فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی
💔 اگه همه رهام کنن غمی ندارم
💚 همه ردم کنن امام رضا ع رو دارم 😭
❣آقا تو باشی حال نوکرت که بد نمیشه
❣هیچ جای دنیا برای من مشهد نمیشه😭
#امام_رضا ع
#لبیک_یا_خامنه_ای
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
┏━━━━━☆━━♡━━━━┓
「⃢🦋➺@yaaazeynaabb
┗━━━━━☆━━♡━━━━┛
16.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا گیررر دادید به حجاب!
بابا حجاب اولویت مردم نییسسست!
چه جملات آشنایی!؟
هنوزم قبول دارید؟
حتما این کلیپ رو ببینید
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
┏━━━━━☆━━♡━━━━┓
「⃢🦋➺@yaaazeynaabb
┗━━━━━☆━━♡━━━━┛
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر ولایت
🎥 ببینید | زن ایرانی، سربلند در همه میدانها
🔸رهبرانقلاب: زن با شرف و با استعداد ایرانی یکی از بزرگترین ضربهها را به تمدن غرب زده، اینها دلشان پر است....
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
┏━━━━━☆━━♡━━━━┓
「⃢🦋➺@yaaazeynaabb
┗━━━━━☆━━♡━━━━┛
شهید امیرعلی محمدیان
شهید مدافع حرم امیرعلی محمدیان ۱۳۷۱/۰۹/۳۰ در شهرری به دنیا آمد و در۱۳۹۴/۱۰/۲۱ در سوریه به شهادت رسید. پیکر مطهرش پنج سال پس از شهادتش کشف و شناسایی شد.
همهی دلخوشیاش رفتن به مسجد بود
امیرعلی از همان دوران کودکی نوع نگاه و رفتارش با دیگران فرق میکرد. بیشتر از سنش میفهمید و همین باعث شده بود برای مادرش تکیهگاهی باشد. نصیبه ابراهیمیان، مادر شهید محمدیان میگوید: «من و امیرعلی باهم یک غار تنهایی داشتیم. وقتی دلم از دنیا میگرفت به آنجا میرفتیم و با او درددل میکردم. شنوندهی خوبی بود. حالا من ماندهام و تنهایی.» از پنج، شش سالگی شروع به حفظ آیات قرآن کرد و مادر با استعدادی که در او دید، نامش را در کلاس قرآن مسجد محله نوشت. مادر ادامه میدهد: «همهی دلخوشیاش رفتن به مسجد بود. مثل جوانهای امروزی اهل رفتن به پارک یا سینما نبود. در هیئتها تا دیروقت فعالیت میکرد.

گاهی اوقات خسته و گرسنه به خانه میآمد. میگفتم مگر آنجا به شما غذا نمیدهند، میگفت بهجز من هم آدم بود. امیرعلی در تعزیه شرکت میکرد اشقیاخوان بود و به سبب درشتی هیکلش نقش شمر را به او داده بودند. سال گذشته گفت دلم نمیخواهد محرم اینجا باشم. تعزیه هم اجرا نکرد. هر سال داخل شهرک ایستگاه صلواتی برپا میکرد. میگفت مامان شلهزرد و عدسی درست کن. میبرد آنجا.»
قربانی حضرت زینب(س)
با شروع جنگ سوریه، امیرعلی آرام و قرار نداشت. مرتب موضوع رفتنش را در خانه مطرح میکرد. اما مادر اجازهی رفتن به او نمیداد. به هر حال مادر بود و یک امیرعلی که به این راحتیها نمیتوانست دوریاش را تحمل کند حتی وقتی مسافرت کوتاهی میرفت مادر چشم به راه بود تا زنگ در را بزند و با شنیدن صدای فرزندش، دوباره آرامش را تجربه کند اما امیرعلی هم دلش هواییِ حرم شده بود. از هر دری وارد میشد به بنبست میرسید تا اینکه یک روز سرشوخی را با مادر باز کرد، کلی سربهسرش گذاشت.
خوب که دل او را نرم کرد، موضوع اعزام به سوریه را با او درمیان گذاشت. باز مادر مخالفت کرد. باقی ماجرا را از خود مادر میشنویم: «لحظهی آخر حرفی به من زد که تسلیم شدم. گفت که از بین سه فرزندی که خدا به شما عنایت کرده نمیخواهی یکیشان را قربانی حضرت زینب(س) کنی؟ حرفی برای گفتن نداشتم.
وقتی میخواست برود وصیت کرد اما من گوش ندادم. گفتم رسم است پدرومادر برای فرزندانشان وصیت میکنند؛ برعکس شده. خندید و گفت باشد نمیگویم. حرفهایش را نوشته بود. با همه خداحافظی کرد و حلالیت طلبید.» مدت زیادی در سوریه نبود که خبر شهادتش را آوردند. مادر میگوید: «یکی از دوستانش برای ما تعریف کرد. گفت دشمن که حمله کرد هرکدام از ما پناه گرفتیم. امیرعلی پایش تیر خورد و روی زمین افتاد.
خواستیم کمکش کنیم، نگذاشت. گفت بروید، من خودم را به شما میرسانم. اما دیگر کسی خبری از او ندارد.» مادرش ادامه میدهد:«امیرعلی خیلی حضرت فاطمه(س) را دوست داشت و همیشه میگفت دلم میخواهد مثل خانمم گمنام باشم.»
موتورم را بفروشید
امیرعلی دربارهی کارهایی که میکرد خیلی حرف نمیزد و کسی هم نمیدانست که او حقوقش را خرج نیازمندان میکند. تنها دارایی امیرعلی یک موتور بود که آن را هم با قرض خریده بود. وقتی هم رفت به مادرش سفارش کرد اگر برنگشتم آن را بفروشید و بدهیهای مرا بدهید.
به وسایل بیتالمال دست نزنید
پشت یک برگه موارد بدهیاش نوشته شده است. تأکید داشت به وسایل بیتالمال دست نزنید و خودش هم دست نمیزد. اما با اینحال برای اطمینان وجهی را به این موضوع اختصاص داده بود. خودش نماز و روزههایش را بهجا آورده اما این 30 روز نماز قضا که نوشته مربوط به یکی از دوستانش است که در سانحهی تصادف فوت کرده است.
گفت مادر یک پسرت را قربانی حرم زینب(س) کن
مادرشهید:تاریخ تولدش آذرماه سال 1371 را نشان میدهد. از کودکی حفظ قرآن را از مادر یاد گرفت و کمی که بزرگتر شد نامش را در کلاس قرآن مسجد محله نوشتند. از همان زمان بود که مسجد امام حسن مجتبی(ع) شد مأمن و پناه امیرعلی. مادر تعریف میکند: «اهل تفریحات امروزی جوانان نظیر پارک یا سینما نبود. اگر او را میخواستی ببینی پاتوقش پایگاه بسیج مسجد بود. در مناسبتهای مذهبی هم به هیئت میرفت. در ایام محرم تا دیر وقت در هیئت کار میکرد و خسته و گرسنه به خانه میآمد. میگفتم مگر آنجا به شما غذا نمیدهند. میگفت به جز من کسان دیگری هم بودند.» امیرعلی هر سال محرم در مراسم تعزیه شهرک شرکت میکرد.
خودش تعزیهخوان بود. مادر میگوید: «سال گذشته گفت دلم نمیخواهد محرم اینجا باشم. هوای محرمی دیگر داشت. دلش کربلایی شده بود. تعزیه هم اجرا نکرد. هر سال داخل شهرک ایستگاه صلواتی برپا میکرد. میگفت مامان شله زرد یا عدسی درست کن. ببرم آنجا.»

از وقتی نیروهای داوطلب برای دفاع از حرم راهی سوریه شدند، امیر
علی آرام و قرار
نداشت. از مدتها پیش عزمش را جزم کرده و مترصد فرصت بود تا برای رفتن اقدام کند. داوطلبانه اقدام کرد همه کارهایش را انجام داده بود و فقط از پدر و مادرش اجازه میخواست. باید دل مادرش را نرم میکرد. اول سر شوخی را با مادر باز کرد و مثل همیشه کلی سر به سر او گذاشت. بعد موضوع رفتن به سوریه را با او در میان گذاشت.
مادر موافقت نکرد و هرچه امیرعلی اصرار میکرد مادر جوابش نه بود. تا اینکه حرفی زد که مادر تسلیم شد. گفت که از بین 3 فرزندی که خدا به شما عنایت کرده نمیخواهی یکیشان را قربانی حرم حضرت زینب(س) کنی؟ ابراهیمی میگوید: «وقتی خواست برود با همه خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. میخواست وصیت کند، گوش ندادم. گفتم رسم است که پدر و مادر برای فرزندانشان وصیت کنند حالا برعکس شده؟! خندید و گفت باشد نمیگویم. حرفهایش را نوشته بود.» مادر ادامه میدهد: «همیشه وقتی درخواستی داشت، میگفت مامان یک چیزی بگویم؟ از بچگی عادتش بود. گفتم بگو. گفت اول به خدا بعد 3 نفر را به تو میسپارم. بابا و داداشهایم را. گفتم پس مرا به که میسپاری؟ گفت به خدا.»
نحوه شهادت او را کسی ندیده و هیچ یک از همراهانش دقیقاً نمیدانند چه اتفاقی برای او افتاده است. مادر تعریف میکند: «یکی از دوستانش به خانهمان آمد و گفت که دشمن حمله کرد ما در حال پناه گرفتن بودیم که دیدم امیرعلی روی زمین افتاده. خواستم کمک کنم، نگذاشت.
گفت پایش پیچ خورده. گفت شما بروید و من هم خودم را به شما میرسانم.» امیرعلی تیر خورده بود اما برای اینکه مانع از عقبنشینی دوستانش نشود به آنان گفته بود که خودش را میرساند. مادر میگوید: «همان دوستش تعریف کرد که هرچه منتظر آمدن امیرعلی شدیم، نیامد. خبری هم از او نشد.» این احتمال میرفت که امیرعلی خود را نجات داده باشد. اما چند ماه بیخبری دلهرهای به جان مادر و پدر انداخته بود و هیچکسی نمیدانست چه اتفاقی افتاده است. تا اینکه 18 فروردین خبر قطعی رسید.»
«امیرعلی درباره کارهایی که میکرد خیلی با من حرف نمیزد. خیلی از این چیزهایی را هم که میگویم اتفاقی متوجه شدم.» بعد ادامه میدهد: «کارت عابر بانک همسرم دست امیرعلی بود و از آن خرج میکرد. خودش حقوق میگرفت ولی هرچه دریافتی داشت برای کمک به دیگران میپرداخت. اینکه پولش را به چه کسی میداد و چرا، من نمیدانم. بنده خدایی بود که برای نیازمندان سبد کالا تهیه میکرد و امیرعلی به او کمک میکرد.

در همین حدمیدانم. اما همیشه میگفت در این شهر کسانی زندگی میکنند که به نان شبشان محتاج هستند.» تنها دارایی امیرعلی موتورسیکلتی بود که آن را هم با قرض خریده بود. وقتی هم رفت به مادرش سفارش کرد اگر بازنگشتم آن را بفروشید و بدهیاش را بدهید. مادر وصیتنامه امیرعلی را نشان میدهد و میگوید: «پشت برگه فهرست بدهیهایش نوشته شده است. همیشه به بیتالمال حساس بود و با اینکه به نظرم در اینباره دین گردنش نبود اما برای احتیاط وجهی را به این موضوع اختصاص داده است. خودش نماز و روزههایش را به جا آورده ولی 30 روز نماز قضا پشت وصیتنامهاش نوشته که مربوط به یکی از دوستانش است که در سانحه تصادف فوت کرده است.
محمدرضا، برادر شهید در مقطع پیشدانشگاهی درس میخواند. میگوید: «اسمم را در بسیج ثبتنام کرده بود. میگفت اینجا پایگاه امنی برای جوان است. هر جا هیئت بود، میرفت و مرا هم با خودش میبرد. با هم کوهنوردی هم میرفتیم. هیکل ورزیدهای داشت. ورزشکار بود. ورزشهای رزمی هم تمرین میکرد.» امیرعلی جانشین فرمانده پایگاه بسیج ثارالله بود و به گفته محمدرضا بعد از شهادت برادرش نام او را بر پایگاه گذاشتهاند. میگوید: «هیچ چیز به اندازه خدمت به اهلبیت(ع) برادرم را خوشحال نمیکرد. همه وقتش را برای اهلبیت(ع) صرف کرد و من هم میخواهم راه برادرم را ادامه بدهم.»
نحوه شهادت
“امیر علی محمدیان” از پاسداران سپاه شهر تهران در نبرد با تروریست های تکفیری در استان حلب سوریه به شهادت رسید.
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جمهوری اسلامی ایران دموکراتترین حکومت جهان
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
┏━━━━━☆━━♡━━━━┓
「⃢🦋➺@yaaazeynaabb
┗━━━━━☆━━♡━━━━┛
28.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸علت خلقت عالم🔸
سخنران🔸️استاد حاج محمدعلی ارزیده
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
┏━━━━━☆━━♡━━━━┓
「⃢🦋➺@yaaazeynaabb
┗━━━━━☆━━♡━━━━┛
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره بسیار تکان دهنده بانوی باحجاب ایرانی، دکتر پریوش امیری، دکترای فلسفه از کازینویی در لاس وگاس آمریکا
.الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
┏━━━━━☆━━♡━━━━┓
「⃢🦋➺@yaaazeynaabb
┗━━━━━☆━━♡━━━━┛
16.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا گیررر دادید به حجاب!
بابا حجاب اولویت مردم نییسسست!
چه جملات آشنایی!؟
هنوزم قبول دارید؟
حتما این کلیپ رو ببینید
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
┏━━━━━☆━━♡━━━━┓
「⃢🦋➺@yaaazeynaabb
┗━━━━━☆━━♡━━━━┛
ܭܠࡅ߭ߊܫܢ̣ߊܢܚܭࡅ࡙ߊܝ̇ࡅ࡙ࡅ߭ܢ̣ߺ✋🏻
چرا گیررر دادید به حجاب! بابا حجاب اولویت مردم نییسسست! چه جملات آشنایی!؟ هنوزم قبول دارید؟
✅✅✅✅✅
❌ بعضیا میگن :
باحجاب ها و چادری ها از همه بدترن. "😳"
واسه همین منم هیچوقت نمیخوام باحجاب باشم😒
اما...✋
1⃣ #اولا :
بد بودن رفتار یا گفتار بعضی افراد با حجاب و چادری، هیچ ارتباطی به حجاب اون ها #نداره☝️
این حرف مثل این میمونه که کسی بگه :👇
من از عینک دودی خیلی بدم میاد چون بعضی از اونایی که عینک دودی میزنن از همه خشنترن !! 😳😎
هرکی بشنوه میگه : چه ربطی به عینکشون داره خب؟؟ 😟 تو باید از رفتارشون بدت بیاد نه از عینکشون 😐
2⃣ #دوما :
فرض کنید یه آقایی خیلی با خانوم خودش خوب رفتار میکنه، خیلی با خونوادش مهربونه،خیلی به خونوادش میرسه 🤗
اما مثلا معتاده😷 🤕
به نظرتون این حرف درسته که ما بگیم چون فلانی که اینقدر با خونوادش خوبه معتاده ؟؟!!😏
پس منم دیگه هیچوقت با خونوادم خوب برخورد نمیکنم چون از اعتیاد اون بدم میاد؟!!😒
به نظرتون این حرف درسته؟؟؟؟🤔
معلومه که نه !!
ما باید از خوبیای هر کس الگو بگیریم اما بدیاش رو بذاریم واسه خودش!
از خوش اخلاقی این مرد الگو بگیریم
اما اعتیادش بمونه برا خودش 🤐🤕
پس یه کم دور از انصافه اگه بگیم چون بعضی از با حجاب ها رفتارهای خوبی ندارن پس من دیگه با حجاب نمیشم😉🤔
چرا که مجازات بی حجابی سر جای خودش و مجازات باحجابای گنهکار هم سر جای خودش
اگه یه وقت یه خطایی از یه خانم با حجاب سر زد انصاف داشته باشیم و اونو به حساب خودش بذاریم نه حجاب و چادرش!!!
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
┏━━━━━☆━━♡━━━━┓
「⃢🦋➺@yaaazeynaabb
┗━━━━━☆━━♡━━━━┛