💎 #دُرّ_و_یاقوت_مهدوی ۷۸
🌹خانه ای در کنار خانه رسول خدا در بهشت
🟢 به امام صادق عرض کرد: «وَ اللَّهِ لَوْ فَلَقْتَ رُمَّانَةً بِنِصْفَيْنِ» به خدا قسم اگر یک انار را دو نیم کنید «فَقُلْتَ هَذَا حَرَامٌ وَ هَذَا حَلَالٌ» و بفرمایید این نیمه اش، حرام و نیمه دیگرش،حلال است قطعا گواهی می دهم که آن قسمتی که فرمودید، حلال است میگویم حلال است و آن قسمتی را که فرمودید، حرام است میگویم حرام است؛ حضرت دو بار فرمودند: «رَحِمَكَ اللَّهُ رَحِمَكَ اللَّه» خداوند تو را مورد لطف و رحمتش قرار دهد. (۱)
✅ این یعنی اعتماد به حجت خدا، باور عصمتِ امام، مأمومِ امام بودن....
▪️وقتی از دنیا رفت، حضرت در نامه ای خطاب به مفضل چنین نوشتند: «عبد الله بن ابی یعفور از دنیا رفت در حالی که به عهدش با خدا و رسول خدا و امامش وفادار بود، به فرزند رسول خدا بودنم قسم! که مَا كَانَ فِي عَصْرِنَا أَحَدٌ أَطْوَعَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِهِ مِنْهُ در زمان ما کسی پیروتر از او نسبت به خدا و رسول خدا و امامش، نبود! و پیوسته چنین بود تا این که از دنیا رفت و خداوند در بهشت، خانه ای در کنار خانه رسول خدا و امیر المؤمنین به او داده است.»(۲)
📚منابع:
(۱و۲) رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال، النص، ص: ۲۴۹
📛چهل گناه ازگناهان زبان📛
🔥۱. دروغ گفتن
🔥۲. غیبت کردن
🔥۳. وعده دروغ
🔥۴. مزاح زیاد
🔥۵. بدخلقی
🔥۶. دل شکستن
🔥۷. آبروریزی
🔥۸. تهمت زدن
🔥۹. طعنه زدن
🔥۱۰. حکم ناحق دادن
🔥۱۱. سرزنش بی جاکردن
🔥۱۲. مسخره کردن
🔥۱۳. ناامیدکردن
🔥۱۴. ریادرگفتار
🔥۱۵. امربه منکر
🔥۱۶. نهی ازمعرف
🔥۱۷. زخم زبان زدن
🔥۱۸. شهادت ناحق دادن
🔥۱۹. کبردرگفتار
🔥۲۰. شایعه پراکنی
🔥۲۱. رنجاندن مؤمن
🔥۲۲. بدعت دردین
🔥۲۳. فحش وناسزاگفتن
🔥۲۴. خشونت درگفتار
🔥۲۵. سخن چینی کردن
🔥۲۶. به نام بدصداکردن
🔥۲۷. شوخی بانامحرم
🔥۲۸. تملق وچاپلوسی
🔥۲۹. فریادزدن بی جا
🔥۳۰. لعنت کردن مردم
🔥۳۱. اظهارحسدوبخل
🔥۳۲. بامکروحیله سخن گفتن
🔥۳۳. تحریف مسائل دینی
🔥۳۴. فاش کردن اسرارمردم
🔥۳۵. خبر را ندانسته گفتن
🔥۳۶. وعیب جویی ازدیگران
🔥۳۷. تصدیق کفروشرک
🔥۳۸. بدنامی هنگام معاشرت
🔥۳۹. تقلیدصدای کسی راکردن
🔥۴۰. قسم دروغ
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️سرنوشت یزید ملعون چه شد؟
▪️چند روایت درباره مرگ یزید بن معاویه، مسبب واقعه اسفناک کربلا، وجود دارد که آنها را در کلیپ #زوم_بینهایت مرور کردیم.
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
آقای سید علی اکبر کوثری از روضه خوانهای قدیم قم و از پیرغلامهای مخلص اباعبدلله علیهالسلام در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضهخوانی تشریف میبرند
بچههای آن محله به رسم کودکانه خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها با چادرهای مشکی و مقنعههای مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه کودکانه و کوچکی در عالم کودکی در گوشهای از محله برای خودشان درست کرده بودند
مرحوم سید علی اکبر میگوید بعد از اتمام جلسه آمدم از درب مسجد بیرون بیایم یکی از دختر بچههای محله آمد جلو و گفت آقای کوثری برای ما هم روضه میخوانی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردهام و چون قول دادم باید عجله کنم که تأخیری در حضورم نداشته باشم
هر چه اصرار کرد توجهی نکردم تا عبای مرا گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگوید پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش با عجله رفتم تا رسیدیم
حسینیه کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند
سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچههای قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند
سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیهالسلام عرضه کردم
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدالله ...
دو جمله روضه خواندم و یک بیت شعر
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
دعایی کردم و آمدم بلند بشوم با عجله بروم
که یکی از بچهها گفت تا چای روضه را نخورید امکان ندارد بزاریم بروی
رفت و در یکی از استکانهای پلاستیکی بچهگانشون برایم چای ریخت
چای سرد که رنگ خوبی هم نداشت
با بیمیلی و اکراه استکان را آوردم بالا و برای اینکه بچهها ناراحت نشوند بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم
شام عاشورا، شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته آمدم منزل و از شدت خستگی فوراً به خواب رفتم
وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه کبری در عالم رؤیا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود: آسید علی اکبر
مجالس روضه امروز قبول نیست
گفتم چرا خانوم جان!!!
فرمود: نیتت خالص برای ما نبود
برای احترام به صاحبان مجالس
و نیات دیگری روضه خواندی
فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم و آن روضهای بود که برای آن چند تا بچه کوچک دور از ریا و خالص گوشه محله خواندی
آسید علی اکبر ما از تو گله و خوردهای داریم!
گفتم جانم خانوم
بفرمائید چه خطایی از من سر زده؟
حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند: آن چای را من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگوید از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم که توجه و عنایت آنها به مجالس با اخلاص و بیریاست
و بعد از آن هر مجلس کوچک و بیبضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه گرفتاریها و مخارجم کافی بود
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند
✍برگرفته از خاطرات آن مرحوم
🍃
🦋
دلگیرم از همه الا خودت حُسین
دلم برات تنگ شده حُسین . . .
دلم برات تنگ شده حُسین 😭💔
برو ای گدای مسکین در خانه رقیه دختر است وخواب دارد رگ خواب شاه ما را السلام اعلیک یا بی بی رقیه ع 🌴😭🏴