امام خمینی و نظریه طاغوت (۱)
در بهمن سال 1357، مبارزات ملت مسلمان ایران به اوج خود رسیده و به پیروزی انجامید، این مبارزات هر چند «رژیم پهلوی» را هدف قرار داده بود ولی از مدتها پیش، مبارزه بر علیه «طاغوت»، در فرهنگ مردم، رایج شده بود.
این اصطلاح، كاملاً ریشه مذهبی و دینی داشت و از «متن قرآن» اقتباس شده بود، البته مفهوم «طاغوت» عام و فراگیر بود و شامل هر قدرت ستمگری می شد، ولی آن روزها مردم بیش از درگیرشدن با بحث های مفهومی، به دنبال ساقط كردن «یك مصداق روشن» بودند. در بیانات حضرت امام خمینی، این تفاوت مفهوم و مصداق، قابل دریافت بود ایشان از سرنگون كردن طاغوت كه «در كشور ما»، رژیم پهلوی است، سخن می گفت.[1]
حضرت امام در سال 1347 در بحث های حكومت اسلامی در حوزه نجف، درباره ملاك طاغوتی بودن حكومت بحث كرده بودند، و اینك در كوران مبارزه علیه رژیم، به شكل عینی آن ملاك ها را بر رژیم پهلوی تطبیق می كردند.
در این بیانات، رهبری انقلاب اسلامی، مردم را به طاغوت بودن رژیم پهلوی، از راه ارائه ملاك¬های طاغوتی بودن آشنا می كرد و سپس وظیفه در برابر طاغوت را گوشزد می نمود.
حضرت امام، وقتی می خواست سران ارتش شاه را از اطاعت از فرمانده كل خود نهی كند، چنین استدلال می كرد كه: «اطاعت شاه، اطاعت طاغوت است».[2]
و البته این صغرای استدلال بود، و كبری نیاز به بیان نداشت كه اطاعت از طاغوت حرام است. و گاه به این كبری اشاره می كردند: «با هر وسیله ممكن به سقوط این دستگاه جبار قیام كنید، اطاعت این دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است»[3]
با سقوط رژیم شاهنشاهی و استقرار جمهوری اسلامی، باز هم حضرت امام بارها در خصلت های طاغوت و رژیم طاغوتی صحبت كردند. زیرا معتقد بودند، همچنان مشكل طاغوت برای نظام جدید و نوپا می تواند خطر جدی تلقی شود.
طرح سؤال
طاغوتی دانستن قدرت رژیم پهلوی، دیدگاه خاص و نظریه ویژه امام خمینی نبود. بلكه عموم متفكران اسلامی، بر این حكم، اتفاق نظر داشتند. ولی سؤال مهم و اساسی این است كه حضرت امام در این باره «چه مبنائی» داشتند و چرا به طاغوتی بودن آن رژیم، حكم می كردند؟ و چون این بحث «جنبه مبنائی» دارد و در واقع پاسخی به «نظریه قدرت» شمرده می¬شود، لذا این سؤال را به شكل كامل تر و كلی تر می توان مطرح كرد كه با چه ملاك و یا ملاك هایی، «قدرت سیاسی»، قدرت طاغوتی می گردد؟
جواب
اگر طاغوت به «حاكم غیر مشروع» تفسیر شود، قهراً بر مبنای ولایت فقیه، هر دولتی كه حق فقهاء را در كشورداری نادیده انگارد، «طاغوت» است و حضرت امام خمینی در بحث¬های ولایت فقیه خود، این مسأله را به اجمال مطرح فرمودند و طاغوت را به «قدرت های سیاسی ناروایی كه در سراسر وطن اسلامی برقراراند» تفسیر نمودند.[4] و تعبیر گویاتر ایشان این بود كه:
«طاغوت،حكومت های جور و قدرت های ناروایی است كه در مقابل حكومت الهی طغیان كرده و سلطنت و حكومت را برپا داشته اند»[5]
و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این موضوع به صراحت بیان گردید كه حتی رئیس جمهوری كه به اتكای رأی مردم، قدرت اجرائی كشور را به دست می گیرد، اگر از پشتوانه نصب فقیه برخوردار نباشد، غیرمشروع بوده و «طاغوت» است:
«اگر چنانچه ولایت فقیه در كار نباشد، طاغوت است، یا خداست یا ..[6]
در عین حال، در دوران مبارزه علیه رژیم ستم شاهی، حضرت امام، با ملاك های دیگری، رژیم حاكم را « طاغوتی» می خواندند و حداقل در بیانیه ها و سخنرانی های خود، این حكم را به مستندات دیگری، پیوند می زدند، مثلاً می فرمودند:
«شاه و دولت او كه قیام مسلحانه بر «ضد ملت»حق طلب، و بر«ضد قانون»اساسی، و بالاتر بر«ضد احكام»آزادی بخش اسلام، نموده اند، قهراً خائنند و اطاعت از آنان، «اطاعت از طاغوت» است. به آنان مجال ندهید».[7]
ارائه ملاك های متعدد و تفسیرهای متفاوت از دولت طاغوتی، نه به معنای آن است كه در مبنای حضرت امام «ابهام» وجود دارد، و نه به معنای «تعارض دیدگاههای» ایشان است. چه اینكه به معنای «تجدیدنظر» در آراء گذشته و عدول از آنها نیست. بلكه با توجه به چند اصل كه در كلمات ایشان دیده می شود، می¬توان به دریافت دیدگاه جامع و همه جانبه امام خمینی درباره «حكومت طاغوتی» دست یافت.
ادامه دارد. ....
منابع
1 . صحیفه امام، ج 3، ص 323.
2. همان، ج 4، ص 310.
3. همان، ج 5، ص 93 و 350 ، و ج 6، ص 2.
4 . ولایت فقیه، ص 149.
5. همان، ص 89.
6 . صحیفه امام، ج 1،ص 221.
7 . همان، ج 4، ص 310.
امام خمینی و نظریه طاغوت(2)
شاخص های حکومت طاغوت
1- حكومت برای برخورداری از مشروعیت دینی، نیازمند «تأیید الهی» است. این تأیید درباره معصومان با «نص»، و در عصر غیبت با «نصب عام»، و یا «انتخابِ» مورد امضای شارع، انجام می گیرد. حاكمانی كه از این تأیید برخوردار نباشند، فاقد مشروعیت و طاغوتند اند. ولی نباید تأیید نسبت به شخص حاكم را به معنی نادیده انگاشتن «صلاحیت های لازم» برای وی، و یا به معنی آزاد بودن او برای هرگونه رفتار و اقدامی تلقی كرد.
نصب حاكم در اینجا، مثل نصب قاضی است، كه از یك سو فقط به افراد واجد شرایط از قبیل عدالت، اختصاص دارد، و از سوی دیگر وجودِ آن شرایط و نصب وی، برای آن است كه شخص قاضی صرفاً در چهارچوب «قوانین و احكام»، به صدور حكم اقدام كند. از این رو «منصوب بودن» قاضی، دلیلی برای آنكه او بتواند «خلاف قاعده و قانون» عمل كند، نیست، در نتیجه فرمانروائی كه در رفتارش از جاده عدالت خارج می شود و حكم شرع و قانون معتبر را نادیده می انگارد، نه تنها فاقد مبدأ مشروعیت می شود و از این نظر «طاغوت» است، بلكه از نظر رفتار ظالمانه و متعدّیانه نیز «طاغوت» است، (طاغوت مضاعف).
به بیان دیگر، هر حكومتی كه موازین شرعی را نادیده می گیرد و بقا و دوام خود را در قربانی كردن احكام الهی می بیند، «طاغوتی» است، چه این موازین مربوط به «شرایط فرمانروایان» و «نصب آنان» باشد، و چه این موازین، به اقدامات و رفتارهای آنان مربوط شود. لذا حضرت امام خمینی، بارها و بارها، رژیم شاه را به دلیل «رفتارهای ناروا» مورد اعتراض قرار داده و آن را «طاغوت» می خواندند.ایشان مملكتی را كه در آن به اتكای سرنیزه، ظلم وجود داشته باشد، «طاغوتی» می نامیدند.[8]
2- معرفی دیگر امام از محیط طاغوتی و فضای سیاسی در حاكمیت طاغوت آن بود كه «رعب و وحشت» بر جامعه حاكم است، حاكمان از مردم می ترسند و برای رهایی از ترس، محیط «رعب و وحشت آور» درست می كنند.[9]
حضرت امام در جایی دیگر نیز حكم طاغوتی را با ویژگی «وحشت مردم»، معرفی كرده اند.[10]، پرواضح است كه آن بزرگوار، «نصب» را جایگزین «وحشت» نمی دانستند به این معنی كه اگر «نصب» وجود داشته باشد، تحقق ملاك های طاغوتی بودن، ضرری به حكومت نمی رساند و با همین یك ملاك، از همه ملاك های دیگر باید چشم پوشی كرد.
3- همانگونه كه درباره مشروعیت یك نظام سیاسی، بر مبنای شكل گیری «ساختار» آن می توان نظر داد، همچنین می توان بر مبنای «محتوای نظام» از نظر رعایت هنجارهای دینی و قانونی، داوری كرد، و البته همیشه این دو نوع داوری، به «یك نتیجه» نمی انجامد، چراكه ممكن است یك نظام، از یك جهت از نصاب مشروعیت برخوردار بوده، ولی از جهت دیگر، واجد نمره قبولی نباشد، اینكه در چنین صورتی، شهروندان، چه وظیفه ای در برابر نظام حاكم دارند، مسأله دیگری است كه اینك مورد نظر نیست. و به هرحال برای حذف قدرت طاغوتی تغییرات ساختاری، هرچند لازم است، ولی به تنهائی كافی نبوده، و بدون تحولات محتوائی، «حكومت طاغوت» به معنی واقعی كلمه، از بین نرفته است.
حضرت امام می فرمود: «اگر بنا باشد در دولت كه می رویم تحول نشده باشد... همان رژیم است و همان مسائل طاغوتی، منتها «اسم» را ما عوض كردیم، ما می خواهیم انشاءالله «مسمی» عوض بشود، تغییر داده بشود: رژیم طاغوتی به همه محتوا، به رژیم انسانی اسلامی به همه محتوا».[11]
این جملات كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره حاكمیت جمهوری اسلامی، از سوی امام ایراد می شد، گویای آن است كه حضرت امام «نفی طاغوت» را در «نفی رژیم شاه» و در «استقرار نهادهای» جمهوری اسلامی، محدود نمی دید، و نفی طاغوت را بدون تغییر رویه عملی و دگرگونی محتوائی، نمی خواست.
شگفت آور است كه ایشان، بعد از «تحقق نصب» مسئولان عالی رتبه كه بالاترین مقامات اجرائی و قضائی و لشگری را دربر می گرفت، باز هم از «تغییر اسم» یاد می كردند. این جملات از حضرت امام، در این باره جداً شگفت آور است و نشان می دهد كه «حكومت طاغوت» چه عرض عریضی دارد:
«اگر بنا شد كه جمهوری اسلامی، دادگاه هایش اسلامی نباشد، وزارتخانه هایش اسلامی نباشد، این حكومت «طاغوتی» است، و به «اسم اسلام»، همان طاغوت است، منتها اسمش را عوض كردیم، ما نمی خواهیم اسم عوض شود، ما می خواهیم محتوا درست بشود.»[12]
حضرت امام نگران آن بودند كه نظامی كه ساختارش جنبه دینی و اسلامی پیدا كرده، از نظر محتوا، از اسلام فاصله داشته باشد، و آغاز این فاصله را نه در «تغییر كلی» و دگرگونی های اساسی و بنیادین، بلكه در تعدّی نسبت به «یك وجب زمین» مردم، و در «ظلم به یك نفر» می دیدند كه در نهایت به «استقرار یك نظام طاغوتی، با نام اسلامی» می انجامد!
«اگر یك وَجَب زمین مصادره بشود بدون میزان های شرعی، و اگر یك نفر آدم به او ظلم بشود، بر خلاف معاهده ای است كه با اسلام كرده ایم. نباید اسم اسلام رویش بگذاریم و در واقع طاغو
ت باشد، یك وقتی ما توجه به این نكنیم كه ما از طاغوت سردرآوردیم با اسم اسلام، خوب آنها طاغوت بودند، و اسم اسلام هم تو كار نبود، ما می گوئیم اسلام، لكن یك وقت سر از طاغوت درآوردیم».[13]
پاورقی ها
[8] . همان، ج 10، ص 481.
[9] . ر.ك همان، ج 6، ص 443.
[10] . همان، ج 7، ص 236.
[11] . همان، ج 10، ص 176.
[12] . همان، ج 8، ص 417.
[13] . همان، ج 11، ص 522.
امام خمینی و نظریه طاغوت(3)
طاغوت اخلاقی
طاغوت در مفهوم اسلامی آن، صرفاً دارای «مفهوم سیاسی» نیست، بلكه این واژه، دارای «محتوای اخلاقی» نیز هست، طاغوت كه از همان ماده طغیان است، ریشه در «خودخواهی» و خودپرستی انسان طغیانگر و سرکش دارد، و هر كسی كه منیّت و انانیّت درونی خویش را آشكار می كند، «طاغوت» است.
بر این اساس، طاغوت سیاسی، چهره آشكار طاغوت اخلاقی است، و در حقیقت طاغوت اخلاقی، وقتی در عرصه سیاست، حضور پیدا می كند، مرزهای قانون را در هم می شكند، تا هرچه بیشتر حسّ جاه طلبی و قدرت طلبی خویش را اشباع كند. بر این اساس «طاغوت بودن» یك فرمان روا را به فاقدبودن جنبه های اعتباری و انتسابی یا انتصابی نباید پیوند زد، بلكه در حقیقت دیو درونی، در قالب غول بیرونی، خود را نشان داده است.
حضرت امام كه طی ده ها سال در میدان جهاد با نفس به مبارزه مشغول بود، به خوبی زوایای مخفی این موضوع را توضیح می دهد تا شاید برای ما قابل درك باشد كه «طاغوت»، عنوان برای یك «شخص» نیست، بلكه وصف برای یك «شخصیت» است، و هر كس كه «خودمحور» باشد، طاغوت است، و البته طاغوت هم دارای مراتب است و همه طاغوتها در یك سطح، و در یك رتبه نیستند. مرحوم امام می فرماید:
«طاغوت، برای خاطر اینكه پسر كی بود و نوه كی بود كه نبود، «برای اعمالش» بود. اگر اعمال ما هم یك اعمال طاغوتی باشد، «برای خود» باشد نه برای ملت، این همان طاغوت است، منتها به یك صورت دیگری درآمده، اما طاغوت است. طاغوت هم مراتب دارد. یك طاغوت مثل رضاخان و محمدرضاخان، و یك طاغوت هم مثل كارتر، یك طاغوت هم مثل ماهاست».[1]
اگر بپذیریم كه طاغوت سیاسی، نمودی از طاغوت اخلاقی است، و اگر بپذیریم كه طاغوت اخلاقی هم بر اساس درجات انحطاط اخلاقی و ریشه های انانیّت دارای مراتب است، آنگاه به این نتیجه روشن و قطعی می رسیم كه فرض وجود طاغوت در نظام اسلامی نیز هیچ استبعادی ندارد و لذا نباید پنداشت كه وقتی ساختار نظام «اسلامی» باشد، قهرًا هر شخص خودخواه طاغوت صفت را در درون خود غسل تعمید داده و از درون پاك و طاهر می كند.
حضرت امام، با تكرار موضوع طاغوت در سخنرانی های خود، به مردم هشدار می داد كه در جمهوری اسلامی هم ممكن است طاغوت وجود داشته باشد، و ملاك طاغوت آن است كه بجای «خدمت»، «خود» را مطرح می كند كه «من چطورم، شما چطورید، مردم با من هستند، مردم با شما هستند» و نتیجه می گرفتند:
«اگر بروید سراغ جنگ اعصاب، همان است كه آن وقت آن طاغوت می كرد و حالا شما می كنید، شما هم طاغوتید، یكی شیطان است، یكی شیطان كوچكتر».[2]
مراتب طاغوت
طرح مسأله «مراتب داشتن طاغوت» و بیرون آوردن انحصار عنوان طاغوت از قدرت های جائر و فاسدی كه در رأس حكومت های ظالم قرار دارند، از مطالب كلیدی در بحث های حضرت امام خمینی است كه با توجه به آن، به بسیاری از سؤالات در زمینه مشروعیت و قدرترا، از نگاه فقه و اندیشه سیاسی اسلام، می توان، پاسخ داد. هرچند این موضوع مهم، متأسفانه تاكنون مغفول مانده است و آثار و نتایج آن، به مباحث صرفاً اخلاقی، محدود و منحصر شده است.
گویاترین كلام از حضرت امام كه از یك سو، مراتب طاغوت را تبیین می كند، و از سوی دیگر ریشه های طاغوتی گری را نشان می دهد، و سپس سهم اخلاق طاغوتی را در منش سیاسی طاغوتی توضیح می دهد، این سخنرانی ایشان است:
«طاغوت فرقی نمی كند كه محمدرضا باشد، یا من و شما. حیطه شعاع عملیات مختلف است، یك كسی طاغوت است در خانواده خودش، یك كسی طاغوت است در محله اش، یك كسی در شهر، یك كسی هم در یك استان، یك كسی هم در سطح كشور. اگر دستش برسد، در محله طاغوت است، اگر دستش برسد، در سطح كشور طاغوت است، برای اینكه خودش وقتی طاغوت هست دیگر شعاع عمل، كم و زیادش پیش او فرقی ندارد. دستش نمی رسد، دستش برسد، همان كارهایی كه محمدرضا می كرد، این آدم هم همان كارها را می كند. ظالم اگر ده نفر تحت سیطره اش باشند، ظلمش به اندازه ده نفر است، اگر سی و پنج میلیون جمعیت هم باشند ظلمش به اندازه سی و پنج میلیون نفر است، آدم همان آدم است، یك موجود طاغوتی شیطانی است».[3
پاورقی
[1] . صحیفه امام، ج 13، ص 200.
[2] . همان، ج 13، ص 202.
[3] . همان، ج 9، ص 13.
A.a:
امام خمینی و نظریه طاغوت(4)
خطر رفتارهای طاغوتی در نظام اسلامی
از ویژگی های حضرت امام آن بود كه هرچند «فلسفی» می اندیشید و «اجتهادی» فكر می كرد، ولی در تبیین مسائل با «زبان عرفی» و عامیانه سخن می گفت، از این رو عموم مردم می توانستند مطالب او را كه به شكل روشن و روان بیان می شد، درك كنند.
او پس از سقوط رژیم شاه، به جای آنكه موضوع طاغوت را «تمام شده» تلقی نموده و یا به عنوان مسأله ای كه به «گذشته» تعلق دارد از آن یاد كند، پیوسته «خطر طاغوت» را با ذكر نمونه های عینی و ملموس، متذكر می شد.
1- مثلاً وقتی با دست اندركاران برگزاری انتخابات، صحبت می كرد، سراغ انتخابات در «نظام طاغوت» می رفت و با مشخص كردن شاخص انتخابات طاغوت كه در «تحمیلی بودن» خلاصه می شد، به آن ها توصیه می كرد كه انتخابات طاغوتی نباید برگزار شود، شما حق ندارید «یك كلمه» بگوئید كه نشان تحمیل داشته باشد، تا چه رسد به «رفتاری» كه با آزادی انتخابات منافات داشته باشد:
«باید توجه كنید كه این رژیم اسلامی است، رژیم طاغوتی نیست، یك كلمه نباید بگوئید كه تحمیل اسمش باشد، فضلاً اینكه یك عمل بكنید، مردم را باید آزاد بگذارید، مثل سابق نباشد كه می بردند و هر چه می خواستند می ریختند توی (صندوق ها) و می آوردند...»[1]
امام با این تعبیرات متذكر می شد، كه ممكن است رژیم از نظر ساختاری و شكلی، «اسلامی» باشد، ولی از نظر رویه و عمل، مانند طاغوت عمل كند، ایشان این موضوع را با یك مثال روشن، توضیح می دادند و در ضمن مثال، ملاك طاغوتی بودن – مثل تحمیل در انتخابات و ریختن رأی در صندوق ها توسط متولیان- را مطرح می كردند.
2- مثال دیگری كه به عنوان سمبل رویه طاغوتی بر آن انگشت می گذاشتند، شیوه «برخورد با متهمان» و «مجرمان» بود، امام خمینی به جای اینكه اسلامی بودن رژیم را به نام آن مستند نمایند، این معیار را مطرح می كردند كه اگر برخورد حتی با افراد مجرم (نه متهم) از سوی افراد خودسر و بدون حكم دادگاه انجام گیرد، مملكت طاغوتی است، چون طاغوتی بودن یعنی به اتكای زور، تعدّی و تجاوزكردن:
«انقلاب اسلامی معنایش این است كه متحول شده یك مملكت طاغوتی كه هر كس می خواست ظلم بكند، به اتكای سرنیزه ظلم می¬كرد، مبدل شده به مملكت اسلامی كه روی موازین اسلامی عمل می شود. موازین اسلامی این است كه اگر یك كسی جرمی كرده، (دیگری) خودش نمی تواند برود آن جرم را (برخورد كرده و) عوض كند، باید برود به محكمه اثبات بكند».[2]
این جملات به صراحت نشان می دهد كه حضرت امام، اسلامی یا طاغوتی بودن را بر اساس اجرا یا عدم اجرای موازین اسلامی، قابل ارزیابی می دانند، یعنی اسلامی بودن در «عمل» خود را نشان می دهد، عملی كه در جهت مخالف عملِ طاغوتی باشد. به نظر ایشان اقدامی كه در برابر متهمان یا مجرمان، بدون اثبات در محكمه و دادگاه صورت ¬گیرد، عملِ طاغوتی است.
3- نمونه دیگری كه حضرت امام، ذكر می كردند و بر مبنای آن «طاغوت» را معرفی می كردند، اقدامات خودسرانه نیروهای انتظام كشور بود، تعریف امام از رژیم طاغوتی این بوده كه در چنین رژیمی، جان و مال مردم، از «امنیت» برخوردار نبود. روشن است كه امام نمی خواستند بگویند در رژیم شاه، همه مردم، جان و مالشان مورد تعرض مأموران قرار می گرفت، بلكه مقصود ایشان آن بود كه در رژیم طاغوتی، مأموران رژیم، بدون رعایت قوانین و ضوابط به سراغ افراد متهم می رفتند و متعرض آنها می¬ شدند، و اگر در نظام اسلامی هم این كار اتفاق بیفتد، باز هم طاغوت، ظهور و بروز دارد، مثل همان طاغوت، و یا بدتر از آن، چرا؟ چون به نام اسلام است!:
«مگر طاغوت چی بود؟ طاغوت همین بود كه جان و مال مردم در امان نبود در زمان او، اگر بنا باشد كه جان و مال مردم در این زمان هم از قوای انتظامیه در امان نباشد، این همان طاغوت است، منتها با صورت دیگر آمده بیرون، و طاغوتی كه به «صورت مسلم» بیرون بیاید، خطرش، از آن طاغوت بدتر است، این منافق است».(3)
پاورقی
1. صحیفه نور، ج 9، ص 121.
2 . همان، ج 10، ص 481.
3. همان، ج 12، ص 408.
امام خمینی و نظریه طاغوت(5)
شبه طاغوت
یكی از نكات بدیع و ابتكاری حضرت امام در این موضوع، ارائه مفهوم «شبه طاغوت» است. این تعبیر خاص، پیش ازآن، سابقه نداشته است و گویای آن است كه در نظر امام خمینی، به جای آنكه قدرتمندان و حاكمان در یك «تقسیم ثنائی»، به دو گروه تقسیم شوند: الهی و طاغوتی، باید آنان را در یك تقسیم ثلاثی، به سه گروه تقسیم كرد: الهی، طاغوت و شبه طاغوتی، مثل تقسیم قتل به: عمد و خطا و شبه عمد.
با توجه به اصول و مبانی گذشته، جایگاه این تقسیم و ضرورت توجه به قِسم سوم، كاملاً روشن است. زیرا «شبه طاغوت»، قدرتی است كه دو معیار متفاوت و متضاد را در خود جمع كرده است، مثلاً او از یك سو در جایگاهی قرار دارد كه از معیار مشروعیت ساختاری برخوردار است و از سوی دیگر «رفتارهایی» خودسرانه و خودپسندانه دارد كه از مرزهای قانون عبور می كند، او هرچند یك «طاغوتِ تمام عیار» نیست، ولی شیوه ها و روش های طاغوت دراعمال او دیده می شود مثلاً با ادبیات طاغوت سخن می گوید، از روش های طاغوت برای فریب مردم استفاده می كند، در اثر قلدری طاغوتی حاضر به تمكین در برابر قانون نیست.
حضرت امام واژه «شبه طاغوت» را یك بار، آن هم در حكم تنفیذ اولین رئیس جمهور (ابوالحسن بنی صدر) به كاربردند. مطرح شدن این موضوع از سوی حضرت امام در آغاز به كار اولین رئیس جمهور، گویای شناخت عمیق حضرت امام نسبت به وی، و نشان دهنده توجه امام به مخاطرات حضور وی در رأس قوه مجریه بود.
حضرت امام در پایان این حكم از عموم مردم خواسته بودند كه از رئیس جمهور پشتیبانی كنند، ولی سپس این حمایت را مقید و مشروط به اجتناب وی از «اعمال شبه طاغوت» كرده بودند:
«تا ایشان بر محور عدل اسلامی عمل می كنند و جانبدار مستمندان و مستضعفان هستند و از اعمال شبه طاغوت اجتناب می كنند، از همكاری و معاونت دریغ ننمایند».[1]
درباره این جمله امام خمینی، دو نكته مهم و قابل تأمل وجود دارد: یكی تفسیر موضوع، كه همان «اعمال شبه طاغوت» است. این تفسیر با توجه به حدود هزار مورد واژه طاغوت كه در زبان و قلم امام تكرار شده، كار دشواری نیست، و در این نوشتار، اساسی ترین معیارهای آن ارائه گردید.
و دوم «حكمِ» این موضوع است كه حضرت امام به اقتضای این قید، همكاری با رئیس دولت را مشروط به «اجتناب از اعمال شبه طاغوت» كرده اند.
پرسش های دیگر
آنچه در اینجا آوردیم، یك بررسی فشرده بر اساس دیدگاههای حضرت امام خمینی برای دستیابی به «نظریه طاغوت» از نگاه ایشان بود، نویسنده اذعان دارد كه تبیین كامل و دقیق این نظریه نیاز به یك تحقیق گسترده در جهت پاسخ به سؤالات دیگری از این قبیل دارد:
1ـ قدرت برخاسته از «خواست مردم»، در چه شرایطی طاغوت است؟
2ـ قدرت «برخاسته از ملاك های دینی» در چه شرایطی طاغوت است؟
3ـ انجام «فعل طاغوتی»، در چه شرایطی به «طاغوت شدن شخص» می انجامد؟
4ـ طاغوت بودن «شخص» در چه شرایطی، به طاغوت شدن «نظام» می انجامد؟
5ـ با شخص طاغوت، در نظام غیر طاغوتی، چگونه باید تعامل كرد؟
و... .
برسی اینگونه مسائل بارویكرد فقهی، نیاز به تحقیق در منابع فقهی و بویژه «بحث ولایت جائر» دارد و البته نظرات حضرت امام خمینی، بیش از فقهای دیگر در این باره راهگشا بوده و فضاهای جدیدی به روی محققان می گشاید
درود خدا بر حضرت امام كه در فضای «طاغوت پرستی»، فریاد «طاغوت ستیزی» سر داد، فقیه بزرگی كه در حوزه «فقاهت» در «طاغوت پژوهی» توقف نكرد و در حوزه «سیاست» به «طاغوت گریزی» بسنده ننمود، بلكه در حوزهی «ولایت»، با موفقیت «طاغوت زدائی» را به انجام رساند.
پاورقی
1 . صحیفه نور، ج 12/140.
✅جایگاه امامت ؛گفتاری از استاد هاشمی ⬇️
✅حقیقت امامت ازحقایقی است که در نزد بشر مجهول ومغفول است.
متکلمین ومفسرین شیعه وسنی بحثهای مفهومی پیرامون امام وامامت کرده اند اما حقیقت این است که مباحث مفهومی آنان در دایره ادبیات قرآن وعترت نبوده وبیشتر جنبه لُغَوي داشته است.
مفسرین ومتکلمین خاصه وعامه امام را به" مَن يقُتدى به "معنى كرده اندیعنی کسی که در عقیده وباور وفعلی به او اقتدا می شود.
علامه طباطبایی بااستدلال به شریفه "قال انی جاعلک للناس اماما" می نویسد:این ایه دلیل براین است که معنای امام آنگونه که لغویون گفته اند نیست ؛زیراابراهیم در زمان اعطاءمقام امامت ، به اواقتدا می شد ومعنی نداشت بگوید من تورا امام (من یقتدی به ) قرار دادم.
این دلیل بر این است که امامت ومعنای امام، حقیقتی فراتر از این مفاهیم است.
فرمایش لطیف مرحوم علامه که از ادبیات قرآن مستفاد است باتفسیر امام رضا علیه السلام از حقیقت امامت تکمیل می شود. حضرت رضا علیه السلام در حدیثی که در اصول کافی در میان غرراحایث امامت توسط مرحوم کلینی ذکرشده است واز بهترین وبالاترین جملات پیرامون امامت است ،هفتاد وصف رابرای امام بیان می کند که بخشی از فرمایشات امام این است:
✅امامت مقامی است که خداوندبه ابراهیم خلیل بعداز نبوت و خُلّت،درمرتبه سوم اختصاص دادونام اورا بلندآوازه کرد.
ابراهیم درنهایت شادی عرض کرد:ومن ذریتی؟
"قال لاینال عهدی الظالمین. "
✅امامت مقام پیامبرومیراث تمام اوصیاء است.
✅امامت زمام دین وصلاح دنیا وعزت مسلمانان است.
✅امام همانند خورشیدی است که سراسرجهان راروشن می کندوخود درافقی است که دست ها ودیدگان به او نرسند.
✅امام نوردرخشان تاریکی ها درظلمات گمراهی وفتنه هاست وهرکس از اوجداشد هلاک شود.
✅امام امین خدا بین مردم است
✅امام حجت خداوند وخلیفه اودر بلاد است.
✅امام از همه گناهان پاک وازتمام عیب ها به دور است.
✅امام به دانشی مخصوص، نشانه دار است.
✅امام یگانه دوران خویش است وهمتایی برای او متصور نیست.
✅امام عالمی است که هیچ دانشمندی در دانش به پای اونرسد.
✅ امام به تمام فضایل مخصوص است بی آنکه درطلبش برآمده باشد بلکه امتیازی است که خدا به او عنایت داشته است.
✅درسرتاسردودمانش ننگ وسرزنشی نیست..
✅امام کسی است که هرگز خستگی وکسالت در کار اوراه نیابد.
✅امام کانون طاعت الهی وزهد خدایی است...
آدم زحسن روی تو گر بهره داشتی
از دیدنت به سجده نپرداختی ملک
صورتگران چین اگرآن چهره بنگرند
نقش نگارخانه چین را کنند حک.
امام رضا علیه السلام درفرجام سخن همانند اغازش ،پس از ذکر هفتاد علامت برای امام فرمودند:
آیامردم چنان قدرتی دارندکه چنین شخصی راانتخاب کنندوانتخاب شده آنها اینگونه باشدو منتخب خویش را پیشوا سازند؟
آیامردم خیال می کنند این حقیقت جز در خاندان وخانواده محمد صلی الله علیه واله یافت می شود؟
وسپس به خانه خدا سوگند می خورند که مردم ازحق تجاوز کرده وکتاب خدا را پشت سر انداختند.
#نکات_وحیانی
@nokatevahyani