه شد که دستی به طرفش دراز شده، همان مرد نورانی، با خودش گفت: یعنی او عیسی مسیح است؟ محبت و اطمینان عظیمی در دلش نسبت به آن مرد احساس کرد، ناخودآگاه دستش را دراز کرد... و با صدای بر هم خوردن درب های پنجره از خواب پرید...
📚 رمان #ادموند تالیف آمنه پازوکی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@ya_zahhra_313
از وصیت حضرت زهرا سلام الله
إلهی وَ سیِّدی! أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی، وَ شیعَةِ ذُرّیتَی؛خدای من و سرور من! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه های فرزندانم (حسن و حسین(ع)) در فراق من، از تو می خواهم از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من درگذری.
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است 👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت 🌷🕊🌷🕊🕊
@ya_zahhra_313
بِسمِ رَبِّ الشُهدا وَ الصّدیقین
شب هشتاد و ششم : گرامیداشت یاد معلم شهید محمدحسن سیف الدینی
روضه های حضرت زهرا و یاد شهدا
ما رو هدایت میکنه به یه نقطه واحد
که پای ولایت آقا بمانیم.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است 👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت 🌷🕊🌷🕊🕊
@ya_zahhra_313
قرار عاشقی با شهیدان
بِسمِ رَبِّ الشُهدا وَ الصّدیقین شب هشتاد و ششم : گرامیداشت یاد معلم شهید محمدحسن سیف الدینی روضه
معلم شهید محمد حسن سیف الدینی ما بین الطلوعین صبح سی و یکم فروردین ماه ۱۳۴۱ با تولد طبیعت و حیات دوباره درختان و گلها در خانه و خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر کرمان پا به دنیا گذاشت.
پس از مراحل تحصیلی دبستان و راهنمایی و دبیرستان سال چهارم دبیرستان را در دانشسرای مقدماتی با کسب رتبه اول گذراند و به خدمت آموزش و پرورش در آمد و در یکی از روستاهای دور افتاده کوهبنان به تدریس مشغول شد.
او همیشه آرزو می کرد که روزی پرچم اسلام در سراسر جهان برافراشته شود و برای رسیدن به این هدف والا همیشه در تلاش و تکاپو بود و می گفت خداوند به ما ایرانیها دو نعمت ارزشمند یکی وجود گرانقدر امام خمینی (ره) و دیگری انقلاب اسلامی را عطا نموده است.
شهید سیف الدینی به معارف اسلامی علاقه زیادی داشت و در کودکی قرآن را با تجوید از پدرش آموخت.
شهید محمد حسن در تابستان سال ۵۸ در بدو تشکیل جهاد سازندگی به برادران جهادگر خود پیوست و ضمن فعالیتهای عمرانی که در روستاها انجام می داد همواره با روستاییان در تماس بود و سعی می کرد آنها را با انقلاب و مسائل دینی آشنا سازد.
در سال ۵۹ در رابطه با سپاه پاسداران به شهرستان بم عزیمت نمود تا در آنجا به کارهای فرهنگی و اسلامی بپردازد.
او با تشکیل کلاسهای قرآن و اصول عقاید در پیشبرد اهداف انقلاب تلاش می کرد و در مبارزه علیه گروهکهای ضد انقلاب شرکت فعال داشت. در اواخر سال ۵۹ از طرف سپاه پاسداران به کردستان رفت و سرسختانه به مبارزه علیه خود فروختگان برخاست. زمانیکه قصد عزیمت به جبهه را داشت در لحظه خداحافظی مادرش می خواست روی او را ببوسد که محمد حسن با ناراحتی گفت مادر فکر نمی کنی در بین ما بچه هایی باشند که مادر نداشته باشند تا موقع رفتن او را ببوسد. از خصوصیات او هر چه نوشته شد کم است.
او رفتن به جبهه را بر خود واجب می دانست و برای رسیدن به هدف عازم جبهه شد و به همراه دیگر رزمندگان به اهواز اعزام و بالاخره پس از پانزده روز نبرد در تاریخ ۱۳۶۰/۷/۵ در جریان شکستن حصر آبادان به آرزوی دیرینه خود که همانا لقاءالله بود رسید.
فرازی از وصیت شهید محمد حسن سیف الدینی:
دست از امام و رو حانیون بر ندارید، به اسلام بیندیشید و از مادیات بیرون آئید و به حق و صبر و حقیقت و مقاومت چنگ بز نید که فلاحت در این است. جمهورى اسلامى و ارگانهاى اسلامى آن را تقویت کنید و در صدور انقلاب بکوشید.
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است 👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت 🌷🕊🌷🕊🕊
@ya_zahhra_313