eitaa logo
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
177 دنبال‌کننده
287 عکس
154 ویدیو
4 فایل
🕊او بٰا سپاهی ازشهیدان خواهد آمد🕊 🌹وَلٰا تحسبَن الذیـنَ قُتلوا فـی سبیلِ الله امواتا بَلْ احیـٰاءٌ عندَ ربهم یُرزَقون🌹 📣لطفا شماهم ازعنایات خود توسط شهدا وامام‌زمان برای ما بگید👇 🆔 @A_Sadat313
مشاهده در ایتا
دانلود
#خبر #لباس_خاکی_ها 🚩 هر که دارد هوس کرببلا، بسم الله... 🕊فراخوان سراسری ثبت نام خادمین شهدا، ویژه راهیان نور #جنوب کشور بر اساس اعلام «شبکه مرکزی خادمین شهدا» دهه سوم #آذرماه جاری خواهد بود. 🌷 ثبت نام سراسری خادمین شهدا ویژه راهیان نور جنوب کشور - راهيان نور https://plink.ir/vSHs9 #اسفندو #فروردین_جاری #مثل_شهیدان #سرزمین_خون_و_حماسه #خوزستان #ایلام
🌷 🦋ماجرای نجات مردی بت پرست از اعدام توسط امام زمان(عج) : 🌷به گزارش افکارنیوز، از یکى از علماى شیعه در هند به نام سیّد فرزند على نقل مى‌کند که روزى یک فرد بت پرست که جایگاه و شخصیتى در میان مردم داشت، به من گفت: «مرا به قتل متهم کرده‌اند، تلاش‌هاى فراوان من نیز در روند پرونده مؤثر نشد و قرار است حکم اعدام روز دوشنبه اجرا شود؛ اکنون از همه جا ناامید گشته، نزد شما آمده‌ام. آیا شما مى‌توانید به من کمک کنید؟» سید مى‌گوید: «با خودم فکر کردم که هر چند او بت پرست است، امّا همه خلایق از نعمت وجود امام زمان(عج) برخوردارند. این شخص نیز به برکت وجودامام زمان(عج) موجود و از رعایاى آن حضرت محسوب است; از این رو به وى گفتم: «صبح روز جمعه لباس تمیزى بر تن کن و به قبرستان مسلمانان برو و صدا بزن: «یا ابا صالح المهدى»! چرا که به اعتقاد ما چنان چه مردم در مشکلات به ایشان متوسل شوند، نتیجه مى گیرند. تو نیز به آن حضرت متوسل شو، شاید نتیجه بگیرى.» سیّد از قول شخص یاد شده مى گوید: «من این کار را انجام دادم». شخصى نزد من آمد و فرمود: «مشکل تو چیست؟» مشکلم را گفتم و عرض کردم: «سیّد فرزند على» مرا راهنمایى کرد که به شما توسل جویم. آن جناب پس از شنیدن مشکل من فرمود: «مشکل تو حل شد. نگران نباش!» عرض کردم: «اگر با وجود غیر مسلمانبودن و عدم معرفت من نسبت به شما مشکل مرا حل کردید، پس چرا گرفتارى‌هاى مسلمانان معتقد به خود را حل نمى‌کنید؟» ایشان فرمودند:« اگر مسلمانان، با این حال که تو دارى و حاجت خود را خواستى حاجت خویش را از ما بخواهند، مشکل آنان را نیز حل خواهیم کرد.» پس از این جریان شخص یاد شده روز دوشنبه در دادگاه حاضر شد و قاضى حکم تبرئه وى را صادر کرد. او گفته است: «من اصلا علت تغییر حکم را نفهمیدم و در حالى که پول فراوان و وکلاى بسیار در حل مشکل من کارساز نشد، توسل به امام شما مشکل مرا حل کرد و قاضى به یک باره از حکمش برگشت و مرا تبرئه کرد!»   📚منبع: کتاب جواهر الکلام فی معرفه الامامه و الامام ج۱   ☔️ @yadeShohadaa
… همیشه هرجایی که میرم از آقا امام زمان عج صحبت میکنم،این قضیه پارسال یعنی سال 97 شدت بیشتری پیدا کرده بود،آخه معتقدم که باید مردم رو برای ظهور آماده کرد و این ما هستیم که بایدظهور آقا رو رقم بزنیم،پارسال یه اتفاق جالب واسم افتاد،چندروزی قبل از ماه رمضان،به زیارتگاهی رفتیم،کنارضریح باتمام وجودم ظهور امام زمان عج رو از خداخواستم و گفتم اللهم عجل لولیک الفرج،خالی از هر خواسته ای شده بودم،روزبعد دم دمای صبح خوابی دیدم،امام زمان عج رو دیدم که مثل وقتایی که روی سر عروس نقل میریزن،روی سرم گلاب میپاشید،چهرشون رو کامل دیدم،بسیارغمگین بودن،من هم همینطور که محو چهره غمگینشون بودم دیدم که دور و دورتر شدن،چندروز بعد هم توی خوابم دیدم که ایشون روبه قبله درحالی که لباس علما رو به تن دارن داشتن نماز میخوندن،بعد که برگشتن برن یکدفعه دیدم که لباسشون مبدل به لباس سپاه شد و رفتن،بعدازبیدار شدن باخودم میگفتم که این خوابها چه معنی میده،من که چهره محزون آقا رو دیدم و فهمیدم که ناراحتی شون بابت دعانکردن ما برای فرجه،تصمیم گرفتم که چله زیارت عاشورا آیت الله حق شناس رو واسه ظهور بردارم،تمام سعیم بودکه گناه نکنم،زیارت جامعه کبیره همراه با حدیث کسا رو میخوندم،نمازشب رو هم قبل از خوردن سحری میخوندم،اعمال دیگه ای رو هم انجام میدادم،به دلم افتاد که دستورالعملی هم برای دیدار حضرت انجام بدم یادمه که روی پروفایلم تصویری رو گذاشته بودم که سلام به امام زمان عج بود،یکی از شبها که پاشدم نمازشبم رو بخونم یکدفعه انگار تمام دنیا سکوت کرده بود بعد صدایی رو شنیدم که:السلام علیک،سلامی کوتاه بود ولی مثل این بود که چنددقیقه طول کشید،شوکه بودم،نمیدونستم که اینها چه ارتباطی به هم دارن!شاد و مسرور بودم،چندوقتی بود که توی آپارتمان ناراحتی برای پنج واحد دیگه آپارتمان ایجادشده بود،میگفتن که یکی از واحدها داره از آب پنج واحددیگه استفاده میکنه، ازنیمه دوم ماه رمضان گذشته بود،یک روز بعداز نماز عصرمشغول خوندن دعای فرج بودم،که یکدفعه زنگ آیفون رو شنیدم،دعا رو تموم کردم و آیفون رو جواب دادم،آقایی بودن،گفتن از اداره آب هستم،همسایه تون ماشین رو روی کنتورها پارک کرده اگه میشه بهشون بگین که جابجاش کنن،گفتم چشم،سریع رفتم درب واحدکناریمون رو زدم،مثل اینکه خونه نبودن،خونمون طبقه اول بود،کنار نرده های راه پله ایستاده بودم که یکدفعه صدایی گفت نیستن،یکدفعه پایین رو نگاه کردم،آقایی بود با شونه های پهن،و چهره ای بسییییییییییییییییار زیبا،لباس مشکی به تن داشتن،تا به حال کسی به این زیبایی ندیده بودم،سریع نگاهمو گرفتم و گفتم نه نیستن،دوباره رفتم زنگ خونه همسایه رو زدن،اون آقاپرسیدن،همسایتون کارمندن،گفتم بله،گفتن خانمشون نیستن،گفتم معمولا هستن،بعدآقا گفتن،اینطور که نمیشه آب پنج واحد دیگه هم هست،بعد رفتن،منم به داخل برگشتم،یکدفعه مثل کسی که تازه به هوش شده باشه،گفتم این آقا کی بود؟شونه های پهنش،صورتش،واااای خدا همونی بود که توی خوابم بودن،سریع پایین رفتم،کسی توی کوچه هم نبود،برگشتم دیدم ماشین روی قسمتی که فلکه اصلی ساختمونه پارک شده،اصلا کنتورها جای دیگه ست!ایشون از کجا میدونست ماشین متعلق به چه واحدیه!اینها همه کد بودن؟یادخوابهام افتادم،پس هدف از دیدن اونها این بود،امام زمان عج بین مردم رفت و آمد میکنه،شیطان هم که نمیتونه خودش رو به شکل و صورت ائمه دربیاره،اما چرا اداره آب؟؟!چندوقت گذشت و مشخص شد که کنتور آب ما ایراد پیدا کرده و ما مشخص نیست که چه مدت از آب پنج واحد دیگه استفاده میکردیم،با اون آب وضو میگرفتیم،غسل میکردیم و...دیگه شک نداشتم خودشون بودن😭بعدش سعی کردم رضایت همسایه ها رو جلب کنم، آقامیدونست،اومد به ما که نون حلال واسمون مهمه تذکر داد،تازه میفهمیدم که حضرت با ما زندگی میکنه و حتی روی فرشهای ما راه میره ودر بازارهای ما قدم برمیداره یعنی چه!بعد از این قضیه بازهم خواب آقا رو دیدم البته وقتی که کار خیری انجام دادم و دل مادر و پدرم رو شاد کردم،هدف من از بیان این ماجرا اینه که بگم بچه ها اگه سعیمون این باشه که گناه نکنیم و دل آقا رو نشکنیم خود حضرت به دیدن ما میان،اصلا سخت نیست،امتحان کنید... 🌷ارسالی: ☔️ @yadeShohadaa
#کاربرگرامی🌷 #حاجتروایی😍✌️🏼 +الحمدالله که کانال براتون مفیدهست.. ☔️ @yadeShohada313
سلام تو پیاده روی اربعین خیلی دلم میخاست عکس آقا حمید رو کوله ام باشه اما نشد هنگامی که از حرم حضرت علی علیه السلام خارج شدم ابتدای پیاده روی به نیابت از شهید شروع به ختم صلوات کردم که ناگهان عکسی از شهید که دستش رو زیر چانه زده وبهت نگاه میکنه روی کوله یک روحانی که درچرخ دستی گذاشته بود روبرویم قرار گرفت وتا زمان اتمام ختمم با من بود خیلی خیلی خوشحال شدم @yadeShohadaa
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
سلام تو پیاده روی اربعین خیلی دلم میخاست عکس آقا حمید رو کوله ام باشه اما نشد هنگامی که از حرم حضرت
🌷 ✨ خیلی وقت بود که از ضعف ودردوبی حسی دست وپا شاکی بودم هر ماه به سراغم میومد احساس بی حالی وضعف اندام ها یه روز گوشیم دستم بود پر از کانال شهدا ابراهیم هادی وسید مجتبی وحاج همت واحمد علی نیری وحمید مرادی و...به خودم گفتم این همه شهید هیچ کدومشون درد منو دوا نمکنن. گوشیمو خاموش کردم سرم گذاشتم روی بالشت چشم هام که بسته شد دیدم دارم میرم خونه شهید حمید سیاهکالی مرادی😭نه با پا بین زمین واسمان بودم زمین رو میدیم سر سبز بود وکوهستانی مثل پرواز کردن بود🌷 تنها هم نبودم یکی با من بود نمیدیدمش بالاخره رسیدیم خونه شهید مادر شهید خواهر وپدر شهیدرادیدم همسر شهید سجاده پهن کرده بود نماز میخوند من وارد شدم مادر شهید حالم پرسید وبا یک وسیله پزشکی روی بدن من کشید خیلی حرف زدیم با خانواده شهیدبماند❤️ از ان روز من دیگه مشکلی ندارم الان شش ماه میگذره منم رفیق شهیدم و پیدا کردم میدونم لیاقتشو ندارم که تو خواب ندیدمش ولی همین که اجاز ه داد وارد خونه شون بشم وبا دستای مادرشون خوب شم خیلی خوش به حالم باور کنید که از درد عاجز بودم همیشه باهامه حتی تو پیاده روی اربعین که دقیقه نود برام جورش کرد با یادش خواب میرم با یادش بیدار میشم داداشم شده دیگه نگاهش رو همیشه بالای سرم میبینم حسابی شرمندشم خدا از برادری کمش نکنه چقدر خوبه ادم داداش اسمانی داره 🌷 @yadeShohadaa
🌸خاطره ای از شهید سیدمیلاد مصطفوی در حق یکی از دوستدارانش 👇👇👇👇 🔸یه بار یه کار فرهنگی برای شهید سیدمیلاد مصطفوی انجام دادم و برای هزینه اون کار یه تیکه از طلامو که خودم با حقوق خودم خریده بودم فروختم 🎁و برای آقاسید یه کار فرهنگی انجام دادم هیچکس متوجه نشد حتی پدر و مادرم فقط خودم و سید و خدا دونستیم سر نماز به آقاسیدمیلاد گفتم سید هیچی نمیخوام ازت فقط نشونم بده که تو زندگیم هستی😭 موند و ‌ اومد من خیلی دوست داشتم برم کربلا ولی جور نمیشد😔 و تا اون موقع هم کربلا نرفته بودم خیلییییییییی بیقرار بودم و گریه میکردم شب و روزم شده بود گریه برای دیدار 😭😭💔 یه روز نزدیک اربعین خیلی دلم گرفته بود یه دلنوشته نوشتم و فرستادم کانال شهید مصطفوی در باب کسی که از اربعین جامونده بود...💔 بلافاصله یک نفر به مدیر کانال پیام داد و گفت کی این رو نوشته⁉️ گفت فلانی گفت من کربلاشون رو میدم بره کربلا گفت مشکل هزینه نیست جور نمیشه براشون گفت من میخوام هزینه بفرستم هدیه شهید مصطفوی هست شماره کارت بدین‼️ گیج شده بودم خلاصه از اون اصرار و از من انکار گفت هدیه از طرف سیدمیلاده من دقیقا یک میلیون و دویست برای سید برای اون کار فرهنگی هزینه کرده بودم 🔸اون شخص که ندونستم کی بود همون مبلغ که برای شهید هزینه کرده بودم رو ریخت به کارتم😧 تا چند روز گیج و منگ بودم خلاصه اینکه من نرفتم کربلا و تصمیم گرفتم هزینه کربلامو هدیه بدم به شخص دیگه✨ گفتم سیدمیلاد کربلا نرفت و کربلاشو هر بار میداد ولی خیلیی بیقرار بودم برای دیدار کربلا ولی به سیدمیلاد گفتم سید ببینم چی میبینم😭 گفتم سید جانم تو چطور از کربلا گذشتی و هر بار کربلاتو هدیه میدادی به شخص دیگه😭😭😭 هزینه رو ریختم برای یک شخص و اون بنده خدا رفت کربلا😭😭 رو دادم به اون شخص گفتم بنداز حرم آقا امام حسین علیه السلام 🌱 نیت کردم و گفتم خادم شهدا و ارباب بمونم😭😭😭 اون شخص از اومد. . . و من. . . برای اربعین بعدی از طرف کشوری نمیدونم از بین چند هزار نفر انتخاب شدم⁉️ برای خادمی کربلا و برای اولین بار رفتم کربلا و در دویست قدمی حرم آقا ابوالفضل علیه السلام در کریم اهل بیت علیها السلام چهارده روز خادم الحسین شدم. 😭😭😭😭😭 🌺 @yadeShohadaa
سلام خواب شهیدابراهیم هادی را دیدم ناراحت بود میگفت چرا چادرتان را کنار گذاشتین ؟اخه خیلی از چادریهای فامیلمون مانتویی شدن تازه قم هستیم وقتی که شهید هادی بلند شد که بره دوباره گفت چادرتان را کنار نگذارید و از ریل راه اهن رد شد و رفت به طرف بیابونی . 🥀
🌹 ✨شهدا خیلی حواسشون به همه چیز هست این هم یک ازخودشهید برای این دوست گلمون هست ان شاءالله که خیر باشه.. 💔
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
#شهیدعلی_عابدینی...🌹
👆🏼👆🏼 💠من خودم جریان خوابی که از دیدم رو براتون توکانال گفتم اتفاق جالبش این بود که توسط یک واسطه با مادراین شهید بزرگوار اشنا شدم و این دوستم جریان خوابم رو به مادرشهید گفته بودن و ایشون هم برام پیام ارسال کردن این قضیه هم زمان تولد شهید بود چقد اون روز ذوق کردم ازین اتفاق واین رو یک دونستم.. پیام های مکالمه بنده با رو هم ارسال میکنم درکانال بعنوان یک خاطره😊 @yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
#پیام_مادرشهیدعلی_عابدینی👆🏼👆🏼 💠من خودم جریان خوابی که از #شهیدعلی_عابدینی دیدم رو براتون توکانال گف
❤️ به مادرشهید عابدینی🌸👇👇 سلام علیکم بر مادر اولیای خدا شهید علی عابدینی... امیدوارم که حالتون خوب باشه مادرم... متن پیام تون رو فاطمه سادات برام ارسال کردن خیلی خوشحال شدم ممنونم از توجه تون و دعای خیرتون❤️🌸 پسرا معمولا مامانی ان😊روی مادرشون رو زمین نمیندازن میشه از علی اقا بخواهید برای منه روسیاه هم دعا کنه؟ دعام کنن ک عاقبت بخیر بشم و کسی باشم که برای دین شیعه مفید باشه دعام کنند که منم بتونم تواین قافله عشق یه سهمی داشته باشم😭😔 مادرجان من کلا اسم فرزند عزیز شماروهم نشنیده بودم اما درعالم رویا نام شون رو روی یک لباس نظامی دیدم بعدها رفتم سراغ اطلاع که متوجه شدم ایشون ازشهدای مظلوم خانطومان هستن😔 خوش به سعادت تون مادرم بخاطر تربیت چنین فرزندی خوش به سعادت تون که شماهم دراین قافله عشق سهمی دارید ماروهم از دعای خیرتون محروم نکنید دعای شما بدجور خریدار داره... بنده کلا نسبت به شما حس عجیبی دارم کلا ارامشی قشنگی در چهره شما نهفته است همیشه در گلزارشهدا وامامزاده ها وحرم مطهر اقاعلی بن موسی الرضا نایب الزیاره شما بودم. امروز تولد شهید بنیت اقاصاحب الزمان شکلات بخش کردم در گلزارشهدای گمنام انشاالله مورد عنایت شهید قرار بگیریم خیلی خییلی باعث افتخارم هست که مادرشهید منه نالایق رو دعا کنند خیلی دعام کنید مادرجون بدجور مشکل دارم دعام کنید منم عاقبت بخیر بشم و پیش اهلبیت روسفید.. ببخشید باحرفام خسته تون کردم ☺️ التماس دعا @yadeShohadaa