eitaa logo
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
693 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
452 ویدیو
194 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم داره پر میکشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
110036_639.mp3
6.11M
😭منم و هوای تو....🕊 🎤مداحی سید رضا نریمانی فوق زیبا ...♥️ ♥️ °💔 🌱
🔴آیت‌ا‌لله رئیسی: بی‌دقتی در رعایت حجاب به معنی مخالفت با ارزش‌ها نیست/ سازمان بازرسی در زمینه حجاب نظارت کند ♦️رئیس قوه قضائیه:نباید تصور کنیم کسی که نسبت به حجاب غفلت یا بی‌دقتی دارد، لزوماً مخالف ارزش‌های نظام، اسلام و انقلاب است. ♦️سند عفاف و حجاب از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۸۴ به تصویب رسیده و وظایف هر یک از دستگاه‌های اجرایی، فرهنگی، اجتماعی، انتظامی و قضایی در این زمینه تعیین شده است. ♦️در این سند برای ۲۶ دستگاه وظایفی تعیین شده است. ♦️اکنون بعد از گذشت ۱۴ سال باید همه این دستگاه ها بازنگاهی به عملکرد خود داشته باشند تا ببینند آیا به وظایف قانونی خود عمل کرده اند یا خیر که البته به اعتقاد ما به این وظایف عمل نشده است. ♦️بر همین مبنا از سازمان بازرسی کل کشور در اجرای وظیفه نظارت بر حسن جریان امور و اجرای صحیح قانون می خواهم که ضمن نظارت بر عملکرد دستگاه ها در این زمینه، گزارش لازم را ارائه کند.
🌕🍃 ♡شما از همــــــــــــــــــــــــــــہ آرزوهایتان بزرگترید!. . . پس هدفی بزرگ‌تر از خودتان برای زندگیتان انتخاب کنید♡ . . . [ هدفے بہ بزرگے خدا ]
شروع تبادل...
‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️ با شُمام؛ شما خانـوم ... شما آقــا ؛✋ فـُرصـت زنـدگی بـهت دادنـد ! اونـم در عـصـری کـہ امـامِ زمـانـت؛ تنـها، غـریب، و در غـیبـتی هـزار سـاله است(😔) بـراش چیکار کـردے⁉️👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2779709457Cea40fa4630 اصلا حواست بهش هست😔👆👆
مایه کانالی در پیام رسان تلگرام داریم به اسم یادت باشد به نیابت از شهید حمید سیاهکالی ♥️🍃°•|یادت باشه|°•🍃♥️ 🌐 @eshgealvi_hobefatemi میخوایم ان شاءالله اگر بشه با کمک همدیگه یک الی چندنفر رو اربعین امسال راهی کربلا کنیم بستگی به بودجه داره البته که چندنفر باشه هزینه هم فقط پول پاسپورته یه اطلاعیه میزنیم که هرکسی هرچقدر دوست داره کمک کنه میخواستم ازتون خواهش کنم که این اطلاعیه رو توی کانالتون بزارید خواهش خادم شهید سیاهکالی رو قبول میکنید؟
چادرم تاج بهشتی است که برسر دارم👑 یادگاریست که از حضرت مادر دارم❤️ تیرها بر دل دشمن زده با هر تارش😌 من محال است که آن را ز سرم بردارم😊 دخترای زهرایی🔮 پسر های علوی جوون های انقلابی👥👥 توی کانال زیر عضو شید😊 #همه #دعوتید @chadori_am_313
❴⇝ⓜⓞⓐⓡⓔⓕⓘ/ⓚⓐⓝⓐⓛ⇠❵ +چہ‌براٻماݩ‌آوردہ‌اےݦارڪــو؟↝ _⇜ڪــاناݪےازٺبارِ← [از عشـ♥️ـق ٺا دمشــق]シ +چجور‌ڪانالےهسٺ؟↣ _اݪان‌میگـݦ⇣ #مـدافعان_چــادر_زیـنبیـم :)♥️ #مقام_معظم_دلبرے🌱 #خنده_حلال🎈 #پروفایلـ✨ #والیپر👤 و ڪلۍ چیزای دیگہ... در این ڪانال اینجا #پاتوق_دختراۍ_زهـოـراییہ👑 همہ اینہا در این #ڪانال😳👇 http://eitaa.com/joinchat/2509832206Cba456359bb بدو جا نمونۍ🏃♂️♂...
پایان تبادل تا فردا😍😍 شبتون مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الزهرا😍😍
ڪَاهی صبح‌ها زودتر از تمـام پرندڪَان پریده‌ام از خوابی ڪہ تـو در آن نبوده‌اے... 🍃🍃 💫 📎 سلام ؛ به دوستان جدید
بنده‌ےعشقم‌و‌مجنون‌حسین‌بن‌علے... دَررَگَم‌نیست‌به‌جز‌خونِ‌حسین‌بن‌علے(: ...🌹
به هرچیزی که فکر کنی همون میشه....♥️ 🌿ــــــــــــــــــــــــــ به خداتوڪل ڪن. وبه روزاےخوب فڪرڪن🍃🙂
1_5042122289303257103.attheme
217.3K
_دخترانه😘❤️ 🍃🌸 •❥•❤️🌿
♦روانشناسان می گویند: هر روز سه اتفاق خوشایندی که برایتان افتاده است را بنویسید. 👈سه اتفاق حتی کوچک. این کار را برای 21 روز ادامه دهید. "سه اتفاق هر روز باید مختص آن روز باشند." ☑️ این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و بر طبق تحقیقات انجام شده، چنین عادتی(حتی بیشتر از حس موفقیت) باعث خوشحالی شما می شود...
!💗! اے چـارقدِ من.. تو با من بزرگ شدے! با لحظـ/⏰/ـه لحظه ے زندگیـ/🌿/ـم همــراه بودی با من قَـدْ ڪشیدے! سیاهے شبت؛ زیر نور آفتـ/🌞/ـاب رنگ باخت! تا رنگ از زندگــےام نبـــازد😌☝️ •🌸• از حضرت‌مـادر ممنونم کہ تو را بہ من داد اے همراھ همیشگے امـ/♥️/ ✏️ 😊🐝 ♡
دوستان دوستان😄با عرض خسته نباشید..دو تامطلب.. اگه بنده پیام نمیزارم نمیزارم.بعد یه هو میزارم بنده کنکور دارم..تمام مدت سر درس هستم برا همین وقت کافی ندارم و تو مدت زمان کوتاه میتونم بزارم..☺️اگه با معرفتید همتون چند روز نزاشتم لفت ندید چون مجبورم جایی واسه درس برم که نت ندارم. چله نوکری یادتون نره..یکی از دوستان مادرش حامل هست.مادر ضعیفه دعا کنید مشکلی واسه خودش و بچه پیش نیاد😢☺️😘.. از همه مهم تر صلواتا چرا قطع شد قرار سیل راه بیوفته ها.....یاعلی بگو🙃تا باعلی باشی💋
الله اکبر الله اکبر...خدا منتظره😍😍بدوید برای صحبت با معبود تا دل هایتان ارام گیرد😌
[ ♥️] _غرق در افکارم بودم که یدفعه بابا وارد اتاق شد بہ احترامش بلند شدم إ اسماء بابا هنوز آماده نشدے؟ از بابا خجالت میکشیدیم سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم_الاݧ آماده میشم باشہ حالا بیا بشیـݧ کارت دارم _چشم اسماء جاݧ بابا اگہ تا الاݧ نیومدم پیشت و درمورد انتخابے کردے نظرے بدم یا باهات حرف بزنم واسہ ایـݧ بود کہ اطمیناݧ داشتم دخترے کہ مـݧ تربیت کردم عاقلانہ تصمیم میگره و خوانوادشو روسفید میکنہ. _الاݧ میخوام بهت بگم بابا مـݧ تا آخر پشتتم اصلا نگراݧ نباش مامانتم همینطور دستمو گرفت و گفت: چقد زود بزرگ شدے بابا _بغضم گرفت و بغلش کردم و زدم زیر گریہ نمیدونم اشک شوق بود  یا اشک غم اشکامو پاک کرد و گفت إ اسماء مـݧ فکر کردم بزرگ شدے دارے مث بچہ ها گریہ میکنے؟ _پاشو پاشو آماده شو الاݧ از راه میرسـ... کمدمو باز کردم  یہ مانتوے سفید با روسرے گل بهے کہ مامان بزرگ از مکہ آورده بودو سر کردم _با یہ چادر سفید با گلهاے ریز صورتے زنگ خونہ بہ صدا در اومد از پنجره بیرونو نگاه کردم علے با ماماݧ و باباش و خواهرش جلوے در وایساده بودݧ یہ کت و شلوار مشکی با یہ پیرهن سفید تنش بود _یہ دستہ گل یاس بزرگ هم دستش بود سرشو آورد بالا و بہ سمت پنجره نگاه کرد سریع پرده رو انداختم و اومدم اینور صداے یا اللہ هاے آقایوݧ و میشنیدم _استرس داشتم نمیتونستم از اتاق برم بیروݧ ماماݧ همراه با ماماݧ بزرگ اومدݧ تو اتاق مامان:بزرگ بغلم کردو برام "لا حول ولاقوه الاباللہ" میخوند _ماماݧ هم دستمو گرفت و فشرد و با چشماش تحسیـنم میکرد وارد حال شدم و سلام دادم. علے زیر زیرکے نگاهم میکرد _از استرس عرق کرده بودو پاهاشو تکوݧ میداد مادرش و خواهرش بلند شدند اومدند سمتم و بغلم کردند پدرش هم با لبخند نگاهم میکرد _بزرگتر ها مشغول تعییـݧ مهریہ و مراسم بودند مهریہ مـݧ همونطور کہ قبلا بہ مادرم گفتہ بودم یک جلد قرآن چندشاخہ نبات و ۱۴سکہ بهار آزادے بود سفر کربلا و مکہ هم بہ خواست خوانواده ے علے جزو مهریم شد _همہ چے خیلے خوب پیش رفت و قرار شد فردا خطبہ ے محرمیت خونده بشہ تا اینکہ بعدا مراسم عقد رو تعییـݧ کنــ. بعد از رفتنشوݧ هر کسے مشغول نظر دادݧ راجب علے و خوانوادش شد بے توجہ بہ حرفهاے دیگراݧ دست گل و برداشتم گذاشتم تو اتاقم _مث همیشہ اتاق پر شد از بوے گل یاس شد احساس آرامش خاصے داشتم . ساعت ۸ و نیم صبح بود مامانینا آماده جلوے در منتظر مـݧ بودݧ تا بریم محضر چادرم و سر کردم و رفتم جلوے در اردلاݧ در حال غر زدݧ بود: اسماء بدو دیگہ دیر شد الاݧ میوفتیم تو ترافیک دستشو گرفتم کشوندمش سمت ماشیـݧ و گفتم:ایشالا قسمت شما خندید و گفت :ایشالا ایشالاـ _علے جلوے محضر منتظر وایساده بود...