11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 دروغبودنِ انتساب این سخنان به آیةالله کشمیری 🌺
💧شهید سیدحسن نصرالله متولد ۱۳۳۹ است؛ پس هنگام بازگشت معاودان ( در سال ۱۳۵۰ ) ۱۱ ساله بود و در ۱۶ سالگی وارد حوزهی نجف شد.
💧پس شاید راوی دچار سهو شده است و با داستان دیگری خلط کرده یا عمداً دروغ گفته است.
💧و سخنانِ آخِرِ گوینده، اصلاً به فرمایشهای مرحوم مولانا کشمیری نمیخورد و ایندست افراد، از اینگونه حرفها، زیاد میزنند!
💧گر چه شاید اصل استخارهکردن شهید نصرالله پیش آیةالله کشمیری درست باشد اما نه با این افزودهها.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالࣱ صَدَقُواْ مَا عاهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِ؛ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُ وَ مِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلࣰا 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 رزق و روزی: روایتی که مرحوم آیةالله بهجت به آن اشاره میکنند، در "زادُالمَعاد" آمده است.
🌸 مرحوم کلباسی روایتهائی که عوامل کم و زیادشدنِ روزی را بیان کرده، در کتابی گِردآوری کرد.
💧نگارنده نیز در سال ۱۳۷۶ چکیدهی آن روایتها را در سه صفحه نگاشته و میان انبوهی پخش کرد.
💧پرینت گرفتن از این چهارصفحه و به خاطر سپردنِ این موارد، خوب است.
نقدمقتل جامع.pdf
643.6K
🌺 نگاهی به کتاب "مقتل جامع سیدالشهداء" 🌺
🌸 نُهسال پیش، این نقد را نوشته و به مرحوم حجهالاسلام مهدی پیشوائی دادم که تحسین بسیارِ او و گروه نویسندهی آن کتاب را به دنبال داشت.
و میگفتند: "برخی کتاب ما را نقد کردهاند اما برخلاف این نقد، به مبانی ما توجه نداشتند."
🌸 - پرسش: آیا میتوانم نوشتههای شما در این جا را در جای دیگری استفاده و نقل کنم؟
🌸 - پاسخ: به این شرط که دومین شرطی که در تاریخ ۱۴ رمضان ۱۴۱۶ ق. از آیهالله بهجت برای نقل فرمایشهایش شنیده و در مقدمهی "گوهرهای حکیمانه، ص ۸" نقل کردم، رعایت کنید.
💧و چون احتمال میدهم بدون مراجعه به آن کتاب، الان بپرسید: "آن شرط چیست؟" عرض میکنم:
به این شرط که هیچ چیزی ( حتی یک واژه و حرف، مانند "از" یا "و" ) از آن کم یا به آن افزوده نشود.
💧اگر هم میخواهید چیزی به آن بیفزائید یا حتی نقدی کنید، مرز میان سخنان این ناچیز با سخن خودتان را مشخص کنید. ( گو این که گاهی خودم ویرایشی در آنها میکنم. )
☘ و اگر خواستید نقدی کنید، هرگز برداشت خود را نقل و سپس نقد نکنید؛ بلکه "عین نوشته" را ابتدا به صورت کامل نقل کرده و سپس هرچه خواستید، نقد کنید.
💧بارها شده که افرادی گفتهها و نوشتههای بنده را با تحریف نقل کرده و سپس استفسار یا اشکالی کردهاند و زمانی که به آنان توضیح دادهام که سرچشمهی پرسش یا اشکالشان، کم و زیاد شدن و تحریف سخن است، مبهوت ماندهاند که چگونه کم و زیاد شدن یک حرف کوچک، مرزهای حقیقت را فرسنگها جابجا کرده است.
🌸 کسانیکه خواهان شناخت علامه طباطبائی و خواندن اشعارش هستند، لازم است چهار کتاب را داشته باشند:
۱. جرعههای جانبخش؛ از گلی زواره.
۲. زِ مهر افروخته ( البته ویرایش سومش را )؛ نگاشتهی این کمترین که عکس جلدش را مشاهده میکنید.
۳. اقیانوس علم و معرفت؛ نوشتهی پارسا.
۴. ثمراتالحیات؛ نوشتهی سعادت پرور.
🌸 پس از ویرایش سوم تا کنون نیز گفتنیهای جالبی از علامه یافتهام اما توفیق تنظیم و نگارش آنها به عنوان جلد دوم کتاب، روزی نشده است.
🌸 داستان "آمدن مرتاضی از هند به قم و رفتنش به دیدن علامه طباطبائی و ... "، که در اینکتاب، ص ۲۰۷ تا ۲۰۹ نقل شده، به نقل از مرحوم آیةالله سیدمهدی روحانی قمیست اما آقامهدی طائب سهواً آن را به نقل از آیةالله سیدموسی شبیری بیان کرده است.
💧دیروز (۱۸ رمضان ۱۴۴۱) که به وی زنگ زدم و گفتم:"آیةالله شبیری نقل آن داستان از زبان خود را تکذیب کرده است؛ پس شما چهگونه از ایشان نقل کردهاید؟!"
پاسخ داد: "آن را از آیةالله سیدمهدی روحانی شنیدهام و در نامبردن از راوی دچار سهو شدم."
یعنی در سخنرانی خود ( که فایلش در اینترنت موجود است ) بهجای آیةالله روحانی، آن را به آیةالله شبیری نسبت داده است.
💧 این را اینجا نوشتم تا روشن شود که در اصلِ داستان، هیچ خدشهای نیست و تنها ناقلش باید اصلاح شود.
💧نکتهی دیگر اینکه پساز پاپیچ شدن به اعضای حزب موتلفهی اسلامی، معلوم شد آنان نه تنها سند مکتوبی در تائید حکم ترورِ حسنعلی منصور از سوی آیةالله میلانی ندارند، بلکه فرمان صریحی نیز از سوی ایشان برای آن کار نداشتند و تنها برداشت کردند که ایشان به آن کار راضیبودند!
🤦♂ صاحب عکس بالا ( که امضای هوادارانهاش را میتوانید پای هر بیان و بیانیهای که بیدینان، هر از چندی منتشر میکنند، ببینید ) پس از اطلاع از سهو و اصلاحی که راویِ داستانِ "دیدار مرتاض هندی با علامه طباطبائی" دچارش شد، متنی نوشته که چکیدهاش این است:
۱. چون راوی آن داستان تعویض [!] ناشیانه [؟!] شده، تاکید دیگری [؟!]ست بر اینکه اصل داستان ساختگی ست [!]
۲. من آن را نشنیدهام؛ پس دروغ محض است [!]
۳. چون راوی این داستان اصلاح شده، پس باید به دیگر نکاتی هم که در "زمهرافروخته" نقل شده، به دیدهی شک و تردید نگریست [!]
- - - - - - - -
💧ان شاء الله:
به بانگ چنگ بگوئیم آن حکایتها
که از نگفتنِ آن، دیگِ سینه میزد جوش