eitaa logo
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
696 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
452 ویدیو
194 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌼 💠دخترخانوم خوشگل ! 💠آقا پسر خوشتیپ ! 👌لطفا ڪنار آینہ اتاقت بنویس: طورے آرایش ڪن؛ لباس بپوش؛ و تیپ بزن ڪہ؛ "امام زمـــــان" نگاهت ڪنہ نہ مردم ... ترڪ_یڪ_گناه_به_نیت_فرج♥️ 🌻✨•|@yadegar_madar
🇮🇷✌️🏻 ....•| از تو گفتن کار هرکس نیست ای زیبا غزل...😍♥️ من براے گفتنت باید کـ مولانا شوم...✋🏻🦋 🕊☘•|@yadegar_madar
سلام دوستان یہ خاستہ ازتون داشتـم🙏... یڪے از دوستام داغ عزیز دیده 😔😭 دعا ڪنید برای دوستم و خانوادش که خدا بهشون صـبر بده...😔😭 یہ فاتحہ بخون مومـن🕊 🖤اللهم صـل علے محمد و آل محمـد و عجـل فرجهـم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧡✋🏻 توتنھامی‌توانی‌آخرین‌درمانِ‌من‌باشی،و‌♥️ بی‌شڪ‌‌دیگران‌بیهوده‌میجویندتسکینم :)🌱🌸 آقاے مهربـــونم🦋 🌼•|@yadegar_madar
⛅️ |° 💚°° 🌸امام صادق (ع) می فرمایند:🌸 از شرایط توبه ایݧ است کـ واجباتے را کـ ترک نموده اے قضایش را بجا آوری....🕊🌱 ...💐بحار الانوار ، جلد ۶ ، صفحه٣۱💐... 🌼•|@yadegar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ سالــــگرد ارتــحال بنیـــانگـــذار جمهورے اسلامے ایـــران🇮🇷 [ ] تسلیــت بــاد.🥀 🍃| @yadegar_madar
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
•°🥀🖤°• #استوریمون🍃 #امام‌_خمینی💛 #سالگرد_رحلت_امام_خمینی💔 #بکشیدماراملت‌مابیدارترمیشود ... 🍃| @yade
🌱   نیمه‌شب‌بود. داشت‌آرام‌ازپله‌های‌پشت‌بام‌می‌رفت‌بالا ... داشت‌برای‌نگهبان‌هاآب‌وخرمامی‌برد!💛 پ.ن:اززبان‌یکی‌ازمحافظین‌بیت✌️🏻 🥀 🖤 🍃| @yadegar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ✖️مجاهدین خودجوش✖️
990314_سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت سی‌ویکمین سالگرد رحلت امام خمینی .mp3
17.41M
تولدش را شاید کسی یه یاد نداشته باشد😢 اما روز رفتنش در یادها ماندگار شد😔 ۱۴ خرداد روز یتیم شدن ملت ایران بود💔 یڪ دنیا با تمام ابر قدرت‌هایش ڪم آورد مقابل ایــمــان و هــمت تو💔 🥀 @mojahedin_khod
امام خمینے:↓ اگر زنہای انسان سـاز از ملتہا گرفتہ بشود، ملتہا بہ شڪست و انحطاط خواهند رسید. 🥀🕊↓ @yadegar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+اگـر می خواهید تو همہ چی موفق باشید مثل خمینے باشید ،اهل باشید _هست چند نمونشو ما دیدیم✨ 🥀🕊↓ @yadegar_madar
•{ 🌙 •{ 🌱 تـومَڪٺَبِ‌روحُ‌اللھ شَھید‌نَشے،مۍمیرے🥀 🌙🌱 🖤•|@yadegar_madar
دوستان سلام😊✋ میخـواستم خدمتتون بگم ڪہ :↓ چند وقتہ پیش حقیر یہ عڪسے رو دیدم از جایے خیلی خوشم اومد به خـاطر همین اونو به صورت پست گذاشتم تو ڪانال، "خلاصه حرف اون پست این بود ڪہ شهادت هدف ما بچه شیعہ هاست " اما متاسفانه این حرف اشتباهه❌ یہ کاربر عزیز اومدن و به این قضیه رو گفتن و حق با ایشون بود✨ واقعا ممنون بابت این ڪار زیباتون ڪہ اینقدر بادقت پست هارو می خونید🙏 امیدوارم حلال ڪنید شرمنده ام😔 ببخشید🙏 براتون الان سخـن حضرت اقا رو در این باره میذارم لدفا مطالعه کنید🙏↓
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
دوستان سلام😊✋ میخـواستم خدمتتون بگم ڪہ :↓ چند وقتہ پیش حقیر یہ عڪسے رو دیدم از جایے خیلی خوشم اومد
توی خونه‌ی یکی از شهدا بودن که یکی میگه: +هدف همه‌ی بچه های ما ! حضرت‌آقاهم فرمودند: [ هدفتان شهادت نباشد؛ هدفتان انجام تکالیفِ فوری و فوتی باشد! گاهی اوقات هست که اینجور تکلیفی منجر به میشود،گاهی هم به منتفی نمیشود! البته آرزوی شهادت خوب است اما هدف را شهادت قرار ندهید!] !
یہ خـبر خوب😍 !! ان شاءالله از امشـب اگر عمرے باشه ساعت "۹:۰۰" ڪتاب[سلام بر ابراهیم۱] میذاریم☺️😍.... 👈روزی (۲پارت)🙃🍃
✨ڪتاب سلام بر ابراهیـم۱✨ چرا ابراهيم هادي؟ تابستان سال 1386بود. در مسجد امين الدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم. حالت عجيبي بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ايستاده بودم. بعد از نماز مغرب، وقتي به اطراف خود نگاه كردم، با کمال تعجب ديدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته! درست مثل اينكه مسجد، جزيرهاي در ميان درياست! امــام جماعت پيرمردي نوراني با عمامهاي ســفيد بود. از جا برخاســت و رو به ســمت جمعيت شــروع به صحبت كرد. از پيرمردي كه در كنارم بود پرسيدم: امام جماعت را ميشناسي؟ جواب داد: حاج شــيخ محمد حســين زاهد هستند. اســتاد حاج آقا حق شناس و حاج آقا مجتهدي. من كه از عظمت روحي و بزرگواري شيخ حسين زاهد بسيار شنيده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش ميكردم. سكوت عجيبي بود. همه به ايشان نگاه ميكردند. ايشان ضمن بيان مطالبي در مورد عرفان و اخالق فرمودند: دوســتان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخالق ميدانند و... اما رفقاي عزيز، بزرگان اخالق و عرفان عملي اين‌‌ها هستند. بعد تصوير بزرگي را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. تصوير، چهره مردي با محاسن بلند را نشان ميداد كه بلوز قهوهاي بر تنش بود. خوب به عكس خيره شدم. كام ًال او را شناختم. من چهره او را بارها ديده بودم. شك نداشتم كه خودش است. ابراهيم بود، ابراهيم هادي!! سخنان او براي من بسيار عجيب بود. شيخ حسين زاهد، استاد عرفان و اخالق كه علماي بسياري در محضرش شاگردي كردهاند چنين سخني ميگويد!؟ او ابراهيم را استاد اخالق عملي معرفي كرد!؟ در همين حال با خودم گفتم: شــيخ حسين زاهدكه... او كه سالها قبل از دنيا رفته!! هيجان زده ازخواب پريدم. ســاعت ســه بامداد روز بيســتم مرداد 1386 مطابق با بيست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اكرم 9 بود. اين خــواب روياي صادقهاي بود کــه لرزه بر اندامــم انداخت. كاغذي برداشتم و به سرعت آنچه را ديده وشنيده بودم نوشتم. ديگر خواب به چشمانم نميآمد. در ذهن، خاطراتي كه از ابراهيم هادي شنيده بودم مرور كردم. ٭٭٭ فراموش نميكنم. آخرين شــب ماه رمضان سال 1373 در مسجدالشهداء بودم. به همراه بچههاي قديمي جنگ به منزل شهيد ابراهيم هادي رفتيم. مراســم بخاطر فوت مادر اين شــهيد بود. منزلشان پشــت مسجد، داخل كوچه شهيد موافق قرار داشت. حاج حسين اهللكرم در مورد شهيد هادي شروع به صحبت كرد. خاطرات ايشان عجيب بود. من تا آن زمان از هيچكس شبيه آن را نشنيده بودم! ادامہ دارد.... 🥀🕊↓ @yadegar_madar