533.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پندانه
🕊 آدمها قند را میشکنند...
♥️تا از طعمش استفاده کنند.
🕊رکورد را میشکنند...
♥️تا به افتخار برسند.
🕊هيزم را میشکنند...
♥️تا به گرمای آتش برسند.
🕊غرور را میشکنند...
♥️تا به افتادگی برسند.
🕊سكوت را میشکنند...
♥️تا به آوازی برسند !!!
🕊آدمها برای تمام
♥️شکستنها دلایل خوبی دارند.
🕊امــا من هنوز نفهمیدم...
♥️که چرا آدمها دل را میشکنند ؟!
اللهم عجل لولیک الفرج🤲💚🤲
🔅#پندانه
✍️ نعمتهای الهی در بطن رنجها نهفتهاند
🔹شغل مردی تمیزکردن ساحل بود.
🔸او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمعآوری میکرد و مدام به صدفها لعنت میفرستاد چون کارش را خیلی زیاد میکردند.
🔹او باید هر روز آنها را روی هم انباشته میکرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام میداد.
🔸روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدفهای بدبو درست کرده بود، خلاص کند.
🔹او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.
🔸یک سال بعد، آن دو مرد یکدیگر را دیدند. دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود.
🔹وقتی به آنجا رسیدند، مرد نظافتچی نمیتوانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید:
چطور توانستی چنین ثروتی را بهدست بیاوری؟
🔸مرد ثروتمند پاسخ داد:
من هدیهای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو میداد و تو قبول نمیکردی. در تمام صدفهای نفرتانگیز تو، مرواریدی نهفته بود.
💢بیشتر وقتها هدیهها و موهبتهای الهی در بطن خستگیها و رنجها نهفتهاند، این ما هستیم که موهبتهایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار میدهد، ندانسته رد میکنیم.
🔅#پندانه
✍️ این است حکایت دنیا
🔹قطره عسلی بر زمین افتاد. مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه عسل برایش اعجابانگیز بود. پس برگشت و جرعه دیگری نوشید.
🔸باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمیکند و مزه واقعی را نمیدهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد.
🔹مورچه در عسل غوطهور شد و لذت میبرد.
🔸اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود. پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت.
🔹در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد.
💢 دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
🔺پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات مییابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک میشود.
🔅 #پندانه
✍️ چرا نمیتوانم نماز صبح بیدار شوم؟
🔹سالها پیش شبی شهرستان مهمان مادر بودم. طبق روال، ساعت ۱۱ شب خوابیدم. بعد از اذان صبح بیدار شدم ولی سنگینی عجیبی داشتم که نمیتوانستم برای نماز صبح بیدار شوم.
🔸انگار یکی میگفت:
بخواب! هنوز تا طلوع آفتاب فرصت داری!
🔹خوابیدم. به ناگاه بیدار شدم و طلوع آفتاب را دیدم.
🔸شب بعد حس کردم باید زودتر بخوابم. ساعت ۱٠ شب خوابیدم و علیرغم هیچ نیازی به خواب، باز همانطور خواب ماندم.
🔹اتفاق بسیار نادر و عجیبی برایم بود. بسیار ناراحت و اعصابم خرد شده بود. از حقتعالی استغاثه کردم تا گناهی را که موجب این سلبِ توفیقم شده به من نشان دهد.
🔸بهناگاه ماجرا را فهمیدم چون میدانستم هرچه هست در این چند روز بوده است.
🔹شب اول مادرم قدری تخمه کدو درست کرده بود. خیلی خوشطعم و پُر مغز بودند.
🔸از او پرسیدم:
از کجا خریده است؟
🔹آدرس بقالی سر کوچه را نشان داد. فردا صبح برای خرید از آن تخمه به مغازهاش رفتم.
🔸صاحب مغازه گفت:
هر کیلو تخمه مبلغ ۱۵هزار تومان است و فقط سه کیلوی دیگر از آن مانده.
🔹من هم آن سه کیلو را خریدم. غافل از این بودم که قیمت آن تخمه باید بالای ۲٠هزار تومان باشد.
🔸دوباره به مغازه رفتم و داستان را از او پرسیدم. متوجه شدم این تخمهها برای پیرزن مستمندی است که به او در پاییز هدیه دادهاند و او نزدیک عید آنها را به صاخب مغازه داده بود تا برایش بفروشد و به او مبلغ را بدهد. پیرزن میخواست برای عید میوه و شیرینی کمی برای خانهاش تهیه کند که شرمنده مهمان نباشد و فقرش بر اطرافیانش عیان نشود.
🔹صاحب مغازه برای از سر باز کردن این چند کیلو تخمه، به قیمت ارزان آن را به ما فروخته بود. در حالی که آن تخمه ۲۲هزار تومان ارزش بازارش بود و برای این زن باید کسی که انصاف داشت، مقداری هم از نرخ بازار بالاتر میخرید.
🔸به توفیق الهی مابهالتفاوت آن را رد کردم تا به دست پیرزن برساند. همان شب علیرغم داشتن مهمان در منزل ساعت یک بامداد به بستر رفتم ولی ساعت ۵ صبح به مدد الهی بیدار بودم.
2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پندانه
امام صادق(ع) میفرمایند:
قبل ظهور ایمانتو کامل کن که وقت ظهور،بابت چیزاییکه یاد گرفتی ازت امتحان میگیرن🌱😉
لینک کانالمون👇:
https://eitaa.com/yaabasaleha
🔅 #پندانه
✍ تا عمر داریم باید انتخاب کنیم
🔹همسر فرعون تصميم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی.
🔸پسر نوح تصميمی برای عوضشدن نداشت. غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان.
🔹اولی همسر يک طغيانگر بود و دومی پسر يک پيامبر.
🔸برای عوضشدن هيچ بهانهای قابلقبول نيست!
🔹اين خودت هستی که تصميم میگيری تا عوض شوی.
🔸تا عمر داریم باید انتخاب کنیم...
••『﷽』••
✍️ دینی که در معرض خطر بود
🔹فردی که مقیم لندن بود، تعریف میکرد یک روز سوار تاکسی شدم در بین راه کرایه را پرداختم.
🔸راننده بقیه پولم را که برگرداند، متوجه شدم ۲۰ پنس اضافهتر داده است!
🔹چند دقیقهای با خودم کلنجار رفتم که ۲۰ پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و ۲۰ پنس را پس دادم و گفتم:
آقا این را زیاد دادی.
🔸گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیادهشدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:
آقا از شما ممنونم.
🔹پرسیدم:
بابت چی؟
🔸گفت:
میخواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
🔹با خودم شرط کردم اگر ۲٠ پنس را پس دادید، بیایم. انشاءالله فردا خدمت میرسیم!
🔸تمام وجودم دگرگون شد، حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به ۲۰ پنس میفروختم!
#پندانه
📌 #پندانه
🔸روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود
و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته
به من گفت آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده
🔸گفت: خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت.
آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد.
حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد.
هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند
و به او احترام می گذاشتند…
.
🔺گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن.
🔸با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید،
نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود....
🔺آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک والا مقام دزد منحرف،
به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر هم نرسیده، چه جور جانوری است؟
🔺آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک بار
با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته،
پسِ گردن یک آدم فروش متقلب نزده،
و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته وابسته به اجنبی نینداخته،
با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟
🔺آقای محترم! ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ،
بر زندگی و بر آینده نداشته باشد.
🔺 ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم
و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم،
و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
🔺ما امده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم.
🔺نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند:
از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر،
🔺ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان،
و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان
هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود…
🔺ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم
که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند…
✅به نقل از کانال مصاف
#پندانه
تمام مواهب الهى
که در دنیا نصیب انسان مى شود فرصت هاى زودگذرند;
جوانى،
تندرستى،
امنیت،
آمادگى روح و فکر،
بلکه عمر و حیات انسان
همگى فرصت هاى
زودگذرى هستند که اگر
آنها را غنیمت نشمریم
و بهره کافى نگیریم
نتیجه اى اندوهبار خواهد داشت.
..
#پندانه ⌝تویسختترينمشكلاتهمميشہموفقشد
تویآلودترينمكانهاهمميشہپاكموند
تویدنياییکہ،همہبدشدنميشہخوببود ⌞
وهمہاينابہتوبستگیداره ؛
پسقویباشوسبزبمان...🌱
یه روزی میرسه که یاد این دوران میفتی،
و به خودت افتخار میکنی که پا پس نکشیدی!
همین راه رو ادامه بده و بدون
که از پسش بر میای.
#پندانه
♡⇦به #خدا اعتماد کن ...
اگر به این ایمان برسیم که همه چیز دست خداست و خدا♥♥
به ما قدرت اختیار داده و به ما قدرت این رو داده که از قدرت بی نهایت خودش طلب کنیم همه مشکلات ما حل می شود.
✨↻پس به خدا اعتماد کن ...
✔خدایا من به تو ایمان دارم
✔خدایا من به علم و اراده تو ایمان دارم
✔خدایا تو خالق مهربان و بزرگ من هستی
خدایا تو را دوست دارم♡♡
♡••࿐
↯↻هر شرایطی که داری
به جای داد و بیداد،آروم باش
بذار خدا تصمیم بگیره،بذار خدا راه درست رو نشون بده،
✔تو فقط بندگی کن و بقیه رو بسپار به خدا،
خودش میدونه چجوری دستتو بگیره
#پندانه
قلـــب انسان♥️
همانند حوضی است که چهارجویبار
همیشه آب شان در آن می ریزند...
اگر آب چهار جـویبار پاک باشد،
قلب انسان را پاک و زلال میکنند
اما اگر آب یکی یا دوتا یا چهارتای
این جویبارها آلوده باشند قلب را
هم آلوده میکنند..
جویباراول: چشم است
جویبار دوم: گوش است
جویبار سوم: زبان است
جویبار چهارم: فکرو ذهن