⬆️⬆️⬆️
لطفا ابتدا قسمت های قبل رو بخونید
#داستان_بدون_تو_هرگز
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
قسمت چهل هشتم: سرزمین غریب
نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد ... وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب... نگاهش رو پر کرد ... چند لحظه موند ... نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه...
سوار ماشین که شدیم ... این تحیر رو به زبان آورد ...
- شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید ...
زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت ...
- و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما ... با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده ...
نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم ... یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن ...ولی یه چیزی رو می دونستم ... به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم ... هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم می چرخید ... اما سکوت کردم ... باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم ... و من هیچی در مورد اون شخص نمی دونستم ...
من رو به خونه ای که گرفته بودن برد ... یه خونه دوبلکس ... بزرگ و دلباز ... با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی... ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی ... تمام وسایلش شیک و مرتب ...
فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود ... همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز ... حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه ... اما به شدت اشتباه می کردن ...
هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود ... برای مادرم ... خواهر و برادرهام ... من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم ... قبل از رفتن ... توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده ... خودم اینجا بودم ... دلم جا مونده بود ... با یه علامت سوال بزرگ ...
- بابا ... چرا من رو فرستادی اینجا...!؟
✅✅ادامه دارد . . .
شهید سید طاها ایمانی....
قسمت چهل و ششم:کیش و مات
دست هاش شل و من رو ول کرد ... چرخیدم سمتش ... صورتش بهم ریخته بود ...
- چرا اینطوری شدی؟ ...
سریع به خودش اومد ... خندید و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم گرفت ...
- ای بابا ... از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره ... شما بشین بانوی من، که من برات شربت بیارم خستگیت در بره ... از صبح تا حالا زحمت کشیدی ...
رفت سمت گاز ...
- راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم ... برنامه نهار چیه؟... بقیه اش با من ...
دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست ... هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوع حرف رو عوض کنه ... شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم ...
- خیلی جای بدیه؟ ...
- کجا؟ ...
- سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده ...
- نه ... شایدم ... نمی دونم ...
دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم ...
- توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده ... این جواب های بریده بریده جواب من نیست ...
چشم هاش دو دو زد ... انگار منتظر یه تکان کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه ... اصلا نمی فهمیدم چه خبره ...
- زینب؟ ... چرا اینطوری شدی؟ ... من که ...
پرید وسط حرفم ... دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد ...
- به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو ... همون حرفی که بار اول گفتم ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... نه سومیش، نه چهارمیش ... نه اولیش ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ...
اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون ... اون رفت توی اتاق ... من، کیش و مات ... وسط آشپزخونه ...
✅✅ادامه دارد . . .
شهید سید طاها ایمانی
لطفا ابتدا قسمت های قبلی رو بخونید
#داستان_بدون_تو_هرگز
🌹🌹🌹🌹🌹
قسمت چهل و هفتم: خداحافظ زینب
تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ... اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ...
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ...
- بی انصاف ... خودت از پس دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟ ...
برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمت دستشویی ... پشت در ایستادم تا اومد بیرون... زل زدم توی چشم هاش ... با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ... التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم ...
- یادته 9 سالت بود تب کردی ...
سرش رو انداخت پایین ... منتظر جوابش نشدم ...
- پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ...
التماس چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ...
- خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ...
پرده اشک جلویدیدم رو گرفته بود ...
- برو زینب جان ... حرف پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ...
و صورتم رو چرخوندم ... قطرات اشک از چشمم فرو ریخت ... نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ...
تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد ... براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ... هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ...
پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدن پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ...
بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن ...
✅✅ادامه دارد . . .
شهید سید طاها ایمانی
|سعی کنید چیزی را به دل نگیرید؛
آنچه که آدمها درباره شما میگویند
بازتابی از خودشان است، نه شما
#مشاوره_دینی
زبان تربيت نشده درنده ای است كه اگر رهايش كنی ميگزد•••
اهمیت نوشتن خواسته ها.mp3
4.28M
#نوشتن اهداف و آرزوها🖋
『کارشناس معارف اسلامی
آزاده عسکری』روشنا
1_443548088.mp3
5.87M
⏯ #شور #جاماندگان #اربعین
🍃کاش آقا منم غلامت بودم
🍃مثل خوبات پا رکابت بودم
🎤 #مهدی_اکبری
••✾◆✾••❤️••✾◆✾••
Be.Samte.Godal.Az.Kheime.Davidam.Man-Mahmoud.Karimi.mp3
5.96M
سر تو رو بردن دیر رسیدم من 😭😭
عمامه ات رو بردن دیر رسیدم من 😭😭
🌴مداحی جانسوز🌴
#حاج_محمود_کریمی
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈
•••
ديدنِرویتو
دادنجانمطلبِمآست❝
پردهبردارزِرخسار
ڪہجانبرلبِمآست ... !
#ایایهاالعزیزِتمامِندارهـا🍃
#سـهشنـبـههـایمـهـدوی
🔹✔️کانال #مکتب_حاج_قاسم✔️
🆔 Eitaa.com/maktab_hajghasem
السلام علیک یازینب کبری
هرکسی روزی خود را به طریقی گیرد
روزی من در ید ام المصائب زینب است..
انشاالله اربعینارباب بطلبه و راه کربلا باز بشه
#یهویی_حرم
#سوریه_زینبیه_حرم
📚 #درس_اخلاق 1⃣7⃣2⃣
🔵در محضر مرحوم دولابی:
💥اگر سرپرست یا خادمی داری که اخلاقش تند است هر چقدر می توانی تحمل کن که خدا چیزهای بزرگی برایتان فرستاده.
💠بعضی اوقات خداوند چیزهای خوب را در دستمال کهنه می پیچد وبرای شما می فرستد تا دست اجنبی به آن نرسد ، شما باز کنید، جواهر و حقیقت درونش است.
✨آینده را هم خیالت راحت باشد اگر جایی دیدی که قشنگ نیست صبر کن
بعد خواهی دید که چیز خوبی است ...
📘از سخنان مرحوم دولابی ره
📋 #اینفوگرافی_شهید 0⃣2⃣
#اختصاصی
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم "جهانپور شریفی " است ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
#صلوات.
#سیره_شهدا
#راوی
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۲۵ شهریور ماه سالروز شهادت مدافع حرم" جهانپور شریفی" گرامی باد
#صلوات
#سیره_شهدا
#راوی
سلام عزیزان خوبید 😍
بازم یه کوکوی خیلی بینهایت خوشمزه از اون دسته ها که من همیشه درست میکنم و عاشقشم 😋
بازم به ذایقه خودتون میتونید موادش رو کم یا زیاد و یا حذف کنید
برای این مقدار که توی عکس هم مشخص هست و من همه رو نگینی ریز خرد کردم که میتونید های رنده هم بکنید
من یک عدد سیب متوسط + یک عدد کدو سبز متوسط رو به بزرگ+ نصف یک فلفل دلمه ای + سه عدد قارچ+ یک عدد گوجه ریز + یه پیاله کوچیک ذرت پخته + یه پیاله پنیر پیتزا+ یه برش کوچیک هم کالباس برای خوش مزه یا خوش عطر بودنش ریختم که میتونید حذف کنید یا مرغ پخته بریزید + سه عدد تخم مرغ
همه رو باهم مخلوط کردم مثل مایع کوکو بهش نمک و زردچوبه و کمی فلفل زدم و ریختم تو تابه تا سرخ بشه بعد برش زدم و پشت رو کردم تا اون سمتش هم بپزه
نوش جان 😍
.
اضافه شده 👇
دوستان اگر نیاز بود سیب زمینی پخته بشه حتما تو دستور میگفتم پس وقتی گفته نمیشه یعنی نیاز نیست
من تو دستور آرد نریختم چون نیاز نبود اگر موادتون کم تخم مرغ نباشه اصلا چیزی نمیشه ولی اگر تخم مرغ کم بزنی ممکنه منسجم نشه بعضی قسمت ها دقیقا مثل مایه کوکو هست شما موادتون رو ببینید به اندازه اون تخم مرغ بزنید
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🏡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تجربه_کدبانوها 💐💐
. "_سلام دوست جونااا خوبییین؟؟؟
پستی که امروز واسه تون آماده کردم خیلی کاربردیه تایمشم کوتاهه ، یه خانم ایرانی همیشه باید پودر هل آماده داشته باشه بخصوص الان که در تکاپوی درست کردن شیرینی هستیم ،چون اکثر شیرینی ها دسرها و کیک های سنتی کشورمون داخلش پودر هل داره
_من قبلا یه ساعت مینشستم دونه های هل رو از پوسته جدا میکردم یه ذره میشد ودیگه نمیشد تو اسیاب پودرش کنم پس داخل هاون میکوبیدم تا پودر بشه تازه پوستش که کلی عطرو بو داره هدر میشد
_بعدها به ذهنم رسید که از این روش استفاده کنم هم مقدارش خیلی زیاد میشه هم بدون دردسر و زحمت کلی پودر هل داریم
_برای نگهداریش هم روش سلفون بکشید مطابق فیلم تا هوا و رطوبت داخلش نره و عطرش هم خارج نشه و برای مدت طولانی داخل کابینت نگهداری کنید
_🔴شکرم برای اینکه راحتتر پودر بشه اضافه کردم
_پ.ن: من این هل ها رو زمانی که هنوز سونامی گرونی نیومده بود خریدم پنج تومن الان که دیدم قیمت هل چقدر گرون شده دیگه دلم نمیاد استفاده کنم که ،باید این پودر هل رو مثل سرمه بکشم به چشمام😂😂 والا😉"
.
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🏡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به چند روش مس هاتونو خودتون تو خونه برق بندازید😍👇
✔اول اینکه میتونید سس کچاپ بزنید چند دقیقه بمونه بعد با اسکاج آروم بشورید😊
✔دوم اینکه قره قوروت رو به مس بمالید بعد از چند دقیقه تمیز بشورید😊
✔سومین روش همون روشی که من همیشه انجام میدم اینکه آبپاشو سرکه بریزید و نمک و مانند کلیپ اسپری کنید به ظروف مسی تون همون لحظه معجزه ی تمیزی رو ببینید😍
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🏡
هدایت شده از 𖥕ثــآݥݩ𖥕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
خیلی گذشته از سفر آخرم حسین
با خاطرات کربوبلا گریه می کنم
#امام_حسین ❣
#اربعین
#محرم
🍃 @shahidnajifanoos
وصیت نامه شهید محمدامین کریمیان
اینجانب محمدامین کریمیان بهنمیری چون قصد عزیمت به سوریه جهت جهاد علیه دشمنان اهلبیت(ع) را دارم و احتمال کشته شدن در راه دفاع از حریم آلالله وجود دارد، چند خطی به عنوان وصیت مینویسم.
اولاً به همه مردم شریف و شهیدپرور ایران عرض میکنم؛ افتخار میکنم که در خدمت برادران فاطمیون هستم.
مردم شریفی که برای رضای خدا جان خود را کف دست گرفتند و از حرم بیبی زینب(س) دفاع میکنند و اگر برای خانوادهام مشقت نداشت به خانوادهام میگفتم مرا در مزار شهدای فاطمیون دفن کنند.
اگر کسی میخواهد بداند تابع و مرید شهدا است باید مطیع این سید بزرگوار باشد.
ثانیاً خدمت مردم شریف ایران عرض میکنم آتشافروز فتنه و اعوان و انصارش خائن به انقلاب هستند و اگر کسی ذرهای ارادت به این شخصها را دارد زیر تابوت مرا نگیرد.
در ادامه به تمام برادران عرض میکنم حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای(حفظه الله علیه) ولی امر تمام مسلمین جهان است.
اگر کسی میخواهد بداند تابع و مرید شهدا است باید مطیع این سید بزرگوار باشد.
دیدن روی حسین(ع) تمام هستی من است
سخنی با پدر و مادرم
من زندگی با شما را دوست دارم اما زندگی در کنار حسین(ع) تمام آرزوی من است، من دیدار روی شما را دوست میدارم، اما دیدن روی حسین(ع) تمام هستی من است.
اگر فرزند خوبی برای شما نبودهام به خاطر شهدا از من بگذرید، در سوگ من از خدا شکایت نکنید، چراکه آرزوی هر کسی شهادت در راه خدا و حسین فاطمه(ع) است و من هم جز جان ناقابلم چیزی برای حسین فاطمه(ع) نداشتهام.
برایم سخت شده بود وقتی میدیدم از شهدا فقط اسمشان بهجامانده.
پدر و مادر عزیزم! زندگی برایم سخت شده بود وقتی میدیدم از شهدا فقط اسمشان بهجامانده و آرمانهای شهدا تقریباً مرده بود.
دنیا بدون شهدا و لگد کردن خون شهدا از مردن برای من سختترن بود وقتی برادر به برادر رحم نمیکند، حجابها به بهانه آزادی رعایت نمیشود، شکمها از حرام پر میشود و همه و همه مهدی(عج) فاطمه را تنها گذاشتهاند دیگر نمیتوانم دنیا را تحمل کنم.
پدر و مادر عزیزم! کمک به خانواده شهدا را ادامه دهید و لحظهای کوتاهی نکنید و تا میتوانید دل آنها را شاد کنید که اگر چیزی آن دنیا به کمکتان بیاید همین کار است.
آرزو نکن زودتر به سالار شهیدان ملحق شوی
سخنی با برادرم
بعد از من قطعاً تنهایی را احساس خواهی کرد، یاد خدا را در همه احوال فراموش نکن و آرزو نکن زودتر به سالار شهیدان ملحق شوی.
وصیت من به تو؛ نماز اول وقت، احترام به پدر و مادرمان و پیروین از ولایت فقیه است. بعد از من این وظیفه توست که هر سال اربعین به کربلا بروی.
کوچکترین هدف من که مبارزه با افکار غربی و سکولاری در جامعه بود را ادامه دهید.
سخنی با خواهرم فاطمه زهرا
خواهر عزیزم! در تمام زندگیام از صمیمی قلب دوستت داشتم. تو راه خوبی را در پیشگرفتهای راه شهدا را فراموش نکن.
وظیفه تو این است کوچکترین هدف من که مبارزه با افکار غربی و سکولاری در جامعه بود را ادامه دهی و تا آخرین قطره خونت را دریغ نکن.
سخنی با خواهرم زینب
میدانم الآن متوجه الفاظ من نمیشوی اما در صحرای محشر از سر تقصیرات خانواده ما بگذر.
تو نعمت خانواده ما بودی و هستی.
وصیت من به تو احترام به والدین، حجاب و نماز اول وقت است.
سخنی با خواهرم فاطمه
وصیت من به تو احترام به والدین، حجاب و نماز اول وقت است.
راه شهیدتان را فراموش نکنید.
کلامی با خانواده عموی شهیدم حاج علی کریمیان
افتخار من در دنیا این بود که با شما بزرگواران آشنا شدم و آرزوی من خدمت به همه شهدا مخصوصاً شما بوده است.
راه شهیدتان را فراموش نکنید و برای من زیارت عاشورا بخوانید که غوغا میکند.
سخنی پایان خطاب به خانواده و همه مردمی که به این وصیتنامه گوش میدهید.
به خداوندی خدا یقهتان را میگیرم اگر امام خامنهای را تنها بگذارید.
من از این دنیا با همه زیباییاش میروم و همه آرزوهایم را رها میکنم اما به ولایت و حقانیت علی ابن ابیطالب و خداوندی خدا یقهتان را میگیرم اگر امام خامنهای را تنها بگذارید.
اگر از سرهای ما کوه درست کنند هرگز نخواهیم گذاشت روزی نسلهای بعدی در کتاب تاریخشان بخواندن امام خامنهای مثل جدش حسین(ع) تنها ماند.
سلام مرا به حضرت آقا برسانید ون بگویید اگر دوباره زنده شود از تکهتکه شدن در راه ایشان ابایی ندارم.
مرا در قبر عموی شهیدم دفن کنید
وصیت آخرم
مرا در قبر عموی شهیدم دفن کنید.
و در آخر زحمت را کم میکنم و از همه شما پوزش و حلالیت میطلبم.
آمریکا اگر «لا اله الا الله» بگوید ما باور نمیکنیم. امام خمینی(ره)
العبد الحقیرمحمد امین کرمییان
•| #شهـღـیدانهـ⚘|•
#حـآجحــسیݩیــڪتا:
••تـوصیـہمیڪنم....
جــوانهااگــرمۍخواهند
ازدستشــیطانراحــتشـوند،
+ #عــشقبـہشـهادت
رادروجــود
خودزنــدهنـــگہدارنـد..! :)
#بــقولشهــیدحاجامـینۍ↓
خدایابســیارعــاشقمڪن :)♥️
#قلبموقفامامحسینجانم❤️
#سینهامموقوفهيآقامابالفضل❤️
#کلام_آسمانی ❣🌸
💎 شکر خدا در هر حال
🌸الْحَمْدُللهِِ وَ إنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ».
💠ستايش مخصوص خداوند است هر چند روزگار حوادث سنگين و مهم (و دردناکى براى ما) پيش آورده است.
🖊شکر و ثناى الهى، تنها در برابر حوادث خوشايند و کامروايى ها و پيروزى ها و بهره مند شدن از مواهب معنوى و مادّى نيست، بلکه در همه حال بايد او را حمد و ثنا گفت، در سلامت و بيمارى، در شادى و غم، در پيروزى و شکست، در همه جا و در برابر همه چيز، چرا که حتّى اين حوادث دردناک نيز فلسفه هايى دارد که اگر درست شکافته شود، آنها نيز جزء نِعَمْ و مواهب الهى است.
#حکیمانه ❣📝
🔸عزیزان من! قبل از آنکه دیگران بخواهند ما را بسازند، خودمان باید خود را مستحکم کنیم و از درون بسازیم. هر انسانی مسؤول دل و فکر و احساسات و انگیزههای خود در مقابل خداست. جوانان بهتر از قشرهای دیگر میتوانند خودسازی کنند؛ چون نیرومندند. بعضی کسان خیال میکنند جوانان در مقابل گناه بیتابند؛ ولی من میگویم جوان همچنان که از قدرت جسمانی برخوردار است، از قدرت اراده هم بهرهمند است. اراده، همان چیزی است که انسان میتواند با اتّکای به آن، خود را به خدا نزدیک و از شیطان دور کند. اسلام برای انسان، تربیت و تهذیب نفس و به دست آوردن بصیرت را لازم دانسته و در خلال برنامههای اسلامی، آنها را تأمین کرده است. بصیرت جوان، یعنی اینکه او بداند با چه وسیله و انگیزهای دنبال این هدف است؛ ب کجا میرود و چه کار می کند