🔴 خدا قوت به بانوان مطالبهگر عفاف و حجاب
و مدافعان حریم خانواده
حضور بانوان مطالبهگر در نماز جمعه شهرهای
شیراز،
تهران،
قرچک،
همدان
مشهد
💬به نقل از محصنات @mohsanat_ir
#رسالت_زینبی
#نهضت_مطالبهگری
💠کانال یازهــــــــرا | رسانه حجـــــــــاب
@yaazahra_ir
🇮🇷 یازهــــــــرا 🇵🇸
19.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بیخود نمیگویند دزفول پایتخت مقاومت
مردم دزفول مردم دیندار و شهر دزفول خاستگاه علما فقها تراز اول تشیع بوده است...
مردم مقاوم دزفول ۸ سال به عنوان دومین شهر خسارت دیده از جنگ مانند کوه مقاومت کردند... دزفول فقط مرزبان زمین و خاک نیست دزفولیها مرزبانان مرزهای اعتقادی تشیع هستند
#نهضت_مطالبهگری
💠کانال یازهــــــــرا | رسانه حجـــــــــاب
@yaazahra_ir
هدایت شده از رحمت الله معظمی
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خروش حسین، خاموشی مردم:
مرگ محافظهکاری، ماندگاری انقلابیگری
🖊 مهدی جمشیدی
۱. نمیتوان از عاشورا گفت و روضۀ جزئیّات گدازنده را شنید اما از «تنهایی» و «غربت» حسینبنعلی - علیهالسلام- پرسش نکرد. مردمانِ مسلمان آن روزگار از قیام حسین، بیخبر نبودند؛ نه از قیام او، نه از حقانیّت و فضیلت او. شاید راه او را باور نداشتند و شاید با وجود باور به انتخاب دشوار او، نتوانستند مخاطرۀ همراهی با او را بپذیرند و در منازعۀ میان عقل اینجهانی و عشق آنجهانی، هوادار هوس خویش شدند. هرچه که هست، حسین در طول دوران امامت خویش، تنها توانست هفتاد و اندی را با خود در کربلا همراه کند. دیگران یا در جبهۀ مخالف او بودند یا بیطرفان و خاموشانی بودند که سر به مرداب زندگی خویش فرو بردند و او را در آن معرکۀ تاریخی، تنها و بییاور نهادند. اما چرا حسین، «تنها» ماند؟ چرا جامعۀ اسلامی که پنجاه سال بیشتر با رحلت رسول اکرم فاصله نداشت، جانب او را نگرفت؟ اگرچه پس از کربلا، غوغاها و قیامها و طغیانها برخاست، امّا مسأله این است که چرا در آن «لحظۀ تاریخی» که او پرچم اعتراض و مقاومت برافراشت، نه فریادی به حمایت از او، سکوت سنگین را شکست و نه شمشیری در کنار او از نیام سر بر کشید؟! درد و داغ غربت و تنهایی حسین، کمتر از شهادت او نیست.
۲. در میانۀ این ابتلاء عظیم، بسیارند آنان که نه در این سو بودند و نه در آن سو، امّا در آن زمانه بودند و میتوانستند حسین را در کربلا تنها نگذارند؛ حتّی به بهای جان خویش، امّا چنین نکردند و اندکی بیش زندگیکردن را بر این «همراهی مؤمنانه» ترجیح دادند. آنان، سالیانی بیشتر زیستند و طعم لذایذ دنیا را چشیدند، امّا حیاتشان، بیاثر و خنثی بود. مردگانی بودند که زندگی را در «تنفّس در اکنون» میدیدند و شهامت دستکشیدن از اکنون را برای آفریدن یک «تاریخِ جدید» نداشتند. کوتهاندیشانی که خواستهها و تمنیّاتشان، از زندگی روزمرّهاشان فراتر نمیرفت و دینداری را به بازی دنیا گرفته بودند و تاب زیان را نداشتند. نبرد نابرابر کربلا، حاصل کنارهگیریِ انبوهِ مردمانِ مسلمان از این نزاع تاریخی بود، وگرنه تقدیر دیگری رقم میخورد و عالَم اسلامی به سوی دیگری روانه میشد. مردمان، حقّ را شنیدند، امّا به یاریاش نشتافتند و باطل را دریافتند، امّا در برابر آن صف نکشیدند. همگان، نظارهگر و خاموش ماندند و حسین در تراکم سکوت اینان، به مسلخ رهید و جرعۀ زهرآگین غربت را نوشید و زخمهای بسیار چشید.
۳. عاشورا، آداب شوریدن است و ازاینرو، نقطۀ مقابلِ «بیتفاوتی» و «انفعال» و «نظارهگری» است. عاشورا، رسم خروشیدن و جوشیدن میآموزد و «محافظهکاری» و «مصلحتاندیشی» را بدنام و منفور میسازد. در منطق عاشورا، باید از همهچیزِ خویش گذشت و فانی در حقّ شد؛ باید به بیابان بلا رفت و در گرداب خون، غوطهور شد؛ باید تمام محاسبههای معطوف به خود را کنار نهاد و به حکمِ عقل سرخ، دل به دریای شمشیر سپرد؛ باید آداب عافیت را نادیده انگاشت و هزینۀ گزاف مقاومت را پراخت؛ باید میان تسلیم و مرگ، از جان گذشت و با زندگی در سایۀ حقارت، بدرود گفت. عاشورا، یک قاعده است نه یک استثناء؛ یک منطق است نه یک مورد؛ یک فلسفه برای حیات است نه یک داستان گزنده برای گریستن؛ یک تاریخ مستمر است نه یک امر تاریخیشده.
۴. سرانجام، حسین در سال شصتویک هجری رفت و اینان – مردمانِ مسلمان آن روزگار - ماندند، امّا نه! اگر همۀ زمانها عاشورا و همۀ زمینها کربلاست، پس باید گفت حسین ماند و اینان رفتند. قافلۀ حسین از حرکت بازنایستاده است و همچنان در متن تاریخِ «حیاتِ باطنیِ انسان»، سیر میکند و تکرار میشود و حماسهها و خیزشها و صیرورتهای قدسی میآفریند. این او بود که به تاریخ، معنای تازه بخشید و در این امتداد، خوبان هر نسل و عصر را از تاریکخانۀ تعلّقاتِ زندگی رها ساخت و به قافلۀ جریانمند خویش افزود. او در دل تاریخ قدسی، جاریست؛ همچون چشمهای زلال، میجوشد و جان اصحابِ حقیقت را سیراب میکند. تاریخ حسین، تاریخِ در سایه نیست، بلکه معنی حیات است و غایت آن. غیر از آن، هرچه که هست، بیش از لایههای ظاهری و نمودهای پوشالی نیست. و این مقاومت و ایستادن و انقلابیگری و دل به دریای موّاج حادثه سپردن است که تاریخ میآفریند، نه محافظهکاری و مصلحتاندیشی و تسلیم و هراس. محافظهکاران از زمانۀ خویش فراتر نمیروند و در فردای تاریخ، به شمار نمیآیند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
💠کانال یازهــــــــرا | رسانه حجـــــــــاب
@yaazahra_ir