هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
💥🎈💥🎈💥🎈💥🎈💥🎈💥
#بهعـشقلبخندِ_امٰامرضا علیهالسلام😍
📣زمانی تا ولادت ولی نعمت مون، آقاامام رضا علیهالسلام نمانده هااا.....
🌷این اقای مهربون خیلی به گردن ما حق داره ها خییییلــــی😇برای روز ولادت ایشون ماهم میخواهیم به اندازه توان خودمون یه کاری انجام بدیم و تو شادی ملائک و انبیاء و دوستاران شون سهیم بشیم..... 😍👇
❤️قرار هست روز ولادت اقاامام رضاعلیه السلام از زائرین بقعه قدمگاه امام رضاعلیه السلام پذیرایی(نوع پذیرایی بستگی به مقدار هزینه) کنیم فقط به عشق امام رضا جان مون عزیزانی که دوست دارند به نیت رفیق شهیدشون، اموات شون، حاجت دلشون، شریک بشند در این کار جهت گرفتن شماره حساب به بنده مراجعه کنند😊👇
🆔 @A_Sadat313
#خادم_امامرضا هستیم👌❤️
......... 💥🎈🎁
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
💥🎈💥🎈💥🎈💥🎈💥🎈💥 #بهعـشقلبخندِ_امٰامرضا علیهالسلام😍 📣زمانی تا ولادت ولی نعمت مون، آقاامام رضا علیه
#طرح به عشق لبخند امام رضا علیه السلام🌸
عزیزانی که شماره حساب گرفتند فقط تا فرداشب وقت دارند که واریز کنند....❌
اسم عزیزانی هم که در طرح شرکت کنند داخل ضریح قدمگاه امام رضاجان مون قرار میگیره و به نیت شون دورکعت نماز خوانده میشه کنار ضریح...
پس لطفا اسم شون رو ارسال کنند به من
....... 💚💫
@yadeShohada313
شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است. باید آن قدر بدوی تا به آن برسی. اگر بنشینی تا بیاید، همه السابقون میشوند، میروند و تو جا میمانی☝️🌱
🌷عنایت شهید ابراهیم هادی😍😳👆
#ارسالی: کاربرگرامی💚
....... 💚💫
✅مهمانهای دعوتی امام رضا علیه السلام ؛ دیروز دوستم زنگزد کجایی ؟؟ گفتم مشهدم.. گفت مادرهمسرم داره میاد مشهد ،۱۲و نیم شب میرسه، میترسه تنهایی، میری دنبالش تا حرم بیاریش؟ گفتم بله ، رسید تماس بگیر برم دنبالش .. ساعت ۱شب شد دیدم خبری نشد ، پیام دادم چیشد؟؟ گفت هوایپما تا نزدیک مشهد میاد نقص فنی( بازنشدن چرخ) پیدا میکنه برمیگرده اهواز ، ساعت ۳بود دیدم پیام داد ، امام رضا خودش مهمان دعوت میکنه ، گفتم چطور ؟ گفت بلیط گرفتم دخترم و همسرم و مادرش با یه پرواز دیگه دارن میان ، زائرسرا جا داری ؟ گفتم بله بگو بیان.. گفتم نقص فنی بهانه بود یه عده پیاده بشن ، چندتا زوار جدید راهی زیارت بشن😭✍🏼قاضی زاده
#شهیدانہبگویم
....🌿
«شـــــهدا همیشہآنـــــلاین هستند
ڪافیـــــہ دلتـــــ رو بروزرســـــانے ڪــــــــــنے
اون مـــــوقع مےبینے ڪـــــه در تڪ تڪ
لحظاتـــــ در ڪنـــــارت بودند هســــــــــتند وخواهند بـــــود»
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
....💚@yadeShohada313
♡ سیـّده مِشکٰات ♡:
🌹آی شهداء...
شنیده ام
شب جمعه
زانو به زانو می نشینید
مادر می آید
و خودش برایتان
روضه گودال می خواند...
😭😭😭
#به_یادتان_هستیم☝️🌱
#یادمان_باشید 🤲
یادشهیدان را صلوات🌸
#بسیار_خواندنی❤️
💠اتفاقی جالب در تفحص یک
شهید...🕊
✨?شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
🔹شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....💔
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
#شهدایی
@yadeshohada313
#حرفهای_خودمونی❤️
گفتیم رفیق این دنیا یه طرف، رفیق شهید یه طرف دیگه!
+طرف کیوگرفتیم؟
اصلا راستی راستی شبیه رفیق شهیدمون شدیم؟؟
........ 💚💫
شهیدا به #امام_زمان (عج) راست گفتن...!
مشتی، لوتی به امام زمان(عج) راست بگو!
یکی دیگه داره میبینتت
عند ربهم یرزقون داره میبیننتت...!
..... 💚💫
❤️🍃.....
🕌صلیاللّٰه علیك یااباعبداللهالحسین🕌
👇این کانالی که معرفی میکنم فروشگاهِ خودمون هست که محصولات تبرکی جات کربلای معلی رو داریم و بزودی هم محصولات جدید تر شارژ میشه ان شاءالله ممنون میشم با عضو شدن تون دلگرم مون کنید وحمایت😇😍👇
⏭ @ForoshgaheMeshkat118
باذکر #یٰاحسیـن بزن روی لینک ان شاءالله که اتفاقات قشنگی بیفته برات😉🙃👆
....... ❤️🍃