eitaa logo
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
693 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
452 ویدیو
194 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - روز میلاد خانومه - امیر کرمانشاهی.mp3
2.85M
🌸 (س) 💐روز میلاد خانومه 💐روز مادر دل آرومه 🎤 👏 👌فوق زیبا 🌷گلچین بهترین های روز ♨️
مداحی آنلاین - عمریه چادر تو روی سرمه مادر - حسین طاهری.mp3
4.33M
🌸 (س) 💐عمریه چادر تو روی سرمه مادر 💐بال و پرمه مادر 🎤 👏 👌فوق زیبا 🌷گلچین بهترین های روز
دوستان یا رمان داریم عالے😍احتمالن هر جمعه یا هفته ایی چند بار میزاریم پارت هاشو😏❤️فقط اگر خاستید فوروارد میکنید اسم نویسنده باید باشه وگرنه ایشون راضی نیستند و حق الناسه❌😱 قسمت اول😊
هو_العشق تُ مرآجانِ جهآنے اول داستان. از مدرسه برگشتم خونه.. طبق معمول سرم به شدت شلوغ خواهد بود😅 اینکه میگم شلوغ برای یه دقیقه است... شلوغ به معنای واقعی..راستی فراموش کردم خودم رو معرفی کنم.. من حوا آرمان هستم.. یه دختر چادری و سوم دبیرستانی. 😉..دوبلور! مجری!گوینده!بازیگر!کارگردان! مدرس زبان انگلیسی با 17 سال سن... 😌 بله...داشتم براتون میگفتم.. 👌جونم براتون بگه.... (ای بابا، بازم که تلفنم زنگ خورد) زنگ خور تلفنم از 118 بیشتره😂 فقط همینو کم داشتم.. گویا یه سری جلسات معرفتی در حال تشکیل هستن که بنده هم باید حضور داشته باشم 🤦‍♀️🤦‍♀️نههههه! من خسته ام..واقعا بعضی اوقات خیلی احساس خستگی میکنم.. با این همه کاری که روی سرم ریخته.. اما انگار باید حتما برم چون خیلی اصرار کردن😑😑سریع لباس مدرسه رو با یه لباس ساده اما شیک عوض کردم و راه افتادم.. توی راه از شدت خستگی 😴😴گاهی اوقات چشمامو می‌بستم... یعنی با چشمای بسته راه میرفتم 😂 واقعا چشمام چوب کبریت لازم بودن تا باز بمونن.. بعد از گذشت 15 دقیقه رسیدم به مقصد...خداروشکر به موقع رسیدم.. نمیخواستم در نظرشون به عنوان یه فرد بدقول جلوه کنم..مسئول بخش گفت: باید منتظر بمونیم تا مسئول جلسات معرفتی تشریف بیارن.. تو دلم داشتم میگفتم : خدایاااا... مگه من وقتمو از سر راه آوردم آخه😡😡 بله بلاخره بعد از 20 دقیقه زنگ در ورودی به صدا دراومد... و یک نفر در رو باز کرد.. نفر اول که وارد شد یه پسر جوون قد بلند بود که مقداری ریش داشت.. با خودم داشتم میگفتم حتما مسئول جلسه ایشونه 🤔.. نفر بعدی یه پسر جوون با قد متوسط.. که عینکی بود و یه کوله قرمز، مشکی پشتش بود.. با خودم گفتم: نه.. این نمیتونه مسئول جلسات باشه.. نه اینم نیست.. اا، پس چرا در رو بستن.. مسئول جلسات که وارد نشده هنوز.. نکنه مسئول ما یکی از این دوتا جوون باشن.. حتی فکرش هم باعث خندم میشد 😂😂.. همه رفتن داخل اتاق برگزاری جلسات و گِرده همایی ها نشستن.. و من داخل سالن و جلو در ورودی تنها بودم.. یک آن به خودم گفتم.. ( حوا.. هنوز که جلسه ای تشکیل نشده.. اینجا هم که کسی نیست.. بلند شو برو.. در خروجی هم که اینجا.. روبه روته😁..) پس خیلی آروم بلند شدم و یواش یواش به سمت در خروجی حرکت کردم... دستم رو بردم به سمت دستگیره در... که یکدفعه یه از صدایی از داخل اتاق گفت : خانم آرمان تشریف نمیارید؟! به گمونم صدای یکی از اون پسرا بود... اما کدومشون نمیدونم🤔🤔 ای بابا... دیدید چیشد؟ نذاشتن برم.. 🤦‍♀️🤦‍♀️ انگار توفیق اجباری شد... نویسنده : زهرا خلفی @Khalafi_313 نظرات!👆
🍃🧡 °○•انبیا هر یک گروهے را شفاعت مے کنند✨ •●°انبیا را یڪ‌بہ‌یڪ شفاعت مےکند😍🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @YADEGAR_MADAR
سلام اینم بزارین
فرق ما با حضرت سلیمان اینه که اون گوسفند رو میدید بعد باهاش حرف میزد ما اول حرف میزنیم بعد میفهمیم طرف گوسفنده 😊 🍂🕸️
تاحالا احساس کردی قلبت تو مغزت میتپه؟ 🍂🕸️
وقتی میدیدمت...👀 يه چيزی تو دلم...💗 هُرّی پايين میریخت...😰 یه چیزی مثل ريختن برفای جمع شده...❄️ روی شاخه‌های بيدِ مجنونِ پير تو حياط...🌲 اونوقت انتظار داری فراموشت کنم...؟💔😔💙❤️🌹
دوستان صلوات تا فردا فقط مهلت هست یادتون نره که بفرستید😁😍
♥️✨^^ ‏مگه از این زندگی چی میخوایم ‏دستمون به یه کار بند شه ‏دلمون به یه آدم ‏همین☹️🌍🌱 🦋
دوستان تو یہ جملہ درباره عشق~؟؟♥️ چیہ 🧐.؟.تجربو کردید.😌؟.عشق پنهانی داشتید😏.؟.به عشقتون رسیدید.😎?.دوستش دارید.😋.؟عشق مقدسہ؟😍 هرچے در مورد عشق میدونید بگید تو یہ جملہ♥️👑🙈 بگید بهمون میزاریمـ کانآل❤️😉منتظریما همتون بگید🙃😁؟؟؟ @yazahra9ghorbanzade
ارسالے_عشق
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
#حــال_خوب♥️✨^^ ‏مگه از این زندگی چی میخوایم ‏دستمون به یه کار بند شه ‏دلمون به یه آدم ‏همین☹️🌍🌱 🦋
زندگی که با عشق باشه اون خوبه عشق به خداوند عشق به صاحب الزمان و عشق به انسانها عشق به یه همدم به یه مونس و آخرش به یه همسر بی نظیر دنیای تومیشه عاشق باشید و عاشقانه زندگی کنید 🙏❤🌹
ارسالی_عشق
ارسالی عشق