🍂🥀اعمال شب عاشوراے حسینے🥀🍂
https://www-erfan-ir.cdn.ampproject.org/v/s/www.erfan.ir/mafatih168amp/%D8%A7%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%84-%D8%B4%D8%A8-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%81%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA+%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86?amp_js_v=a6&_gsa=1&usqp=mq331AQKKAFQArABIIACAw%3D%3D#aoh=16598680529565&referrer=https%3A%2F%2Fwww.google.com&_tf=
#محرم🥀
#امام_حسین🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
📌ظرفیت تمدن سازۍ قیام عاشورا‼️
👤 استاد_رائفی_پور🥀
▪️قسمت ۹👇🏻
https://www.aparat.com/v/de4QR/%D8%B8%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%AA_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7_%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87_%D9%86%D9%87%D9%85_%7C_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C?amp=
#محرم🍂
#پیشنهاد_دانلود👌🏻
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
📌 زیاد به حال کوفیان افسوس نخور
◾️ حال غریبی است… امشب برای کدامتان گریه کنم؟ برای مظلومیت حسین یا تنهایی تو؟ یا شاید برای خودم که نبودم تا یاریاش کنم یا نیستم که یاریات کنم؟
◽️ وقتی هقهق گریههایت را نمیشنوم، غم دلت را نمیدانم، ندای «هَلْ مِنْ ناصِرَت» بلند است و من کاری نمیکنم، پس نیستم. چه فرقی است بین من و کوفیان؟ آنها #امام_حسین را نشناختند و من تو را.
دهم #محرم ؛ #عاشورا
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
امشب آقا تو بیابون داره
خار های مغیلان رو جمع میکنه😭💔...
ازشون پرسیدن آقا چکار میکنید؟
آقا گفتن خارهای مغیلان رو جمع میکنم
فࢪدا اهل حرمم اینجا آواره خواهند شد😭😭
آخ بمیرم براۍ اون نگاهایی که
ته گودال با خواهرش رد و بدل میڪرد😭😭🖤
وقتے شمࢪ ملعون روۍ سینہ در حال بریدن سر بود
آقامون دیگه ࢪمق نداشت
یهو چشمهای نیمه بازش گره خورد
به نگاه های بی بی زینب روۍ تل زینبیه خانم صداۍ ناله های مادرشو میشنید😭🖤
چࢪا این چند وقت بازار ڪوفه غوغاست😭
آهنگرها چه قدر سفارش شمشیر و نیزه دارند 😭
چه قدر اومدن به اسبهاشون نعل تازه بزنن😭😭😭
غریب گیر آوردنت . .💔🖐🏻
#یاحسین
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
زیارت عاشورا ۱ - علی فانی.mp3
11.27M
زیـارت عاشــورا . .🥀🌿
به نیت سلامتی قلب داغدار مولایمان و تعجیل در فرج منجی عالم امام زمان (عج) بخوانیم..🙂🌷
#محرم🕊
#زیارت_عاشورا🍂
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
آخ بمیرم
برای اون خانمی که روی تل زینبیه...
ی چشمش اشک ی چشمش خون
یهو یاد معجرش افتاد 😭
تا چمشهای برادر بسته شد معجرش رو محڪم 😭😭💔
معجر دختر ها رو محکم کرد 😭🖤
شب عاشورا وقتی از زبان برادر شنید که فࢪدا چه اتفاقی میوفته با دست هاش به صورت میزد😭😭
آقا گفتن زینبم ...
این اخرین بارهایی هست که با دست خودت به صورت میزنی😭😭😭🖤
فردا کس دیگه ای به صورتت میزنه😭😭😭
یڪ نگاه به قتلگاه...
یک نگاه به علقمه...
حسین بلند شو تا حالا
نامحرم صدای خواهرت رو نشنیده
عباس حالا دارند با زینب سر روبنده درگیر میشن😭🖤
ذوالجناحا ...
از چه رنگـــت باختي ؟
جانِ ، زیـــنب را
ڪجا انداختي ؟ 😭
▪سَلامٌ عَلی قَلبِ زَینَبَ الصَّبور
ديشب از همهمه
باد خزان خواب نداشت..
ز فراغ نظر يار سفر كرده
به خود تاب نداشت...
آنچه در خلوت خود
گفته دگر بار نداشت..
ديشب او بود و سياهی شب
كه غم خوار نداشت...
📚بہوقتڪتاب:
#آفټابدࢪحجاب🥀
✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے
پاࢪت ۱۵
و چنین یوسفى را اگر از شرق تا غرب عالم ، خواستار و طالب نباشند، غیر طبیعى است . و طبیعى است اگر طالبان و
خواستگاران ، به بضاعت وجودى خویش ننگرند و فقط چشم به عظمت مطلوب بدوزند.
مى آمدند، همه گونه مردم مى آمدند، از مهترین قبایل اشراف تا کهترین مردم اطراف و اکناف . و همه تو را از على ،
طلب مى کردند و دست تمنا درازتر از پاى طلب بازمى گشتند.
پست ترین و فرومایه ترین آنها، اشعث بن قیس کندى بود.
همان که در سال دهم هجرت ایمان آورد، اما بعد از ارتحال رسول ، آشکارا مرتد شد و تا ابوبکر بر او چیره نشد،
ایمان مجدد نیاورد.
ابوبکر پس از این پیروزى ، خواهر نابینایش را به او داد و او دو فرزند براى اشعث به ارمغان آورد.
یکى اسماء که زهر در جام برادرت حسن ریخت و او را به شهادت رساند و دیگرى محمد که اکنون در لشگر عمر
سعد، مقابل برادر تو ایستاده است .
هرچه از پدرت ، کالم رد و تلخ مى شنید، رها نمى کرد. گویى در نفس این طلب ، تشخصى براى خود مى جست .
بار آخر در مسجد بود که ماجرا را پیش کشید، در پیش چشم دیگران .
و على برآشفته و غضب آلود فریاد کشید: ))ابوبکر تو را به اشتباه انداخته است اى پسر بافنده ! به خدا اگر بار دیگر
نام دختر من بر زبان نامحرم تو جارى شود و گوش نامحرم دیگران بشنود، از شمشیرم پاسخ خواهى گرفت .((
این غریو غیرت اهلل ، او را خفه کرد و دیگران را هم سر جایشان نشاند.
اما یک خواستگار بود که با همه دیگران فرق مى کرد و او عبداهلل ، پسر جعفر طیار شهید مؤ ته بود، مشهور به بحر
جود و دریاى سخاوت . هم فرزند شهیدى با آن مقام و عظمت بود و هم پسر عمو و از افتخارات بنى هاشم .
پیامبر اکرم بارها در حضور امیر مؤ منان و او و دیگران گفته بود:
))دختران ما براى پسران ماو پسران ما براى دختران ما.((
و این کالم پیامبر، پروانه خوبى بود براى طلب کردن شمع خانه على .
اما عبداهلل شرم مى کرد از طرح ماجرا. نگاه کردن به ابهت چشمهاى على و خواستگارى کردن دختر او کار آسانى
نبود هرچند که خواستگار، عبداهلل جعفر، برادر زاده على باشد و نزدیکترین کس به خاندان پیامبر.
عاقبت کسى را واسطه کرد که این پیام را به گوش على برساند و این مهم را از او طلب کند.
ریش سپید واسطه ، متوسل شده بود به همان کالم پیامبر که پیامبر با اشاره به فرزندان جعفر فرموده است :
))دختران ما از آن پسران ما و پسران ما از آن دختران ما.((
و براى برانگیختن عاطفه على ، گفته بود: ))در مهر هم اگر صالح بدانید، تبعیت کنیم از مهریه صدیقه کبرى سالم اهلل
علیها.((
ازدواج اما براى تو مقوله اى نبود مثل دیگر دختران .
تو را فقط یک انگیزه ، حیات مى بخشید و یک بهانه زنده نگاه مى داشت و آن حسین بود.
فقط گفتى : ))به این شرط که ازدواج ، مرا از حسینم جدا نکند.((
گفتند: ))نمى کند.((
گفتى : ))اقامت در هر دیار که حسین اقامت مى کند.((
گفتند: ))قبول .((
ادامه دارد...
#امام_زمان🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
📚بہوقتڪتاب:
#آفټابدࢪحجاب🥀
✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے
پاࢪت ۱۶
گفتى : ))به هر سفر که حسین رفت ، من با او همراه و همسفر باشم .((
گفتند: ))قبول .((
گفتى : ))قبول .((
و على گفت : ))قبول حضرت حق .((
پیش و بیش از همه ، فقرا و مساکین شهر از این خبر، مطلع و مسرور شدند. چرا که عطر ولیمه ازدواج تو، اول
سحورى در خانه آنها را نواخت و پس از آن ، دیگران و دیگران آمدند و این ازدواج مبارك را تهنیت گفتند.
دو نوجوانى که اکنون به سوى تو پیش مى آیند، ثمره همین ازداوجند.
گرچه از مقام حسین مى آیند، اما ماءیوس و خسته و دلشکسته اند.
هر دو یلى شده اند براى خودشان .
به شاخه هاى شمشاد مى مانند. هیچگاه به دید فروشنده ، اینسان به آنها نگاه نکرده بودى . چه بزرگ شده اند، چه
قد کشیده اند، چه به کمال رسیده اند. جان مى دهند براى قربانى کردن پیش پاى حسین ، براى باز پس دادن به
خدا. براى عرضه در بازار عشق .
علت خستگى و شکستگى شان را مى دانى . حسین به آنها رخصت میدان رفتن نداده است .
از صبح ، بى تاب و قرار بوده اند و مکرر پاسخ منفى شنیده اند.
پیش از على اکبر، بار سفر بسته اند اما امام پروانه پرواز را به على اکبر داده است و این آنها را بى تاب تر کرده است
.
علت بى تابى شان را مى دانى اما آب در دلت تکان نمى خورد. مى دانى که قرار نیست اینها دنیاى پس از حسین را
ببینند. و ترتیب و توالى رفتن هم مثل همه ظرائف دیگر، پیش از این در لوح محفوظ رقم خورده است .
لوحى که پیش چشم توست .
و اصال اگر بنا بر فدیه کردن نبود، غرض از زادن چه بود؟
اینهمه سال ، پاى دو گل نشسته اى تا به محبوبت هدیه اش کنى . همه آن رنجها براى امروز سپرى شده است و حاال
مگر مى شود که نشود.
در مدینه هم وقتى قصد حسین از سفر، به گوش تو رسید، این دو در شهر نبودند، اما معطلشان نشدى . مى دانستى
که هر کجا باشند، نهم محرم ، جایشان در کربالست !
بى درنگ از عبداهلل خداحافظى کردى و به خانه حسین درآمدى .
بهانه زیستن پدید آمده بود، و یک لحظه بیشتر با حسین زیستن غنیمت بود.
هر دو وقتى در منزلى بین راه ، به کاروان رسیدند و تو را از دیدارشان متعجب ندیدند، شگفت زده شدند. گمان مى
کردند که تو را ناگهان غافلگیر خواهند کرد و بهت و حیرتت را بر خواهند انگیخت . اما وقتى در نگاه وتبسم تو جز
آرامش نیافتند، با تعجب پرسیدند: ))مگر از آمدن ما خبر داشتید؟((
و تو گفتى :))شما براى همین روزها به دنیا آمده بودید. مگر مى شد امام من جایى باشد و عون و محمد من جاى
دیگر؟ این روزها باید جاده همه عشقهاى من به یک نقطه منتهى شود. بدون شما دوپاره تن این ماجرا چگونه ممکن
مى شد؟((
اکنون هر دو بغض کرده و لب برچیده آمده اند که : ))مادر! امام رخصت میدان نمى دهد. کارى بکن .((
ادامه دارد...
#امام_زمان🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'