#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هفتاد ۷۰
👈این داستان⇦《 دشتی پر از جواهر 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎اونقدر آروم حرکت می کرد ... که هیچ وقت صدای پاش رو نمی شنیدم ... حتی با اون گوش های تیزم ...
چشم هاش پر از اشک شد ... معلوم بود خیلی دردش گرفته ... سریع خم شدم کنارش ...
خوبی؟ ...
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد ...
آره چیزیم نشد ...
دستش رو گرفتم و بلندش کردم ...
خواهر گلم ... تو پاهات صدا نداره ... بقیه نمی فهمن پشت سرشونی ... هر دفعه یه بلایی سرت میاد ... اون دفعه هم مامان ندیدت ... ماهی تابه خورد توی سرت ... چاره ای نیست ... باید خودت مراقب باشی ... از پشت سر به بقیه نزدیک نشو ...
همون طور که با بغض بهم نگاه می کرد ... گفت ...
می دونم ... اما وقتی بسم الله گفتی ✨... موندم چرا ... اومدم جلو ببینم توی کابینت دعا می خونی؟ ...
ناخودآگاه زدم زیر خنده ...😂
آخه توی کابینت که جای دعا خوندن نیست ...
به زحمت خنده ام رو کنترل کردم ... و با محبت بهش نگاه کردم ...
🍃هر کار خوبی رو که با اسم و یاد خدا و برای خدا شروع کنی... میشه عبادت ... حتی کاری که وظیفه ات باشه ... مثل این می مونه که وسط یه دشت پر جواهر ... ولت کنن بگن اینقدر فرصت داری ... هر چی دلت می خواد جمع کنی ...
❣اشک هاش رو پاک کرد ... و تند تر از من دست به کار شد ... هر چیزی رو که برمی داشت ... بسم الله می گفت ... حتی قاشق ها رو که می چید ...
دیگه نمی تونستم جلوی خنده ام رو بگیرم ... خم شدم پیشونیش رو بوسیدم ...
🍃✨فدای خواهر گلم ... یه بسم الله بگی به نیت انداختن کل سفره ... کفایت می کنه ... ملائک بقیه اش رو خودشون برات می نویسن ...
مامان برگشت توی آشپزخونه ... و متحیر که چه اتفاق خنده داری افتاده ... پشت سرش هم ...
چشمم که به پدر افتاد خنده ام کور شد ... و سرم رو انداختم پایین ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨💎✨
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هفتاد_و_یکم۷۱
👈این داستان⇦《 نگاه عبوس 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎با همون نگاه عبوس همیشه بهم زل زد و نشست سر میز... صداش رو بلند کرد ...
سعید بابا ... بیا سر میز ... می خوایم غذا رو بکشیم پسرم ...
و سعید با ژست خاصی از اتاق اومد بیرون ...
خیلی دلم سوخت ... سوزوندن دل من ... برنامه هر روز بود ... چیزی که بهش عادت نمی کردم ... نفس عمیقی کشیدم ...
- خدایا ... به امید تو ...✨
هنوز غذا رو نکشیده بودیم که تلفن☎️ زنگ زد ... الهام یه بسم الله بلند گفت و دوید سمت تلفن ... وسط اون حال جگر سوزم ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ... و باز نگاه تلخ پدرم ...
بابا ... یه آقایی زنگ زده☎️ با شما کار داره ... گفت اسمش صمدیه ...
🔸با شنیدن فامیلیه آقا محمد مهدی ... اخم های پدر دوباره رفت توی هم ... اومدم پاشم که با همون غیض بهم نگاه کرد...
لازم نکرده تو پاشی ... بتمرگ سر جات ...
و رفت پای تلفن☎️ ... دیگه دل توی دلم نبود ... نه فقط اینکه با همه وجود دلم می خواست باهاشون برم ...
▫️از این بهم ریخته بودم که حالا با این شر جدید چی کار کنم؟... یه شر تازه به همه مشکلاتم اضافه شده بود ... و حالا...
- خدایا ... به دادم برس ...🍀
دلم می لرزید💔 ... و با چشم های ملتهب ... منتظر عواقب بعد از تلفن بودم ... هر ثانیه به چشمم ... هزار سال می اومد ... به حدی حالم منقلب شده بود که مادرم هم از دیدن من نگران شد ...
گوشی رو که قطع کرد ... دلم ریخت ...
یا حسین ...
دیگه نفسم در نمی اومد ...😑
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 🔸🔸🔸
#اورژانسی🚨
✅دعاشون کنیم با ذکر صلوات و سوره حمد هدیه به باب الحوائج اباالفضل العباس....
.
مداحی آنلاین - عنایت ویژه امام زمان با انجام سه عمل - استاد مومنی.mp3
6.43M
♨️عنایت ویژه امام زمان(عج) با انجام سه عمل
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #مومنی
https://eitaa.com/yadeShohada313
روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم
در راه برگشت صدای اذان آمد احمد گفت
"کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟"
گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم
وهمانجا نماز می خوانیم"
از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم دوست دارم نمازم با نمازامام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در همان وقت به سوی خدا برود"️
#شهیداحمد_مشلب🌹
https://eitaa.com/yadeShohada313
اما نوکر باید تسلیم امر ارباباش باشه....
ارباب بگن بیا میگیم چشم...
بگن نیا بازم میگیم چشم....
.
#جاماندن💔
نه اینکه معنیاش #لایقنبودن باشد!
بلکه ، سیدالشهدا امتحان میکند
#عشّاق را به فراق ...💔
امتحانی چون دوری یوسف از یعقوب !
#اربعین
#امام_حسین
...💫💔
💔💫....
امـا بگو ارباب برای تسکین دل شکستهام میتونم که یه نفر رو بجایخودم راهی کربلا کنم😍💔
.
وچقدررر هم رفقا فضیلت داره زائر بفرستی کـربلا به نیابت از خودت...
.