در #گمنامی هم مشترکیم🌷🥀
تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم را😔
تو غرق دنیا نبودی و پرکشیدی و من..🌱
غرق دنیا شده را جام #شهادت ندهند...
#شهید ؛ دستم را بگیر❤️
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
در #گمنامی هم مشترکیم🌷🥀 تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم را😔 تو غرق دنیا نبودی و پرکشیدی و من..🌱 غ
..
فکر کن که امروز ،
شهیدی در مقابل تو ، ایستاده است !
.
فکر کن که مثلا آن شهید، #ابراهیم_هادی باشد !
.
همـان شهیدی که لبــاس گشــاد می پوشد تا در خیابان ها ، با آن هیکل و تیپ ، دلبـــری نکند !
.
همان شهیدی که کتاب هایش را خوانده ای ، و از آنها عکس های مختلف بـرای پست ، گرفته ای !
.
همان شهیدی که می روی ، در کنار قبرِ گمنامش ، عکس به یادگار می اندازی و پخش می کنی !
.
خلاصه ، فکر کن که تو ، در مقابل یک شهید ایستاده ای !
.
و او می خواهد ، چون او زندگی کنی ...
.
گمنـام باشی ،
دلبری نکنی ،
دلی را نلرزانی ،
برای دیده شدن دست به هرکاری نزنی ،
از آرمان هایت به خاطر چند بَه بَه و چنــد آدم زود گـــذر ،
عقـب نشینی نکنی !
.
.
#علمدار_کمیل
#شهیدابراهیمهادی
@yadeShohada313
4_6035009687508746270.mp3
16.6M
#حامد_زمانے🎙
°•{علمدار کمیل🎼}•°
[🎧]
🖇
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ↻
#شہید_ابراهیم_هادے🌹
@yadeShohada313
🌷 #بسم_رب_الشهدا... 🌷
#ازدواج_شهدا کجا و #ازدواج ما کجا...⁉️
گاهی دلم برای ازدواج هایی به سبک شهدا تنگ می شود...
.
.
❤️ ازدواجی به سبک #شهید_ردانی_پور....
که بجای اینکه به فکرِ برگزاری مراسم تجملاتی باشد به فکر رساندن کارت #عروسی به حرم #حضرت_معصومه بود...
مراقب بود در مجلسش #گناه نشود...
آخر #حضرت_زهرا مهمان ویژه ی مجلسش بود...
.
.
❤️ ازدواجی مثل #شهید_میثمی...
که شبِ عقد از همسرش مُهر در خواست کرد تا نماز شُکر بجا آورد... میتوانست مثل خیلی های دیگر شب عقد مشغول #رقص و بی بند و باری باشد اما فهمید که همسر نعمت خداست و در قبال نعمت باید شکر کرد نه عصیان...
.
.
❤️ یا مثلا ازدواجی شبیه به #شهید_مدق...
که همسرش گفت نمیخواهم #مهریه ام بیشتر از یک جلد قرآن و شاخه نبات باشد...
او هم میتوانست هزار جور بهانه بیاورد و بگوید مهریه پشتوانه است و حق زن است و ...
.
.
❤️ یا دلم برای ازدواجی به سبک #شهید_کلاهدوز تنگ شده...
که خرید عقد همسرش یک #حلقه و یک جفت کیف و کفش بود و مراسم عقدش را خیلی ساده با سی_چهل نفر مهمون برگزار کرد...
.
.
❤️ یا شهید #محمد_ابراهیم_همت که زندگی شان را در اتاق کوچکی روی پشت بام شروع کردند!
دریغ از یک چراغ خوراک پزی در اوایل زندگی...
.
.
❤️یا شهید #مهدی_باکری که اهل سادگی و از تجملات بیزار؛
که زندگی را در دو اتاق خانه ی پدری شروع کردند!
همراه با وسایل ضروری زندگی که آن قدر کم بود در یک پیکان استیشن جا می شد...
.
.
.
✅آن روز ها مراسم را ساده میگرفتند در انتخاب همسر به تقوا و دیانت توجه میکردند نه پول و ظواهر...
#خدایی عمل میکردند و #علوی زندگی میکردند...
.
.
⛔️این روزها سخت درگیر تجملات و ظواهر شدیم و معترض هم هستیم که چرا اینقدر #طلاق و بدبختی زیاد است...
.
⚠️ما بجای توجه به "شعائر" الهی
به "ظواهر" دنیوی توجه میکنیم....
.
به راستی که همه ی ما میدانیم راه #اهل_بیت و شهدا چیست ...
و وای به حال ما که میدانیم و اینگونه عمل می کنیم...‼️
@yadeShohada313
بسم رب الشهدا والصدیقین🕊
🎂رفقا فردا ۱۶ تیرماه تولد #شهید_نوید_صفری_طلابری هست و ۲۱تیرماه هم تولد #شهیدمحسن_حججی عزیزمون میخواهیم از طرف کاربران این کانال به این دوشهید عزیز هدیه بدیم تا مشمول دعا ولبخند این دوشهید عزیز قرار بگیریم😍❤️
🛍هدیه هامون:
🎁زیارت عاشورا
🎁سوره کوثر
🎁ذکر صلوات
🌴لطفا تعداد هدیه هایی که تقدیم دوشهید میکنید رو به آیدی بنده ارسال کنید جهت ثبت:👇👇 @Sadatbanyfateme313
#زمان: تا ۲۳تیرماه دوشنبه شب⏳( درکل ازاکنون ۸ روز زمان دارید)
#شـهـدانگـاهيدعـایی🌴🕊
از امام صادق ع روايت شده است:
رؤيا و خواب ديدن بر سه قسم است:
#بشارت_خدا_براى_مؤمن
ترسانيدن شيطان
خوابهاى پريشان.
___
🍃 اون روز خیلی حالم خراب بود همش فکراین که آیاشهدابرای ما کاری میکنند!؟
بااین همه گناه چه کنیم.
که بازهم روی خوش #شهدا و #شرمندگی_ما.
ازکارتفحص برگشته بودیم گرمای هوا،سختی کار،وزش بادهمراه باخاک رمقی نمانده بود؛که خواب رفتم.
دیدم تازه ازماموریت برگشتم خونه.
کنارخانواده نشسته ام تلویزیون داره مستندجبهه نشون میده.
اعزام نیرو وصحنه های شهادت، مجروحیت بچه ها،یهویی به خانمم همون در #عالم_رویا گفتم خانم اینجایی که رزمنده هادارن اعزام میشن همین #مسجد روبروی خونه ماست.
گفتم بزاربرم ببینم میتونم بچه ها راببینم.
توخواب ازجام بلندشدم رفتم سمت مسجد.
یکی ازهمون رزمنده ها که توی تلویزیون دیده بودم جلوی درب مسجدایستاده بود.
ازش پرسیدم شماهمان بچه هایی هستیدکه تازه فیلمتون پخش شد؟
گفت اره دیگه مابودیم!
گفتم اون حاجی که #فرمانده شما بودکجاست؟
گفت داخلِ...
گفتم میشه ببینمش جواب دادآره الان میرم صداش میزنم.
همین که خواست راه بیافته من هم همراش رفتم
برگشت نگاهم کردگفت شماها نمیتونیدوارداینجابشید.😔
حالاتوخواب بخودم میگم خوشابحالتون شما #شهداهرجابخواهیدواردمیشید.
رفت داخل دیدم درب بازشدیک آقایی قدبلندچهارشونه موهای طلایی ریش طلایی خیلی خوش هیکل وخوش تیپ ازدرب آمد بیرون.
توعالم خواب به خودم گفتم
عه،این بنده خداچقدر برام آشناست
گفتم آره میشناسم این #شهید_نوید_صفری هست.
رفتم جلوباهاش روبوسی کردم.
بهش گفتم من دارم فلان جاکار میکنم از بچه های #تفحص_شهدا.
همین حالا هم ازماموریت برگشتم
گفت میدونم.
کلی باهم حرف زدیم.
مشغول صحبت بودیم.
یهویی دیدم یکی سراسیمه آمد جلو.
یه نگاهی به آقا #نوید کرد گفت :
حاج اقا باز یکی از بچه هاتون خراب کاری کرده.
یک دفعه دیدم رنگ صورت آقا نوید عوض شد.
#پیراهنِ_پاسداری تنش بود که خونی بود.
دیدم آقا نوید پیراهنش را از تن در آورده داره میره... گفتم حاجی چرا با این پیراهن این لباس حرمت داره.
یه #نگاهی بهم کرد.
گفت... شما چی فکر میکنید...
هروقت رفقای ما اشتباهی ...
یا #گناه کنند ما مجبوریم با همین پیراهن خونی #پاکش_کنیم
گفت بچه ها بعضی وقتا با کاراشون آبروی ما را میبرن...
این را گفت و رفت...!!! از خواب که بیدار شدم دیگه حالم دست خودم نبود..
خدا کمک کنه این قدر مایه #ننگ_برای_شهدا نباشیم.
#شهید_بی_سر #شهید_نوید_صفری_طلابری
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#شهید_چمران 🕊 #امام_زمان ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
#شهید_چمران از زبان همسرش «غاده»
قسمت سیزدهم
✍.......... در دلش آشوب بود، مصطفی کجا است؟ سالم است؟ آیا دوباره چشمش بصورت نازنین مصطفی میافتد؟ موتور هواپیما که آتش گرفته بود و وحشت و هیاهوی اطرافیان، پریشانیش را بیشتر میکرد. آخرین نامه مصطفی را بازکرد و شروع کرد به خواندن:
💞«من در ایران هستم ولی قلبم با تو در جنوب است، در موسسه، در صور. من با تو احساس میکنم، فریاد میزنم، میسوزم و با تو میدوم زیر بمباران و آتش. من احساس میکنم با تو بسوی مرگ میروم، بسوی شهادت، بسوی لقای خدا با کرامت. من احساس میکنم در هر لحظه با تو هستم حتی هنگام شهادت. حتی روز آخر در مقابل خدا. وقتی مصیبت روی وجود شما سیطره میکند، دستتان را روی دستم بگیرید و احساس کنید که وجودم در وجودتان ذوب میشود. عشق را در وجودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید. عشق که مصیبت را به لذت تبدیل میکند، مرگ را به بقا و ترس را به شجاعت»
🌸وقتی رسیدم، مصطفی نبود و من نمیدانستم اصلاً زنده است یا نه. سختترین روزها، روزهای اول جنگ بود. بچههای خیلی کم بودند، شاید پانزده یا هفده نفر. در اهواز اول در دانشگاه جندی شاپور، که الان شده است شهید چمران، بودیم. بعد که بمبارانها سخت شد به استانداری منتقل شدیم. خیلی بچههای پاکی بودند که بیشترشان شهید شدند. وقتی ما از دانشگاه به استانداری منتقل شدیم، مصطفی در «نورد» اهواز بود درحال جنگ. یادم هست من دو روز مصطفی را گم کردم. خیلی سخت بود این روزها، هیچ خبری از او نداشتم، از هم پراکنده بودیم. موشکهایی که میزدند خیلی وحشت داشت. هر جا میرفتم میگفتند: مصطفی دنبالتان میگشت. نه او میتوانست مرا پیدا کند نه من اورا. بعد فهمید که ما منتقل شدیم به استانداری، که شده بود ستاد جنگهای نامنظم. در اهواز بیشتر با مرگ آشنا شدم.
✍...... هرچند اولین بار که سردخانه را دیدم در کردستان بود، وقتی که در بیمارستان سردشت کار میکردم. آنها در لبنان چیزی به اسم سردخانه نداشتند و آن روز وقتی به غاده گفتند باید جسد چند تا از شهدا را از سردخانه تحویل بگیرید اصلاً نمیدانست با چه منظره ایی مواجه میشود. به او اتاقی را نشان دادند که دیوارهایش پر از کشو بود. گفتند شهدا اینجایند. کسی که با غاده بود شروع کرد به بیرون کشیدن کشوها. جسد، جسد، جسد. غاده وحشت کرد، بیهوش شد و افتاد.
⚫️ اما کم کم آشنا شدم. در اهواز خودم کشو میکشیدم و بچهها را دانه دانه تحویل میگرفتم. شبها که میرفتم میگفتم فرد ا جسد کی را باید پیدا کنم؟روزهای اول جنگ در رادیوی عربی کار میکردم و پیام عربی میدادم. بخاطر بمباران هر لحظه و هرکجا مرگ بود؛ جلوی ما، پشت سر ما، این طرف، آن طرف. با اهواز با مرگ روبرو بودم و آنجا برای من صد سال بود. خیلی وقتها دو روز، چهار روز از مصطفی خبر نداشتم، پیدایش نمیکردم و بعد برایش یک کاغذ کوچک میآمد که «اترکک لله». در لبنان هم این کار را میکرد، آنجا قابل تحمل بود. ولی یکبار در سردشت بودم. فارسی بلد نبودم وسط ارتش، جنگ و مرگ، یک کاغذ میآید برای من «اترکک لله» و میرفت و من فقط منتظر گوش کردن اینکه بگویند که مصطفی تمام شد. همه وجودم یک گوش میشد برای ترقی این خبر و خودم را آماده میکردم برای تمام شدن همه چیز.
⚫️ تا روزی که ایشان زخمی شد. آن روز عسگری، یکی از بچههایی که در محاصره سوسنگرد با مصطفی بود، آمد و گفت: اکبر شهید شد، دکتر زخمی. من دیوانه شدم، گفتم: کجا؟ گفت: بیمارستان. باورم نشد. فکر کردم دیگر تمام شد. وقتی رفتم بیمارستان، دیدم آقای خامنهای آنجا هستند و مصطفی را از اتاق عمل میآورند، میخندید. خوشحال شدم. خودم را آماده کردم که منتقل میشویم تهران و تامدتی راحت میشویم. شب به مصطفی گفتم: میرویم؟ خندید و گفت: نمیروم. من اگر بروم تهران روحیه بچهها ضعیف میشود. اگر نتوانم در خط بجنگم الااقل اینجا باشم، در سختیهایشان شریک باشم. من خیلی عصبانی شدم. باورم نمیشد. گفتم: هر کس زخمی میشود میرود که رسیدگی بیشتری بشود. اگر میخواهید مثل دیگران باشید، لااقل در این مسئله مثل دیگران باشید. ولی مصطفی به شدت قبول نمیکرد. میگفت: هنوز کار از دستم میآید. نمیتوانم بچهها را ول کنم در تهران کاری ندارم.
ادامه دارد...
یاران #امام_زمان ✨
@yadeshohada313
📣رهبر معظم انقلاب اسلامی خواندن دعای هفتم #صحیفه_سجاديه جهت دفع بلا و سختی به عموم مردم توصیه کردند
ک
♥️دعای صحیفه سجادیه رو همه باهم به +نیابت از اقاصاحب الزمان و #شهید_مسلم_خیزاب قرائت میکنیم دوستان بسم الله الرحمن الرحیم
(۱) یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ. (۲) ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ. (۳) فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ. (۴) أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ (۵) وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بیمَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. (۶) وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی. (۷) فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. (۸) فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.ک (۹) وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک. (۱۰) فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بییا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ به حمل مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بیذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
🍃 #ترجمه دعای هفتم: دعای او هنگامیکه برایش مهمی دست میداد یا رنجی فرود میآمد.
(۱) ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود و ای که تندی شدائد به عنایتت میشکند، ای که راه بیرونشدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود، (۲) دشواریها به لطف تو آسان گردد و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید و قضا به قدرتت جریان گیرد و همهچیز به اراده تو روان شود، (۳) تنها به خواست تو بیآنکه فرمان دهی، همهچیز فرمان برد، و هر چیز محض ارادهات بیآنکه نهی کنی از کار بایستد، (۴) در تمام دشواریها تو را میخوانند و در بلیات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی که تو دفع کنی بلایی برطرف نگردد و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی، (۵) الهی بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته و گرفتاریهایی بر من حملهور شده که تحملش برای من دشوار است (۶) و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کردهای و به اقتدار خود متوجه من نمودهای، (۷) اله من، چیزی را که تو آوردهای کسی نبرد و آنچه تو فرستادهای دیگری باز نگرداند و بسته تو را کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد و آنچه را تو دشوار نمودهای کسی آسان نکندج و آن را که تو ذلیل کردهای یاوری نباشد، (۸) پس بر محمد و آلش درود فرست و به رحمتت الها - در آسایش را به رویم باز کن و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من بشکن و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن و به درخواست من شیرینی اجابت بچشان و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه نصیبم فرما و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن (۹) و مرا به خاطر چیرگی غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود باز مدار؛ (۱۰) چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بیتابوتوان شده، و قلبم از تحمل آنچه در زندگیام رخ نموده، لبریز از اندوه گشته و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع آنچه در آن درافتادهام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر، گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم، ای صاحب عرش عظیم🤲
#پویش_قرائت_صحیفه_سجادیه🍃
____
📲کانال تَـوَسُّل به آقٰاصٰـاحِبَ الزَمٰان وَ شُهـدا🕊🌷
@yadeShohada313
سلام امام زمانم🌸
نزدیکترین مسافر دور، سلام
آیینهی سبز قامت نور، سلام
بی تو همه خفته اند در این عالم
ای نفخهی دل نواز در صور، سلام
#امام_زمان
@yadeshohada313